درباره محمدباقر مجلسی
سیام مرداد، روز بزرگداشت مرحوم علّامه محمدباقر مجلسی (ره)، یکی
از برترین چهرههای علمیِ شیعه، است که با مجاهدتهای عالمانه
خویش خدمت بزرگی در حفظ گنجینه معارف تشیع و احادیث و روایات اهل
بیت (ع) کرده است. کتاب معظم «بحارالانوار» که نام کامل آن «بحار
الانوار الجامعه لِدُرَر اخبار الائمة الاطهار» است، بهحق نوعی
دایرةالمعارفِ حدیثی شیعه است که به سعی دانشمندانه علّامه مجلسی
تألیف شده و به یادگار مانده است.
به جز کتاب شریف «بحارالانوار» علّامه مجلسی آثار ارزشمند فراوانی
تألیف کرده است. کتابهای نامداری چون «حلیة المتّقین» (درباره
آداب شئون مختلف زندگی بر اساس تعالیم اسلام و اخلاق اسلامی)،
«تحفة الزّائر» (در زیارت معصومان، علیهمالسلام)، «ترجمه توحید
مفضّل»، «آداب الصّلاة»، «عین الحیات» (ترجمه و شرح سفارشها و
توصیههای اخلاقی حضرت پیغامبر اکرم (ص) به جناب ابوذر غفاری) و
«حیاة القلوب» (در سرگذشت درباره پیامبران و اوصیا)، از جمله
تألیفات گرانسنگ آن عالم نامدار اسلام و ایران است.
تألیفات علامه مجلسی «از لحاظ کثرت و جامعیت و تنوع کمنظیر است.
او با ترجمه کتابهای فقهی و حدیثی به فارسی روان برای مردم فارسی
زبان، سهم عمدهای در ترویج معارف شیعه داشته و تعداد بسیار زیاد
نسخههای خطی از تألیفات او و چاپهای زیاد از کتابهای او تأثیر
فوقالعاده او را بر پیروان مذهب شیعه امامیه نشان میدهد. او
اهتمام زیادی برای گردآوری احادیث منقول از معصومین (ع) داشته و
در این راه از تمام توان خود و شاگردان و دوستانش استفاده کرده و
مجموعهای عظیم که در نوع خود دایرةالمعارف بزرگ حدیث بوده را
تألیف نموده و خدمت بزرگی به تمدن اسلام نموده است». [۱]
از جعفر طیّار تا مجلسیِ دوم
علامه محمدباقر مجلسی که به «مجلسیِ دوم» و «مجلسی پسر» نیز مشهور
است، تحت پرورش پدرِ عالمی چون علّامه محمدتقی مجلسی (م. ۱۰۷۰ ق.)
و در دامان پُرمهر مادری سیّده که خود دختر سید صدرالدین محمد
حسینی عاشوری قمی بوده، بالیده و تربیت یافته بوده است. «مجلسیِ
اول» که خود از عالمان فرزانه اسلام و ایران است و صاحب کتابهای
ارزندهای چون «لوامع صاحبقرانی»، «ریاض المؤمنین و حدائق
المتقین» و «شرح زیارت جامعه» است، نخستین و مهمترین استادِ
فرزندِ نامدار خویش بوده است.
به جز پدر اما علاّمه محمدباقر مجلسی نزد استادانِ دیگری نیز کسب
فیض کرده و از آنان اجازه روایت دریافت کرده است. بزرگانی همچون
قاضی ابواشرف اصفهانی، شیخ حسن بن شیخ زینالدّین عاملی (شیخ حسن
صغیر)، ملّامحمدصالح مازندرانی، ملّا محمدمحسن فیض کاشانی، سید
حسین حسینی کَرَکی، ملاصدرای شیرازی و شیخ محمد حُرّ عاملی.
جدّ اعلای علّامه مجلسی، جناب جعفر طیّار (ع) بوده و یکی دیگر از
آبای نامدارِ او، محدّث نامی اهل سنت و یکی از عالمان نامدار
اصفهان در قرن چهارم قمری، یعنی حافظ ابونعیم اصفهانی بوده است؛
دانشمندی که کتابهایی چون «حلیة الاولیا» و «مانَزَلَ مِن القرآن
فی امیرالمؤمنین (ع)» را نوشته است.
