صدام حسین
صدام حسین عبدالمجید تکریتی (زاده ۲۸ آوریل ۱۹۳۷ – درگذشته ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) در حد فاصل سالهای ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳ ( ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۲ خورشیدی) رئیسجمهور کشور عراق بود.
وی که یکی از اعضای برجستهٔ حزب بعث عراق محسوب میشد، نقشی کلیدی در کودتای سال ۱۹۶۸ داشت که منجر به حکومت درازمدت حزب بعث شد. مبانی نظری این حزب بر پانعربیسم، نوسازی اقتصادی و سوسیالیسم استوار بود. صدام به عنوان نائبرئیس تحت فرمان دایی خود، ارتشبد احمد حسن البکر، توانست به سختی کشمکشهای بین دولت و نیروهای مسلح را در زمانی که گروههای بسیاری توانایی براندازی دولت را داشتند کنترل کند. او این کار را با تشکیل نیروهای امنیتی سرکوبگر و تحمیل نیروی خود به دولت انجام داد وبا ایجاد رعب وحشت در ملت حکومت را تماماً به دست گرفت.
صدام به عنوان یک رئیسجمهور دیکتاتور کیش شخصیت فراگیری برای خود در بین مردم به وجود آورد. او دولتی به شدت مستبد تشکیل داد و توانست در طول جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸–۱۹۸۰) و جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱ میلادی) که هر دو عامل کاهش استانداردهای زندگی و وضع حقوق بشر در عراق شدند، قدرت را حفظ کند. دولت صدام تمام جنبشهایی را که به باور خود تهدیدکننده تلقی میکرد، به ویژه آنهایی را که برآمده از گروههای دینی یا قومی بودند و خیال استقلال یا خودمختاری داشتند سرکوب کرد. هفتهنامهٔ اکونومیست او را یکی از بزرگترین دیکتاتورهای انتهای سده ۲۰و روزنامهٔ نیویورک تایمز او را یکی از بیرحمترین حاکمان خودکامه در تاریخ معاصر توصیف کردهاست.
صدام فریبکارانه در حالی که در نظر بسیاری از اعراب به دلیل مقاومت در برابر غرب و حمایت بیشائبه از فلسطینیها، رهبری بزرگ تلقی میشد، پس از جنگ خلیج فارس از سوی جامعهٔ بینالملل و آمریکا طرد شد.
صدام پس از حملهٔ آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۲۰۰۳ مقام خود را از دست داد. او در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ (میلادی) توسط نیروهای آمریکایی در حالیکه خودرا در یک حفره کوچک درنقطهای دورافتاده مخفی کرده بود دستگیر شد. صدام در دادگاه ویژهٔ جرائم سران عراق که توسط دولت موقت عراق تشکیل شد محاکمه و در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۶، به اعدام با چوبه دار محکوم شد و سرانجام در تاریخ ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ مصادف با عید قربان در بغداد به دار آویخته شد.
دوران جوانی
صدام حسین در سال ۱۹۳۷ در روستای العوجه تکریت در کشور عراق و در خانوادهای چوپان به دنیا آمد. مادرش او را صدام نام نهاد که در عربی به معنای فردی است که بسیار آسیب میرساند. با اینکه چه کسی پدرش است اختلاف نظر است اما به گفته مادرش او هیچگاه پدر خود «عبدالمجید» که پنج ماه پیش از تولدش ناپدید شده یا فوت کرده بود را ندید. کمی بعد برادر دوازده سالهاش بر اثر بیماری سرطان مرد و مادر صدام را در آخرین ماههای حاملگی در اندوه فرو برد. او تلاش کرد جنین خود را سقط کرده و خود را بکشد. پس از تولد صدام از نگهداریش سر باز زد. صدام تا سه سالگی در خانوادهٔ داییاش، خیرالله طلفاح به سر برد. مادرش، صبحه طلفاح المسلط بار دیگر ازدواج کرد و صدام دارای سه برادر ناتنی شد. پس از بازگشت صدام نزد مادر، ناپدریش رفتار خشنی با او داشت. در ده سالگی از تکریت فرار کرده و به بغداد رفت تا با عمویش که یک سنی متعصب بود زندگی کند. بستگان تکریتی وی که اکثراً چوپان بودند، بعدها تأثیرگذارترین و پرنفوذترین مشاوران و حامیان او شدند. بنابر اظهارات خود صدام، او چیزهای زیادی از عمویش یادگرفت، به ویژه اینکه هیچگاه به دشمنانش پشت نکند حتی اگر تعداد و امکانات آنها بسیار بیشتر از امکانات او باشد. او با راهنمایی عمویش به یک دبیرستان ملیگرا رفت. در سال ۱۳۳۶ (۱۹۵۷ میلادی) و در ۲۰ سالگی به حزب انقلابی و پانعربی بعث که عمویش هم از طرفداران آن بود پیوست.
