گیاه‌شناسی که «ای ایران» را سرود

استاد حسین گل‌گلاب (مرداد ۱۲۷۴ تا ۲۲ اسفند ۱۳۶۳) شخصیتی
جامع‌الاطراف بود. طرزِ گذرانِ عمرِ این مردِ عالم، به‌راستی
نمونه‌ای است از قدر دانستنِ عمر و درست سپری کردنِ دقایقِ محدود
زندگانی. حسین گل‌گلاب گیاه‌شناسی است که چندین تألیفِ او در این
حوزه‌ علمی، همچون کتاب‌های «گیا» (راهنمای گیاهی)، «گیاه‌شناسی»
و «تاریخ طبیعی گیاه‌شناسی» جزو آثار مرجع به‌شمار می‌آید. او
همچنین یک جغرافیادان است که در علم جغرافیا نیز صاحب اثر است و
در تدوین «فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی» نیز نقش داشته. گل‌گلاب
عکاس، موسیقی‌دان، نوازنده، ادیب، لغت‌شناس،
نمایش‌نامه‌نویس و مترجمی زبردست نیز به‌شمار می‌آید. در کارنامه
علمی او، افزون بر سال‌ها استادی دارالفنون و دانشگاه تهران،
سابقه عضویتِ مؤثر در فرهنگستان ایران نیز به چشم می‌خورد. البته
باید درنظر داشت که او همچون برخی از امروزیان و دیروزیان
نبوده که هر از گاهی در پی هوسی تازه، چند روزی را در فراگیریِ
ناتمام‌رهاشدۀ علمی و هنری و صنعتی می‌گذرانند و دست‌آخر با آنکه
خود را همه‌کاره می‌پندارند، دراصل هیچ‌کاره‌اند.

با همه این فضایل، اما تا نام حسین گل‌گلاب به گوش می‌خورد، یک
عبارت در خاطر بسیاری از ایرانیان نقش می‌بندد: «ای ایران». استاد
حسین گل‌گلاب، سراینده شعر سرود جاویدان «ای ایران» است؛ سرودی که
به آهنگسازی مرحوم استاد روح‌الله خالقی و خوانندگی روان‌شاد
استاد غلامحسین بنان به گوش نسل‌های گوناگون اهل ایران رسیده است.

استادان گل‌گلاب، بنان و خالقی

استاد گل‌گلاب شاعری بود که به طرزی حرفه‌ای نوازندگی می‌کرد و با
دقایق موسیقی به‌تمامی آشنا بود که همین، سبب می‌شد بهتر بتواند
بر روی آهنگ‌ها تصنیف و ترانه بسراید. او با اینکه به جز «ای
ایران»، تصنیف‌های دیگری نیز سروده است [۱]، اما باتوجه به شهرت
عالمگیرِ سرود «ای ایران»، طبیعی است همه آن آثارِ دیگر، زیر سایه
گسترده نام این سرود، محو بمانند. در ادامه این سیاهه به سرود «ای
ایران» و انگیزه‌ پیدایش آن پرداخته شده است.

میهنی‌ترین و مهیّج‌ترین سرود ملّی

«ای ایران» سرودی است که شعر آن در سه بند گفته شده و نخستین بار
در سال ۱۳۲۳ اجرا شده است. با این حال در ضبط‌های بعدی، اغلب تنها
دو بندِ نخست آن اجرا شده است. «۲۹ بهمن ماه ۱۳۳۲ خورشیدی، در
چهارمین روز از نشست فراملّی (بین‌المللی) کارشناسان سرودهای ملّی
در وین، پس از گفت‌وگوهای بسیار، کارشناسان و متخصصان در بیانیه
پایانی خود، سرود «ای ایران» را از نظر درونمایه و آهنگ،
میهنی‌ترین و مهیج‌ترین سرود ملّی اعلام کردند». [۲]