از دعای پدر تا ماجرای آن انار
میلاد علّامه محمدباقر مجلسی در سال ۱۰۳۷ قمری در اصفهانِ زیبا و
کهن رخ داده است. وی خود مادّه تاریخ سال تولد خویش را اینگونه
یادآور شده است که «از غریب اتفاق آنکه یکی از علمای اخیار، جملۀ
«جامعِ کتاب بحار الانوار» [۲] را مادّه تاریخ ولادت من یافته
است». [۳]
مرحوم آقا احمد کرمانشاهی در کتاب «مرآت الاحوال جهاننما» آورده
است که «از بعضی از ثقات شنیدهام که از مرحوم آخوند ملّامحمدتقی،
علیه الرحمه، نقل کرده است که در شبی از شبها، بعد از نماز تهجّد
و گریه و زاری بسیار به درگاه قادر علیالاطلاق، خود را به حالتی
دیدم که هرچه از درگاه احدیت مسئلت کنم، البته به اجابت مقرون
شده، عنایت خواهد شد؛ و در دل خود متفکر بودم که کدام چیز از امور
اخرویه یا دنیویه را بخواهم که ناگاه آواز گریه محمدباقر را که در
گهواره بود، شنیدم. بلاتأمّل عرض کردم: خداوندا! به حق محمد و آل
محمد (ع) این طفل را مروّج دین و ناشر احکام سیدالمرسلین گردان و
او را موفق به توفیقات بیپایان خود بدار». [۴]
مجلسیِ پدر که سعادتمندیِ فرزند خویش را از خداوند و اهل بیت (ع)
درخواست کرده بود، بسیار به آینده درخشان پسرِ دلبند خود خوشبین
بود. از اینرو از همان روزگار شیرخوارگی در نحوه پرورش محمدباقر
بسیار دقت و وسواس به خرج میداد. آیتالله ناصر مکارم شیرازی در
کتاب «اخلاق اسلامی در نهجالبلاغه» حکایتی را درباره دقت مرحوم
مجلسی پدر در پرورش یافتنِ فرزندِ دانشمندش آورده که بسیار جالب
است. در این حکایت، علامه محمدتقی مجلسی به همسر خویش که
«محمدباقر» را باردار بوده، سفارش اکید میکند که برای آنکه جنین
با خوراکهای شبههناک تغذیه نشود، تنها خوراکهایی را که شخص او
به منزل میآورد بخورد.
زمانی میگذرد و «محمدباقر» به دنیا میآید و میبالد تا اینکه
به سنّ نوجوانی میرسد. در همان سنین، «روزی بر حسب بازی و شیطنتِ
بچهگانه چیزی شبیه میخ بزرگ یا جوالدوزی که به دست داشته در مشک
یکی از آبکشها فرو میکند و پا به فرار میگذارد. خبر به پدر وی
میرسد و پس از اینکه خسارت را میپردازد، به مادر وی میگوید از
تو سؤالی میکنم، باید جواب صحیح بدهی. مگر نگفتم از غیر از آنچه
من میآورم، نخوری؟ گفت: چنین کردم. گفت: خیر، اگر چنین کرده
بودی، این اتفاق نمیافتاد. خوب فکر کن چه خوردهای که روی این
بچه اثر گذاشته است و امروز چنین کرده است؟ [همسر علّامه] پس از
مدتی فکر گفت: یادم افتاد؛ روزی در حیاط خانه خیّاطی میکردم،
اناری از درخت همسایه به خانه ما افتاد و من سوزن را به انار زدم
و مقدار آبی از آن خورده بودم و چون به یاد حرف شما افتادم، بقیه
را نخوردم. مرحوم مجلسی گفت: معما روشن شد! سوزن، جوالدوز؛ و
انار، مَشک شد». [۵]
علامه محمدباقر مجلسی از نگاه
دیگران
علّامه مجلسی در زمان شاه سلیمان صفوی به درخواستِ پادشاه، مقام
«شیخالاسلامیِ» تختگاه را پذیرفت تا افزون بر تألیفات و تدریس،
در این مقام نیز بتواند به مذهب تشیع خدمت کند. جایگاه و مقام
والای علمی و معنوی علّامه مجلسی و خدماتی که به تمدن اسلامی
کرده، موجب شده بسیاری از صاحبنظران، چه موافق، چه مخالف درباره
مرتبه علمی و دینی وی اظهار نظر کنند.
