برجام و بنسلمان؛ نگاهی به استاندارد دوگانه دولت بایدن
دولت بایدن در حالی بر خلاف تمام وعدههای انتخاباتی خود با نهایت آرامش در حال اقدام پیرامون پروندههای خود و دولت سعودی است که همچنان پرونده هستهای ایران اسیر لجبازیهای غیرمنطقی واشنگتن در برداشتن تحریمها و احیای دوباره برجام است.
گروه بینالملل خبرگزاری سرویس اخبار تاریخ ما – مهدی پورصفا: این روزها اخبار اختلافات واشنگتن و ریاض به یکی از اخبار اصلی رسانههای بینالمللی تبدیل شده است. روزی نیست که اظهارنظر تازهای در عربستان سعودی و آمریکا درباره آینده روابط بین دو کشور بیان نشود. طیف این اظهارنظرها علاوه بر تعداد بالا شامل بدبینانهترین پیشبینیها شامل تلاش آمریکا برای برکناری «محمد بن سلمان» تا خوشبینانهترین آنها درباره موقتی بودن این اختلافها میشود.
شاید اگر «دونالد ترامپ» توانسته بود انتخابات سال 2020 میلادی را از رقیب دموکرات خود ببرد، محمد بن سلمان از خوشبختترین شاهزادگان سعودی بود اما حالا پادشاه آینده سعودی باید به فکر انحلال واحد ویژه گارد شاهنشاهی باشد؛ واحدی که مسئول حفاظت از جان شخص محمد بن سلمان است و آمریکاییها مدعی هستند که برخی از افراد این واحد در کشتن «جمال خاشقچی» روزنامهنگار مطرح سعودی دست داشتهاند.
البته دولت «جو بایدن» در برخورد با دولت سعودی کاملاً با احتیاط عمل کرده است. علیرغم انتقادات فراوان از دولت سعودی به نظر میرسد واشنگتن از هرگونه اقدامی علیه شخص محمد بن سلمان بسیار دور است.
اقدامات آمریکا در مقابل رژیم سعودی به انتشار علنی یک گزارش اطلاعاتی که از مدتها قبل جزییات آن در رسانهها منتشر شده بود و همچنین تحریم برخی مقامات سعودی محدود شده است. حتی پنتاگون نیز اعلام کرده که همچنان عربستان سعودی را به عنوان یک متحد در نظر میگیرد و همکاریهای نظامی را با دولت فعلی سعودی ادامه میدهد. این رویکرد دقیقاً در تناسب با اقدامات دولت بایدن درباره برجام است. همانطور که دولت بایدن به آرامی و برای گرفتن امتیازات حداکثری در حال حرکت بهسوی برجام است، در مقابل عربستان سعودی با نهایت نرمش حرکت میکند؛ روندی که احتمالاً هدف از آن حفظ حداکثری منافع واشنگتن در ریاض است.
* از اتحاد همهجانبه تا دور شدن نسبی
از حدود 65 سال پیش که پیمان «کویینسی» بین «ملک عبدالعزیز» پادشاه و بنیانگذار سلسله آلسعود با «تئودور روزولت» رییسجمهور وقت آمریکا بر روی آبهای دریای سرخ امضا شد، نفت در برابر امنیت مهمترین معادلهای بوده که روابط آمریکا و سعودی را تضمین میکرده است. بر این اساس حاکمیت سعودی با تضمین جریان یافتن نفت حمایت حداکثری امنیتی و سیاسی را از واشنگتن دریافت میکرد.
اوج این همکاری نیز مربوط به جنگ اول خلیج سرویس اخبار تاریخ ما بود؛ زمانی که ارتش «صدام حسین» کویت را اشغال کرد و امکان پیشروی بیشتر ارتش بعثی به سمت مرزهای عربستان و مناطق نفتی شرقی این کشور سبب شد تا آمریکا یک ائتلاف جهانی برای عقب زدن عراق تشکیل داده و ارتش عراق را در یک نبرد 40 روزه در قالب عملیات طوفان صحرا منهدم کند؛ عملیاتی که بخش اعظم هزینههای آن را عربستان تأمین کرد و هرگز هم مبلغ دقیق این فاکتور احتمالا چند ده میلیارد دلاری روشن نشد.
با این حال و از آن زمان تاکنون اوضاع بسیار تفاوت کرده است. با تغییر زنجیره تأمین انرژی فسیلی در دنیا و فعال شدن منابع فسیلی نامتعارف، سعودیها دیگر جایگاه سابق را در دستگاه سیاستگذاری خارجی آمریکا ندارند.