منوچهر معین‌افشار که در رادیو همیار مرحوم استاد داوود پیرنیا در
فراهم‌آوردن برنامه موسیقیایی وزین «گل‌ها» بود، درباره اینکه
سرود «ای ایران» برخلاف طرز معمول سرودها، در مایه «دشتی» ساخته و
اجرا شده، نوشته است: «سرود «ای ایران» از جمله معدود سرودهایی
است که به بهترین وجه، شیوۀ موسیقی ایرانی را نمایان می‌سازد.
سرودها که بیش از انواعِ دیگر موسیقی ضربی دارای وجوه مشترک بین
ملت‌های مختلف است، غالباً در گامِ ماژور و بعضاً در گام مینور
ساخته می‌شود و درمورد تعدادی از سرودها نیز از هر دو گام استفاده
می‌شود؛ یعنی قسمتی از آن در گام ماژور و قسمت دیگر در گام مینور
است. گام ماژورِ موسیقی بین‌المللی، همان گامِ اصلی دستگاه ماهور
و گام مینور، گام اصلی مایه اصفهان در موسیقی ایرانی است. سرود
«ای ایران» در هیچ‌یک از این دو گام نیست؛ بلکه در مایه دشتی
ساخته شده و از این جهت است که ویژگی موسیقی ایرانی را در بر
دارد… .

تا آنجا که من اطلاع دارم، قبل از خالقی، استاد علی‌نقی وزیری نیز
سرودی به نام «ای وطن» در مایه دشتی ساخته بود که با صدای
روح‌انگیز در نخستین سال‌های تأسیس رادیو تهران، از رادیو پخش
می‌شد. شاید خالقی در انتخاب مایه دشتی از استادِ خود، وزیری،
سرمشق گرفته باشد». [۳]

سید علیرضا میرعلی‌نقی، پژوهشگر نام‌آشنای موسیقی ایرانی، هم ضمن
اشاره به سرودِ «ای وطن» که به آهنگسازی و شعر و تنظیم استادان
روان‌شادان کلنل علی‌نقی وزیری، عبدالعظیم خان قریب گرکانی و
ابوالحسن‌ خان صبا، حدود هفده سال پیش از «ای ایران» اجرا شده،
شرایط را برای به‌اصطلاح گل کردنِ آن سرود مناسب و مساعد ندانسته
است. به باور این منتقد موسیقی ایرانی «خالقی در ساخت و پرداخت
ملودیِ این آهنگ (ای ایران)، زیر نفوذِ هنری کاملِ استادش علی‌نقی
وزیری است. تلفیق (و یا درست‌تر، تألیف) کلام با موسیقی بسیار
روان و خوانا پیش می‌رود؛ نه یک هجای نامناسب شنیده می‌شود و نه
در بیان جنبه‌های مفهومی کلام توسط موسیقی، کوتاهی شده است. همدلی
عمیق با مصائب ملت در آن بحران دردناک و اشتراک در شور وطن‌خواهی،
این اثر را از حدّ یک کار معمولی و سفارشی دور کرده و در عین
هیجان برای ساخت و اجرای عاجل آن، نوعی نظم طبیعی و سادگی دقیق و
مرتب در آن حس می‌شود». [۴]

سرودی که در زمانه پادشاهی ساخته شد اما لفظ «شاه»
را ندارد

سرود «ای ایران» دارای ویژگی مهمی است که افزون بر اینکه سبب
تمایزِ بیشتر این اثر نسبت به آثار مشابهش شده، آن را به آهنگی
بدون تاریخ انقضا تبدیل کرده که تا ایران و ایرانی بقا و دوام
داشته باشد، در هر عهد و روزگار و حال و هوایی می‌توان «ای ایران»
را شنید و دل به ایرانِ عزیز داد. میرعلی‌نقی این ویژگیِ درخور
توجهِ سرود «ای ایران» را این‌گونه توضیح داده است:

«شاهکار در محتوای کلام این سرودِ واقعاً ملّی استفاده نکردن از
نام «شاه»، به‌طور عام و یا با اسم خاص است؛ امری که در تمام
سرودهای ایران، از قطعه «سلام شاهی» عصر ناصری تا سرودهای
زنده‌یاد حسن رادمرد، طبیعی و معمولی تلقی می‌شد. بری بودنِ
محتوای کلامی این سرود از هرگونه مقوله مربوط با شاه و شاهنشاهی،
شاه‌پرِ پروازی شد که بر انتهای تیرِ ترکشِ آهنگساز – شاعر بسته
شد و آن را به بلندترین جایگاه در حافظه تاریخ نشاند». [۵]