وی در نوجوانی عاشق پرندهها بود. احساسات انقلابی از بارزترین شاخصههای آن دوره در عراق و تمام خاورمیانه بود. طبقهٔ مستبد عراق (شامل سلطنتطلبان محافظهکار، خانوادههای مشهور و بازرگانان) در حال فروپاشی بود. به علاوه، ملیگرایی عربی و مردمی جمال عبدالناصر در مصر، تأثیر ژرفی بر این بعثی جوان (حتی تا پایان عمر) گذاشت. ظهور ناصر پیشدرآمد موج انقلابهایی بود که در دهههای پنجاه و شصت میلادی در خاورمیانه رخ دادند و باعث سقوط نظامهای سلطنتی کشورهای عراق، مصر و لیبی شدند. ناصر با انگلیس و فرانسه درافتاد، کانال سوئز را ملی اعلام کرد و تلاش کرد مصر را مدرنیزه و دنیای عرب را از نظر سیاسی با هم متحد سازد.
زندگی شخصی صدام
صدام سه بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی در سال ۱۹۶۳ با ساجده طلفاح دختر دایی بزرگش که یک معلم بود انجام شد. نتیجهٔ این ازدواج با دختر خیرالله طلفاح، دایی و قائممقام صدام، دو پسر به نامهای «عدی حسین» و «قصی حسین» و سه دختر به نامهای «رنا»، «رغد» و «حلا» بود. ساجده در اوایل سال ۱۹۹۷ به همراه رنا و رغد به گمان دست داشتن در ترور عدی در تاریخ ۲۱ آذر ۱۳۷۵ (۱۲ دسامبر ۱۹۹۶) در خانه تحت نظر قرار گرفتند. اینطور گفته میشود که ژنرال عدنان خیرالله طلفاح برادر ساجده و دوست ایام کودکی صدام، به دلیل رشد محبوبیت بین مردم کشته شد.
صدام همچنین سه ازدواج دیگر نیز انجام داد: او سمیرا شاهبندر را در سال ۱۳۶۵ (۱۹۸۶) و پس از گرفتن طلاق اجباری از شوهرش به عقد خود درآورد. (گفته میشود که سمیرا همسر مورد علاقهٔ وی بودهاست). همسر سوم وی ندال الحمدانی مدیرکل مرکز تحقیقات انرژی خورشیدی در شورای تحقیقات علمی عراق بود که مانند سمیرا مجبور به ترک شوهرش شده بود. ظاهراً هیچ مسئلهٔ سیاسی پشت دو ازدواج آخر وی وجود نداشتهاست. صدام از سمیرا دارای یک پسر به نام علی شد. در مردادماه سال ۱۳۷۴ (اوت ۱۹۹۵) رنا و همسرش حسین کامل المجید به همراه رغد و همسرش صدام کامل المجید با فرزندانشان به اردن فرار کردند. اما هنگامی که صدام قول داد در صورت بازگشت هیچ آسیبی به آنها نمیرساند به عراق بازگشتند. برادران المجید درست سه روز پس از بازگشت به عراق در فوریه ۱۹۹۶ کشته شدند.
حلا، دختر دیگر صدام با جمال مصطفی رئیس دفتر امور طوایف عراق ازدواج کرد. او در آن زمان هیچ فعالیت سیاسی نداشت. پسرعموی دیگر صدام به نام علی حسن المجید که به علی شیمیایی (علی الکیماوی) مشهور است به جرم فرمان استفاده از گاز سمی در سال ۱۹۸۸ (میلادی) در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۱۰ به دار مجازات آویخته شد. عدی و قصی در ژوئیه ۲۰۰۳ طی عملیاتی توسط نیروهای آمریکایی کشته شدند.
رنا و رغد در اوت ۲۰۰۳ به همراه تمامی نه فرزندشان به اردن پناهنده شدند. آنها در همین ماه با سیانان و شبکهٔ ماهوارهای العربیه مصاحبه کردند. هنگامی که مجری سیانان از رغد دربارهٔ پدرش پرسید او پاسخ داد: «او پدر خیلی خوبی بود. دوست داشتنی بود و قلب بزرگی داشت.» مجری از او خواست که اگر بخواهد میتواند پیغامی به پدرش بدهد. او نیز گفت: «دوستت دارم و دلم برایت تنگ شده.» خواهرش رنا نیز گفت: «او خیلی احساساتی بود و نسبت به همهٔ ما مهربان بود.»
در سال ۱۳۸۴ مجلهٔ Gentlemen’s Quarterly با چهار تن از نگهبانان ملی آمریکا که از اهالی پنسیلوانیا بودند و مسئولیت نگهبانی از صدام را بر عهده داشتند مصاحبهای انجام داد. آنها گفتند که صدام گهگاه با انگلیسی شکسته میگفت: «ریگان و من، خوب… کلینتون، خوب. بوش پدر و پسر، بد.» صدام دربارهٔ اینکه چطور ریگان «هواپیما و بالگرد» به او فروخته و «کمکهای نقدی برای جنگ با ایران» به او دادهاست با آنها سخن گفته بود. او همچنین به آنها گفته بود «آرزو دارم اوضاع به همان وضع دوران رونالد ریگان برگردد.»
ارتقاء در حزب بعث
یک سال پس از ورود صدام به حزب بعث، افسران ارتش به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم توانستند فیصل دوم را از سلطنت عراق براندازند. بعثیها با دولت جدید مخالفت کرده و در سال ۱۳۳۸ نخستوزیر عبدالکریم قاسم را در عملیاتی که صدام هم در آن شرکت داشت ترور کردند. یک تیر به پای صدام خورد ولی توانست به سوریه بگریزد. از سوریه هم به مصر رفت. او را هنگامی که در عراق حضور نداشت به مرگ محکوم کردند. صدام در مصر به دانشکدهٔ حقوق دانشگاه قاهره رفت.
