آیا بایدن قادر به احیای روابط فراآتلانتیک خواهد بود؟
اگرچه حضور بایدن در کاخ سفید توانسته امیدها برای کم کردن فاصله بین اروپا و آمریکا بیشتر از قبل کند اما به نظر میرسد که همچنان قاره سبز شبح بازگشت ترامپ به آمریکا و آغاز دوباره اختلافات را جدی میبیند.
گروه بینالملل خبرگزاری سرویس اخبار تاریخ ما – مهدی پورصفا: از زمانی که منشور آتلانتیک در سال 1941 بین بریتانیا و ایالات متحده آمریکا به امضا رسید تا همین 4 سال پیش اروپا و آمریکا عملاً یک امتداد تمدنی محسوب میشدند. پیمان آتلانتیک شمالی این دو قاره را از نظر نظامی و امنیتی بهم پیوند داده بود. در حوزه اقتصادی و فرهنگی نیز نقاط اتصال گوناگون چنان این دو را بهم پیوند داده بود که جدایی این دو از هم غیر قابل تصور بود.
اما روی کار آمدن «دونالد ترامپ» همه چیز را بهم ریخت. اروپا برای اولین بار احساس کرد که دیگر از کمکهای مجانی خبری نیست. ترامپ اصرار داشت که اروپا باید سهم بیشتری از هزینه دفاعی ناتو بر عهده بگیرد. بر خلاف آمریکا که بعد از حوادث یازدهم سپتامبر که مرتب بر هزینه دفاعی خود افزوده بود اغلب کشورهای اروپایی بهخاطر حضور آمریکا از هزینههای دفاعی خود کاسته بودند. به عنوان مثال بریتانیا زمانی در دهه 80 میلادی 8 درصد تولید ناخالص خود را صرف بودجه نظامی میکرد اما در دوران پس از آن میزان بودجه نظامی خود را به 2 درصد تولید ناخالص ملی رسانده بود. نیروی زمینی ارتش برتانیا به قدری کوچک شده که تعداد نفرات پلیس نیویورک بیشتر از آن است.
همین رویه در مورد سایر کشورهای اروپایی نیز صادق بود. ترامپ از اروپاییهای میخواست به این بساط خاتمه دهند و خود دفاع از قاره سبز را بر عهده بگیرند.
این اختلاف نظر تنها محدود به مسائل دفاعی نبود. در حالی که اروپا به دنبال نوعی تنوع در تأمین انرژی بود، آمریکاییها اصرار داشتند که آنها باید انرژی اروپاییها را به خصوص در حوزه سوختهای فسیلی تأمین کنند. کشورهای اروپای غربی از زمان جنگ سرد با استفاده از خطوط لوله، گاز مورد نیاز خود را تأمین میکنند. از همین رو پروژهای با نام خط لوله جریان شمالی یا «نورد استریم» برای تقویت جریان گاز از روسیه در زیر دریای بالتیک کشیده شد. خط لوله دوم این پروژه نیز هم اکنون در حال احداث است. دلیل پنهان دیگر برای اتخاذ این تصمیم حفظ یک رابطه دو جانبه حیاتی با روسیه برای جلوگیری از ایجاد هرگونه تنش در سطح کلان با قدرت شرقی اروپا بود.
آمریکاییها که مدعی حفظ امنیت اروپای شرقی با حضور نظامی خود بودند خواستار خرید گاز مایع توسط اروپاییها از شرکتهای آمریکایی بودند که با استفاده از ذخایر «شیل گاز» به دنبال افزایش ظرفیت گاز خود بودند.
آخرین اقدام آمریکاییها نیز تحریم این خط لوله در قالب لایحه دفاعی ملی سال 2020 بود. به این اتفاقات میتوان درگیریهای گسترده تعرفهای بر سر واردات اتومبیل، پنیر و حتی هواپیما را نیز اشاره کرد. آمریکاییها حتی حاضر نشدند که نظرات اروپاییها را در خصوص توافق هستهای سال 2015 با ایران بشنوند و به صورت یکجانبه از آن خارج شدند.
کار به آنجا رسید «امانوئل ماکرون» رییسجمهور فرانسه طی سخنانی از ضربه مغری ناتو سخن گفت. این تلنگر رییسجمهور فرانسه صدای بسیاری را درآورد اما واقعیت این بود که بسیاری از به پایان رسیدن عمر ناتو در صورت به قدرت رسیدن ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری سخن میگفتند.