مرحوم محمد صالح خاتونآبادی که داماد علّامه مجلسی نیز بوده، در
کتاب «حدائق المقرّبین» درباره منزلت علّامه مینویسد: «مولانا
محمدباقر مجلسی، نَوّر الله ضریحه الشریف و قَدّس الله روحه
اللطیف که اعظم اعاظم محدّثین و افخم افاخم علمای اهل دین بود، در
علوم فقه و تفسیر و حدیث و رجال و اصول کلام و اصول فقه سرآمد اهل
روزگار و سرکرده علمای نامدار بود و متقدمان و متأخران اهل علم و
عرفان، هیچ یک به جلالت قدر آن عظیمالشّأن و به جامعیت آن مقرّب
درگاه خداوند رحمان نبودند». [۶]
ملّا عبدالعزیز دهلوی (م. ۱۲۳۹ ق.)، از عالمان سلفی اهل سنّت در
شبهقاره هندوستان است که دشمنی و مخالفتش با شیعیان آشکارا بوده
است. او درباره علامه محمدباقر مجلسی در کتاب «تحفه اثنی عشریه»
که آن را در ردّ آیین شیعه نوشته، چنین اظهار عقیده کرده است:
«اگر دین شیعه را دین آخوند باقر مجلسی بگویند، روا است؛ زیراکه
این مذهب را او رونق داده است». [۷] البته سخنِ دهلوی گویای تمام
حقیقت نیست، زیرا پیش از مرحوم علّامه مجلسی نیز عالمان شیعی
بسیاری همچون شیخ صدوق و شیخ کلینی و شیخ طوسی و دیگران نیز در
حفظ و توسعه معارف شیعه بسیار مجاهدت کردهاند.
مرحومِ محمد بن سلیمان تنکابنی، صاحب کتاب «قصص العلما» نیز
باتوجه به منزلت علمی علّامه مجلسی، بر «علّامه بودنِ» او تأکید
دارد: «آخوند ملّا محمدباقر در السنۀ علمای لاحقین معبّر به علامه
مجلسی است؛ و عَجَب از حاجی ملّا احمد نراقی است که در کتبِ خود،
تعبیر از آن جناب به «محدّث مجلسی» نموده است؛ و این عبارت در نظر
این حقیر بسیار ناپسند آمد. چه محدّث عُرفاً آن را میگویند که
حدیثدان باشد و حدیث روایت کند و این، مرتبه نیست، بلکه رُواتِ
ائمۀ اخیار را محدّث مینامند؛ بلکه آخوند مزبور، علّامه است؛ چه
علّامه مصطلح است در اینکه جامع علم منقول و معقول باشد و او نیز
چنین بوده». [۸]
سید نعمتالله جزایری که خود از شاگردان مرحوم علّامه مجلسی بوده
است، در کتابِ «انوار نعمانیه» نکتههایی را درباره روحیات و ابهت
مرحوم مجلسی و نیز توجهی که به کتاب داشته، آورده است. صاحبِ «قصص
العلما» به نقل از سید نعمتالله جزایری نوشته است:
«استادم، علّامۀ مجلسی، با آنهمه خوشخُلقی و اینکه روز و شب با
او مینشستیم و میخندیدیم، معذلک هر زمانی که میخواستیم شرفیاب
خدمت او شویم، همینکه میخواستیم از در داخل شویم، چنان هیبت آن
بزرگوار در دلهای ما قرار میگرفت که گویا ما را به نزد سلطان
میبرند که سیاست نمایند و دلهای ما تپیدن میگرفت. ایضاً سید
نعمتالله جزایری در انوار نعمانیه نوشته که اگر علّامه مجلسی
میخواست اینکه کتابی به کسی عاریه دهد، میگفت که اولاً بگو که
سفره داری که در میانِ آن نان خورده باشی یا نه؟ اگر نداری، بگو
به تو سفره بدهم که نان را در میان سفره خورده باشی و بر بالای
کتاب نان نخوری. بلی محافظت کتاب و احترام آن بر تو از لوازم است؛
نه اینکه کتاب را در میان آفتاب گذارند که جلدش را آفتاب ضایع و
فاسد کند؛ و مبادا که شپش بر روی کتاب بکُشند یا بر بالای کتاب
نان خورده باشند». [۹]
حکایت خوابِ آن دو نفر
تاریخ وفات علامه مجلسی را برخی از صاحبان کتاب، سال ۱۱۱۱ قمری
ثبت کردهاند و گروهی دیگر، سال ۱۱۱۰ قمری. مرحوم استاد سید
مصلحالدین مهدوی، محقق و اصفهانشناس نامدار، در کتابِ
«زندگینامه علامه مجلسی» پس از آنکه آرا و نوشتههای گوناگون را