افسران ارتش که برخی از آنها جزو حزب بعث بودند طی کودتایی در سال ۱۳۴۲ (۱۹۶۳ میلادی) قدرت را به دست گرفتند. با اینحال تفرقهٔ زیادی که بین آنها وجود داشت، اجازه نداد که این دولت بیش از هفت الی هشت ماه دوام بیاورد. صدام به عراق بازگشت ولی هنگامی که گروه ضدبعثی که عبدالرحمان عارف ریاست آن را بر عهده داشت قدرت را در اختیار گرفت، صدام را در سال ۱۳۴۳ به زندان انداختند. او در سال ۱۳۴۶ از زندان فرار کرد و تبدیل به یکی از بزرگترین رهبران حزب شد. بنابر گفتههای بسیاری از زندگینامهنگاران، صدام هیچگاه بحرانهای درون دولت اول بعثی را فراموش نکرد. در همین راستا بود که همزمان دست به کارهای ظالمانهای زد تا میزان وحدت درون حزبی به شدت افزایش یافته و قدرت در اختیارش باقی بماند و ثبات اجتماعی برقرار باشد.
در تیر ۱۳۴۷ (۱۹۶۸) بود که کودتای دوم عراق باعث شد تا حزب بعث به سرکردگی ژنرال احمد حسن البکر که اهل تکریت و از بستگان صدام بود به قدرت برسد.
صدام به عنوان یک رهبر سکولار
صدام خود را یک رهبر انقلابی سکولار و نوگرای اجتماعی همانند ناصر میدانست. دولت وی به زنان آزادیهای مضاعف داده و به آنها امکان کار در شغلهای صنعتی و تحصیل در مدارج عالی تحصیلی داد. همچنین صدام نوعی سیستم قضایی غربی در کشور به اجرا گذاشت. با این کار عراق تبدیل به تنها کشور عرب خلیج فارس شد که طبق قوانین سنتی اسلام (شریعت) اداره نمیشد. او فعالیت دادگاههای مبتنی بر شریعت را به جز برای رسیدگی به دعاوی آسیبهای شخصی ممنوع اعلام کرد.
کشمکشهای داخلی ادامهٔ کار پروژههای نوسازی صدام را با مشکل مواجه ساخت. جامعهٔ عراق بین گروههای زبانی، دینی و قومی تقسیم شدهاست؛ دولت بعثی عراق تنها از سوی ۲۰ درصد مردم که از طبقهٔ کارگر، کشاورز و خردهتاجران سنی مذهب بودند حمایت میشد. این روال مانند زمانی بود که حاکمان انگلیسی در این سرزمین حکومت میکردند.
شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل میدادند به دلیل سیاستهای ضددین دولت، عَلم مخالفت با آن را برداشته بودند و حزب بعث از تأثیر گرفتن آنها از انقلاب ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) ایران واهمه داشت. کردهای شمال عراق (که سنی هستند ولی عرب نیستند) نیز مخالف سیاستهای عربسازی حزب بعث بودند. در این شرایط بود که صدام برای حفظ رژیم خود، هستهٔ مرکزی دولت را از خویشاوندان و اهالی قبیلهٔ تکریت انتخاب میکرد.
رژیم صدام برای مقابله با خطر فزایندهٔ شیعیان، کردها، کمونیستها و دیگر مخالفان بالقوه، دو راه پیش رو داشت. اول اینکه آنها را هم وارد رژیم ساخته و منافع را با آنها تقسیم کند یا اینکه با تدابیر شدید پیشگیرانه مانع از اقدامات آنها شود. ابزار اصلی این هدف، سازمانهای پلیسی و نظامی بودند. در سال ۱۳۵۳ (۱۹۷۴)، طه یاسین رمضان ریاست ارتش خلق را بر عهده داشت که وظیفهاش حفظ امنیت داخلی بود. این گروه به عنوان شاخهٔ نظامی حزب بعث به عنوان وزنهای علیه کودتاهایی بود که توسط نیروهای عادی مسلح انجام میشدند. در کنار ارتش خلق، سازمان اطلاعات کل عراق (استخبارات) قرار داشت که مشهورترین بازوی سیستم امنیتی دولت بود و از استفاده از هرگونه ترور و شکنجه ابایی نداشت. این سازمان توسط برزان ابراهیم التکریتی که برادر کوچکتر و ناتنی صدام بود اداره میشد. ناظران خارجی از سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) به بعد بر این باور بودند که این سازمان در عملیاتهای مختلف، مخالفان صدام حسین در داخل و خارج از کشور را نابود میکند.
صدام، میهنپرستی عراقی را با این ادعا که عراق نقش تعیینکنندهای در تاریخ جهان عرب داشتهاست تصدیق و تشویق میکرد. او به عنوان رئیسجمهور، غالباً به دورهٔ عباسیان که در آن بغداد مرکز سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهان عرب بود اشاره میکرد. صدام همچنین به دوران پیش از اسلام در عراق اشاره میکرد و میانرودان (بینالنهرین) را به عنوان گهوارهٔ تمدن بشری میستود و شخصیتهایی چون بختالنصر و حمورابی را گرامی میداشت. او منابع مالی زیادی را صرف اکتشافات باستانشناسی میکرد. وی در عمل به دنبال ترکیب پانعربیسم و ملیگرایی عراقی و ارائهٔ تصویری از یک دنیای عربی متحد، تحت رهبری عراق بود.
