دولت ها در یونان باستان
این قوم آخایایی پرشور و پر نیرو چگونه اداره میشود به هنگام آرامش به وسیله خانواده، و به هنگام بحران به وسیله طایفه. طایفه گروهی است مرکب از کسانی که برای خود جد مشترکی میشناسند و رئیس مشترکی دارند. همچنانکه زور رئیس طایفه تدریجا به صورت عرف و قانون در میآید، مقرهای روستایی طایفه رفته رفته به یکدیگر پیوند میخورند و یک اجتماع سیاسی، که در عین حال بر مناسبات خویشاوندی استوار است، به وجود میآورند.
شهر ارگ دارد. اقامتگاه رئیس طایفه مرکز و نیز منشا شهر است. وقتی که رئیس از طایفه و یا شهر خود خواهان عمل مشترکی باشد، مردهای آزاد را به مجمعی عمومی فرا میخواند و پیشنهادی عرضه میدارد.
آنان میتوانند پیشنهاد او را مورد رد یا قبول قرار دهند، ولی هیچ کس، مگر مهمترین اعضای مجمع عمومی، حق ندارد برای تغییر پیشنهاد رئیس نظری ابراز کند. یگانه عنصر دموکراتیک جامعه آخایایی، که اساسا جامعهای خانخانی و اشرافی است، همین مجمع عمومی است، و به ناطقان ترزبانی که میتوانند در مردم نفوذ کنند و برای دولت مفید باشند، فرصت فعالیت میدهد. نستور پیر، که آوایی ((شیرینتر از انگبین از زبانش روان میشود))،و اودوسئوس فریبکار، که الفاظش ((مانند دانههای برف)) بر سر مردم میریزد، نخستین نمونههای سخنوری یا بلاغتی هستند که تمدن یونانی بیش از تمدنهای دیگر پرورش داد و سرانجام خود شکار آن شد.
هر گاه لازم آید که طایفه متحدا به کار پردازد، روسای طایفه از میان خود یکی را که از همه تواناتر است به رهبری بر میگزینند، او را شاه میشمارند و با سپاهیان خود، که مرکب از آزادان و بردگانند، به خدمت او میشتابند. برخی از روسای طایفهها، که از لحاظ محل و حرمت به شاه نزدیکترند، ((یاران شاه)) نامیده میشوند، چنانکه بعدا در مقدونیه (ماکدونیا)، در اردوی فیلیپ و اسکندر، نزدیکان شاه را به همین نام مینامیدند. شاه به یاری شورا حکومت میکند. اعضای شورا، که بزرگان طایفهها هستند، با آزادی کامل سخن میگویند و شاه را طوری مورد خطاب قرار میدهند که معلوم میشود فردی است همردیف آنان و فقط به طور موقت تقدم یافته است. قانونهای اساسی جدید دنیای غرب، که با صد گونه تنوع و هزار گونه فاروق لفظی و اصطلاح ظاهر شدهاند، از این سازمانهای یونانی کهن سرچشمه گرفتهاند.
قدرت شاه بسیار وسیع، ولی سخت مقید است; مقید به مکان، زیرا ملک او کوچک است; مقید به زمان، زیرا ممکن است خود او با رای شورا یا بنا بر حقی که قوم آخایایی بآسانی به رسمیت میشناسد حق زور خلع شود. صرف نظر از این مقیدات، سلطنت او موروثی و حدود آن فوق العاده نامشخص است. در وهله اول، سرداری جنگی است پایبند سپاهیان خود. اگر از حمایت سپاهیان خود برخوردار نباشد، تخطئه و خلع او میسر خواهد بود. پس وظیفه خود میداند که سپاهیانش بخوبی مجهز شوند، بخوبی تغذیه کنند، درست آموزش یابند، و از داشتن تیرهای زهرآگین و نیزه و خود و ساقپوش و سنان و سینهپوش و سپر و ارابه محروم نمانند. تا زمانی که سپاه مدافع شاه است، اقتدارات حکومت قوه قانونگذاری و قوه اجرایی و قوه قضایی در کف او قرار دارد. وی کاهن اعظم دین دولتی نیز به شمار میرود و مراسم قربانیها را از طرف مردم تکفل میکند. هنوز کلمه ((قانون)) به میان نیامده است. اما
تصمیمات شاه قاطع، و فرمانهای او به مثابه قانون است. شورای سابق الذکر، که زیردست شاه است، گاه گاه اجلاس میکند و اختلافات شدید میان مردم را مورد داوری قرار میدهد. این شورا، که گویی میخواهد برای همه دادگاههای آینده زمینهای فراهم آورد، در داوریهای خود، بر سابقه و سنت تکیه میزند و مطابق رویههای پیشینیان رای میدهد. پیشینه بر قانون مسلط است، زیرا پیشینه چیزی جز رسم نیست، و رسم، برادر ارشد و حسود قانون است. اما در جامعه هومری بندرت به محاکمه رسمی و موسساتی که اختصاصا به کار دادرسی پردازند، برمیخوریم. هر خانواده، به اتکای حق تلافی، مستقلا از اعضای خود دفاع میکند.
تعدی فراوان است.
شاه برای نگاهداری دستگاه خود مالیات نمیستاند، بلکه گاه گاه از زیردستان خود ((هدیه)) میگیرد. ولی اگر به این هدیهها بسنده کند، شاهی تهیدست خواهد بود. درآمد اصلی شاه سهمی است که سربازان و کشتیهایش از چپاولهای زمینی و دریایی خود به او میدهند. احتمالا به همین سبب است که مردم آخایایی حتی در سده سیزدهم در مصر و کرت جولان میکنند در مصر به صورت راهزنانی بیتوفیق، در کرت به صورت فاتحانی ناماندگار. در چنین زمینهای است که ناگاه بزرگان قوم آخایایی، ظاهرا بر سر ربوده شدن خفتآمیز یک زن، قوم خود را به هیجان میآورند، نیروهای همه طوایف را متحد میکنند، صد هزار مرد را بسیجیده میکنند و، با ناوگان جنگی عظیم و بینظیری مرکب از صدها کشتی، دل به دریا میزنند و میروند تا در دشتها و تپههای تروا طالع خود را در مقابل سر نیزه آسیا بیازمایند.
منبع : تاریخ تمدن , مشرق زمین : جلد دوم
نویسنده : ویل دورانت
نشر الکترونیکی سایت تاریخ ما