ای ایران؛ از «من» تا «ما»

«ای ایران» به مددِ شعر استوارش، معجونی را در کامِ جانِ شنونده
می‌ریزد که سبب برانگیختگیِ هم‌زمانِ چند حس در درون او می‌شود:
حسّ غرور و افتخار به اینکه ایرانی است؛ حسّ ایستادگی و رجزخوانی
در برابر دشمن بیگانه؛ و حسّ دریغ و اندوه از ظلم‌هایی که
بیگانگان و بیگانه‌پرستان در حقِ وطن روا داشته‌اند. «این ترانه
خطاب به دشمنان بیگانه، به آنها اعلام می‌کند که «ای دشمن ار تو
سنگ خاره‌ای، من آهنم». … شاعر می‌گوید حاضر است در راه دفاع از
آب و خاک مملکت، جان خود را فدا کند: «جان من فدای خاک پاک
میهنم»؛ و می‌گوید: «در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما»… .

باتوجه به اینکه در آن دوره [دوره ساخته شدن «ای ایران»]… هدف
دشمنان، تصاحب اراضی و اموال و منابع طبیعی کشور بود، سراینده این
ترانه با اشاره به منابع طبیعی کشور، ازجمله آب و خاک و کوه و دشت
ایران، برای تک‌تک این منابع ارزش قائل است، تا جایی که راوی اول
شخص شعر و ترانه که شاید خودِ شاعر باشد، تنها به ایران می‌اندیشد
و برای پاسداری از آب و خاک کشور حاضر است جان خود را فدا کند.
این ترانه شکل‌گرفته از بستر زمان خود است و در پی تأثیرگذاری و
ایجاد تحرک و انگیزه برای دفاع از منابع ملّی و بازپس‌گیری آنها
از بیگانگان می‌باشد». [۶]

از دیگر ویژگی‌های شعرِ «ای ایران»، این است که زاویه دیدِ این
اثر، به‌طور غالب اول شخصِ مفرد است و شاعر، بیشترِ ضمیرها و
شناسه‌ها را به صورت اول شخص مفرد آورده است («من آهنم»، «جانِ
من»، «میهنم»، «پیشه‌‎ام»، «اندیشه‌ام»، «برون کنم» و…). با این
حال در آخرین بیت که در پایانِ هر سه بندِ این سرود تکرار می‌شود
(در راه تو کی ارزشی دارد این جانِ ما / پاینده باد خاک ایران ما)
و نیز در مصراعِ «نور ایزدی همیشه رهنمای ماست»، می‌بینیم که
ضمیرها به شکلِ دوم شخص جمع آمده است. به نظر می‌رسد، قصدِ شاعر
از این کاربرد، القای این مهم بوده که همچنان‌که مفهوم «ملت» از
کنار هم قرارگرفتنِ فرد فردِ مردمِ یک سرزمین پدید می‌آید، وقتی
تکِ تکِ ایرانیان، حاضر باشند جانِ خویش را در راه میهن خویش
تقدیم کنند، همه‌ یک ملت فداییِ سرزمین خویش خواهد بود.
بنابراین با این کاربرد ضمیر اول شخص و آن مواردِ کمترِ ضمیرِ دوم
شخصِ جمع، ناخودآگاه نوعی دعوت به اتحاد برای دفاع از میهن و
ایستادگی در برابرِ بیگانگان نیز در ورای ظاهرِ سرود ملّی «ای
ایران» نهفته است؛ همین نکته نیز می‌تواند در گرایشِ همه ایرانیان
در روزگاران مختلف به این سرودِ میهنی اثرگذار بوده باشد.

