درباره فضلالله توکل
مرد نواساز که حالا دیگر موهای سرش همه به سپیدی و درخشانی برف
میماند، کافی است مضرابهایش را روی سیمهای سنتورش بگذارد؛
آنگاه است که قیامتی از احساس را در دل آدمی برپا میکند. غم و
شادی، شور جوانی و دریغ پیری، همه در سازِ او نهفته است و او به
مددِ دستانِ هنرآفرینش، خاطرههای آدمیزادی را از جعبه جادویی
سنتورش بیرون میآورد و تحویل دل و جانِ شنوندگان موسیقی میدهد.
او «فضلالله توکل» است؛ استاد سنتور و آهنگسازِ نامدارِ موسیقی
ایران. هنرمندی که به قولِ خودش بهراستی «عمری عاشقانه نواخته
است» [۱] و دلهای نسلهایی از علاقهمندان موسیقی را با
نوازندگیها و نغمهآفرینیهای خود همراه کرده است.
چهارده آبان ماه زادروز استاد فضلالله توکل، آهنگساز، نوازنده
سنتور و ترانهسرای صاحبسبک موسیقی ایران، است. آنچه در ادامۀ
این سیاه آمده، مروری است بر یک عمر خاطرهسازی استاد فضلالله
توکل در موسیقی ایران.
سنتورنوازی یا نوازش حریر و مخمل؟
استاد فضلالله توکل در سال ۱۳۲۱ در تهران به دنیا آمده است.
استاد، خود تعریف کرده است که پدرش مردی سفرهدار و درِ خانهباز
بوده که بزرگان موسیقی به خانهاش رفت و آمد داشتهاند؛ استادانی
چون علی تجویدی، حسین یاحقی، مرتضی محجوبی و مهدی خالدی. رهی
معیّری هم که پسرعمۀ مادرش بوده، همواره به آن خانه و اهلش سر
میزده است و کودکی و نوجوانیِ فضلالله توکل در چنین محیطی سپری
شده است؛ پس بیراه نیست اگر بگوییم فضلالله توکل با موسیقی
بالیده و قد کشیده است. به چنان فضای فاخر موسیقایی باید رفاقتِ
با پرویز یاحقی، یکی از نوابغ موسیقی ایرانی، را هم افزود؛ رفاقتی
از کودکی تا پایانِ عمر استاد یاحقی. فضلالله توکل در فراگیری
ردیف موسیقی نیز دوازده سال نزد استاد علی تجویدی شاگردی کرده
بوده است. [۲] پس مگر میشود در چنانِ محیطی زندگی کرد و ذوق و
استعدادِ خدادادی را هم داشت، اما فضلالله توکل نشد؟!
استاد توکل را میتوان مردِ ذوفنون موسیقی ایران دانست؛ او هم
نوازندهای است صاحب سبک، هم آهنگسازی است کاربلد و هم
ترانهسرایی است پُراحساس. به جز این، حتی در خوانندگی هم دستی بر
آتش دارد و در مراسمی که در سال ۱۳۹۵ برای بزرگداشت او در تالار
وحدت برگزار شده بود، خود یکی از تصنیفهایش را برای حاضران هم
نواخت و هم خواند. وی درباره خوانندگی خود گفته است که «من در
ابتدا خواننده بودم و در سال ۳۳ – ۳۴ یک بار از طرف مدرسه در
برنامه ارتش خواندم و بعد از آن هم در ارکستر خواندم، اما بعد از
آنکه به سنّ بلوغ رسیدم و تُنِ صدایم تغییر کرد، دیگر نخواندم.
اما در میهمانیهای دورهای که در خانواده برگزار میشد،
میخواندم. البته از همان زمان تاکنون بسیاری از همان دوستان مثل
انوشیروان روحانی و دیگر دوستان، اغلب موافق بودند که بخوانم».