اولین نشانههای آن نیز در زمان «باراک اوباما» ظهور پیدا کرد، البته دولت اوباما با حمایت از دولت سعودی در جریان تجاوز همهجانبه نظامی به یمن تلاش کرد تا این ماجرا را جبران کند اما دولت ترامپ نشان داد که اتفاقاً این سعودیها هستند که باید امتیاز بیشتری به طرف آمریکایی بدهند.
* ورقی که ناگهان برمیگردد
روی کار آمدن دولت ترامپ توانست تا حدودی ورق را به نفع سعودی بچرخاند اما هزینه سنگینی برای آنها به همراه داشت. سعودیها بر خلاف منافع درازمدت خود در حوزه انرژی مجبور به همکاری تمام و کمال با آمریکاییها شدند.
حتی زمانی که سعودیها در یک رقابت قیمتی وحشتناک با روسیه بودند تنها یک تلفن ترامپ همه چیز را به سمت بالا بردن قیمتها به نفع ادامه تولید از میادین نامتعارف بازگرداند. در کنار این سعودیها مجبور شدند تا جریان گسترده پول نفت را به سمت آمریکا حفظ کنند.
امضای تفاهمنامه 450 میلیارد دلاری برای خرید سلاح و سرمایهگذاری در آمریکا بخشی از ادامه باج نامتعارف بود. البته سعودیها ناتوان از درک تغییر جایگاه خود در این زنجیره نبودند. تلاشهای گسترده برای تبدیل کردن چین به مقصد جدید صادراتی نفت این کشور در قالب سرمایهگذاری برای ساخت پالایشگاههای بزرگ، بالا بردن سهم سعودیها در بازار نفت هند و همچنین اجرای طرحهای بلندپروازانهای همچون ساخت شهر نئوم و ایجاد یک صندوق 100 میلیارد دلاری از فروش سهام آرامکو در بازارهای بورس بزرگ دنیا بخشی از نقشه راه ریاض برای مقابله با این تغییر راهبرد بوده است.
معالوصف خیلی از نقشهها درست کار نکردهاند. فروش سهام آرامکو هرگز نتوانست عملی شود و حالا به بایگانیها پیوسته است. اجرای طرح نئوم همانقدر اجرایی شده که طرح جنگ ستارگان «رونالد ریگان» به واقعیت نزدیک شد و ادعای تبدیل کردن بودجه سعودی به یک مالیه غیرنفتی نیز فرسنگها با واقعیت فاصله یافته است. بن سلمان که حالا کنترل واقعی حکومت عربستان را در دست دارد تلاش فراوانی کرد تا بتواند با قمار بر روی انتخاب مجدد ترامپ بر شکستهای خود سرپوش بگذارد اما در این ریسک تاریخی به همراه «محمد بن زاید» همتای اماراتی خود به سختی شکست خورد.
حالا بسیاری از اقدامات ضدانسانی محمد بن سلمان از جمله زندانی کردن فعالان حقوق بشر و قتل معارضان سعودی در خارج از این کشور تبدیل به ابزاری برای دولت بایدن و تحت فشار قرار دادن سعودیها شده است. جدیترین نشانه آن نیز مطرح کردن مساله حقوق بشر در گفتوگوی تلفنی بایدن با «ملک سلمان» بود. محمد بن سلمان تلاش کرده تا با آزادی برخی زندانیان نامدار سعودی تا حدودی از فشارها بکاهد اما هیچ چیز هنوز حل شدنی به نظر نمیرسد.
* مدیریت ریاض مهمترین هدف دولت بایدن است
سؤال اصلی شاید این باشد که آیا واقعاً تنش جدی بین دولت سعودی و واشنگتن وجود دارد؟ پاسخ به این سئوال بر روی کاغذ مثبت است. اما آیا بایدن در فکر تنبیه واقعی محمد بن سلمان و حتی برکناری اوست؟ به احتمال زیاد خیر! تفاوت این دو سوال از آنجا ناشی میشود که آمریکا در شرایط فعلی به هیچ عنوان به دنبال این نیست که کنترل در عربستان سعودی از دستش خارج شود. آمریکا برای مدیریت اوضاع در خاورمیانه نیاز به یک عربستان با ثبات دارد و نه کشوری که در آستانه انقلاب و یا تغییرات رادیکال قرار داشته باشد.
