خروج آقا میرکاظم تبریزی از کادر طلایی نظام

به گزارش خبرگزاری تاریخ ما، امروز  22 اسفند ماه چهل و دومین سالروز تاسیس حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان به رهبری آیت‌الله سید کاظم شریعتمداری معروف به آقا میرکاظم تبریزی است.

ماجرای غم انگیز

پیروزی انقلاب اسلامی و عینی تر شدن آرمانهای ایدئولوژیک آن از یک طرف و شکل گیری تدریجی ساختارهای اداره این نظام نوپای سیاسی از طرف دیگر، افراد و جریانهای فکری، سیاسی و مذهبی منتقد را چنان برآشفت که نتوانستند خود را با اهداف و آرمانهای آن همراه و همفکر کنند و با موضعگیریها و عملکردهای تندی که از خود نشان دادند فرصت نقش آفرینی زیباتر و بهتر در کادر طلایی نظام  را به کلی از خود و جریان فکری و سیاسی وابسته به آن از دست دادند.

یکی از فقهای بنام شیعه کشورمان که از دهه 1340 وارد تعاملات سیاسی با رژیم پهلوی شد و به این سرنوشت غم انگیز دچار شد، آیت‌الله سید محمدکاظم شریعتمداری رهبر حزب خلق مسلمان بود حزبی که 24 روز بعد از حزب جمهوری اسلامی تاسیس شد و 9 ماه و 27 روز بعد به دلیل افشای سند دست داشتن سفارت آمریکا در تاسیس حزب و چند اتهام و جرم ثابت شده دیگر در 20 دی 1358 منحل شد.

مرحوم آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطره ای که در کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357، انقلاب و پیروزی منتشر شد با اشاره به تأسیس عقبه فکری تاسیس حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان، گفت: تاسیس حزب جمهوری اسلامی خیلی صدا کرد؛ دیگران به فکر افتادند در مقابل آن تشکلهایی به وجود آورند، از جمله حزب خلق مسلمان را درست کردند. این حزب که به اتکاء اعتبار و پشتیبانی آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری راه اندازی شده بود، با تاسیس دفتر مرکزی خود در تهران و تبریز فعالیت خود را در تاریخ 22 اسفند 1357 آغاز کرد. در آن روزها گفته می‌شد که موسسان این حزب از جمله سید صدرالدین بلاغی، سید غلامرضا سعیدی، سید هادی خسرو شاهی و برخی دیگر  می گفتند حزب خلق مسلمان، استراتژی و تاکتیکهایی متفاوت با احزاب دیگر خواهد داشت و در اتخاذ روشهای عملی، نقطه نظرات آقای شریعتمداری را ملاک عمل قرار می‌دهند. بعدها عملکرد منفی این حزب به ویژه در بحث قومیت‌ها و قوم گرایی و نیز ضدیت با حزب جمهوری اسلامی که مطیع امام بود، راه آنها را از مسیر انقلاب و امام جدا کرد به طوری که حتی مردم غیرتمند تبریز هم، آنها را در مسیری که می‌رفتند، همراهی نکردند.

مرحوم حجت الاسلام سید هادی خسروشاهی عضو شاخص هیأت مؤسسان حزب و سردبیر روزنامه خلق مسلمان  که خود یکی از بنیانگذاران حزب بود و چند ماه بعد از تاسیس از آن جدا شد بهترین فرد برای روشن کردن دلایل تاسیس و انحلال حزب بود.

وی که به علت ابتلا به ویروس کرونا در اسفند 1398 جان به جان آفرین تسلیم کرد، خود  نویسنده مرامنامه و مقدمه حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان و یکی اصلی ترین پایه گذاران حزب بود.

این عضو هیأت مؤسسان حزب خلق مسلمان گفت: مرامنامه و مقدمه آن را من نوشتم که نخست در هیأت مؤسس خوانده و تصویب شد و در آغاز «اساسنامه» که باز در جلسات شورایی هیأت مؤسس مطرح و به تصویب رسیده بود، چاپ شد. در مقدمه مرامنامه و خود مرامنامه، تحت عنوان: «ما چه می‌خواهیم» که در واقع تکمیل‌کننده محتوای کتاب ترجمه‌ای من درباره خواست اسلام‌گرایان، از قول شهید سید قطب بود که قبل از انقلاب ده‌ها بار تحت عنوان «ما چه می‌گوییم» چاپ شده بود، اهداف اصلی حزب را بیان داشته‌ام و همان طور که در آن ملاحظه می‌نمایید، این اهداف کاملا در راستای تحقق اهداف اصلی و نخستین انقلاب اسلامی ایران است.

مرام نامه حزب

«با استعانت از خدای بزرگ و به امید همکاری و همفکری همه‌ برادران و خواهران مسلمان در سراسر ایران و در راه ساختن جامعه‌ای توحیدی، جمهوری اسلامی، بنیادی نوین و نظامی متناسب به زمان، به حکم مسؤولیت تاریخی و اسلامی که طبق دستور قرآن به عهده داریم “لله المشرق والمغرب، وکذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهدا “علی الناس ویکون الرسول علیکم شهیدا” و با الهام از فرمان الهی که فتوای محتوم تاریخ است “ان الله لا یغیر ما بقوم حتی بغیروا ما بانفسهم “.

محتوای مرامنامه حزب برای ابد باید مطابق ایدئولوژی اسلامی بماند و هیچ قدرتی حق ندارد روح اسلامی مرامنامه را تغییر دهد. هیأت مؤسس این حق را برای ابد از خود و همه افراد دیگر سلب کرده و اجتماع مسلمین چنین افرادی را که در این خیال باشند، کیفر قرار خواهد داد.