[۳]
با این همه، نخستین واژهای که با شنیدنِ نام فضلالله توکل به
ذهن خطور میکند، «سنتور» است؛ سنتوری که نه از چوب و سیم که گویی
از حریر و مخمل پدید آمده است؛ از بس که استادِ نوازنده شیرین
مینوازد این ساز را. سنتور استاد توکل و سبکِ نوازندگیِ او
شخصیتی بهتمامی مستقل دارد، بهگونهای که اگر یک بار صدای سازش
را شنیده باشیم، دوباره که در جایی دیگر و مرتبهای دگر نوازندگیِ
او را گوش دهیم، در همان نخستین لحظه پی خواهیم برد که این سنتور،
سنتورِ فضلالله توکل است.
مرحوم استاد نادر گلچین، خواننده موسیقی ایرانی که در سالهای
پایانی عمرِ خویش در آلبومِ «سهگاه زند» همراه با شیریننوازی
استاد توکل، شعرهای مرحوم استاد رهی معیری را دکلمه کرده است،
درباره نوازندگی استاد توکل گفته که «۴۳ سال پیش در منزل زندهیاد
فرهنگ شریف، فضلالله توکل را دیدم که اولین آشنایی بنده با ایشان
بود و جالب اینکه از همان روزها، ارادتم به این هنرمند بزرگ بیشتر
شد. از همان زمان معتقد بودم، صدای ساز او با صدای دیگر نوازندگان
تفاوت دارد. به نظر من سبک و سیاق نوازندگی فضلالله توکل در
محدوده ایران، سبک و سیاقی منحصر به فرد است و باید او را مخترع
یک سبک دانست. همواره تحت تأثیر مضرابهای شنیدنی توکل بودهام».
[۴]
نمونههایی درخشان و بیمانند از نوازندگیهای استاد فضلالله
توکل را میتوان در همنوازیهای او با استادان موسیقی ایرانی
شنید؛ آنجا که وی در قالب برنامه «تکنوازان» در کنار بداههنوازان
بزرگی چون پرویز یاحقی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف، حبیبالله بدیعی،
همایون خرّم و منصور نریمان به هنرنمایی پرداخته است. بهمَثَل
برنامه «تکنوازان شماره ۲۰۰» که با حضور استادان پرویز یاحقی،
فضلالله توکل، جلیل شهناز و جهانگیر ملک در دستگاه شور اجرا شده
است یا «تکنوازان شماره ۵۲۸» که در ابوعطا اجرا شده و استادان
توکل، یاحقی، شریف و جهانگیر ملک نوازندگان آن هستند، از جمله این
آثار درخشان است.
به جز برنامههای تکنوازان و ضبطهای خصوصی، در سالهای پس از
انقلاب نیز وقتی مرحوم استاد اسدالله ملک از استاد توکل دعوت کرد
تا دوباره به رادیو بیاید، «آقای سنتور»، فصل تازهای از دفتر
نوازندگی هنرمندانه خود را این بار با همراهی ویولن استاد ملک
گشود. خوشبختانه قطعههای بسیاری از همنوازیهای استاد توکل در
کنار استاد ملک و اعضای ارکستر «همنوازان» برجای مانده است که
بیتردید یکی از درخشانترینِ این آثار، آلبومِ «نغمۀ رؤیایی»
است. آلبومِ «ساز و نوای ۳» هم دربردارنده چهار قطعه بسیار زیبا
از همنوازی استادان اسدالله ملک و فضلالله توکل است. این
قطعهها در ماهور، افشاری، شوشتری و اصفهان اجرا شده است.
اما بخشی دیگر از جلوههای هنر استاد توکل را در عرصه نوازندگی
سنتور، میتوان در آلبومهای تکنوازی ایشان دید؛ آنجا که این مرد
هنرمند، به تنهایی با سنتور خویش، ساعتی مخاطب را در پی سِحر ساز
خویش میکشاند. بیاغراق میتوان گفت که این تکنوازیها آنچنان
جذاب است که احساس کمبود هیچ سازِ دیگری را در کنار سنتور توکل
پدید نمیآورد و با شنیدنِ همین آثار است که میتوان گفت سنتورِ
فضلالله توکل، خود یک ارکستر است؛ ارکستری یک نفره. آلبومهای
«مضراب عشق»، «عمری عاشقانه نواختم ۱ و ۲» و «زمزمه مهتاب» از
جمله این آثارِ تکنوازی استاد است.