استاد فرهاد فخرالدینی، آهنگساز، رهبر ارکستر و پژوهشگر موسیقی
ایرانی، هم درباره حس و حالی که سرود «ای ایران» در دل مخاطب
ایرانی می‌آفریند، معتقد است که «دلیل تأثیر زیاد این سرود بین
مردمِ ایران این است که آقای خالقی با تمام وجودش توانسته به این
قطعه یک روحیه ایرانی ببخشد. من احساس می‌کنم وقتی مردم در کنار
هم این قطعه را می‌خوانند، با هم صمیمی‌تر می‌شوند و همدیگر را
بیشتر دوست دارند. درحقیقت این قطعه حسّی از وحدت و یک‌پارچگی به
مردم می‌دهد». [۷]

درباره به‌کارگیری ضمیر اول شخص مفرد در سرود «ای ایران»، این نیز
گفتنی است که «استفاده از ضمیر اول شخص مفرد باعث می‌شود، مخاطب
بیشتر به متن و روایت‌کننده متن نزدیک شده، درگیری او با متن
بیشتر شود و درنتیجه تأثیرپذیری او از متن افزایش یابد. بنابراین
حسین گل‌گلاب در ترانه «ای ایران» با استفاده از ضمیر اول شخص
مفرد، سعی داشته مخاطب را بیشتر در متن درگیر کند و میان ترانه و
شنوندگان ارتباط نزدیک‌تری به وجود آورد تا بتواند در شکل‌دهی
گفتمانی سیاسی در جهت‌دهی گفتمان غالب زمانِ خود [یعنی میهن‌پرستی
و غرور ملّی و آزادی‌خواهی] مؤثرتر باشد تا به یاری متن بتواند به
هدف خود که ایجاد دولتی آزاد و مستقل است برسد». [۸]

چرا ای ایران ساخته شد؟

در هنگامه جنگ دوم جهانی که بخش‌هایی از کره خاکی در آتشِ برخاسته
از نبرد «متحدین» و «متفقین» می‌سوخت و جان‌های بسیاری از مردمانِ
سرزمین‌های گوناگون در معرض تلف درمی‌آمد و خان‌ومان‌های بی‌شمار
به خاکستر می‌نشست، ایرانِ عزیز نیز باوجود اعلام بی‌طرفی، از
شراره‌های آن بلای جهانی برکنار نمانده بود. با آنکه دولت ایران
در دهم شهریور ماه ۱۳۱۸، یعنی یک روز پس از آغاز این نبرد،
بی‌طرفیِ خود را به‌طور رسمی اعلام کرد، اما «دالانِ پارسی»، یعنی
مسیرِ شمالی – جنوبیِ ایران از دریای مازندران تا خلیج فارس، که
دسترسیِ شورویِ در جنگ با آلمان را به دریاهای آزاد فراهم می‌کرد،
لقمه‌ای نبود که روس‌ها و هم‌پیمانانِ یاری‌رسانش (بریتانیا و
آمریکا) بتوانند دندان طمعِ خویش را از آن دور بدارند. به همین
دلیل در نخستین روزهای شهریور سال ۱۳۲۰، نیروهای روس از شمال و
قوای بریتانیا از غرب و جنوب، به ایران حمله کردند و طی چندین روز
شهرهای گوناگون ایران را بمباران کردند و زن و مرد و پیر و جوان و
کودکِ بی‌پناهِ بسیاری را در حمله‌های خود به شهادت رساندند. بدین
ترتیب، خاکِ پاکِ ایران، زیر چکمه‌های آلوده به خونِ دشمنانِ
بیگانه لگدمال شد و حضورِ شوم و نکبت‌بارِ دشمنانِ بریتانیایی و
روسی و آمریکایی تا پایانِ جنگ (شهریور ۱۳۲۴) و حتی چندی پس از آن
نیز، به‌شکل سلطه نظامی در فضای مهین ادامه داشت.