یکی از نشانههای تحکیم قدرت وی، پرستش شخصیت او بین جامعهٔ عراق بود. هزاران تصویر، پوستر، مجسمه و نقاشی دیواری در گوشه و کنار عراق نصب شده بودند. چهرهٔ وی را میشد روی ساختمانهای اداری، مدارس، فرودگاهها، مغازهها و اسکناس عراق دید. پرستش شخصیتی وی نمایانگر تلاشهای او در جهت پاسخگویی به عناصر گوناگون جامعهٔ عراق بود. صدام گاهی در لباس اعراب بدوی، گاهی در لباسهای سنتی کشاورزان عراقی (که خود در هنگام کودکی به تن میکرد) و حتی گاهی در لباس کردها ظاهر میشد. همچنین او گاهی در لباسهای غربی نمایان میشد و با این کار میخواست تصویری از یک رهبر شهری و نوگرا را در اذهان تداعی کند. برخی اوقات خود را به شکل یک مسلمان مؤمن درمیآورد و با عمامه و ردا به سوی قبله نماز میخواند و در مقابل، گاهی اوقات لباسهای غربی به تن میکرد، عینک دودی به چشم میزد و تفنگی را روی شانهٔ خود نگه میداشت
سوءقصد در دُجیل
در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) سوءقصدی علیه صدام حسین در شهرک دجیل در ۴۰ کیلومتری شمال بغداد انجام شد. نیروهای امنیتی نیز در پاسخ به این اقدام به شهر حمله کرده و بالغ بر ۱۶۰ نفر از ساکنین را کشته و اعدام کردند که در میان آنها چند کودک نیز وجود داشتند. حدود ۱٬۵۰۰ تن از اهالی شهر به زندان فرستاده شدند تا تحت شکنجه قرار گیرند. جریمهٔ تمامی اهالی هم این بود که ۱٬۰۰۰ کیلومتر مربع از زمینهای زراعیشان نابود شود؛ تا ده سال بعد هم به کسی اجازهٔ کاشت دوباره داده نشد. واقعهٔ دُجیل یکی از جرائم اصلی صدام بود که وی به خاطر دستور آن جرائم غیرانسانی به اعدام به وسیله چوبه دار محکوم شد.
صدام حسین و دربار پهلوی
محمدرضا پهلوی، شاه وقت ایران که حزب بعث و رئیس آن صدام حسین را بانی قتل خاندان سلطنتی فیصل که روابط نزدیک و صمیمانهای با دربار و خاندان پهلوی داشتند، میدانست هرگز روابطی صمیمانه و گرم با صدام حسین برقرار نکرد.
دیدار محمدرضا پهلوی با صدام در جریان اجلاس سران کشورهای صادرکنندهٔ نفت «اوپک» بود که در کشور الجزایر رخ داد. پس از آن صدام در سال ۱۳۵۵ به دعوت امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت، به تهران سفر کرد و با شاه هم ملاقاتی داشت. در این سفر قرارداد نهایی شده و به امضا رسید از جمله قراردادی در مورد خطوط مرزی دو کشور
مهمترین سفر رسمی ایرانیان پس از روی کار آمدن صدام در عراق، دیدار فرح پهلوی از این کشور بود که در بحبوحه روزهای پیش از پیروزی انقلاب ایران ۱۳۵۷ انجام گرفت.
روابط صدام با سید روحالله خمینی
پیش از آن در هنگامی که صدام رئیس شورای انقلاب عراق بود، اخراج سید روحالله خمینی از عراق که در تبعید در این کشور به سر میبرد به تصویب شورای انقلاب عراق رسیده بود. حضور روحالله خمینی در نجف، مقامات امنیتی حزب بعث عراق را از سیاسیشدن حوزه نجف نگران کرده بود.
تلاشهای دربار ایران که رابطه چندان گرمی هم با دولت وقت عراق نداشت برای موافقت با حضور روحالله خمینی در نجف راه به جایی نبرد. با اخراج او از عراق و عزیمتش به کشور فرانسه، روند انقلاب ایران شتاب گرفت.
جنگ ایران و عراق
در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) حکومت محمد رضا پهلوی در ایران با انقلاب ایران سرنگون شدو نظام جمهوری اسلامی بر سر کار آمد. مبانی انقلابی اسلام شیعی روی مردم کشورهای منطقه به ویژه کشورهایی که شیعیان بیشتری داشتند به ویژه عراق تأثیر به سزایی گذاشت. صدام از این میترسید که عقائد اسلامی شیعی (که مخالف حکومت سکولار او بودند) در بین جمعیت زیاد شیعهٔ ساکن عراق رخنه کنند.
سید روحالله خمینی نیز کینهٔ کهنهای از صدام به دل داشت که به دههٔ هفتاد میلادی برمیگشت. او در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) از ایران تبعید شده بود به شهر شیعهنشین نجف رفته و ساکن شده بود. سید روحالله در نجف ارتباطات مستحکمی با شیعیان عراقی برقرار ساخته و پیروانی دینی-سیاسی در سراسر جهان برای خود به وجود آورد. پس از توافقنامهٔ سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵) بین شاه و صدام برای ایجاد روابط حسنه بین دو کشور ایران و عراق، صدام زیر فشار شاه قبول کرد تا سید روحالله خمینی را از عراق بیرون کند.