خاطرهسازی بداههنواز
وجهی دیگر از هنرِ استاد فضلالله توکل در آهنگسازیهای وی نمایان
است. استاد توکل در حوزه آهنگسازی بسیار فعال بوده است و از زمانی
که در دهه چهل تصنیفِ «قهر و ناز» را برای صدای استاد اکبر
گلپایگانی ساخت، تا به امروز همواره به خلق و آفرینش آهنگ و نغمه
پرداخته است. آثاری که استاد توکل با صدای استادان گلپایگانی،
علیرضا افتخاری و حسین خواجه امیری ساخته، جزو پُرمخاطبترین و
خاطرهانگیزترین تصنیفهای موسیقی ایران بهشمار میآید. به نام و
مطلعِ این تصنیفها دقت فرمایید:
«قهر و ناز» (قهر و ناز اندازه داره…)، «عشق پاک» (ای از عشق
پاک من همیشه مست…)، «آوازهخوان» (آوازهخوان خستهام…)،
«دلم تنگه» (برای خندههایت بر من و بر اشک خونینم دلم تنگه…)،
با صدای استاد اکبر گلپایگانی؛ «پرنده» (من یه پرندهم، آرزو دارم
تو یارم باشی…)، با صدای استاد حسین خواجه امیری؛ «گلهای
اطلسی» (من و زخم این زمستون، که زده به من شبیخون…)، «دروغه»
(هر کی میگه عاشق و بیقرارتم، دروغه…)، «مژده بهار» (در به
روی خود مبند، بر همه گلها بخند…)، «به یاد استاد تاج» (روزی
آن حنجره آوازی داشت…)، با صدای استاد علیرضا افتخاری.
این چند تصنیفِ نامبرده شده، شماری از آهنگهایی است که استاد
توکل آنها را ساخته است. در همه این آهنگها تلاشِ ضابطهمندِ
آهنگساز را برای نزدیکی هرچه بیشترِ موسیقی سنتی ایران به موسیقیی
که مورد پسند همه مخاطبان با هر سطح درک و سلیقهای باشد، میتوان
دید. همین ویژگی است که درو اقع سبکِ آهنگسازی فضلالله توکل را
شکل داده است. آهنگهای او در مرزی بین موسیقی سنتی و موسیقی پاپ
ایرانی حرکت میکند.
ملودیهایی که استاد توکل در آثارش خلق کرده، ملودیهایی است،
روان و دلنشین که بیتکلف بر دل مینشیند. روانی و سادگی این
ملودیها بهحدّی است که مخاطب میتواند بهراحتی آنها را به ذهن
بسپارد و خودآگاه یا ناخودآگاه زمزمه کند. البته که آفرینشِ چنین
ملودیهای ساده و روان، کار هر آهنگسازی نتواند بود؛ مردِ کهن
میطلبد این میدان؛ آهنگسازی میتواند چنین ملودیهایی بیافریند
که در بداههنوازی قدرتمند باشد. اگر دقت کنیم، میبینیم که
بسیاری از آهنگهای جاودانِ موسیقی ایرانی را آهنگسازانی
ساختهاند که در نوازندگیهایشان از توانِ بداههنوازیِ بالایی
برخوردار بودهاند. استادان پرویز یاحقی، همایون خرّم و اسدالله
ملک، سه نمونه از این آهنگسازان هستند؛ نغمهسازانی که ملودی
آهنگهایشان در میان مردم با اقبال فراوان روبهرو بوده و درضمن
هر سه از بداههنوازان چیرهدست نیز بهشمار میآمدهاند.