در چنان شرایطی که «اجنبی» بر کشور مسلط بود، طبیعی است که بر سر
وطن چه خواهد آمد و بر سر هم‌وطن چه خواهد رفت. گذشته از کشت و
کشتار و بروز قحطیِ ویرانگر و ظلم و تجاوز و دست‌درازی به مال و
ناموسِ مردم، تحقیرِ «ایرانی» در برابرِ مُشتی اجنبی، آن هم در
خانه و وطنِ خویش، دردی بزرگ بود که هر ایرانیِ آزاده‌ای را مرگی
هرروزه به‌حساب می‌آمد. سرودِ «ای ایران» نیز جلوه‌ای از همین درد
بود که شعر آن در یکی از روزهای تابستانی سال ۱۳۲۳ در ذهن استاد
حسین گل‌گلاب جوانه زد.

مرحوم استاد اسماعیل نواب صفا، شاعر و ترانه‌سرای نامدار
هم‌روزگارمان در کتاب خاطرات خود آورده است که چند ماه پیش
از وفات استاد گل‌گلاب، برای عیادت از استاد به منزل وی در پیچ
شمیران می‌رود. در آن دیدار، مرحوم گل‌گلاب، طبق آنچه استاد نواب‌
صفا در خاطرات خود آورده، انگیزه‌ خویش از سرودنِ شعر «ای ایران»
را این‌گونه بازگو کرده است:

«سال ۱۳۲۳ بود؛ میهن ما را ارتش‌های متفقین، یعنی روس و انگلیس و
امریکا اشغال کرده بودند. همه ما شاهد رفتار ناشایست سربازان
امریکایی بودیم و به‌طور کلی هر فرد ایران‌دوستی از آنچه بر سر
ایران آمده، ناراحت و عصبانی بود. بعدازظهر یکی از روزهای تابستان
سال ۱۳۲۳ در خیابان شاهد حرکات دور از نزاکت بعضی سربازان خارجی
با زنان و دختران ایرانی بودم. از ناراحتی نمی‌دانستم چه کنم.
بی‌اختیار راه انجمن موسیقی ملّی را که تازه تأسیس شده بود و با
همین خانه [یعنی خانه استاد گل‌گلاب] فاصله چندانی نداشت، پیش
گرفتم و به نزد مرحوم خالقی رفتم. ایشان نقش ناراحتی را در
چهره‌ام دید و پرسید: چرا عصبانی و ناراحت هستی؟ گفتم: پیش از
آمدن به اینجا، شاهد رفتار زشت و زننده بعضی از سربازان خارجی با
زنان و دختران میهنمان بودم. اینها مملکت ما را اشغال کرده‌اند،
از هیچ رفتار ناروایی هم پروا ندارند. تازه معلوم نیست کی و چگونه
این سرزمین را ترک خواهند کرد. خالقی وقتی علت ناراحتی من را
دانست، گفت: حالا نارحتی شما چه تأثیری دارد؟ بیا کاری بکنیم.
گفتم: چه کاری؟ گفت: بیا یک سرود بسازیم، سرود برای ایران.
این‌گونه بود که سرود «ای ایران» با همکاری من و خالقی خلق
گردید». [۹]

استادان نواب صفا و بنان

سید علیرضا میرعلی‌نقی ضمن یادکردن از این روایت، روایتی دیگر را
نیز از زبانِ مرحوم گل‌گلاب آورده است؛ جایی که آن مرحوم در
گفت‌وگو با علی دهباشی گفته است: «روزی از خیابان هدایت به محل
انجمن موسیقی ملّی می‌رفتم. دیدم که یک سرباز آمریکایی، یک بقال
ایرانی را کتک می‌زند. ناراحت شدم و نزد خالقی رفتم، ماجرا را
تعریف کردم. او هم متأثر شد و گفت بیا کاری بکنیم…». [۱۰]

البته این ماجرا به این صورت نیز معروف شده که درگیریِ رخ‌داده،
بین یک افسر وطن و یک سرباز انگلیسی بوده که انگلیسی کشیده محکمی
به گوش افسر ایرانی می‌زند و… [۱۱]

