آیا تاریخ‌نگاری بی‌طرفانه، بی‌هنری است؟

به گزارش خبرنگار تاریخ ما، حمیدرضا شاه آبادی، عصر دیروز ۳۱ شهریور ماه، در برنامه‌ «یک‌شنبه‌های کتاب» که در کتابخانه دکتر شهیدی و برای مخاطب کودک و نوجوان برگزار شد، تاریخ را هویت و شناسنامه یک ملت دانست و افزود: هر آدمی یک شناسنامه دارد که هویت او را مشخص می‌کند؛ تاریخ به منزله شناسنامه یک کشور است. از این‌رو ما باید با تاریخ و پیشینه تاریخی و فرهنگی خود آشنا باشیم.

نویسنده «لالایی برای دختر مُرده» با انتقاد از شیوه تدریس تاریخ در مدارس گفت: در کشور ما، تاریخ به بدترین وضع ممکن تدریس و همین مساله باعث می‌شود بچه‌ها این درس را دوست نداشته باشند در حالی‌که در کشورهای دیگر، تاریخ جزو محبوب‌ترین‌هاست.

شاه آبادی، گفته های خود درباره ضرورت مطالعه و دانستن تاریخ را با یک مثال ادامه داد و بیان کرد: ما هنگام رانندگی، درست است که به آینه و به جلو نگاه می‌کنیم اما حواسمان به پشت سر هم هست. به عبارتی برای جلورفتن باید به عقب هم نگاه کنیم؛ به ویژه وقتی که می‌خواهیم دور بزنیم و تغییر مسیر دهیم. تاریخ، همین است. ما اگر خواهان پیشرفت و جلو رفتن هستیم باید با تاریخ و گذشته خود آشنا باشیم.

نویسنده رمان «دیلماج»، تاریخ را پر حوادث و شرایط غیرعادی و نامتعادل دانست و افزود: نوشتن از شرایط عادی و روزمره زندگی داستان نیست؛ داستان زمانی شکل می‌گیرد که زندگی از حال طبیعی خارج می‌شود و تاریخ، پر از رویدادهای غیرعادی و حوادث تلخ و شرین است که علاقه‌مندان می‌توانند درباره آن بخوانند و بنویسند.

شاه آبادی در پاسخ به این‌که نوجوانان علاقه‌مند به خواندن تاریخ چطور می‌توانند به مستند بودن آنچه می‌خوانند اطمینان داشته باشند گفت: سطح کتاب‌های تاریخی یکسان نیست. برخی از این کتاب‌ها، حاصل خیال‌پردازی نویسنده است. به همین خاطر یا باید کتاب‌ها را بشناسند یا از معلمان و کتابدارها کمک بگیرند. البته به مرور و با خواندن و خواندن، می‌توانند مستند بودن کتاب‌ها را تشخیص دهند.

نویسنده رمان «وقتی مُژی گم شد» به تفاوت‌های نوشتن برای بزرگسالان و نوشتن برای نوجوانان اشاره و بیان کرد: نویسنده در هنگام نوشتن داستان، در فضای عجیبی به سر می‌برد و نمی‌تواند به مخاطب بیندیشد، بلکه تنها درک و فهم خود از زندگی را به روی کاغذ می‌آورد و این نوشته است که پس از آفرینش، مخاطب خود را پیدا می‌کند. البته اگر شاعر یا نویسنده از دل مردم برخاسته باشد، درد و رنج آنها را احساس می‌کند و ناخودآگاه از زبان آنها سخن می‌گوید.

شاه‌آبادی در پاسخ به این‌که نوجوانان، شخصیت‌های اصلی داستان شما هستند، آیا نویسندگان تنها با انتخاب شخصیت‌های اصلی رمان خود از میان نوجوانان می‌توانند به نوشتن برای این گروه سنی بپردازند گفت:قطعا پرداختن به شخصیت‌هایی که نوجوان هستند، به تنهایی موجب قرار گرفتن یک داستان در این گروه سنی نمی‌شود. به هر حال آنچه من خلق کرده‌ام، تعریف من از نوجوانی و جوانی است و نباید فراموش کرد که این داستان اگرچه این گروه سنی را در برمی‌گیرد اما از صافی ذهن من گذشته و در جای‌جای آن، ردپای حمیدرضا شاه‌آبادی نویسنده به چشم می‌خورد؛ اما هر نویسنده‌ای می‌کوشد تا شخصیت‌هایی که خلق می‌کند به واقعیت بیرونی نزدیک‌تر باشند.

به گفته نویسنده «کافه خیابان گوته»، تعرف روشن و دقیقی از تاریخ وجود ندارد اما معمولا یک حادثه، زمانی به حادثه تاریخی تبدیل می‌شود که یک نسل از آن گذشته باشد و یک نسل را در یک دوره ۳۰ ساله تعریف می‌کنند.

شاه آبادی، همچنین تاریخ نگاری بی‌طرفانه را عین بی هنری دانست و افزود: بعضی معتقدند که نوشتن درباره تاریخ معاصر، کار دشواری است چراکه نمی‌توان بی‌طرفانه درباره‌اش نوشت؛ من این موضوع را به همه دوره‌های تاریخی تعمیم می‌دهم. به باور بعضی تاریخ‌نویسی بی‌طرفانه، عین بی هنری است و هیچ مورخ و داستان‌نویسی نمی‌تواند این اندازه بی‌هنر باشد. من با تاریخ‌نگاری منصفانه موافقم

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.