درباره تاریخ وفات علّامه آورده و درباره درستی و نادرستی آنها
بحث کرده است، نتیجه میگیرد که «وفات علّامه مجلسی در شب یکشنبه
(یا دوشنبه) ۲۷ رمضان المبارک ۱۱۱۰ در اصفهان روی داده است و
تاریخ ۱۱۱۱ را که برخی از نویسندگان نوشتهاند و متأسفانه در تمام
مجلدات فهرست کتابخانه عمومی حضرت آیتالله نجفی مرعشی و در پشت
جلدهای بحارالنوار چاپ جدید نوشته شده، اشتباه و خالی از اعتبار
است». [۱۰]
مؤلف قصص العلما نیز درباره وفاتِ علامه مجلسی حکایت
تأمّلبرانگیزی نقل کرده است. طبق آنچه مرحوم تنکابنی نوشته است،
«در زمان مجلسی (ره) دو نفر بودند که به آن بزرگوار عداوت داشتند
و همیشه از او غیبت میکردند و در همان شبی که آخوند ملّا
محمدباقر از دنیا رفت، این دو نفر خواب دیدند. چون پاسی از شب
گذشت، یکی از آن دو رفیق بیدار شد و رفیق خود را نیز از خواب
بیدار کرد و گفت که من خوابی دیدهام و آن، این است که خواب دیدم
که به درِ خانه ملّا محمدباقر میباشم و آخوند خوابیده است. ناگاه
پیغمبر خدا و حضرت امیرالمؤمنین، صلوات الله علیهما، وارد شدند و
پیغمبر (ص) بازوی راست و امیرالمؤمنین (ع) بازوی چپ آخوند را
گرفتند و گفتند برخیز تا با ما برویم. پس او را به همراه بردند.
این خواب در زمانی بود که آخوند ملّا محمدباقر مریض و بستری بود.
رفیق گفت که من نیز همین خواب را دیدم. پس هر دو حدس زدند که
آخوند باید به جوار رحمت الهی پیوسته، وفات کرده باشد. پس هر دو
برخاستند که به خانه آخوند روند و از احوال او استفسار نمایند. پس
هر دو رفتند تا به درِ خانه آخوند ملّا محمدباقر؛ ناگاه صدای گریه
و ناله و شیون را از اندرون خانه شنیدند. پس استفسار از احوال
آخوند نمودند؛ جواب شنیدند که آخوند تازه وفات کردهاند». [۱۱]
تشییع شکوهمند پیکر علّامه
درباره وفات علّامه مجلسی شاعران بسیاری مادّه تاریخهای گوناگون
سرودهاند، اما همچنانکه مرحوم استاد سید مصلحالدین مهدوی
تأکید کرده، «بهترین مادّه تاریخ که در وفات ایشان گفته شده است،
این بیت است که اشاره به روز و ماه نیز دارد:
ماه رمضان [۱۲] چو بیست و هفتش کم شد /// تاریخ وفات باقر اعلم
شد». [۱۳]
آنچه در کتابها درباره تشییع پیکر علامه مجلسی ثبت شده، حکایت از
شکوهمندی آن مراسم دارد و حق نیز همین بوده که پیکر شیخالاسلام
بارگاه صفویه و امامجمعه تختگاه و یکی از بزرگترین عالمان و
مؤلفان جهان تشیّع در نهایت شکوه برگزار شود. مرحوم استاد سید
محمدعلی روضاتی، کتابشناس و تراجمنگار نامی همروزگارمان، در
کتاب «نخستین دو گفتار» خویش درباره آیین تشییع پیکر علّامه مجلسی
و اینکه یکی از بزرگترین عالمانِ شیعه بر پیکر علّامه نماز
خوانده بوده، چنین آورده است:
«جمال المحققین، آقا جمالالدین محمد خوانساری، در روز دوشنبه
بیست و هفتم ماه رمضان سال یکهزار و یکصد و ده، تمام، مطابق دهم
حَمَل (فروردین) یکهزار و هفتاد و هشت شمسی و موافق بیستم مارس
یکهزار و ششصد و نود و نه مسیحی، در مسجد معظم آدینه «جامع عتیق»
اصفهان، بر پیکر مطهّر علّامه بزرگ مولانا محمدباقر مجلسی که به
هنگام طلوع فجر همان روز به ندای حقّ «إرجِعی» لبیک اجابت گفته،
جان به جانآفرین سپرده بود، اقامه نماز فرمود. انبوه جمعیت
تشییعکننده و نمازگزار از حدّ و حصر افزون و حزن و اندوه عامّه
اهل شهر زاید از وصف بود. مردم، پارچههای گرانبهای پوشش جنازه را
تکّهتکّه کرده، تابوت و عماری را شکسته، همه را به تبرّک بردند».