پس از اینکه سید روحالله خمینی قدرت را به دست گرفت کشمکشهای مرزی بین ایران و عراق به مدت ده ماه در مورد تسلط بر اروندرود که دو کشور را از هم جدا میسازد بالا گرفت. عراق در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) به فرودگاه مهرآباد تهران حمله کرد و سپس وارد استان خوزستان شد. صدام، خرمشهر را استان تازه عراق نامید. در طول این جنگ، هم آمریکا و هم شوروی از صدام پشتیبانی کردند.
در روزهای آغاز جنگ، درگیریهای سنگینی گرد بندرگاههای سوقالجیشی به وجود آمد. پس از این که صدام پیروزیهایی به دست آورد، حملات هوایی و زمینی ارتش ایران باعث شد خسارات زیادی به نیروهای عراق وارد شود. در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۰) عراق به دنبال راهی بود تا جنگ را به پایان برساند.
عراق ناگهان خود را در میان یکی از طولانیترین و ویرانگرترین جنگهای فرسایشی قرن بیستم یافت. در طول جنگ ارتش عراق از سلاحهای شیمیایی علیه نیروهای ایرانی و جداییطلبان کُرد استفاده کرد. بسیاری از این سلاحهای شیمیایی به همراه برنامههای هستهای عراق به کمک برخی شرکتهای تولیدکننده از کشور آلمان تهیه شده بودند.
نیروهای عراقی در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ (۱۶ مارس ۱۹۸۸) به منظور سرکوب شورش مردم کرد شمال عراق طی عملیاتی به نام الانفال بهوسیله گاز سمی و اعصاب به شهر کردنشین حلبچه حمله کردند. در این عملیات تقریباً پنجهزار نفر که غالباً غیرنظامی بودند کشته شدند. در آن زمان عراق، ایران را مسئول این قتلعام و چند عملیات شیمیایی دیگر دانست ولی هیچ مدرکی در این باره پیدا نشد.
صدام برای دریافت کمکهای نقدی و سیاسی به دیگر کشورهای عرب روی آورد. او با موفقیت توانست حمایت رونالد ریگان رئیسجمهور آمریکا را به دست آورد. ایرانیها با این ادعا که جامعهٔ جهانی باید عراق را مجبور به پرداخت خسارت جنگ کند هیچگونه پیشنهاد آتشبسی را نمیپذیرفتند. آنها تا سال ۱۳۶۷ (۱۹۸۸) با این امید که بتوانند صدام را از قدرت کنار زده و دولتی شیعی را بر سر کار گذارند به جنگ ادامه دادند.
در اواخر جنگ ایران دیگر به بنبست رسیده بود و حملات جدی عراق و نفوذ به خاک ایران و ورود به آن کار را سختتر کرد و ایران قطعنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت. در این جنگ تقریباً ۱٬۷ میلیون نفر از هر دو طرف جان خود را از دست دادند. اقتصاد هر دو کشور که پیش از این سالم و رو به رشد بود، آسیب جدی دید.
همچنین عراق در حدود ۷۵ میلیارد دلار بدهی جنگی به بار آورد. استقراض از آمریکا باعث شد که عراق تبدیل به کشوری بدهکار شود. این وضعیت برای مردی که به دنبال ملیگرایی عربی بود شرمآور به نظر میرسید. همچنین صدام در طول جنگ با ایران در دههٔ هشتاد میلادی مبالغ بسیار زیادی را از دیگر کشورهای عربی قرض گرفته بود. در آن زمان صدام با هزینههای گزاف ساخت دوبارهٔ زیربنای عراق روبهرو بود و با ناامیدی به دنبال پول برای ساخت زیربنای عراق پس از جنگ بود.
آغاز جنگ خلیج فارس
صدام در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۲ اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرده و خاک آن را به عراق ضمیمه کرد و با این کار خود باعث بروز بحرانهای بینالمللی گشت. شورای امنیت سازمان ملل اجازه توسل به زور برای خارج کردن عراق از کویت را صادر کرد.
جرج اچ دبلیو بوش، رئیسجمهور آمریکا در روزهای اول با احتیاط رفتار کرد. کویت قبل از اشغال، از سویی یکی از دشمنان سرسخت اسرائیل بود و جزو کشورهای سلطنتی حوزهٔ خلیج فارس بهشمار میرفت که با شوروی روابط دوستانه داشت. از سوی دیگر سیاستگذاران خارجی، کارشناسان خاورمیانه و منتقدان نظامی واشینگتن و کارخانجاتی که سرمایهگذاریهای سنگینی در منطقه کرده بودند، نگرانیهای زیادی در مورد ثبات منطقه داشتند. این حمله باعث ترس از این شد که بهای نفت جهانی و در نتیجه اقتصاد جهانی در خطر قرار گیرد؛ کویت تقریباً ده درصد کل ذخایر نفت خام را در اختیار داشت. به احتمال زیاد، هنگامی که مارگارت تاچر نخستوزیر سرسخت بریتانیا که از دوستان وفادار آمریکا در دورهٔ ریگان-بوش بهشمار میرفت به آمریکا رفته بود، بوش را به این کار راضی کرد. بریتانیا نسبت به آمریکا روابط تاریخی بیشتری با کویت داشت. این روابط به سالهای استعمار کویت از سوی بریتانیا برمیگشت. این کشور همچنین سود زیادی از بابت سرمایهگذاریهای خود در کویت برداشت میکرد.
