مدافع حرمی که ظاهرش با بقیه فرق داشت
رزمندهها میگفتند: علی برای این معرکه نیست، چه کسی او را به اینجا آورده؟ تند تند اصلاح میکند و ادکلن میزند!
گروه
خانواده حسینی تنها دو پسر داشت که علی آخرین فرزند بود و مادرش علقه زیادی به او داشت. دو سال بود که پای ماندن نداشت و میگفت الان اگر جوانهایی مثل من برای دفاع از حرم نرویم دیگر بودنمان چه فایدهای دارد. بنشینیم تا دشمن به بانه و مریوان برسد؟
هدف علی یک شبه به دلش نیافتاده بود. او ۱۰ سال در بسیج دوره دیده بود تا تکتیرانداز
علی چند سالی میشد در رشته مهندسی برق قدرت فارغ التحصیل شده بود و در شرکت نفت مشغول به کار شده بود. او به لحاظ مالی وضعیت خیلی خوبی داشت. به خودش هم خیلی خوب میرسید. حتی در میدان نبرد اول صورتش را مرتب میکرد و بعد ادکلن میزد. برادر علی میگوید: دوستان صمیمیاش میگفتند که از برخی میشنیدیم میگویند علی برای این معرکه نیست، چه کسی او را به اینجا آورده؟ تند تند اصلاح میکند و ادکلن میزند!
برای اولین بار که عازم سوریه میشود و وضعیت مردم مظلوم آنجا را میبیند مبلغی از حساب بانکی خود را بر میدارد و برای خانوادههای سوری ارزاق تهیه میکند، بدون اینکه کسی متوجه شود به خانهها میرساند.
بعد از چند روز عملیات آزادسازی شهرهای نبل و الزهرا آغاز میشود و علی که تکتیرانداز ماهری بوده موفق میشود ۴۰ تروریست را به درک واصل کند. همین موضوع باعث میشود تا دشمن همه توانش را برای شهید کردن او بگذارد. برادرش میگوید: روز آخر که میخواست برای عملیات برود گفت که ما داریم به عروسی میرویم و معلوم نیست کی بتوانم تماس بگیرم و نگران نباشید. فردای آن روز حدود ساعت ۳-۴ صبح عملیات شروع شد که حدود ساعت ۱۰ و نیم شهید میشود. به خاطر شرایط عملیات علی خیلی جلو میرود و پس از شهادتش بچهها امکان آوردن پیکر علی به عقب را نداشتند. پیکرش در معرکه ماند تا شب
علی مراد حسینی کاهکش جملهای را روی یک تابلو در سوریه مینویسد که نشان از فهم او نسبت به زندگی و هدفش است: اینکه تیر یا ترکش به تو و من اصابت کند و بمیریم که شهادت نیست. دشمن هم با تیر و ترکش میمیرد. شهادت آن زمان شهادت است و زیباست که به تکلیف عمل کرده باشیم و مزد و اجر آن را خداوند تعیین کند و آن موقع است که شهادت، شهادت است و عند ربهم یرزقون است…
انتهای پیام/