[۱۴]
پیکر علّامه محمدباقر مجلسی را طبق وصیتِ خودِ او در کنار آرامگاه
پدر بزرگوارش به خاک سپردند. آرامگاه هر دو علامه امروز در بقعه
مجاور مسجد جامع عتیق اصفهان، زیارتگاه زائران است.
ارجاعها:
۱. «اعلام اصفهان»؛ مصلحالدین مهدوی؛ اصفهان: سازمان فرهنگی
تفریحی شهرداری اصفهان؛ ۱۳۸۷؛ ج ۲، ص ۶۷.
۲. طبق حساب حروف ابجد، حاصلِ جمع اعدادِ این چهار کلمه برابر است
با ۱۰۳۷.
۳. «تحفة الزائر»؛ علاّمه محمدباقر مجلسی؛ قم: مؤسسه پیام امام
هادی (ع)؛ ۱۳۸۶؛ مقدمه ص ۱۴، به نقل از جلد نخست «بحار الانوار».
۴. «مرآت الاحوال جهاننما»؛ آقا احمد بهبهانی (کرمانشاهی)؛ قم:
انصاریان؛ ۱۳۷۳؛ ج ۱، ص ۷۸ و ۷۹.
۵. «اخلاق اسلامی در نهجالبلاغه» (خطبه متقین)؛ ناصر مکارم
شیرازی؛ قم: نسل جوان؛ ۱۳۸۵؛ ج ۲، ص ۲۰۲ و ۲۰۳.
۶. «زندگینامه علّامه مجلسی»؛ مصلحالدین مهدوی؛ تهران: دبیرخانه
همایش بزرگداشت علّامه مجلسی؛ ۱۳۷۸؛ ج ۱، ص ۹۶.
۷. «مرآت الاحوال جهاننما»؛ آقا احمد بهبهانی (کرمانشاهی)؛ قم:
انصاریان؛ ۱۳۷۳؛ ج ۱، ص ۸۰.
۸. «قصص العلما»؛ میرزامحمد تنکابنی؛ (نسخه الکترونیکی بر اساس
چاپ اسلامیه)؛ بیتا: ص ۵۰۶.
۹. همان. ص ۵۱۷ و ۵۱۸.
۱۰. «زندگینامه علّامه مجلسی»؛ مصلحالدین مهدوی؛ تهران:
دبیرخانه همایش بزرگداشت علّامه مجلسی؛ ۱۳۷۸؛ ج ۱، ص ۸۸.
۱۱. «قصص العلما»؛ میرزامحمد تنکابنی؛ (نسخه الکترونیکی بر اساس
چاپ اسلامیه)؛ بیتا: ص ۵۱۲ و ۵۱۳.
۱۲. «ماه رمضان» به حساب جُمّل میشود ۱۱۳۷ که اگر طبقِ گفته
شاعر، ۲۷ را از آن کم کنیم، ۱۱۱۰ به دست میآید که سال وفات مرحوم
علّامه مجلسی بوده است.
۱۳. «زندگینامه علّامه مجلسی»؛ مصلحالدین مهدوی؛ تهران:
دبیرخانه همایش بزرگداشت علّامه مجلسی؛ ۱۳۷۸؛ ج ۱، ص ۸۴.
۱۴. «نخستین دو گفتار»؛ سید محمدعلی روضاتی؛ اصفهان: مرکز تحقیقات
رایانهیی حوزه علمیّه اصفهان؛ ۱۳۸۷؛ ص ۷۷.