با این حال کار به آنجا نکشید. دونالد ترامپ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری شکست خورد و بایدن به عنوان نشانهای از آغاز دوران جدید همکاری دو طرف آتلانتیک به قدرت رسید. رییسجمهوری که از ابتدا بر احیای همکاریهای دو جانبه آمریکا و اروپا از جمله بازگشت به پیمان بینالمللی آب و هوایی تاکید کرده بود.
اتفاقات مثبتی نیز در این زمینه روی داده اما سئوال اینجاست که تا چه اندازه میتوان عقربههای زمان به عقب بر گرداند. شاید پاسخ سئوال هیچ وقت باشد.
* ارتش مشترک، شروع نقطه استقلال اروپایی
در روزهای اخیر «جو بایدن» رییسجمهور آمریکا در کنفرانس امنیتی مونیخ که به دلیل همهگیری کرونا به صورت مجازی برگزار شد، بیش از هرچیز بر یک نکته تاکید داشت. بازگشت به روزهای خوشی که هر دو طرف (آمریکا و اروپا) همچون یک روح در دو بدن بودند.
با این حال مروری بر اتفاقاتی که در عرصههای مختلف روی میدهد نشان میدهد که اروپا چندان باوری به این شعارها ندارد و خود را برای نوعی استقلال نسبی از آمریکا آماده میکند.
اولین دلیل منطقی برای چنین اتفاقی زنده ماندن روح ترامپیسم بر فراز آمریکاست. نظرسنجیها نشان میدهند که ترامپ همچنان از نفوذ فوقالعادهای در جامعه آمریکا برخوردار است. بر طبق آمارها نزدیک به 50 درصد طرفداران حزب جمهوریخواه این آمادگی را دارند که در صورت تأسیس هر حزبی توسط ترامپ به آن بپیوندند. این آمار نشان میدهد که باید احتمال بازگشت ترامپ یا شخصی چون او را جدی گرفت و همین دلیل نیز باعث شده که سران حزب جمهوریخواه همچنان به دنبال بازگشت ترامپ و نقشآفرینی مجدد وی در این حزب باشند.
زمان به سرعت خواهد گذشت و زمان انتخابات میاندورهای کنگره در سال 2022 خواهد رسید. در آن زمان شاید حزب جمهوریخواه به کمک ترامپ مجلس سنا را که با اقلیتی میلیمتری به نفع دمکراتهاست، تحت کنترل درآورد. از همین رو منطقی خواهد بود که اروپاییها اقدامات احتیاطی خود را حفظ کنند تا در صورت لزوم از استقلال نسبی برخوردار باشند.
به عنوان مثال آلمان و فرانسه پروژهای جدی را برای آغاز طرحهای گسترده در حوزههای مختلف از زمان ترامپ آغاز کردهاند. مهمترین بخش از این پروژه تشکیل یک ارتش ویژه برای دفاع از اروپاست.
اولین قدم برای تشکیل چنین ارتشی امضای توافق «همکاری ساختارمند دائمی» اتحادیه اروپا یا «پسکو» در دسامبر ۲۰۱۷ توسط اعضای این اتحادیه بود. توافقنامهای که قرار است همکاریهای نظامی را تا سطح یک ارتش گسترش دهد.
هسته اصلی این ارتش را نیروهای آلمانی و فرانسوی تشکیل خواهد داد و نیروی اتمی فرانسه مهمترین نیروی پشتیبان راهبردی آن خواهد بود. همچنین ساخت یک جنگنده نسل 6 مشترک و همچنین ایجاد مقرهای فرماندهی مشترک نیز بخشی از این طرح گسترده خواهد بود که قرار است پایهای برای دفاع مستقل از اروپا باشد. زمانی که شاید خبری از ناتو و یا نیروهای آمریکایی نباشد. البته این ایده همچنان دور از واقعیت است و شاید برخی آن را دور ریختن پول بدانند.
* تدابیر اروپا برای آمریکای پسابایدن چیست
در حوزه اقتصادی اروپا به دنبال همکاری جدیتر با چین به عنوان یکی از بزرگترین قدرتهای اقتصادی دنیاست. یکی از مهمترین نشانههای این جهتگیری امضای تفاهمنامه سرمایهگذاری مشترک بین چین و اتحادیه اروپاست.