برای ایجاد دگرگونی همه جانبه در بنیادهای نظام فاسد سابق تأسیس “حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران ” را با مرامنامه‌ کلی زیر اعلام می‌دارد:

1-احیاء حقوق اساسی همه مردم ایران، با استقرار جمهوری اسلامی، حکومت عدل خدا بر مردم به دست مردم.

2-نشر و ترویج اصول اسلامی در همه زمینه‌های اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، به خاطر آگاهی هرچه بیشتر خلق مسلمان ایران و در راه تحقق خودسازی انقلابی و پی‌ریزی جامعه‌ اسلامی.

3-از بین بردن کامل همه آثار شوم و میراث‌های ننگین ناشی از نظام طاغوتی شاهنشاهی و نابودی تمام پدیده‌های استبدادی و برقراری آزادی‌های فردی و اجتماعی، بیان و قلم، مطابق موازین اسلامی.

4-پاک‌سازی اساسی و بدون وقفه همه بنیادهای فاسد اداری و دولتی سابق و جایگزین ساختن بنیادهای استوار خلقی و اسلامی.

5- تبدیل قطعی و فوری نظام اقتصادی، سرمایه‌داری فاسد ضد اسلامی وابسته به بیگانه و احیاء و اجرای کامل اصول اقتصادی اسلامی، در همه زمینه‌ها که تنها با تأمین استقلال اقتصادی، ایجاد نظام صحیح مالی، بازرگانی، کشاورزی، صنعتی و غیره امکان‌پذیر است. در این زمینه محو کامل هرگونه آثار فقر و محرومیت (که به گفته امام علی(ع)، عمدتاً ناشی از استثمار انسان از انسان است، “ما جاع فقیر الا بما متع به غنی ” و تضمین ارزش کار و نفی هر نوع سودپرستی نامشروع، اولویت ویژه‌ای خواهد داشت.

6- تغییر اساسی سیستم آموزشی کشور و نفی مطلق هر نوع وابستگی فرهنگی غلط به غرب یا شرق، منهای بهره‌مندی از تجربیات سالم و سازنده دنیای امروز، با اجرای اصول آموزش و پرورش اسلامی و حفظ ویژگی‌های منطقه‌ای و ملی، همگام با ریشه‌کن کردن بی‌سوادی در سراسر کشور. در این زمینه همه نهادهای فاسد فرهنگ استعماری موجود و همه ریشه‌های فسادپروری که در مؤسسات علمی و هنری کشور رخنه کرده است، باید نابود گردد.

7- ایجاد ارتشی مجاهد، مستقل، مؤمن که وظیفه آن دفاع از میهن ومنافع خلق مسلمان ایران باشد، بدون هیچ‌گونه وابستگی ارگانیک با غرب یا شرق همگام و هم‌پیمان ساختن آن با نیروهای رزمنده مسلمان که با داشتن وظایف متعدد، در کل، فقط برای حفظ مرز و بوم ایران و مقابله با هر نوع تجاوزی خواهند جنگید.

8- عملی ساختن اصل “نظارت عمومی” که به عنوان “امر به معروف و نهی از منکر” یکی از اساسی‌ترین اصول اسلامی است، به موازات تشکیل “شوراها” با توجه به اصل “وشاورهم فی الامر” که برای تداوم انقلاب اسلامی ایران یک ضرورت حیاتی است.

9- تأمین همه‌ امکانات برای “حسن نظام جامعه” از راه برقراری “مرکز آمار، بررسی نیازها، ارزیابی امکانات” و با استفاده از همه نیروهای انسانی کشور، با رعایت تقوا، تخصص و صلاحیت توأم با مبارزه انقلابی با بیکاری، فساد، تن‌پروری و دیگر پدیده‌های نظام فاسد اسلامی.

10- از نقطه نظر سیاست خارجی احترام متقابل نسبت به همه کشورهای دوست، حفظ استقلال کامل اقتصادی و سیاسی، عدم تعهد در قبال غرب یا شرق، همکاری همه جانبه با کشورهای برادر با توجه به اصل برادری جهانی اسلامی – انترناسیونالیسم اسلامی – همگام با تأیید و یاری بی‌قید و شرط همه خلق‌های مستضعف جهان که در راه احقاق حق خود به نبردی نابرابر برخاسته‌اند: “وما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والوالدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لذنک ولیاً واجعل لنا من لدنک نصیراً»

حمایت تمام قد آیت الله از حزب

مرحوم خسروشاهی موضع آیت الله شریعتمداری در حمایت از تاسیس حزب خلق مسلمان را این طور شرح داد: موضع دقیق آیت الله شریعتمداری در قبال تأسیس حزب خلق مسلمان پس از پیشنهاد هیأت مؤسسین، که در نزد ایشان شخصیت های شناخته شده و عناصر صالحی بودند، کاملاً مثبت بود و در واقع می توان گفت که ایشان پشتیبان کامل تأسیس یک حزب اسلامی نو و پویا بودند تا بتواند در صحنه سیاسی کشور تأثیر گذار باشد.

وی سپس به تشریح دیدگاه آیت الله درباره تعامل حزب خلق مسلمان با حزب جمهوری اسلامی پرداخت و افزود: طبق توصیه رسمی و علنی آیت الله شریعتمداری در جلسه ای که با حضور اعضای هیأت مؤسسین در منزل ایشان در قم تشکیل شده بود، قرار شد که این حزب جدید، با احزاب اسلامی و ملی صادق، همکاری و تعاون داشته باشد و از چارچوب قوانین جدید جمهوری اسلامی خارج نشود و حتی معظم له در پاسخ به بنده که مطلبی را مطرح ساخته و گفتم: «اگر بعضی ها بخواهند زیر پوشش این حزب، ساز دیگری بزنند و مثلاً با مسائل مطرح شده از سوی آیت الله خمینی، نوعی مخالفت کنند چه باید کرد؟… چون در این صورت، به طور طبیعی، هیأت مؤسسین آمادگی همکاری با حزب را نخواهند داشت» به طور صریح و به وضوح گفتند: «مخالفت با آقای خمینی و اهداف ایشان حرام است».