همکاری بین ایالات متحده و جماهیر متحد شوروی باعث شد تا موضوع به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود. این شورا تصمیم گرفت که اگر صدام نیروهای خود را طبق برنامهٔ زمانبندیشده از کویت خارج نکند، اجازهٔ استفاده از زور علیه این کشور را خواهد داد. سیاستمداران آمریکایی از این میترسیدند که عراق قصد حملهٔ تلافیجویانه به کشور نفتخیز عربستان سعودی که از دههٔ چهل میلادی از دوستان نزدیک آمریکا بهشمار میرفت و مخالف اشغال کویت بود را داشته باشد. پس از آن بود که آمریکا و گروهی از کشورهای متحد دیگر که از کشورهای مختلفی نظیر مصر، سوریه و چکوسلواکی تشکیل شده بودند، دستههای بزرگی از نیروهای خود را به مرز عربستان و کویت و عراق فرستادند تا ارتش عراق را که در آن زمان دومین ارتش بزرگ خاور میانه بعد از ایران در خاورمیانه بود دور بزنند.
هنگامی که گفتگوها و تهدیدهای پس از جنگ هنوز در جریان بود، صدام توجه مجددی به قضیهٔ فلسطین کرده و اعلام کرد که اگر اسرائیل از نوار غربی رود اردن، بلندیهای جولان و نوار غزه عقبنشینی کند او نیز از کویت باز پس مینشیند. این پیشنهادِ صدام باعث بروز شکاف بین کشورهای عرب شد و آمریکا و کشورهای عرب غربی را در مقابل فلسطینیها قرار داد. ائتلاف ضداشغال در پایان، هرگونه ارتباطی بین موضوع فلسطین و کویت را رد کرد.
صدام ضربالاجل شورای امنیت را نپذیرفت. آمریکا و متحدانش با پشتیبانی شورای امنیت در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۶۹ (۱۶ ژانویه ۱۹۹۱) حملهٔ هوایی گستردهای را علیه عراق آغاز کردند. اسرائیل نیز توسط موشکهای عراقی مورد اصابت قرار گرفت ولی از آنجا که نمیخواست کشورهای عرب از ائتلاف ضدعراق خارج شوند درصدد انتقامجویی برنیامد. یک نیروی زمینی که اغلب افرادش از قوای مسلح آمریکایی و انگلیسی و تیپهای پیادهنظام بودند ارتش صدام را در بهمن ماه سال ۱۳۶۹ (فوریه ۱۹۹۱) از کویت بیرون رانده و بخش جنوبی عراق را تا رود فرات اشغال کردند.
جرج اچ بوش در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۹ (۶ مارس ۱۹۹۱) با اشاره به درگیریهای منطقه اعلام کرد: «موضوع، تنها یک کشور کوچک نیست، هدف ما یک عقیدهٔ تازه است- یک نظم نوین جهانی، نظمی که در آن کشورهای مختلف تحت یک جنبش گرد هم آمده تا به آرزوهای جهانی بشریت، یعنی: صلح و امنیت، آزادی و حاکمیتِ قانون دست یابند.»
ارتش پرتعداد و کمسلاح عراق در نهایت نشان داد که دیگر نمیتواند در برابر نیروهای زمینی سریعالانتقال ائتلاف و پشتیبانی هوایی قدرتمند آنها دوام بیاورد. تقریباً ۱۷۵٬۰۰۰ عراقی اسیر شده بودند و بنابر آمارهای اعلامشده از سوی آمریکا شمار تلفات عراقیها به ۲۰٬۰۰۰ نفر میرسید. منابع دیگر شمار کشتهها را تا ۱۰۰٬۰۰۰ نفر هم برآورد میکردند. عراق براساس توافقنامهٔ آتشبس قبول کرد که همهٔ جنگافزارهای شیمیایی و بیولوژیک خود را از بین برده و به بازرسان سازمان ملل اجازهٔ بازرسی از پایگاههای خود را بدهد. تحریم تجاری سازمان ملل تا زمانی که عراق تمامی شروط را اجرا نکرده بود باقی میماند.
دستگیری
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) در تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۸۲ (۱۴ دسامبر ۲۰۰۳) به نقل از جلال طالبانی رهبر کردها، گزارش داد که صدام حسین دستگیرشدهاست. این گزارش سپس توسط دیگر اعضای هیئت حاکمه، منابع ارتش آمریکا و تونی بلر نخستوزیر وقت انگلستان تأیید شد. کمی بعد پل برمر حاکم موقت آمریکایی عراق در کنفرانسی مطبوعاتی در بغداد خبر دستگیری وی را این چنین اعلام کرد: «خانمها و آقایان، او را گرفتیم.» او را در ساعت ۸:۳۰ به وقت محلی روز ۲۲ آذر (۱۳ دسامبر) در عملیاتی به نام سپیدهدم سرخ و در یک چاله در خانهای در روستای الدور در نزدیکی تکریت دستگیر کرده بودند. برمر در آن کنفرانس مطبوعاتی تصاویر ویدئویی صدام پس از دستگیری را پخش کرد.