به نظر میرسد در وهله اول هدف دولت بایدن مدیریت اقدامات سعودیها در منطقه است. کمتر کسی شک دارد که واشنگتن فعلاً مهمترین پروژه خود را در غرب آسیا، پایان دادن به جنگ یمن تعریف کرده است. نبردی که با هدف عقب راندن حوثیها آغاز شد و هماکنون به یک فاجعه تمام عیار منجر شده است. پایگاههای نظامی عربستان که تا قبل از این به عنوان یکی از مناطق امن برای آمریکا شناخته میشد حال در معرض حملات مداوم پهپادی و موشکی انصارالله قرار میگیرد. کنترل نبرد بر روی زمین نیز تقریباً از دست سعودیها خارج شده است.
هر چقدر نافرمانیهای محمد بن سلمان ادامه داشته باشد روند پایان دادن به جنگ یمن با سرعت کمتری پیش خواهد رفت. آمریکاییها فعلاً از محدود کردن فروش برخی تسلیحات مرگبار و همچنین باز کردن پرونده جمال خاشقچی آغاز کردهاند تا واکنش سعودیها را ببینند.
در مقابل عربستان سعودی توان سرکشی گسترده در مقابل آمریکا را حداقل در کوتاهمدت نخواهد داشت. البته ریاض در خفا گزینههایی را برای خود تدارک دیده است. به عنوان مثال چین از جمله کشورهایی است که سعودی طی چند ساله گذشته رابطه گستردهای به خصوص در حوزه انرژی برای آن تدارک دیدهاند. هم اکنون عربستان روانه بیش از دو میلیون بشکه نفت به چین صادر میکند در حالی صادرات نفت عربستان به آمریکا کمی بیش از 100 هزار بشکه است.
روسها هم گزینه دیگری برای سعودیها هستند. البته از آنجا که روسیه و عربستان هر دو جزو کشورهای تولید کننده انرژی محسوب میشوند، زمینههای کمتری برای همکاری دو طرفه دارند با این حال در سال 2018 زمانی که بر ملا شدن قتل خاشقچی بسیاری از برنامههای سعودی را بر هم زده بود، روسها بازیگر فعالی در عرصه جلب سرمایهگذاری به این کشور بودند. سعودیها به انتخابات سال 2022 نیز امیدوار هستند. زمانی که شاید حزب جمهوریخواه با پیروزی در انتخابات میاندورهای کنگره بتواند تاثیر خود را دوباره بر سیاست خارجی آمریکا برقرار کند؛ اتفاقی که شاید مقدمهای برای بازگشت دونالد ترامپ به سمت ریاست جمهوری آمریکا باشد.
اما همه این احتمالات نمیتواند در کوتاهمدت چاره کار سعودیها در تقابل با بایدن باشد.
* استاندارد دوگانه در برابر ایران و سعودیها
اما تمام این داستان شاید در نهایت به ایران ختم شود. سعودیها ممکن است تن به اعطای هر امتیازی به طرف مقابل بدهند اما نکته اینجاست که ایران برای آنها یک خط قرمز است.
جو بایدن در دوران تبلیغات انتخاباتی دو وعده سیاست خارجی را به صراحت مطرح کرده بود: حرکت به سمت احیای توافق هستهای با ایران و برخورد با رژیم سعودی و بالاخص شخص بن سلمان. با این حال آنچه در خصوص برجام دیده میشود، نهتنها بیعملی دولت بایدن بلکه محکم چسبیدن به ساختاری است که رقیب سابقش در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا گسترش داده بود. اما وقتی کار به سعودیها میرسد، بایدن بههیچروی بهاندازه شعارهای انتخاباتیش در برخورد با بن سلمان و رژیم او جدی نیست. یک استاندارد دوگانه در قبال برنامههای اعلام شده سیاست خارجی بایدن به چشم میخورد که یکی مستلزم ادامه سختگیری بر ایران است و دیگری متضمن آسانگیری بر سعودیها.
از نگاه سعودیها، آنان باید در هر توافقی با ایران حضور داشته باشند و دیگر ماجرای سال 2013 تکرار نشود. دیگر نباید موضوع موشکهای بالستیک از توافق بیرون باقی بماند. با در نظر گرفتن موارد فوق میتوان گفت که آمریکاییها با این ترکیب از اعمال یک استاندارد دوگانه در مقابل ایران و عربستان چندان ناراضی نخواهند بود.
به هر حال متوقف کردن برنامههای منطقهای و موشکی ایران جزو آروزهای آمریکاییها نیز محسوب میشود. پس اگر روزی ناگهان تمام مشکلات سعودیها حل و فصل شد و ایران از سوی آمریکاییها همچنان تنها متهم در منطقه باقی ماند، کسی نباید تعجب کند.
انتهای پیام/