نظر این عضو هیأت مؤسسان حزب خلق مسلمان درباره حامیان مالی حزب این بود که: هیأت مالی حزب، از دوستان بازاری متشکل از حاج کریم انصارین، حاج هاشم شبستری زاده، حاج موسی شیخ زادگان، از بازاریان معروف و تقریباً افراد ثروتمندی بودند و در مراحل نخستین، خودشان یا افرادی توسط آنها، هزینه های جاری حزب را تأمین می کردند… و در مواقع دیگر، مهندس سید حسن شریعتمداری، فرزند آیت الله شریعتمداری، پرداخت هزینه ها را به عهده می گرفت که قاعدتاً از والد خود دریافت می کرده است و در کل با توجه به شرایط حاکم بر اوضاع آغاز پیروزی انقلاب و عدم توجه افراد به مادیات، اشکالی در این زمینه مطرح نبود و البته اینجانب به طور مطلق، در امور مالی آن دخالتی نداشتم و هزینه چاپ روزنامه «خلق مسلمان» هم که بنده سردبیر آن بودم، به عهده هیأت مالی حزب بود که به طور مستقیم با چاپخانه در تماس بودند.

مرحوم خسروشاهی سپس به تشریح دلایل فاصله گرفتن حزب خلق مسلمان از اساسنامه مصوبش پرداخت و گفت: مؤسسهای حزب در نشست های رسمی خود خواستار شرکت در انتخابات برای تشکیل نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک امر واجب از لحاظ شرعی و یک امر ضروری از لحاظ ملی بودند و به همین دلیل در بیانیه رسمی خود، شرکت کامل و همه جانبه حزب  در انتخابات قانون اساسی را اعلام کرد  حتی یک نفر هم مخالفتی نداشت اما چند ماه بعد عوامل «نفوذی» در کودتای  چپ گرایانه به مخالفت با قانون اساسی پرداختند و حتی به اسم «حزب» اعلامیه ای صادر کردند.

وی ادامه داد: آنان در کنار حزب جبهه ملی، سکولارها و چپها در مخالفت با همه پرسی قانون اساسی جدید در تظاهرات خیابانی شرکت کردند. پس حزب با قانون اساسی مخالف نبود بلکه کودتاچیان چپ نما که می خواستند سیطره خود را بر حزب حاکم کنند با آن به مخالفت برخاستند و همین امر، یکی از دلایل اصلی استعفا و اعلام انحلال حزب از طرف مؤسسان اصلی بود. پس از استعفای همه اعضای هیأت مؤسسان و اعلام انحلال رسمی حزب، چپ گرانماهای کودتاچی با استفاده از نام حزب خلق مسلمان به فعالیت های مشکوکی دست زدند و کار به جایی رسید که در تبریز، مراکز دولتی را به نام حزب، اشغال کردند و در بعضی از شهرهای منطقه، اختلالاتی را به وجود آوردند که سرانجام امام مخالفت رسمی خود را اعلام کردند.

عضو هیأت مؤسسان حزب خلق مسلمان با یادآوری واکنش آیت الله شریعتمداری به درخواست راهنمایی هیأت مؤسسان در ابتدای تاسیس حزب، گفت: ما در ابتدای کار حزب از ایشان خواستیم درباره  عناصر فرصت طلبی که با سوءاستفاده از آزادی اسلامی، دستجاتی تحت عناوین مختلف تشکیل داده و جوانان را به ایدئولوژی های ضد اسلامی دعوت می کنند، راهنمایی کنند. همچنین خواستیم نظر خود را درباره تنی چند نفر از افرادی که در طول دوران استبداد و خفقان رژیم منحوس پهلوی در اثر مبارزات مردانه خود بارها در زندان و تبعید گرفتار شده و انواع و اقسام شکنجه های روحی و جسمی دیده بودند و همواره جلوی زبان و قلمشان گرفته شده است و حالا تصمیم گرفته بودند  در کنار سایر احزاب و جمعیت های موجود اسلامی جمعیتی با مرامنامه پیوست تشکیل دهند و به کار ارشاد جوانان و تأیید کامل جمهوری اسلامی و آگاهی دادن به مردم مسلمان بپردازند  اظهار نظر کردند.

مرحوم خسروشاهی  پاسخ ایشان را اینطور بیان کرد: با توجه به دستورات اسلامی در مورد آزادی های فردی و اجتماعی در یک جامعه اسلامی، جای هیچ گونه تردیدی نیست که افراد مسلمان فعال و مؤمن نیز می توانند با استفاده از فرصت هایی که جمهوری اسلامی ایران در اختیار همگان قرار می دهد، با تشکل به فعالیت های خود ادامه دهند و در این راه با احزاب و گروه های اسلامی دیگر نیز همکاری و همفکری کامل و نزدیک داشته باشند که هدف همه آنها خدمت به اسلام و مسلمین است. از این جهت تأسیس حزب اسلامی به وسیله آقایان، به نام حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان ایران با مرامنامه ارسالی، مورد تأیید کامل اینجانب می باشد و عضویت در آن حزب و سایر احزاب اسلامی که زیر نظر جامعه روحانیت فعالیت دارند نه تنها بلامانع بلکه یک وظیفه اسلامی و ملی است.

