رضا شاه؛ بارکشی برای لندن، چشمک برای هیتلر

قالی‌ها را جلوی پای هیتلر باز کردند، خیلی از نقش و بافت و رنگ قالی ایرانی خوشش آمد. روی یک قالی عکس خود هیتلر و روی قالی دیگر هم علامت صلیب شکسته نازی ها نقش کرده بودیم. او باورش نمی‌شد این تصاویر ظریف را با دست بافته باشند. هیتلر متقابلاً سه قطعه عکس خود را امضا کرد و به من و دخترانم داد.

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری سرویس اخبار تاریخ ما، بمناسبت صدمین سالگرد کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و گماشتن دیکتاتور رضا پهلوی بر ایران، بخش ششم پاسخ‌های حسن رحیم‌پور ازغدی به پرسش‌هایی درباره رضاشاه منتشر می‌شود.

بخش ششم این پرسش و پاسخ بدین شرح است:

ماجرای نزدیکی رضاشاه با هیتلر چه بود که بعدها یکی از علل عزل او در۱۳۲۰ و نصب محمدرضاشاه توسط انگلیسی‌ها و آمریکاییها به پادشاهی شد؟

می‌دانید رضاخان از نوجوانی، در ارتش ، عادت به فرمان گرفتن از فرمانده خارجی داشت. ابتدا افسران روسی قزاقخانه وبعد افسران انگلیسی، و در دوره های پیاپی نگهبانی برای سفارتخانه های اروپایی راتجربه کرده بود‌و این اطاعت پذیری برای او عادی بود. منتهی یکبار در انتخاب ارباب اشتباه کرد و نتیجه اش راهم دید.

در یکی دو سالی که هیتلر برق آسا پیشروی و کل اروپا را فتح کرد و به‌سوی شرق در قلب روسیه پیشروی کرد و تقریبا به مرزهای شمالی ایران ودریای خزر رسید، رضاشاه گمان کرد کار یکسره شده و حتی وسوسه شد اربابش راعوض کند و کمی بطرف آلمان و فاشیست‌ها غش کرد.

البته دردوره قاجارهم یکی دو سال نگهبانی سفارت آلمان در تهران و پادویی آنها را کرده بودو رضایت نامه ای هم از آلمانها داشت که جزئ افتخاراتش بارها ازآن یاد کرده و شاید مقداری سمپاتی هم یافته بود چون آلمانها برخلاف برخوردهای تحقیرآمیز و اشغالگرانه روسها و انگلیسیها، کمی مودبانه تر برخورد میکردند یعنی بدنبال جذب آدمها در مراحل آغاز نفوذ بودند. 

 بعدها رضاشاه گرچه دست نشانده انگلیس است اما به توهم پیروزی هیتلر کمی به آلمان ها نزدیک شد.

 اوضاع اقتصاد ایران تحت فرمان لندن هم خیلی خراب ودرخطرسقوط بود. یک هیئت عالی اقتصاددان های آلمانی و تئوریسینهای اقتصادی هیتلر  به تهران آمدند و پس از بازدید از مؤسسات اقتصادی و بررسی آمار و ارقام  بانک ملی ایران، الگویی برای اصلاح ساختار ادارات به ایران پیشنهاد کردند. انگلیس دید آلت فعل خودش و آدمک « آیرون‌ساید»  یعنی شاه ایران مستشاران آلمانی راهم می پذیرد. شرکت خطوط هوایی آلمانی یونکرس، اولین شرکت هواپیمایی در ایران بود. مهندسان آلمانی ، ساخت چند جاده و پل بزرگ راه آهن ایران و موجی ازساخت وسازهای قوی درایران را حتی پیش از شروع جنگ جهانی دوم براه انداختند. 

ظاهرا در ایران، موجی هم میان گروهی ازجوانان  ودانشجویان علیه انگلیسیها و بنفع هیتلر بوجودآمده بود.