تصویر صدام حسین را با صورتی پر از ریش و موی بلند بههمریخته نشان دادند. کمی بعد هویت وی با آزمایش دیانای (DNA) تأیید شد. وضعیت سلامت وی خوب اعلام شد و او را «پرحرف و با همکاری بالا» توصیف کردند. برمر اعلام کرد که صدام را به زودی محاکمه خواهد کرد ولی جزئیات محاکمهٔ وی را اعلام نکرد. اعضای هیئت حاکمهٔ موقت عراق پس از گفتگو با وی اعلام کردند که او از گذشتهٔ خود پشیمان نیست و معتقد است که تنها یک «حاکم سختگیر» بودهاست. بعدها اینچنین اعلام شد که مکان اختفای وی با اعتراف یکی از دستگیرشدگان به دست آمد.
واحدهایی که در دستگیری وی دخالت داشتند عبارت بودند از تیپ یک ارتش، رستهٔ چهارم پیادهنظام و بسیاری از سربازان عملیاتهای ویژه. نام این عملیات در پروندهٔ سربازانی که در آن شرکت داشتند ثبت شد و از طرف ارتش آمریکا به تمامی آنها جوایزی اعطاء گردید.
وضعیت صدام در حبس
در تاریخ ۲۹ اسفند ۱۳۸۳ (۲۰ مه ۲۰۰۵) روزنامههای سان انگلیس و نیویورک پست که توسط روپرت مردوخ اداره میشوند، عکسی از صدام را در زندان در حالی که تنها یک زیرشلواری به پا داشت، با عنوان «ستمگر با زیرشلواری» چاپ کردند. صفحهٔ سوم این روزنامه که معمولاً اختصاص به نمایش دختران مدل نیمهعریان دارد، صدام حسین را در حالی که با یک زیرشلواری سفید در حال شستن لباس است نشان میداد. در عنوان این صفحه نوشته شده بود: «شخصیتی رقتانگیز در حال شستن شلوارش در زندان. (…) اکنون او روی یک چهارپایهٔ کوچک پلاستیکی صورتی مینشیند و وظایف یک زن رختشو را انجام میدهد.» این عکسها که گفته میشد «توسط منابع نظامی آمریکا، برای تخریب روحیهٔ شورشیان عراقی تهیه شده بودند» مجوز رسمی انتشار نداشتند. ترنت دافی مشاور مطبوعاتی بوش اعلام کرد که این عکسها تخلف آشکار از رهنمودهای وزارت دفاع و به احتمال قوی معاهدهٔ ژنو برای رفتار با انسانهای دربند هستند. ارتش آمریکا اعلام کرد به شدت به دنبال عوامل انتشار عکسهای صدام خواهد بود. وی در زمان حضور در زندان میتوانست پینگ پنگ بازی کند یا از تردمیل استفاده کند. همچنین وی میتوانست هر نوع سیگاری را که تمایل دارد مصرف کند.
محاکمه
صدام حسین در تاریخ ۹ تیر ۱۳۸۳ (درحالیکه هنوز در اردوگاه کراپر در بغداد نگهداری میشد) به همراه ۱۱ تن از سران حزب بعث به صورت حقوقی (و نه به صورت فیزیکی، زیرا در آن زمان زندانهای کافی و امنی برای نگهداری از آنها در عراق وجود نداشت) تحویل دولت موقت عراق شد تا به اتهام جرایم جنگی، جرایم ضدبشری و قتلعام محاکمه گردد. قرار شد تا در طول این محاکمه توجه ویژهای به فعالیتهای وحشیانهٔ وی علیه کردهای شمال عراق در طول جنگ با ایران و علیه شیعیان جنوب در خلال سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸ بشود.
اولین استماع دادرسی پروندهٔ صدام در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۸۳ در دادگاه ویژهٔ رسیدگی به جرائم سران عراق انجام شد. کمی بعد تصاویر این دادرسی روی شبکههای تلویزیونی عربی و غربی پخش شد. این اولین تصویر وی پس از دستگیری در آذر ماه (دسامبر) قبل توسط نیروهای آمریکایی بود.
رهبر مخلوع ۶۷ سالهٔ عراقی در طول ۲۶ دقیقه دادرسی، اعتماد به نفس و شهامت بالایی از خود نشان داد. صدام، قانونی بودن دادگاه را مورد سؤال قرار داد. او دادگاه را «بازیچهٔ بوش برای رای آوردن در انتخابات آمریکا» خواند. صدام تمامی اتهامات وارده را به شدت رد کرد و گفت: «همهٔ اینها نمایش است. مجرم اصلی بوش است.» هنگامی که قاضی از او خواست تا خود را معرفی کند او پاسخ داد: «من صدام حسین عبدالمجید، رئیسجمهور عراق هستم. من هنوز هم رئیسجمهور عراق هستم و اشغالگران نمیتوانند آن را انکار کنند.»