وی با اشاره سرنوشت حزب پس از استعفای پایه گذاران، گفت: پس از استعفای ما امثال مقدم مراغه ای و حسن نزیه و دیگران که هیچگونه دخالتی در تأسیس و فعالیت حزب اصلی نداشتند و حتی در دوران ما، هیچ کدامشان در جلسات عمومی حزب شرکت نمی کردند پس از کودتا در جلسات حزب شرکت و سخنرانی می کردند. البته به نظر بنده آنان در همان دوران هم  عضو حزب خلق مسلمان نبودند بلکه بر اصل ناسیونالیسم ترکی به حزب رفت و آمد داشتند که بعدا از طرف حزب برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان کاندیدا شدند.

این عضو هیأت مؤسسان حزب خلق مسلمان با اشاره به اقدامات مسلحانه حزب، گفت: پس از کودتا، در قم و تبریز و بعضی از شهرهای آذربایجان، اقدامات مسلحانه ای انجام شد که  بارزترین  آن قیام مسلحانه در تبریز و اشغال چند روزه مراکز دولتی و سازمان صدا و سیمای تبریز و کشته شدن عده ای بی گناه بود که عناصر مشکوک و نفوذی، به نام حزب، مرتکب آن جنایات شدند. به نظر بنده عامل اصلی و انگیزه درونی از  اشغال صدا و سیمای آذربایجان نوعی قدرت نمایی در برابر مرکزیت نظام اسلامی بود که گویا مانند فرقه دموکرات آذربایجان در زمان سید جعفر پیشه وری خواستار خودمختاری آذربایجان و بعدا استقلال آن بودند.

مرحوم خسروشاهی  قومیت گرایی ترکی و اهتمام به سایر قومیت ها را از دیگر اقدامات حزب برشمرد و افزود: به تدریج بحث قومیت گرایی ترکی و اهتمام به سایر قومیت ها به میان آمد و حتی در مصاحبه ای گفته شد که فعلاً به «نوعی فدرالیسم» باور داریم و صحبت خودمختاری از نوع فرقه دموکرات آذربایجان ـ دوره پیشه وری ـ مطرح نیست ولی در باطن امر، عناصر نفوذی، هوادار سرسخت قومیت گرایی شده بودند و ادعاهایی نیز در تقسیم مسؤولیت های کشوری و لشکری داشتند.

خاطرات خروج

حزب خلق مسلمان در 14 دی‌ماه 1358 اقدام به تحرک کرد که این اقدام، با حمله به بیت امام خمینی در قم و نیز تصرف صدا و سیمای مرکز تبریز ابعاد گسترده‌ای یافت. بعد از ظهر همان روز و به دنبال انتشار درگیری‌های قم، تبریز به‌ شدت متشنج شد. در این روز در سطح شهر شایعه‌ای پخش شد که در قم به منزل آیت‌الله شریعتمداری حمله شده است. در پی این شایعه اعضای حزب خلق در حالی که عکس‌هایی از آیت‌الله شریعتمداری را در دست داشتند، با سر دادن شعار، به سوی سازمان رادیو و تلویزیون حرکت کردند و در ساعت 5 بعد از ظهر 14 دی این محل را به اشغال خود درآوردند.

محمد حسن عبدیزدانی رابط امام خمینی و آیت الله قاضی طباطبایی در خاطره ای از آن دوران گفت: یکی از روزها که اینها (حزب خلقی‌ها) به قصد تسخیر زندان راهی می‌شوند سر راهشان برمی‌گردند ساختمان رادیو و تلوزیون را تسخیر می‌کنند. اولین چیزی هم که از تلویزیون خواندند تعطیلی نماز جمعه بود که مردم کفن پوشیدند و بیرون ریختند و رفتند به طرف جایگاه نماز جمعه. در حمله سوم حزب خلق مسلمان به صدا و سیما به من خبر دادند فردی به نام رستم‌خانی اهل باکو در قم به حضور آقای شریعتمداری رسیده و با حکم ایشان در راس حزب قرار گرفته و الان در تبریز است. خلق مسلمان این بار با نیروی متخصص آمده بود و قرار بود رستم خانی با تخصصش صدای رادیو خلق مسلمان را به گوش آذربایجان برساند.

بنابر گزارش روزنامه اطلاعات، هر چند رادیو و تلویزیون ساعاتی در اشغال حزب خلق مسلمان بود، ولی در ساعت 21 همان شب گروه کثیری از مردم در حالی که در پشتیبانی از انقلاب و امام خمینی شعار می‌دادند، رادیو و تلویزیون تبریز را از اشغال اعضای حزب خلق مسلمان خارج کردند.(1)

روزهای بعد از شهادت آیت‌الله قاضی، کمیته‌های تبریز دو دسته شدند: بخشی از کمیته‌ها دست حزب خلق مسلمان بود و بخشی در کنترل نیروهای انقلابی و یاران امام (ره) قرار داشت. در آن برهه، می‌توان از تلاش‌های این حزب برای تسخیر کمیته‌های انقلاب تبریز و تبدیل آن به ابزار پیشبرد سیاست‌های حزب خلق مسلمان در جهت رویارویی با انقلاب یاد کرد.

به گفته آیت‌الله سید حسین موسوی تبریزی رییس وقت دادگاه انقلاب اسلامی استان آذربایجان شرقی از 43 کمیته موجود در تبریز 35 کمیته کمیته آیت‌الله شریعتمداری و تنها 5 کمیته متعلق به انقلابیون بود. این حزب همچنین همه ادارات تبریز را به غیر از دادگاه انقلاب و زندان‌ها در اختیار گرفت.