بله. در سال ۱۳۱۱ در دوره استقرار کامل دیکتاتوری رضاشاه بود که هیتلر درآلمان بقدرت رسید و  روابط تجاری و سیاسی دو کشور افزایش یافت.مثلا نشریه‌ « ایران باستان» آن زمان، هیتلر را به ایرانی‌ها اینطور معرفی ‌میکرد: «یکی از بهترین مردان نامی دنیا، آدولف هیتلر،  مرد دانشمند آریایی‌نژاد… .» 

از ۱۳۱۵ شرکت های آلمانی وارد ایران می‌شدند و تجارت بالا گرفت بحدی که ایران از منابع اصلی پشم و پنبه آلمان شد.

 در جنگ جهانی دوم ، رضاشاه پیشروی های هیتلر را برنقشه روی دیوار در کاخش تعقیب میکرد و رادیو آلمان گوش میداد که انگلیسیها ممنوع کردند و رسما به او دستور دادند که فقط باید bbc و رسانه های انگلیسی را گوش کند و اوهم اطاعت کرد. آلمان بخاطر موقعیت استراتژیک ایران و نفت ، روی ایران تمرکز داشت و هیتلر درآغاز سال ۱۳۱۷ برای رضاشاه وملت ایران پیام تبریک نوروزی فرستاد.

رضاشاه هم یکی از زنانش یعنی مادر محمدرضاشاه ، تاج‌الملوک را با دو دخترش اشرف و شمس به ملاقات هیتلر در آلمان فرستاد.

مادر شاه در  خاطراتش می‌نویسد:  هیتلر با من و اشرف و شمس دست داد و احوال رضا را پرسید. از طرف سفارت ایران، محمدعلی جمالزاده که فرزند روحانی مشهور مشروطه بودو بعدها نویسنده معروفی شد، مترجم جلسه بود. ما برای هیتلر هدیه هایی برده بودیم مثلا دو قطعه قالی نفیس  و پسته رفسنجان.

 قالی‌ها را جلوی پای هیتلر باز کردند، خیلی از نقش و بافت و رنگ قالی ایرانی خوشش آمد. روی یک قالی عکس خود هیتلر و روی قالی دیگر هم علامت صلیب شکسته نازی ها نقش کرده بودیم. او باورش نمی‌شد این تصاویر ظریف را با دست بافته باشند. هیتلر متقابلاً سه قطعه عکس خود را امضا کرد و به من و دخترانم داد و گفت متأسفانه پیشوای آلمان مثل شاه ایران ثروتمند نیست و نمی‌تواند هدیه گرانقیمت بدهد و از این بابت معذرت خواست!

من این ملاقات را هیچ‌وقت فراموش نکردم و به‌ درخواست رضا ده‌ها بار ریزمطالب آن را برایش تعریف کردم…

هیتلر موقع حرف زدن آرام نمی گرفت، یا دور خودش می‌پیچید و یا به این طرف و آن طرف اطاق می‌رفت و حرف می‌زد. مثل این بود که زیرپایش آتش روشن است و نمی تواند آرام بگیرد. با صدای بلند صحبت می‌کرد. از رضاشاه تعریف کرد و گفت از اینکه او قدرت را در ایران به دست دارد خوشحال است. رضا از این قسمت سخنان هیتلر خیلی خوشش می‌آمد و من هر وقت به این قسمت از خاطره ملاقات با هیتلر می رسیدم باید آن را چند بار تکرار می کردم.

در ۱۳۱۶ رئیس سازمان جوانان نازی هم به ایران آمد وبا شاه دیدار داشت.  رضاشاه گمان کرد خوب است که ضمن اطاعت از انگلیسی‌ها و حفظ جانب ارباب قدیم، گزینه ارباب جدید و آلمان هیتلری را هم بعنوان ابرقدرت جدیدجهان درنظر داشته باشدچون همه اروپا را شکست داده بود و فرانسه و روسیه شوروی را اشغال کرد و لندن را هر روز بمباران می‌کرد.

انتهای پیام/


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.