صدام در طول بازرسی از حملهٔ خود به کویت در سال ۱۳۶۹ دفاع کرده و حاکمان کویت را «سگ» خطاب کرد. این جمله باعث شد که قاضی نسبت به استفاده از واژههای توهینآمیز در دادگاه به او تذکر بدهد. کمی بعد در همان روز، ابوالحسن وزیر ارتباطات کویت اعلام کرد که «از صدام انتظار میرفت که اینچنین سخن بگوید.» صدام حسین بر خلاف حاکمان محافظهکار خلیج فارس، در محیطی بیابانی و روستایی به دنیا آمدهاست.
با اینکه در روز استماع دادرسی در روز ۱۰ تیر (۱ ژوئیه) هیچ وکیل مدافعی در دادگاه وجود نداشت، ولی ساجده طلفاح همسر اول صدام، یک گروه ۲۰ نفرهٔ چندملیتی به ریاست محمد رشدان (اردنی) و متشکل از عایشه قذافی (لیبیایی)، کورتیس دوبلر (آمریکایی)، امانوئل لودوت (فرانسوی)، مارک هنزلین (سوییسی)، جیووانی دی استفانو (ایتالیایی) و چند تن دیگر را برای دفاع از صدام استخدام کرده بود. هنگامی که دادرسی به پایان رسید، رهبر مخلوع عراق حاضر به امضای برگهٔ تأیید تفهیم اتهامات خود نشد. اینطور گفته میشود که صدام طی دیداری با دونالد رامسفلد در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵) پیشنهاد آزادی خویش مشروط بر اعلام آتشبس با نیروهای ائتلاف را رد کردهاست.
دادگاه ویژه در تاریخ ۲۷ تیر ۱۳۸۴ صدام را متهم به قتلعام اهالی روستای دجیل به بهانهٔ همکاری آنها در ترور وی در سال ۱۳۶۱ کرد. خانوادهٔ صدام در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۸۴ اعلام کردند که تیم وکلای صدام را منحل کرده و تنها عضو عراقی این گروه به نام خلیل الدلیمی به عنوان مشاور حقوقی به کار خود ادامه خواهد داد.
سرانجام صدام در تاریخ یکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۸۵ به اعدام با طناب دار محکوم شد. ادعای وی مبنی بر اینکه هنوز هم یک نظامی است و در صورت اثبات جرم باید تیرباران شود، از سوی دادگاه نادیده گرفته شد. از انتقاداتی که به نحوه محاکمه صدام وارد است عدم طرح پروندهٔ جنگ علیه ایران بود که میتوانست به ابعاد وسیعتری از اتهامات علیه وی و از جمله تجاوز و آغاز جنگ و جنایت جنگی علیه غیر نظامیان ایرانی منجر شود. گزارشی از فعالیت یا حضور نمایندهٔ ایران به عنوان شاکی در دسترس نیست.
اعدام
صدام حسین در تاریخ ۹ دی ۱۳۸۵ (۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) و در ساعت ۶:۰۷ به وقت محلی به دار آویخته شد. مراسم اعدام وی در اردوگاه عدالت که منطقهای محافظتشده در شمال بغداد است و زمانی توسط خود صدام برای شکنجه و اعدام شهروندان عراقی استفاده میشد اجرا شد. در هنگام اعدام او مقتدی صدر و محمد باقر صدر حضور داشتند و موفق الربیعی رئیس سازمان امنیت دولت جدید، اجرای اعدام را به عهده داشت. آنها برای او آرزوی واصل شدن به جهنم کردند. صدام خونسرد و متبسم بود و شروع به خواندن اشهد کرد. بار دوم و قبل اتمام آن اهرم کشیده شد و او که پاهایش نیز بسته بود شروع به تقلا کرد ولی زیاد طول نکشید. جنازه او با هلیکوپتر به دفتر نوری مالکی منتقل شد.
خونسردی (و تبسم احتمالی) وی در زمان اعدام ناشی از تزریق آرامبخش قوی دانسته میشود. در گزارشی که از تلویزیون العراقیه و سایتها پخش شد از قول یک ژنرال آمریکایی نقل شده که: صدام در آخرین ساعات عمر خود التماس میکرد که به او اجازه گفتگو با یک مقام آمریکایی داده شود تا طرحهای خود را برای کشور عراق ارائه دهد. این ژنرال آمریکایی در تشریح آخرین ساعات عمر صدام گفت: صدام در نیمه شب قبل از اعدام دچار لرزش شدیدی شد به طوری که نمیتوانست برخودش مسلط شود. یک پزشک نظامی برای معاینه وی حاضر شد و به صدام داروی آرامش بخش تزریق کرد و به این ترتیب وی کمی آرام شد.
با وجود گفتههای ضد و نقیض مسئولان عراقی در مورد جایگاه و شیوهٔ خاکسپاری صدام، سرانجام جنازه او را برای تدفین در روستای محل تولدش به نام العوجه در تکریت به سران عشیرهٔ بوناصر تحویل دادند. جسد صدام حسین نزدیک محل دفن پسرانش قصی و عدی به خاک سپرده شد.
او در بازجوییهای پیش از اعدامش دربارهٔ حملات شیمیایی به ایران و کردها گفت: «کشتار کردها و ایرانیان با سلاحهای شیمیایی یک ضرورت بود که شخصاً دستور آن را صادر کردم.»
در مارس ۲۰۱۵ مقبره او در جریان درگیری نیروهای دولت عراق در جنگ با داعش در تکریت تخریب شد.