محمد حسن عبدیزدانی هم در خاطرات خود در مورد حمله به کمیته‌ها و تسخیر آنها چنین گفت: شبی که خلق مسلمان می‌خواست کمیته بازرسی ما را که کمی بالاتر از مسجد سید حمزه بود آتش بزند، من متوجه شدم و از آقای تهرانچی سرژرست کمیته خواستم که آنجا را تخلیه کنند و فقط یک نگهبان بماند آن هم بدون اسلحه. فردای آن روز ریختند و کمیته بازرسی را آتش زدند.(2)

حزب خلق مسلمان در تبریز از مردم می‌خواست که به شورش اعتراضی آنها بپیوندند. با این کار قصد داشت به کارهای خود مشروعت ببخشد. سید هادی خسروشاهی عضو موسس ولی مستعفی حزب با آیت‌الله شریعتمداری ملاقات کرد و خواست تا راهپیمایی تبریز را لغو کند ولی شریعتمداری اعلام بی‌خبری کرد از طرف دیگر در تبریز رادیو و تلویزیون به تصرف حزب خلق مسلمان درآمد. آنها همچنان به رفتارهای ضد خلقی خود ادامه می‌دادند و تبریز دستخوش ناآرامی‌ها و فتنه انگیزی‌ها بود.

در تظاهرات‌هایی که اعضای حزب برگزار می‌کردند با ایجاد رعب و وحشت و چماق به دست موجب تخریب اموال عمومی و آسیب رساندن به نیروهای انقلابی می‌شدند. آیت‌الله مدنی با حضور در مصاحبه‌ای مطبوعاتی به همراه آیت‌الله سیدحسین موسوی تبریزی رییس دادگاه وقت انقلاب اسلامی تبریز گفت: همه دیدند و شاهدند که اینها (حزب خلق مسلمان) به نفع شاه و بختیار شعار دادند و عکس امام را پاره کرده شیشه‌ها را می‌شکستند و هرکس را که می‌خواست مغازه‌اش را باز کند شیشه مغازه‌اش را می‌شکستند.» (3)

حزب خلق مسلمان برای پیشبرد اهداف خود از هیچ اقدامی فروگذاری نمی‌کرد. در این راستا از کشته شدن مردم عادی یا نیروی نظامی واهمه‌ای نداشت. در یکی از درگیری‌هایی که اتفاق افتاد، یازده نفر از پاسداران از سوی عناصر حزب به اسارت و گروگان گرفته شدند. به دنبال اقدامات نیروهای انقلاب برای رهایی پاسداران زد و خوردهایی رخ داد که در این میان هشت نفر مجروح شدند. 

حزب ماجراجوی خلق مسلمان با افرادی که از سپاه و جهاد به اسارت گرفته بود، زندان تشکیل داده و به شکنجه آنها می‌پرداختند. افراد کمیتۀ ایرانی وابسته به حزب خلق مسلمان، عده‌ای را در جلوی ساختمان این کمیته به گروگان گرفتند. متعاقب درگیری‌های پیش‌آمده، ۶۰ نفر زخمی و ۵ نفر شهید و حدود ۵۰ نفر دستگیر شدند. از ساختمان کمیتۀ ایرانی، چندین تیربار و سلاح آرپی‌جی۷ و تعداد زیادی اسلحه به دست آمد. (4)

یکی دیگر از حربه‌های سهمگین حزب خلق مورد هدف قرار دادن نماز جمعه‌ها و حمله به اجتماعات دینی بود. زیرا یکی از برکات مهم و استثنایی پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، احیای نماز جمعه در سراسر کشور بود. در این راستا این گروه در برهه‌های مختلف به جایگاه برگزاری نماز جمعه حمله می‌کردند. برای نمونه می‌توان به حمله حزب خلق مسلمان به جلسه نمازگزاران واقع در خیابان راه آهن تبریز اشاره کرد. اعضای حزب بلافاصه آنجا را به آتش کشیدند. همچنین افراد مسلح مستقر در حزب خلق مسلمان ۲ دستگاه خودروی حامل نیروهای سپاه پاسداران را به رگبار بستند. این حمله منجر به زخمی‌شدن یکی از پاسداران شد و مهاجمان ۱۱ نفر را نیز به گروگان گرفتند.

اعضای حزب خلق مسلمان به طرف پاسدارانی که برای آزادی گروگان‌ها اقدام کردند نیز تیراندازی کردند که منجر به مجروحیت چند نفر و شهادت یک  نفر شد. محمد حسین عبدیزدانی در خاطراتش گفت: خلق مسلمان با نماز جمعه مخالف بود و می‌گفت امام جمعه تبریز را باید شریعتمداری تعیین کند. فردای حمله سپاه به دفتر حزب و محراب سوزی؛ طرفداران خلق مسلمان به نماز جمعه در میدان راه آهن حمله کردند. از یک طرف ریختند و از طرف دیگر خارج شدند.» (5)

آشوب‌طلبان ضد خلق، آخرین تلاش‌های خود را برای ایجاد اغتشاش در تبریز به کار می‌گرفتند. آنان برای آنکه نیروهای خود را در صحنه حفظ کنند، مرتباً شایعاتی مبنی بر تسلیم دستگاه‌های انتظامی، ارسال نیروهای کمکی از جانب تجزیه‌طلبان کرد به سمت تبریز و مسائلی از این دست ترویج می‌کردند.

امام خمینی(ره) در تاریخ 11/10/1358 طی سخنانی از مردم آذربایجان خواستند تا خود را از این لکه‌های آلوده پاک و مبرا نمایند. در روزهای باقی مانده هر روز عده‌ای از نیروهای انقلاب و نیز آشوب‌طلبان، کشته، زخمی یا توسط طرف مقابل دستگیر می‌شدند؛ تا اینکه بالاخره به همت نیروهای انقلاب طی حملاتی غافلگیرانه و ضربتی به کمیته‌های تحت تسلط حزب و نیز ساختمان مرکزی حزب در 22 دی 58، این مراکز خلع سلاح و مجرمین دستگیر شدند و به این ترتیب پس از گذشت11 ماه از پیروزی انقلاب، آرامش در تبریز حکمفرما شد.

