شاهزاده هودونگ

شاهزاده هودونگ پسر اول پادشاه تموشین از گوگوریو بود که شاهزاده ای خوش قیافه و باهوش بود. هودونگ بیست ساله به دلیل شخصیت پر جنب و جوش، مشتاق و با انگیزه اش در میان مردم محبوب بود.

این داستان در کتاب سامگوک ساگی ( تاریخ سه پادشاهی) که در سال ۱۱۴۵ در خلال سلسله گوریو کامل شده بود، یافت می شود. در حالی که این داستان درگیری بین سلسله های هان و گوگوریو را روایت می کند، آن همچنین داستانی در مورد وفاداری به کشور بومی شخص و وظایف فرزندی نیز می باشد.

در حالی که او از اوکجه بازدید کرده بود، روزی شاهزاده در یک مسابقه شکار رقابت کرده و آهویی سفید را که مظهر آفریده ی الهی می باشد، شکار نمود. به طور اتفاقی، او با پادشاه چو ری از ناگرانگ ، پادشاهی که با سلسله چینی هان متحد بود، ملاقات نمود. پادشاه به جذابیت فروزنده ی شاهزاده پی برد و تصمیم گرفت تا او را به دختر هجده ساله ی خود یعنی شاهزاده ناکرانگ معرفی کند. شاهزاده نیز در نگاه اول عاشق او شد.

بعد از بازگشت به گوگوریو، هودونگ تمایل خود را به ازدواج با ناکرانگ بیان نمود. اگرچه پادشاه تموشین درخواست رسمی پسرش را پذیرفت، او به طور کامل از تصمیم پسرش راضی و قانع نشده بود. به عنوان سومین پادشاه گوگوریو، تموشین تمایل داشت تا پسرش احیای قلمرو پادشاهی اش و غلبه بر ناکرانگ را به منظور آزاد سازی ساکنان کره ای آن منطقه در اولویت قرار دهد. شاهزاده به پدرش اطمینان داد که او بیشترین تلاش خود را برای آزادی مردمان کره ای در ناکرانگ انجام خواهد داد و سوگند یاد کرد که پادشاه و مردمانش را نا امید نخواهد کرد. قول های او به وی این امکان را داد که اجازه ی ازدواج با شاهزاده خانم ناکرانگ را جلب کند.

بلافاصله بعد از دریافت موافقت رسمی پدرش با ازدواج، شاهزاده برای به اشتراک گذاشتن این خبر که پدرش به طور کامل از ازدواج وی حمایت می کند و شاهزاده خانم ناگرانگ می تواند از همیشه شادتر زندگی کند، به پادشاهی ناکرانگ شتافت. عشق در نگاه اول به ازدواج منجر شد و به نظر می رسید زوج جوان برای مدتی زندگی شاد و زیبایی دارند.

 

 

مشکل این بود که پادشاه تموشین مخفیانه برای غلبه بر پادشاهی ناکرانگ نقشه می کشید. او به خوبی آماده شده بود و نقاط ضعف و قوت پادشاهی متبوع عروسش را می دانست. حال ماموریت از بین بردن موردی در ناکرانگ بود که بر برنامه های گوگوریو تاثیر منفی میگذاشت.

پادشاهی ناکرانگ طبلی عجیب به نام ” جامیونگ گو” داشت که در زمان نزدیک شدن خطر به صدا در می آمد. کاربرد این طبل به صدا درآمدن اتوماتیک در زمان نزدیک شدن دشمن بود. موفقیت تهاجم به حذف کردن آن طبل بزرگ توسط گوگوریو از ناکرانگ بستگی داشت.

پادشاه تموشین به پسرش هودونگ دستور داد  تا از همسرش بخواهد که با پاره کردن طبل در ناکرانگ به گوگوریو کمک کند. واضح بود که بدون نابود کردن جامیونگ گو، شکست پادشاهی ناکرانگ سخت خواهد بود. قبل تر گوگوریو بعد از اینکه طبل به ارتش ناکرانگ هشدار داده بود، از آنها شکست خورده بود. شاهزاده هودونگ نمی توانست از پدرش سرپیچی کند و به همین دلیل یک نامه مخفی برای همسرش فرستاده و در آن از وی خواست برای نیل به هدف غلبه بر پادشاهی ناکرانگ و آوردن صلح به گوگوریو، طبل را پاره کند.شاهزاده هشدار داد که اگر او تمایلی به از بین بردن طبل نداشته باشد،وی را ترک خواهد کرد و آنها دیگر هرگز با یکدیگر نخواهند بود. شاهزاده خانم ناکرانگ که در دو راهی همسر و پدرش قرار گرفته بود، سرانجام پاره نمودن طبل را انتخاب نمود. طبل در زمان حمله گوگوریو ساکت ماند و این امر به سربازان گوگوریو اجازه داد تا به دژ رسیده و به نانگ نانگ یورش ببرند. بعد از اینکه پادشاه چو ری فهمید که چه اتفاقی افتاده است، ابتدا شاهزاده خانم را کشته و سپس پادشاهی اش را به گوگوریو تسلیم نمود.

