درباره حسین خدیوجم
بیست و پنجم مهر ۱۳۶۵، یکی از چهرههای درخشان و زحمتکش فرهنگ و
ادب ایران زمین رخ در نقاب خاک کشید؛ اندیشمندی به نام سید حسین
خدیوجم که هم مصحح بود، هم مترجم و هم محقق و هم مؤلف. بسیاری از
دوستداران دانش و ادب اگر به مطالعه آثاری از امام محمد غزّالی
پرداخته باشند، بیتردید در مطالعه یا پژوهشِ خویش به «کیمیای
سعادت» و «احیاء علوم الدین»، نسخه تصحیحشده استاد حسین خدیوجم
رجوع کردهاند. بهواسطه همین آثارِ عالمانه است که او را یک
«غزالیپژوه» برجسته نیز لقب دادهاند.
یک عمر جویندگی دانش
سید حسین خدیوجم با آنکه اصالت خانوادۀ مهاجر به خراسانش، به
اَشکِذَر یزد بازمیگشت، خود را یکی از فرزندان خراسان میدانست؛
همچون امام محمد غزالی که او نیز یکی دیگر از پرورشیافتگان خاک
خراسان است. به هر روی، استاد خدیوجم وظیفه خود و هر خراسانی
دیگری میدانست که در شناسایی مشاهیر خطه خراسان قدم بردارد و قلم
بزند.
وی در معرفی خویش، خودزندگینامه بسیار مختصری نوشته است که همان
چند سطر، افزون برآنکه به خوبی گویای مسیری است که وی در راهِ
جویندگی دانش پیموده، الگویی است برای هر آنکه میخواهد سرمایه
عمرِ خویش را در راه طلبگی علم و فنّ و هنر هزینه سازد؛ آنکه
هدفش از جویندگی دانش، کسب مدرک و مقام نیست، بلکه خواهانِ آن است
که در رشتۀ دلخواه خویش به لذّتِ ناب و بیمانندِ «دانشاندوزی»
دست یابد و از قِبَلِ آن، خدمتی کند و نامِ نیکی از خویش به
یادگار نهد. به همه آنانی که چنین هدفی دارند، توصیه میشود این
چند سطری را که استاد خدیوجم درباره زندگانی خویش نوشته است،
بخوانند. استاد، مسیر طلبگی خود را چنین تصویر کرده است:
«من زادۀ خراسانم و پروردۀ این آب و خاک. به سال ۱۳۰۶ خورشیدی در
شهر مقدس مشهد زندگیم آغاز شد. در خاندانی همانند خاندان غزالی با
درس خواندن و کارکردن، از کودکی به جوانی رسیدم. در آغاز جوانی
گذران زندگی دشوار بود و شوق دانستن بسیار؛ ناگزیر روزها تن به
کار دادم و شب ها دل به کتاب سپردم. چون تنی سالم و نیرومند و دلی
مشتاق و پُرامید داشتم، تا بیست سالگی در چند فنّ و صنعت، کارگری
ورزیده گشتم و در کارِ علم، دانشآموزی نوخاسته.
پس از سالها پُرکاری و کمخوابی، سرانجام به آغاز راه دلخواه
رسیدم و در زمره دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد جای گرفتم و در
این دوره از راهنمایی استادان دانا و پارسا و دلسوز بهرهها بردم
و با دوستان یکدل و یکزبان همگامیها نمودم. گذرگاه دانشگاه را
با شور و شوق فراوان پیمودم تا به خلوتگه کتابخانه راه یافتم. در
اینجا همچون شخصی که به آرزوی خود رسیده باشد، با خاطری آسوده پای
قناعت در دامن کشیدم و چشم به توشههای استادان بزرگ دوختم، تا دل
از سرچشمه دانش اندکی سیراب گشت و اندیشه نیرو گرفت و قلم،
دستآموز شد. چون کِشتِ امید به خرمن رسید، گاهی خود نوشتم و
زمانی ترجمان سخن دانشوران سرشناس و پیشرو شدم. در نزدیکی مرز چهل
سالگی دریافتم که تنها کتاب و کتابخانه نمیتواند خوراک قلم را
تأمین کند؛ ناگزیر به سفرهای دور و دراز پرداختم. در آسیا و اروپا
و آفریقا از دیدار شهرهای بسیار بهرهور گشتم. هرکجا دانشوری
فرزانه یافتم، برای استفاده بهادب در برابرش زانو زدم. در هر شهر
به سراغ موزه و کتابخانه و دیگر مراکز فرهنگی رفتم. تا آنجا که
حال و مجال فرصت میداد، از جستجو بازنایستادم. درضمن هرگاه که با
دانشوران آشنا شدم یا از مطلب تازهای آگاه گشتم، رنج جانکاه غربت
و دوری از زن و فرزند، تا حدّی برایم هموار شد. بدین شکرانه گاهی
لحظهای به فکرت نشستم و به غزلهای خواجۀ شیراز دل بستم تا باورم
گردد که «حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست…».