استاد فضلالله توکل هم یکی از بداههنوازان قدرتمند موسیقی ما
میباشد. وی مغزِ آهنگسازِ بداههنواز را «ملودیآفرین» میداند و
درباره نقش بداههنوازی در آهنگسازیِ خود و دوستِ دیرینش، مرحوم
استاد اسدالله ملک، چنین گفته است: «بهطور کلی کسانی که
بداههنواز هستند، در ملودیآفرینی قوی هستند. خود من در همین
اتاق که نشستهام و تمرینی ساز میزنم، گاه سه یا چهار ملودی به
ذهنم میآید، یکی از آنها در مغزم مینشیند که آن را مینویسم تا
حفظش کنم و بر اساس آن آهنگی بسازم. اسدالله خان [ملک] یا دیگر
دوستانِ همنوازِ بنده نیز همین طور بودند؛ مغز آنان ملودیآفرین
بود و بیاراده ملودی از ذهنشان بیرون میریخت و روی سازشان
مینشست». [۵]
فضلالله توکل و تار و پودی از شعر و
آهنگ
دیگر ویژگیِ مهم شخصیت هنری استاد فضلالله توکل، ترانهسرایی او
است. این آهنگساز صاحبسبک موسیقی ایران، ترانههای بسیاری از
آهنگهایش را خود سروده است. ترانۀ همۀ قطعههای آلبومهای
«خاطرات جوانی» و «غم زمانه» (با صدای استاد علیرضا افتخاری) و
ترانۀ آهنگهایی چون «آهسته آهسته»، «شعر ناگفته»، «عشق پاک» و
«روزگار» (با صدای استاد اکبر گلپایگانی) از سرودههای استاد
توکل است.
نکته چشمگیر در این ترانهها، سادگی آنها است؛ درست مانند
ملودیها. از آنجایی که سرچشمه این ترانهها و ملودیهای
همراهشان، یک منبع است و هر دو برآمده از یک اندیشه و احساس است،
هماهنگیشان با هم نیز در بالاترین حد است. رضا مهدوی، منتقد
نامآشنای موسیقی و نوازنده سنتور، در یادداشتی که در دهه هشتاد
به مناسبتِ انتشار آلبوم «غم زمانه» به آهنگسازی و ترانهسرایی
استاد توکل و خوانندگی علیرضا افتخاری، نوشته است، بهخوبی به این
ویژگی آهنگسازی و ترانهسرایی همزمانِ استاد توکل اشاره کرده
است:
«… بهترین صورتِ قضیه، آن است که ترانهسرا و آهنگساز [اثر]، یک
نفر باشد؛ مثل عارف قزوینی و امیرجاهد بین قدیمیها؛ و جهانبخش
پازوکی و فضلالله توکل، بین امروزیها. یا موقعی که استاد اصغر
بهاری ضربی میخواند و شعرش را هم خوشخوش خودش میگفت؛ و مثل
استاد [درویشرضا] منظمی که موسیقی و شعر لری را خودشان بداهه
میسازند و میخوانند، شعر و موسیقی از بدو تولد با همدیگر جفت و
جور هستند؛ در کار پازوکی و توکل هم همینطور است و این، مربوط
میشود به سنّت خنیاگری که متأسفانه خاموش شده و تخصصیشدنِ کارها
ما را از روح و دل دور کرده است». [۶]
خوانندگان ارجمندِ این سیاهه برای درک بهترِ تأثیر این همریشگی
ترانه و ملودی در خلقِ اثری روان و دلنشین، میتوانند به ترانه
«جوونی» که از ساختههای سالهای اخیر استاد توکل برای صدای استاد
گلپایگانی است، گوش بسپارند:
جوونیمو آسون گرفتی، زندگی، زندگی
تو با قیمتِ جون گرفتی، زندگی، زندگی
شدم چون غباری، به راهی نشسته
تویی خوب و محکم، منم پیر و خسته…
در این ترانه، شاعر و آهنگساز، همه احساس خود را نسبت به از دست
رفتنِ جوانی، به یک میزان در ترانه و ملودی ریخته و آنها را همچون
تار و پودِ فرش در هم بافته است.