تلاش برای نجاتِ غریق

با اوج گیری التهابات عوامل مسلح وابسته به حزب خلق مسلمان با اشغال سازمان صدا و سیمای تبریز خواسته‌هایی مثل تغییر اصل ۱۱۰ قانون اساسی (ولایت فقیه)، محاکمه عاملان حمله به بیت آیت الله شریعتمداری، تعیین امام جمعه، امام جماعت، استاندار، شهردار و مقامات دولتی تبریز توسط آیت‌الله  شریعتمداری و اخراج حاکم شرع دادگاه انقلاب از این شهر را مطرح کردند.

بنیانگذار جمهوری اسلامی برای جلوگیری از گسترش تنشهای خیابانی در آذربایجان و سایر استانهای سنی نشین در پیامی که 15 آذرماه 1358 صادر کردند، متذکر شدند: «در این موقع حساس که کشور عزیز و اسلام بزرگ رو به رو با امریکای خونخوار است و لازم است همۀ قشرها با هم هماهنگ و هم صدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشه های گندیدۀ طرفداران رژیم سابق ندهند، مع الأسف گاهی شنیده می شود که اشخاصی بی خبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان غائله به پا می کنند، و خدای نخواسته موجب اختلاف و شکاف می شوند. من اکیداً از همۀ ملت شریف می خواهم که از مطالبی که باعث اختلاف و بهره برداری دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علمای اعلام احترام گذارید. برادران بدانند که فاجعه ای که در منزل حضرت آیت الله شریعتمداری پیش آمد به دست توطئه گرها است که باید محکوم شود؛ و توجه داشته باشند که این نحو امور را توطئه گران تکرار نکنند. من از تمام قشرهای جوان دانشگاهی و مدارس علوم دینیه و روشنفکران و دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا می کنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند. من امروز این امر را تکلیف شرعی الهی و وظیفۀ ملی می دانم.» صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۱۶۹

برای حل مشکلات، اعضای شورای انقلاب در قالب هیاتی متشکل از مرحوم شهاب‌الدین اشراقی (به نمایندگی از امام) و آیت الله جعفر سبحانی و سیدیونس عرفانی (به نمایندگی از آیت الله شریعتمداری) به مذاکره با آیت‌الله سیدمحمدکاظم شریعتمداری پرداختند حتی امام امت از طریق شیخ محمدتقی فلسفی تلاش کردند برای حفظ شان و منزلت آیت‌الله شریعتمداری او را از حزب خلق مسلمان جدا کند.

مرحوم فلسفی در شرح این ماجرا گفت: یک روز صبح امام به وسیلۀ یکی از دوستان پیغام داد که به فلانی بگویید اینجا بیایید. خدمت ایشان رسیدیم. امام تنها بود. شروع سخن ایشان، گفت و گو دربارۀ حزب خلق مسلمان بود. امام فرمودند: «‎‏ما می دانیم که اجانب به خصوص امریکا با این انقلاب خیلی دشمن هستند و با وسائل گوناگون به آن ضربه می زنند. حالا اول کار است که آمده اند و حزب درست کرده اند. این حزب خلق مسلمان علی التحقیق ریشۀ خارجی دارد. این کلمۀ «خلق» را داخل عنوان حزب گذارده اند ـ مثل اینکه کلمۀ «دمکراسی» را می خواستند داخل نام «جمهوری اسلامی ایران» کرده و بگویند: «جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران»؛ خلق مسلمان هم یعنی همین، خلق در فارسی همین توده است. اینها می خواهند از همین حالا میان مسلمانان زمینۀ جنگ درست کنند و بگویند حزب جمهوری اسلامی و حزب خلق مسلمان.»

نماینده امام با اشاره به سخنان امام ادامه داد: امام افزودند «این قضیه ضربه زدن به انقلاب و پایمال کردن خونهای مسلمانان است. می خواهند این انقلاب را بکوبند و این موفقیت را از بین ببرند و یک چیز دیگر جایش بگذارند که منافع خودشان را تأمین کند.‏ مشکل این است که آقای شریعتمداری به نام یک آیت الله وابستگی خودش را به این‏ ‎‏حزب اعلام کرده و آن را وابسته به خود معرفی کرده است یعنی بین این حزب و بین آقای شریعتمداری ارتباط هماهنگی و همرنگی برقرار است. این کار خیلی خطرناک است. ممکن است تمام زحمتها به هدر برود. اینکه گفتم شما بیایید، برای این است که بگویم پیش آقای شریعتمداری بروید و به طور خصوصی از قول من به ایشان بگویید این کار را اجانب کرده اند، شما که این مطلب را پذیرا شده اید، یا آگاهید یا ناآگاه. مصلحت شما این است که فوراً در جراید و رادیو و تلویزیون اعلام کنید که از این حزب بر کنار هستید و مسائل آن به هیچ وجه به شما ارتباط ندارد، تا حیثیت شما محفوظ باشد.‏»

مرحوم فلسفی اظهار کرد: من همان موقع حرکت کردم و به منزل آقای شریعتمداری رفتم … پیام امام را به ایشان رساندم. اصل پیام این بود که آقای شریعتمداری بنویسد و امضاء کند که من به هیچ وجه به این حزب ارتباط ندارم، و این حزب نیز به من وابستگی ندارد.‏ ‏‏وقتی به ایشان پیام را گفتم، موضوع را بسیار عجیب تلقی کرد. گفت: «آقا این حزب متعلق به مسلمانهاست. من به این حزب بستگی دارم. این را علناً گفته ام و همه هم می دانند. اگر بگویم بستگی ندارم مساوی با از بین رفتن اعتبار و حیثیت من است. آیا من خودم را تحقیر کنم و بگویم وابستگی به این حزب ندارم، و آن را نمی شناسم؟ من این کار را نمی کنم.»