پس اگر بیماری و فرسودگی دوران کهولت نتوانستهاند مرا از تلاش و
کوشش بازدارند، جای شگفتی نخواهد بود؛ زیرا عقیده دارم که با
نیروی دانشجویی و مردمدوستی و امیدواری، انجام هر کار دشوار آسان
میشود و کسانی که به لطف حق از این نیروها بهرهور گردند، مانند
آزادگان، پیوسته دست در کار دارند و دل با یار». [۱]
جالب است بدانیم که سید حسین خدیوجم، در راه کسب دانش مشقّتها و
رنجهای بسیاری را در زندگی تحمّل کرده بود. وی پس از آنکه «قرآن
کریم» و «گلستان» و «بوستان» سعدی و «کلیله و دمنه» را در کودکی و
در مکتب فرامیگیرد، به مدرسه «بَدِر» میرود تا تحصیل خویش را
ادامه دهد؛ دانشآموزانِ این مدرسه را بچههایی از طبقه مرفّه
تشکیل میدادند؛ در همین مدرسه بود که «رفتار تبعیضآمیز اولیای
مدرسه و اختلاف طبقاتی همشاگردی ها سبب تنفر وی از مدرسه و
اولیای آن شد. در این میان، اوضاع مالی خانوادهاش نیز نابسامان
شد و او به ناچار مدرسه را رها کرد و در کارگاه نجّاری مشغول
بهکار شد. [حسین نوجوان] با درگذشتِ پدرش مجبور بود، بیشتر کار
کند و تا بیست سالگی به مشاغلی نظیر مبلسازی، بنّایی و بزازی
پرداخت. وی همزمان نزد برخی روحانیان مشهد تحصیل میکرد». [۲]
از آثار غزالی تا الایّامِ طه حسین
بخشی از شهرت مرحوم استاد سید حسین خدیوجم به «غزالیپژوه» بودنِ
وی بازمیگردد. وی مهمترین آثار امام محمد غزالی، یعنی کتابهای
«کیمیای سعادت» (به فارسی) و «احیاء علوم الدین» (به عربی) را
تصحیح و ترجمه کرده و در دسترس علاقهمندان و پژوهشگران و
جویندگان دانش نهاده است. او بخش مهمی از روزگار خویش را در راه
شناختن و شناساندن احوال، آثار و اندیشههای دانشمند بزرگ ایرانی،
حجّةالسلام امام محمد غزّالی (م. ۵۰۵ هـ. ق.) سپری کرد و
همچنانکه خود در مقدمه «احیاء علوم الدین» یادآور شده است، تنها
پانزده سال از عمرِ شصت و چهار ساله خویش، یعنی نزدیک به ربعی از
همه فرصتِ زندگانی دنیایی خود را بر سر بهدست دادنِ ترجمهای
درخور و استوار از این کتاب مُعظَم و ارجمند هزینه کرد.[۳]
خدیوجم در روزگار جوانی به مدت هفت ماه به کربلای معلّی مشرّف شده
بود و در همین سفرِ هفت ماهه توانست، زبان عربی را فراگیرد. در
بازگشت به مشهد نیز به مدت ۲ سال در درس تفسیر مجمعالبیان سید
هاشم میردامادی حاضر میشد و بر تقویت عربیآموزی خویش میکوشید
تا اینکه در سال ۱۳۲۷ خورشیدی آموزگار مدرسه مهدیه حاجی عابدزاده
شد و این بار خود در کسوت آموزگاری به دانشآموزان عربی را تعلیم
میداد.
