کتاب مهاجرانی درباره «امام خمینی» منتشر شد

به گزارش خبرگزاری تاریخ ما، این کتاب با ویراستاری جمیله کدیور در ۳۶۰ صفحه و با شمارگان ۳۰۰۰ نسخه با قیمت ۹۸ هزار تومان در انتشارات امید ایرانیان منتشر شده است.

«هوشمندی، موقعیت‌سنجی و آینده‌نگری امام خمینی»، «آغازگر جنگ عراق و ایران؟»، «انگیزه‌ها و دلایل حمله عراق به ایران»، «پشتیبانان صدام حسین»، «نقش کشورهای عربی در جنگ ایران و عراق» و «یاران ایران» بخش‌های مختلف این کتاب هستند.

مهاجرانی این کتاب را به «سیدمحمود دعایی، یار وفادار امام خمینی (رضوان‌الله تعالی علیه)» تقدیم کرده است.

در بخش «سخن نخست: ای رستخیر ناگهان…» به قلم نویسنده کتاب می‌خوانیم: «همسر فرزانه‌ام، دکتر جمیله کدیور، شهریورماه امسال (۱۳۹۹) سفری مبارک و روحبخش به تهران و مشهد داشتند. به خانه انس‌مان، روزنامه اطلاعات سر زده بودند. فرصتی دست داد تا من هم از طریق تلفن تصویری با دوست باصفا، جناب آقای دعایی، که اربعینی از دوستی‌مان و سابقه ارادتم می‌گذرد و با دیگر مدیران ارشد روزنامه اطلاعات سلامی و کلامی داشته باشم. ابراز مهر دوستان و البته دلتنگی بنده و یاد ایامی که در گلشن صفا داشتیم…

آقای سیدمحمود دعایی سی‌دی سخنرانی‌شان در یزد را برایم فرستادند. سخنرانی را دیدم و شنیدم. جان کلام ایشان دغدغه و نگرانی نسبت به تحریف شخصیت‌ امام خمینی بود. سخنان آقای دعایی مثل همیشه صمیمانه، پرمهر، پرنکته، اثرگذار و عبرت‌آموز بود. می‌خواستم یادداشت کوتاهی در این‌باره بنویسم، دیدیم شخصیت و جاذبه امام خمینی مرا گرفت و با خودش برد که برد. در زندگی‌ام تابلویی از گرمی دست و نگاه درخشان امام خمینی همیشه مثل آفتاب می‌تابد. در واپسین ایام دولت جناب آقای مهندس موسوی، تمامی اعضای دولت با امام ملاقات داشتند؛ احوال امام هم خوب و خوش نبود. ماه‌های آخر عمر ایشان بود. به جماران رفتیم. امام بر صندلی در ایوان کوچک خانه جماران نشسته بودند. به نشانه احترام و ارادت دست ایشان را بوسیدم. منتها تا خواستم  دست ایشان را ببوسم، بی‌اختیار اشک از چشمانم جوشید و بر پشت دست ایشان قطرات اشکم جاری شد، صورتم را روی دست امام گذاشتم. بی‌تاب بودم. در این دنیا نبودم. امام با دست‌شان سرم را لمس کردند و دست‌شان را نگاه داشتند. دست ایشان را بار دیگر بوسیدم و وقتی به ایشان نگاه کردم، لبخند زدند و نگاه‌شان می‌درخشید. آن گرمی دست و آن درخشش نگاه همان برقی بود که از منزل لیلی جهید…

بعدا در شرح چهل حدیث امام خمینی خواندم: «انَّ روح المومن لَاَشَدّ اِتصالا بروح الله مِن اتصّال شعاع الشمس بها.»

 امام روح‌الله خمینی برایم جلوه‌ای از روح خدا بود و تابش نگاهی که بر من تافته بود و گرمای دستی که بر سرم بود، خاطره‌ای که تبدیل به زندگی شد.

گرفتم ساغری از دست مستی

تعالی‌الله چه مستی و چه دستی

بتی چون تو کجا در پرده ماند       

مگر از شرم چون من بت‌پرستی     

(امام خمینی)

با خود گفتم این تجربه را داشتی، کتاب «نقد توطئه آیات شیطانی» را در تبیین و تفسیر حکم امام در دفاع از حریم و اعتبار محمد مصطفی پیامبر اسلام صلوات‌الله علیه و تحریف شخصیت او بیش از سی سال پیش در چهل شبانه‌روز نوشتی، این بار هم دریغ است که نسبت به شکوه شخصیت و جاذبه معنوی امام خمینی و تحریف مدرن سنگین شخصیت ایشان در ابعاد مختلف نظری و اندیشه و سخن و سلوک امام، مطلبی ننویسی. سوز و صفا و تابی که در سخن آقای دعایی بود، شعله‌ای سیال در ذهنم افروخت و رهایم نکرد. شکوه شخصیت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه مثل رستاخیزی ناگهان و آتشی در بیشه اندیشه‌ها، در جانم افروخته شد.

ای رستخیر ناگهان، وی رحمت بی‌منتها     

ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه‌ها»

 پایان خبر / تاریخ ما 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.