صرف نظر از این روایت آخری که چون منبعی برای آن ذکر نشده،
نمی‌توان آن را بر دو روایتِ نخست ترجیح داد، درباره اختلاف موجود
در دو صورتِ نخستِ این ماجرا که هر دو هم به‌طور شفاهی از گفت‌وگو
با مرحوم استاد گل‌گلاب نقل شده، می‌توان گفت که این را باید در
نظر داشت که در طول سال‌هایی که کوچه‌ها و خیابان‌های ایرانِ عزیز
آلوده به چکمه‌های بیگانگان بود، طبیعی است که بارها و بارها در
جاهای گوناگون چنان مناظرِ دریغ‌برانگیز و تحقیرکننده‌ ناشی از
قلدریِ سربازان بیگانه در پیش چشمِ مردمان این دیار رخ می‌داده و
به‌احتمال، استاد گل‌گلاب نیز نه یک بار، که چندین بار شاهد آن
خفت‌کشیدن‌های ایرانیان از اجنبیان بوده است. حتی آهنگساز اثر،
یعنی مرحوم استاد روح‌الله خالقی نیز تجربه دیدن صحنه‌هایی که روح
ایرانی را تحقیر می‌کرده، داشته است.

روان‌شاد استاد داوود پیرنیا، مؤسس برنامه موسیقایی «گل‌ها» در
رادیو نیز تعریف کرده است که «در همان سال‌های اشغال ایران که
سرود «ای ایران» ساخته شده بود، روزی من و خالقی با اتومبیل از
کنار پادگان عشرت‌آباد [۱۲] می‌گذشتیم؛ وقتی نگاهمان به پرچم
شوروی که بر سردر پادگان در اهتزاز بود، افتاد، بی‌اختیار هر دو
گریه کردیم». [۱۳]

استاد داوود پیرنیا

بنابراین و باتوجه به تکرار چنان منظره‌هایی، وقتی شاعرِ «ای
ایران» می‌خواسته سال‌ها بعد، انگیزه سرایش شعر این اثر را بیان
کند، محتمل بوده که تصاویری از همه آن وقایع در پسِ خاطر گوینده
بوده باشد؛ و دلیل تفاوتِ جزئی در دو روایت نیز می‌توانسته همین
تصاویرِ متفاوتِ انباشته‌شده در خاطر گوینده بوده باشد.

از دیم – دام، دیم – دام تا «ای
ایران»

به جز این، ‌اما درباره شکل‌گیری آهنگِ این سرودِ ماندگار نیز
نکته‌ای جالب توجه نقل شده است. این حکایت را استاد منوچهر
معین‌افشار از مرحوم استاد خالقی بازگو کرده و اصل آن، چنین است:

«در سال ۱۳۳۸ که در اداره رادیو با شادروان خالقی آشنا شدم، یک
روز شنیدم که می‌گفت: در آن سال‌ها که همه میهن‌پرستان از اوضاع
آشفته سال‌های جنگ دوم جهانی رنج می‌بردند، روزی از پله‌های رادیو
بالا می‌آمدم. نغمه ساز نوازنده‌ای که در مایه دشتی می‌نواخت، از
اتاق بالای پله‌ها به گوش می‌آمد و با ریتم صدای برخورد پاشنه کفش
من با پله‌ها در موقع بالاآمدن در هم می‌آمیخت. نمی‌دانم چه‌طور
بود که صدای یک کفشم با صدای کفش دیگر تفاوت داشت و حالتی شبیه
«دیم – دام، دیم، دام» به وجود می‌آورد. مجموع این صداها و ریتمی
که موقع بالاآمدن از پله ایجاد می‌شد، الهام‌بخش من در ساختن سرود
«ای ایران» شد و ریتم «ای – ای، ران، ای، مرز پرگهر» دقیقاً همان
«دیم – دام، دیم – دام» صدای متفاوت دو کفشم بود». [۱۴]
     

استادان روح‌الله خالقی و غلامحسین بنان

شعر کامل سرود «ای ایران» که در نسخه نخست در سه بند اجرا شده،
چنین است:

ای ایران، ای مرز پُرگهر /// ای خاکت سرچشمه هنر

دور از تو اندیشه بدان /// پاینده مانی تو جاودان

ای دشمن، ار تو سنگ خاره‌ای، من آهنم /// جان من فدای خاک پاک
میهنم

مهر تو چون شد ریشه‌ام /// دور از تو نیست اندیشه‌ام

در راه تو کی ارزشی دارد این جانِ ما

پاینده باد خاک ایران ما

سنگ کوهت دُرّ و گوهر است /// خاک دشتت بهتر از زَر است

مِهرت از دل کی برون کنم /// برگو بی مِهرِ تو چون کنم

تا گردش جهان و دور آسمان بپاست /// نور ایزدی همیشه رهنمای ماست

مهر تو چون شد ریشه‌ام /// دور از تو نیست اندیشه‌ام

در راه تو کی ارزشی دارد این جانِ ما

پاینده باد خاک ایران ما

ایران، ای خرّم بهشت من /// روشن از تو سرنوشت من

گر آتش بارد به پیکرم /// جز مهرت در دل نپرورم

از آب و خاک و مهر تو سرشته شد گِلم /// مهر اگر برون رَوَد، گِلی
شود دلم

مهر تو چون شد ریشه‌ام /// دور از تو نیست اندیشه‌ام

در راه تو کی ارزشی دارد این جانِ ما

پاینده باد خاک ایران ما.

ارجاع‌ها:

۱. ازجمله این قطعه‌ها می‌توان از «زبان عشق» (در افشاری) و
«ناامید» (در سه‌گاه) نام برد که هر دو را مرحوم کلنل وزیری ساخته
است.

۲. «روزی که «ای ایران» میهنی‌ترین سرود ملّی جهان شد»؛ میترا
دهموبد؛ مجله گزارش؛ اردی‌بهشت و خرداد ۱۳۸۹، شماره ۲۱۷؛ ص ۲۲.

۳. «ای ایران»؛ منوچهر معین افشار؛ مجله هدهد؛ امرداد ۱۳۵۸، شماره
۳؛ ص ۴۸.

۴. «یک سرود، یک بحران و یک ملت»؛ سید علیرضا میرعلی‌نقی؛ مجله
بخارا؛ آذر و اسفند ۱۳۸۳، شماره ۳۹ و ۴۰؛ ص ۲۲۶.

۵. همان.

۶. «ادبیات تطبیقی و تاریخ‌گرایی نو: نقدی بر ترانه‌های ای ایران
و هویت من»؛ سمیرا ساسانی؛ مجله ادبیات تطبیقی (ویژه‌نامه نامه
فرهنگستان)؛ بهار و تابستان ۱۳۹۴، شماره ۱۱؛ ص ۷۵.

۷. «روح‌الله خالقی، خالق سرود ای ایران»؛ مجله گزارش؛ آبان ۱۳۸۷؛
شماره ۲۰۲؛ ص ۵۷.

۸. «ادبیات تطبیقی و تاریخ‌گرایی نو: نقدی بر ترانه‌های ای ایران
و هویت من»؛ سمیرا ساسانی؛ مجله ادبیات تطبیقی (ویژه‌نامه نامه
فرهنگستان)؛ بهار و تابستان ۱۳۹۴، شماره ۱۱؛ ص ۷۶.

۹. «قصه شمع»؛ اسماعیل نواب صفا؛ تهران: پیکان؛ ۱۳۸۸؛ ص ۳۱۱ و
۳۱۲.

۱۰. «یک سرود، یک بحران و یک ملت»؛ سید علیرضا میرعلی‌نقی؛ مجله
بخارا؛ آذر و اسفند ۱۳۸۳، شماره ۳۹ و ۴۰؛ ص ۲۲۱.

۱۱. رک: «چگونه سرود ای ایران خلق شد»؛ روزنامه شرق؛ یکشنبه هفتم
آذر ماه ۱۳۹۹؛ ص ۱۲.

۱۲. پادگان ولی‌عصر (عج) کنونی.

۱۳. «قصه شمع»؛ اسماعیل نواب صفا؛ تهران: پیکان؛ ۱۳۸۸؛ ص ۳۱۳.

۱۴. «ای ایران»؛ منوچهر معین افشار؛ مجله هدهد؛ امرداد ۱۳۵۸،
شماره ۳؛ ص ۴۸ و ۴۹.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.