نکته دیگری که میتوان درباره ترانههای استاد توکل اشاره کرد،
روحِ عاشقانگیِ موجود در آنها است. عشقی زلال؛ عشقی که به دلیلِ
عشق بودنش، با اندوه و غم و شِکوِه و فراق نیز همراه است.
نمونهای زیبا از این جلوه عاشقانه را میتوان در ترانه «عشق پاک»
با صدای استاد گلپایگانی شنید. به جز این، نوعی حکمت و نیز عرفانِ
برآمده از متن زندگی روزمره را هم میتوان در ترانههای فضلالله
توکل احساس کرد؛ حکمت و عرفانی که به زبانی ساده بیان میشود.
بهمَثَل در ترانه «مژده بهار» از آلبوم «غم زمانه»، علیرضا
افتخاری میخواند:
در به روی خود مبند، بر همه دنیا بخند
عمر آدمها کمه، فرصت آه و دمه
اشک گلها در بهار، قطرههای شبنمه
چشم خود بر هم زنی، میرسد از ره بهار
خوش به حال روزگار، خوش به حال روزگار…
در این اثر ضمن نوید رسیدن بهار، از کوتاهیِ فرصت زندگی و غنیمت
دانستن عمری که «با خوب و بد طی میشود» و صبحِ فروردینِ آن،
بهسرعت به شبِ سرد دی ماه تبدیل خواهد شد نیز سخن رفته است.
همچنین در قطعه «تا به کی» از آلبوم «خاطرات جوانی» که با صدای
علیرضا افتخاری منتشر شده است، ترانهای زیبا میشنویم که آدمی را
از غفلتِ دنیا برحذر میدارد و اصل زندگی و هستی را عشق معرفی
میکند. بخشهایی از این ترانه در ذیل آمده است تا حُسن ختامی
باشد برای این سیاهه:
تا به کی ای سادهدل چون کودکان سرگرم بازی؟
تا به کی با قصۀ دیو و پری افسانهسازی؟
تا به کی در پیلۀ بیهودگی بر خود تنیدن؟
با چنین سازی چگونه نغمۀ موزون نوازی؟
زندگی عشق و جهان، عشق
کهکشان و آسمان، عشق
با چنین عشقی تو از ماتم چه گویی؟
ساز کن سازِ طرب، از غم چه گویی؟…
ارجاعها:
۱. «عمری عاشقانه نواختهام»، عنوان دو آلبوم از مجموعه
تکنوازیهای استاد فضلالله توکل است.
۲. رک: «گفتنیهای شنیدنی استاد فضلالله توکل از یار همراهش،
اسدالله ملک»؛ گفتوگوی ایرنا با استاد توکل؛ منتشرشده در تاریخ
۱۷ امرداد ۱۳۹۶.
۳. «نغمه ناکوک تقلید در موسیقی ایرانی»؛ گفتوگوی ندا سیجانی با
استاد فضلالله توکل؛ منتشرشده در روزنامه ایران، به تاریخ ۳۱
فروردین ۱۳۹۴.
۴. «نادر گلچین: توکل، مخترعِ یک سبک است»؛ سایت موسیقی ما؛ منتشر
شده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۹۵.
۵. «گفتنیهای شنیدنی استاد فضلالله توکل از یار همراهش، اسدالله
ملک»؛ گفتوگوی ایرنا با استاد توکل؛ منتشرشده در تاریخ ۱۷ امرداد
۱۳۹۶.
۶. «موسیقیی که یارِ خاطر است»؛ رضا مهدوی؛ مجله مقام موسیقایی؛
مهر ۱۳۸۳، شماره ۳۱؛ ص ۴۵.