این دومین موفقیت بزرگ چین بعد از امضای تفاهمنامه تجارت آزاد با کشورهای حوزه اقیانوس آرام بود. بر اساس این توافق شرکتهای بزرگ اروپایی دست بازتری برای سرمایهگذاری در چین خواهند داشت. شاید به همین دلیل باشد که امروز چین رتبه اول سرمایهگذاری خارجی در دنیا را از آن خود کرده است.
رویداد دیگر نیز در همین باره تبدیل چین به بزرگترین شریک تجاری اروپا است. طبق دادههای جدید اداره آمار اتحادیه اروپا، واردات ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا از چین در سال ۲۰۲۰ به ۳۸۳.۵ میلیارد یورو (معادل ۴۶۵.۶ میلیارد دلار) رسید که نسبت به سال قبل ۵.۶ درصد جهش داشت. همچنین طبق این دادهها صادرات اتحادیه اروپا به چین ۲.۲ درصد در سال ۲۰۲۰ جهش کرده و به ۲۰۲.۵ میلیارد یورو (معادل ۲۴۵.۹ میلیارد دلار) رسیده است.
این در حالی است که تجارت آمریکا با اتحادیه اروپا در سال گذشته میلادی نزدیک به 13 درصد سقوط کرده است. این آمار بدون تردید برای واشنگتن که قصد مذاکرات تجارت آزاد با اتحادیه اروپا را دارد، چندان دلچسب نیست. در حوزه انرژی نیز به نظر میرسد اروپا همچنان به دنبال تکمیل خط لوله شماره دو پروژه نورد استریم است. البته در این باره دولت بایدن که به دنبال توسعه انرژیهای نو است، ملاحظه خاصی ندارد اما بعید است که تحریمهای روسیه را لغو کند. به همین دلیل نیز آلمانیها و روسها به دنبال تکمیل 100 کیلومتر باقیمانده از این خط لوله با اتکا به توان و سرمایه داخلی هستند.
* دنیا در حال تغییر است
تمامی این نشانهها حاکی از این است که آمریکاییها مسیر طولانی برای احیای روابط فراآتلانتیک در پیش دارند. یکی از تبعات مستقیم این مساله اتکای بیشتر آمریکاییها به متحدان آسیایی است.
آمریکا برای حل مشکل چین نیاز به متحدانی همچون ژاپن، کره جنوبی، هند و استرالیا دارد تا کشورهای اروپایی که از بازگشت ناگهانی ترامپ وحشت دارند. البته این فاصله همچون یک گسل پنهان زیر روکشی از رفتارهای احترامآمیز حفظ خواهد شد؛ حداقل تا زمانی که بایدن و دموکراتها در رأس دولت آمریکا باشند. با این حال زمانی که تنشها بالا بگیرد این گسلها به شدت خود را نشان خواهد داد.
آمریکاییها برای کنترل این گسل چارهای جز همکاری در نقاط مشترک نخواهند داشت. در طول چند ماه گذشته آمریکاییها بر حضور خود در نروژ افزودهاند. بمبافکنهای بی-52 آمریکایی با گشتزنی مداوم خود در اروپا به دنبال دلگرمی دادن به قاره سبز در مقابل روسیه هستند. در حوزه اقتصادی نیز بایدن به دنبال احیای مذاکرات ایجاد منطقه آزاد تجاری بین اروپا و آمریکا است. البته با توجه به پیچیدگیهای اقتصادی بعید است که حتی در طول 4 سال اول دولت بایدن این اقدام به نتیجه برسد اما میتواند در کاهش تنشها مؤثر باشد. با این حال بایدن نمیتواند همه چیز را به عقب برگرداند. بخش مهمی از اتفاقات روی داده بین اروپا و آمریکا به دلیل تغییراتی است که در دنیا روی داده است.
مرکز ثقل اقتصادی دنیا در حال تغییر از محور اروپا-آمریکا به سمت منطقه اقیانوس آرام است. اروپاییها میدانند که برای این تغییر باید آماده باشند و حضور بایدن در واشنگتن به تنهایی نمیتواند برای آنها قوت قلب باشد.
انتهای پیام/