آن عاشقِ دانش، اما آموختنِ زبان عربی را به همین مرتبه ختم نکرد؛
وی «در اواسط دهه چهل در سفری که به لبنان رفته بود، در دانشگاه
سَنژوزف بیروت در مقطع دکتری رشته زبان و ادبیات عرب نامنویسی
کرد. نخست بخشی از متن عربی کتاب «الخراج» قدامة بن جعفر را برای
دریافت کارشناسیارشد به راهنمایی میشل آدرین آلار تصحیح کرد و
سپس در ۱۳۴۹ تصحیح «جوامعالعلوم» اثر شَعیا بن فَریغون را به
راهنمایی میشل آدرین آلار برای رساله دکتری خود برگزید، اما در
میانه کار فرزند ارشدش در جوانی درگذشت و وی رسالهاش را رها
کرد». [۴]
مرحوم خدیوجم پس از آنکه در سال ۱۳۴۰ از مشهد به تهران میآید، به
استخدام کتابخانه ملّی درمیآید. آشنایی وی با مرحوم استاد پرویز
ناتل خانلری، دبیر بنیاد فرهنگ ایران، سبب بالیدنِ هرچه بیشتر او
میشود. استاد خدیوجم که «در سفر به کشورهای اسلامی شمال آفریقا
از سوی وزارت فرهنگ و هنر، مأمور تحقیق درباره میراث مشترک فرهنگی
شده بود، در مصر به دیدار طه حسین، ادیب نابینای مصری، رفت.
خدیوجم که پیش از این جلد اول و دوم «الأیّام» را به فارسی ترجمه
کرده بود، درباره ترجمه جلد سوم این کتاب با طه حسین گفتوگو کرد
و طه حسین نکاتی را برای ترجمه جلد سوم الأیّام به وی گوشزد کرد.
دستاورد این سفر انتشار کتاب «میراث مشترک فرهنگی در ایران و مصر»
و جمعآوری نسخههای خطی برای چاپ ترجمه احیاء علوم الدین و
کیمیای سعادت بود». [۵]
به جز «کیمیای سعادت» و «احیاء علوم الدین»، مرحوم استاد خدیوجم
کتابهای «جواهر القرآن» و «وجد و سماع» غزالی را هم تصحیح و
منتشر کرده است. این هر ۲ کتابِ اخیر غزالی با ترجمه مؤیّدالدین
محمد خوارزمی است. علاقه و دلبستگی استاد خدیوجم به امام محمد
غزالی سبب شد که وی وصیت کند تا پیکر وی را هم در بقعه منسوب به
آرامگاه غزالی در طوس به خاک بسپارند.
از کتابِ کرجی تا خاطرات پسر ناصرالدین
شاه
اشاره شد که از خدمتهای مرحوم استاد سید حسین خدیوجم به فرهنگ
سرزمین و آیین خویش، تلاش برای زنده کردنِ متنهای ارزشمند
گذشتگان بوده است. این تلاش گاه بهصورت تصحیح متن بوده و گاه به
صورت ترجمه. به جز تصحیح و ترجمه آثار امام محمد غزالی و ترجمه
«الایام» طه حسین که با نام «آن روزها» منتشر شده است، استاد
خدیوجم آثار گرانسنگ دیگری را هم ترجمه و تصحیح کرده است.
یکی از متنهایی که با ترجمه استاد خدیوجم حیات دوباره یافته است،
کتابی است به عربی با عنوان «انباط المیاه الخفیه» که استادِ
مترجم در برگردان فارسی، این نام را برایش برگزیده است: «استخراج
آبهای پنهانی». این کتاب را که کهنترین متن موجود درباره چگونگی
احداث قنات یا کاریز است، دانشمندی به نام ابوبکر محمد بن حاسب
کرجی [۶] در سده چهارم هجری تألیف کرده است. کرجی «از علمای معروف
ریاضی است که برخی تألیفات مهم وی به زبان عربی برجای مانده است.