وی افزود: ایشان این عبارت منفی را خیلی محکم می گفت. من برگشتم و رفتم خدمت امام و گفتم: ایشان می گوید حیثیت من در خطر است و اگر انصراف خود را اعلام کنم، باید از حیثیت خودم چشم بپوشم و بسیاری از دوستانم را که پایه گذار این حزب بودند از دست بدهم. من این کار را نمی کنم». امام اظهار تأسف کردند و گفتند: «‎‏این آقا متوجه قضایا نیست. شما بروید و بگویید حیثیت شما با وابستگی به این حزب از بین خواهد رفت. جدا نشدن از این حزب، مقدمه برباد رفتن حیثیت شماست اما اگر جدا شدید، حیثیت شما کاملا محفوظ می ماند و در قم «آقا»یی هستید. من به این وسیله با ایشان اتمام حجت می کنم.‏ بگویید اگر حیثیت شما با اعلام عدم وابستگی به این حزب ضربه بخورد، ما شما را حفظ می کنیم و جبران خواهیم کرد که کوچکترین ضرری به حیثیت شما وارد نشود.‏»

مرحوم فلسفی ادامه داد: ‏‏من پیام امام را به ایشان گفتم و بعد هم خودم صحبت کردم، گفتم: «پیشنهاد من این است که شما استعفا را بنویسید و امضاء بکنید. با این کار، مقدمه ای درست می شود و مجلسی در مسجد اعظم می گیریم؛ به رادیو و تلویزیون هم می گوییم بیایند، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم بیایند. شما هستید، امام هم شرکت می کند. در آن مجلس من منبر می روم و آنطور که شما می خواهید، صحبت می کنم. می گویم آیت الله شریعتمداری که در انقلاب اسلامی قلماً و قدماً خدمات بسیاری کرده اند، اخیراً متوجه شده اند که حزب خلق مسلمان مضر است و بر خلاف مصلحت انقلاب اسلامی است. اصلاً انقلاب اسلامی یک حقیقت است و آن حقیقت، اسلام است. لذا آیت الله شریعتمداری با مشورت امام و مصلحت بینی ایشان از حزب خلق مسلمان استعفا کرده و نوشته اند که این حزب مربوط به من نیست». … چون در بیان مطلب احترام زیادی نسبت به ایشان بود، قدری فکر کرد و گفت: «گمان نمی کنم امام این کار را بکند.» گفتم: «من می روم و می گویم، اگر فرمود، این کار را می کنم، آیا شما نیز بدون تردید این کار را می کنید؟ گذشته از امام، آقای گلپایگانی و آقای نجفی هم هستند، آنها هم قطعاً می آیند». باز متحیر ماند، ولی بعد گفت: «خیلی خوب، بروید و به امام بگویید. ببینید امام حاضر است یا نه؟ اگر حاضر است، این کار را بکنید.»

وی افزود: برای سومین بار آمدم خدمت امام و گفتم: «آقای شریعتمداری، با این وعده ای که من به او دادم و‏‎ ‎‏گفتم به منبر می روم و آنطور که بخواهید صحبت می کنم، موافقند؛ اما نگران هستند که شما با این امر‏‎ ‎‏موافقت نکنید. آیا شما موافق هستید؟» امام فرمودند: «‎‏بله انقلاب اسلامی و حفظ عزّ اسلام و کوتاه کردن دست اجانب، آنقدر برای من مهم است که با این طرح حتماً موافقت دارم و در مجلس هم شرکت می کنم؛ می آیم و می نشینم. آنچه را هم که خود ایشان بخواهد و شما مصلحت می دانید، در منبر بگویید.‏»

مرحوم فلسفی یادآور شد:«برای بار سوم به منزل آقای شریعتمداری رفتم و موافقت امام را به ایشان اعلام کردم. گفتم: «خوب، بنا شد که شما متنی را امشب خودتان بنویسید، فردا بیاییم ببینیم اگر نواقصی داشت تکمیل کنیم و بعد ببریم به امام بدهیم. اگر ایشان موافقت کرد، امضاء کنیم و سپس مجلس را تشکیل دهیم». گفت: «بله، بد نیست، موافقت می کنم؛ اما یک شرط دارد. من باید امشب با بعضی از رفقا مشورت کنم. بدون مشورت، قول قطعی نمی دهم. امشب برای من شب مشورت باشد. من متن را می نویسم. اگر مشورت، درست درآمد و خصوصیاتی علاوه شد؛ آن وقت فردا صبح اینجا بیایید که‏ ‎‏تکمیل کنیم». مطلب را تقریباً تمام شده تلقی کردم. از منزل آقای شریعتمداری بیرون آمدم و به منزل امام رفتم. گفتم: تقریباً قبول کرده، ولی گفته است باید امشب روی این مطلب مشورت کنم؛ هم راجع به اصل قضیه و هم راجع به بعضی از کمبودهای احتمالی. من مشورت می کنم، شما هم فردا صبح بیایید و نتیجه را به امام بگویید. امام فرمودند: «خیلی خوب، امشب قم بمانید و فردا صبح بروید.»‏

وی افزود: فردا صبح که نزد آقای شریعتمداری رفتم ایشان گفت: «رفقای من موافقت نکردند و گفتند هم در قم و هم در آذربایجان حیثیت افراد بسیاری از بین می رود؛ ضربۀ بزرگی هم به شما می خورد؛ نباید اصلاً پیرامون این مطلب فکر کنید بنابراین من آن نوشته را نمی نویسم.» به منزل امام برگشتم و مطالب را به ایشان عرض کردم. امام متأثر شد. بعد هم پیشامدها آن شد که همه می دانند.(6)

برائت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آیت‌ الله‌

پس از ایراد اتهامات و اثبات جرمهای آیت الله سیدکاظم شریعتمداری در محاکم قضایی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در آخرین روز فروردین سال 1361 با صدور اطلاعیه تندی ایشان را از مرجعیت ساقط دانست.