و زمانی که فکر میکنید دیگر بدتر از این اتفاق نمی افتد…..

شاهزاده هودونگ پسر همسر دوم پادشاه تموشین بود. مادرش زنی بسیار زیبا بود که به شدت محبوب پادشاه شده بود. بعد از سقوط ناگ ناگ، ملکه اول به شاهزاده هودونگ حسادت نمود.ملکه نگران بود که شاید پادشاه پسر او ار رد کرده و هودونگ را به عنوان ولیعهد و وارث سلطنت معرفی کند. در یک نقشه برای به زیر کشیدن وی، او به غلط شاهزاده هودونگ را به آزار جنسی و رفتار غلط با او متهم کرد.

شاهزاده می دانست که هر تلاشی برای مبرا کردن خود از این اتهامات ناروا، معنی دروغ گو بودن و مفتضتح شدن ملکه را می دهد. به جای از چشم انداختن ملکه و ایجاد غم و اندوه بیشتر برای پدر، او بی گناهی خود را با انداختن بدنش بر روی شمشیر خود و کشتن خویش ثابت کرد.

عضویت
اطلاع از
guest

16 نظرات
پرامتیازترین
جدیدترین قدیمی‌ترین
بازخورد درون خطی
دیدن تمامی دیدگاه ها
L@ya
امتیاز :
     

عالی بود. سپاسگزارم. ???

ساغر

پس جامیونگ خواهر لاغی همون پرنسس ناکرانگ چیکاره بوده این وسط مگه خوردن عاشق جامیونگ نبوده؟؟

علیرضا پورشامحمدی

خیلی خوب بود ممنونم

حمید
امتیاز :
     

جناب سیروس پور
این ملکه ای که در آخر گفتین بر علیه هودونگ توطئه کرد .. منظورتون همون ملکه جیلی‌ ایه که تو سریال سرزمین بادها هم بودش ؟!؟

Mossi

شما این اطلاعات غلط رو از کجا آوردین😐😐😐 این چیزایی که شما گفتید ۹۵ درصدش اشتباهه

E.dehghan

ولی من یکجا خوانده بودم که هودونگ خود را باعث و بانی مرگ شاهزاده خانم ناکرانگ می‌دانست و بعد از مرگ شاهزاده خانم ناکرانگ،خودکشی کرد.

درود
امتیاز :
     

درود در سریال جامیونگ روسای قبایل همگی به موهیول وفادار بودن؟ تو سریال کی بود که موهیول رو اذیت میکرد و وانگ بی کی بود؟ رییس هوانا هم تو سریال جامیونگ بود ماهوانگ چی اونم بود؟

درود
امتیاز :
     

درود دوباره آقای سیروسپور تو سریال جامیونگ مقامات گوگوریو جدید شدن یعنی اون گیو و گوبالسو و گوچو و دیچان و ماهوانگ و بقیه نیستن جاشون کی هست

VVahab

من سریال کامل دیدم فرمانده گیو هستش ولی اسمش عوض شده گوبالسو هم همین بانو سریو هم همین طور
ولی دیچان ماهوانگ بهشون اشاره نشده

Vahab

من سریال کامل دیدم فرمانده گیو هستش ولی اسمش عوض شده گوبالسو هم همین بانو سریو هم همین طور
ولی دیچان ماهوانگ بهشون اشاره نشده

درود
امتیاز :
     

دیچان هم وزیر امنیت یوری بود به موهیول هم کمک کرد و قلعه نامسو رو تو سرزمین بادها پس گرفت

Maya

ولی توی سریال دو تا خواهر بودن، یکی لاهی و اون یکی جامیونگ گو و گویا پرنس هودونگ عاشق پرنسس جامیونگ گو میشه. یعنی شخصیت پرنسس جامیونگ گو ساختگی بوده توی سریال برای جذابیت داستان تاریخی خلقش کردن؟!!🤔. کاش کامل تر بود. بازم ممنون