او کسی است که اصول حساب و جبر را توسعه داد و مطالب تازهای بر
آنها افزود و بهواقع یکی از پایهگذاران علم حساب و جبر در اسلام
است… . کرجی در زمینه نجوم نیز نظریات بسیار ارزشمندی دارد.
بهطوری که این دانشمند گمنام ایرانی حدود ۵۰۰ سال قبل از گالیله
و نیوتن، به کرویت زمین و قوه جاذبه وقوف و اشاره دارد». [۷]
کتاب «استخراج آبهای پنهانی» آگاهیهای ارزشمندی درباره شیوه
شناسایی محل حفر قنات و طریقه حفر آن، همچنین حریم قنات و لایروبی
و تعمیر آن و نیز طریقه یافتن آبهای زیرزمینی و ترازبندی زمین در
احداث قنات، در اختیار مخاطب میگذارد. مرحوم استاد خدیوجم این
کتاب را در سال ۱۳۴۵ بنابر پیشنهاد مرحوم استاد پرویز ناتل
خانلری، دبیر بنیاد فرهنگ ایران، ترجمه و منتشر کرده است.
افزون بر کتابهایی که تاکنون از آنها یاد شد و نیز تصحیح آثاری
همچون «رسالۀ اَضحَویه» اثر ابوعلی سینا و «احصاء العلوم» فارابی
از دیگر مجاهدتهای عالمانه استاد خدیوجم تصحیح و انتشار برخی از
کتابهای مهم روزگار قاجاریه است. کتابهای «حقایق الاخبار ناصری»
اثر محمدجعفر خورموجی و «خاطرات ظلّ السلطان» یا «تاریخ سرگذشت
مسعودی» اثر مسعودمیرزا ظلّ السلطان (پسر ناصرالدین شاه) از این
دست آثار است که استاد خدیوجم آنها را تصحیح کرده است.
ارجاعها:
۱. «احیاء علوم الدّین»؛ امام محمد غزالی؛ ترجمه سید حسین خدیوجم؛
تهران: علمی و فرهنگی؛ ۱۳۷۵؛ ص بیست و هفت.
۲. «دانشنامه جهان اسلام». مدخل «خدیوجم، حسین».
۳. رک: «احیاء علوم الدّین»؛ امام محمد غزالی؛ ترجمه سید حسین
خدیوجم؛ تهران: علمی و فرهنگی؛ ۱۳۷۵؛ ص بیست و هفت.
۴. «دانشنامه جهان اسلام». مدخل «خدیوجم، حسین».
۵. همان.
۶. این دانشمند، بهنادرستی به «کرخی» هم معروف شده است؛ چراکه
همانطور که در مقدمه این کتاب آمده، «برخی از علمای اروپایی
بهعمد یا اشتباه، «کرجی» را «کرخی» نوشتهاند. دانشمندان بعدی هم
بدون توجه به این تحریف، وی را کرخی، از اهالیِ کرخ بغداد معرفی
کردهاند؛ هرچند که کرخ آن زمان هم در محدوده جغرافیای سیاسی
ایران بوده است. اما پروفسور جورجیولوی دلاویدا در سال ۱۹۳۳
میلادی با تحقیق در چندین نسخه خطی از کتابهای کرجی، کلمه کرخی
را به کرجی اصلاح کرد. ایشان معتقد است که در صحّت نسبت کرجی
هیچگونه شک و تردیدی نیست» («استخراج آبهای پنهانی؛ ابوبکر محمد
بن حسن حاسب کرجی؛ ترجمه حسین خدیوجم؛ به تحقیق هوشنگ ساعدلو؛
تهران: مؤسسه انتشاراتی قدس رضوی؛ ۱۳۸۸؛ ص ۱۲ و ۱۳).
۷. «استخراج آبهای پنهانی؛ ابوبکر محمد بن حسن حاسب کرجی؛ ترجمه
حسین خدیوجم؛ به تحقیق هوشنگ ساعدلو؛ تهران: مؤسسه انتشاراتی قدس
رضوی؛ ۱۳۸۸؛ ص ۱۲.