اطلاعیه مذکور به این شرح است:

به این  فقهایی‌ که‌ خود ساخته‌ و پاسدار دین‌ و مخالف‌ هوای‌ نفس‌ و فرمانبر امام‌ و مولای‌ خود باشند، مردم‌ می‌توانند از آنها تقلید نمایند و همه فقهاء و عالمان‌ دین‌ جز بعضی‌ چنین‌ نیستند.

 امت‌ اسلامی‌ طلاب‌ و فضلای‌ حوزه‌های‌ علمیه‌، مردم‌ مسلمان‌ بویژه‌ مردم‌ متدین‌ و غیور آذربایجان‌:

 از روزهای‌ اول‌ نهضت‌ مقدس‌ اسلامی‌ از آقای‌ شریعتمداری‌ امور بسیاری‌ صادر می‌شد که‌ دست‌اندرکاران‌ نهضت‌ بویژه‌ جامعه‌ مدرسین‌ آنها را شایستة‌ مقام‌ مرجعیت‌ شیعه‌ نمی‌دانستند ولی‌ برای‌ حفظ‌ وحدت‌ و انسجام‌ صف‌ روحانیت‌ مبارز از بازگو کردن‌ آنها سخت‌ دوری‌ می‌جستند، تا بحمدالله‌ انقلاب‌ مقدس‌ اسلامی‌ پیروز گشت‌ و مردم‌ یکدل‌ و یک‌ جهت‌ به‌ این‌ انقلاب‌ دل‌ بستند، ولی‌ این‌ شخص‌ بر خلاف‌ مصالح‌ اسلام‌ و انقلاب‌ و بر خلاف‌ اعتقاد و نظر فقهی‌ خود که‌ در مجلة‌ الهادی‌ و در حضور عده‌ای‌ از مدرسین‌ تصریح‌ کرده‌ بود با اصل‌ ولایت‌ فقیه‌ مخالفت‌ کرد، و دیدید آنچه‌ دیدید و کرد آنچه‌ نباید بکند، حتی‌ فردی‌ از همان‌ اعوان‌ و انصار خودش‌ یکی‌ از پاسداران‌ همان‌ منزل‌ را به‌ قتل‌ رساند وتا چند روز بهانه‌ای‌ برای‌ کوبیدن‌ انقلاب‌ بدست‌ آورد و همچنان‌ به‌ مخالفت‌ و کارشکنی‌ و براندازی‌ ادامه‌ داد تا شرکت‌ در کودتای‌ نوژه‌ و براندازی‌ اخیر که‌ در مصاحبه‌ تلویزیونی‌ قطب‌زاده‌ خائن‌ ملاحظه‌ فرمودید.

 کیست‌ که‌ طرح‌ کشتن‌ امام‌ و نابودی‌ مردم‌ جماران‌ و براندازی‌ جمهوری‌ اسلامی را بداند و فریاد نزند؟  اگر بخواهم‌ امور خلاف‌ عدالت‌ را بشماریم‌ مثنوی‌ هفتاد من‌ کاغذ شود لذا ضمن‌ تأکید بر اینکه‌ مراجع‌ قضائی‌ منحصراً باید به‌ این‌ امر رسیدگی‌ نمایند، بنا به‌ وظیفه‌ شرعی‌ بر خود لازم‌ دانستیم‌ که‌ سقوط‌ مشارالیه‌ را از شایستگی‌ مرجعیت‌ بالصراحه‌ اعلام‌ نماییم‌ تا افرادی‌ از مسلمانان‌ که‌ در حالت‌ تردید و دودلی‌ بودند تکلیف‌ خود را بدانند و احیاناً با تقلید خود به‌ اسلام‌ و انقلاب‌ ضربه‌ وارد نکرده‌ باشند، گرچه‌ طلاب‌ عزیز و فضلاء خود اعلان‌ کرده‌اند که‌ از گرفتن‌ شهریه‌ او خودداری‌ خواهند کرد، ما هم‌ تأکید بر خودداری‌ همة‌ آقایان‌ را از گرفتن‌ آن‌ لازم‌ می‌دانیم‌.

  «فمن‌ کان‌ مؤمنا کمن‌ کان‌ فاسقاً لایستوون‌ ان‌ ارید الا الاصلاح‌ ما استطعت‌ و ما توفیقی‌ الا بالله‌ علیه‌ توکلت‌ و الیه‌ انیب‌» 

منابع:

1-بهداروندیانی؛ غلامرضا (1398)؛ تاریخ ایران پس از انقلاب اسلامی؛ جلد اول؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

2-شاه علی؛ احمدرضا / موحدیان؛ احسان (1397)؛ تاریخ تحولات جمهوری اسلامی ایران؛ جلد اول؛ تهرران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

3-کردی؛ علی (1396)؛ تاریخ تحولات جمهوری اسلامی ایران؛ جلد دوم؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

4-معاونت پژوهش بنیاد هابیلیان (13949؛ روز شمار وقایع تروریستی ایران سالهای 1357 و 1359؛ تهران: شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر.

5-نعلبندی؛ مهدی (1388)؛ اعدامم کنید خاطرات محمد حسن عبد یزدانی؛ تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

6-کتاب خاطرات و مبارزات حجت الاسلام محمدتقی فلسفی، صفحات 366 تا 370

پایان خبر / تاریخ ما

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.