مهیار دیلمی، شاعر ملی گرای عصر آل بویه
مهیار بن مرزویه دیلمی شاعر دیلمی عصر آل بویه بود که به وسیله سید رضى در سال ۳۹۴ هجری اسلام آورد و از کیش زردشت دست کشید ولی عصیت ایرانی خود را از دست نداد و تفاخر به اصل و نسب خود نمود. او به دلیل اینکه در بغداد و دربار آل بویه بوده برای همین اشعارش بیشتر به عربی است برای همین ما بیشتر ترجمه اشعار وی را می آوریم. مهیار در بسیاری از اشعار خود به نژاد بلند ایرانی خویش افتخار کرده و در پاره ای از شهرها خود را از نژاد ساسانی دانسته است ، از جمله ضمن قصیدهای چنین گوید:
و ابـی کسـری عـلا ایـوانـه / این فی الناس اب مثل ابی
قد نبست المجد من خیر اب / وقت الدین من خیر بنی
وضمت الفخر من اطرافـه / سؤدد الفرس ودین العرب
ترجمه شعر : پدر من کسری انوشروان صاحب ایوان بلند است و از مردمان کی پدری چون پدر من دارد ، بزرگواری را از بهترین پدر و دین را از بهترین پیامبر به دست آوردم ، تمام جوانب افتخار را در دست گرفتم و بزرگی را از ایرانیان و دین را از عرب.
دین و شعر
با توجه به ایرانی بودن مهیار و فخر وی به نژاد خود در دیوان او به تعدادی از نام های پادشاهان سلسله های مختلف ایرانی پیش از اسلام بر می خوریم؛ کلماتی مانند کسری، یزدجرد (یزدگرد)، منوچهر، بنوساسان. او در جای جای دیوانش از پاشادهان ایرانی به بزرگی یاد میکند و برای آنان ویژگی هایی قائل می شود؛ از جمله:
الف) شجاعت و جنگاوری
مهیار دیلمی در شعر خود ایرانیان را مردان عدل و داد، سیاست و جنگ معرفی می کند. در شعری چنین می سراید:
آن هنگام که مردان آماده نبرد میشدند فرمان رستم را در جنگ پذیرفتیم و شاپور ذوالاکتاف از خونها، خاک را از خونها سیراب کرد.
در شعری دیگر خطاب به شاپور دوم می گوید : اگر تو نبودی و روزگار میچرخید عربها ایرانیان را به بندگی میکشیدند.
ب) فخر : فخر از واژگانی است که در دیوان مهیار دیلمی بسامد بالایی دارد. او به اجداد و نیاکان خویش، فراوان مباهات میکند و می گوید:
قسم به کسی که در فخر ریشه های تو را می گستراند و شایسته بزرگی است، تو درختی از میوه هـایی هستی که ریشه آن بهرام یا اردشیر است.
از بخشش های خداوند به شاپور، فخر همیشگی اوست.
ج) منرلت: مهیار منزلت پادشاهان ایرانی را بسیار بلند و منبع توصیف میکند و بزرگی مقام آنان را با ستارگان آسمانی مقایسه می کند:
اردشیر با تاجش جایگاهی ترسناک و همسایه ای بلند را بنا نهاده است.
چشمان ساسان در آن رشد و نمو را دید در حالی که در دستان او خورشیدی می درخشید.
سیاره بهرام در جایی ایستاده است که بهرام پادشاه نشسته است.
د) اصل و نسب والا: مهیار دیلمی هم از جمله این شاعرانی است که نسب خود را به ساسان و کسراییان نسبت می دهد و به آن فخر و مباهات می کند. او می گوید:
اگر من از نسل کسری هستم و تو از نسل دیگری پس من در عشق به وصی خویشاوندم.
برادران و یارانم در روز جنگ از وفاداران هستند؛ همان گونه که پادشاهان از خاندان کسری هستند.
شعوبی گری مهیار
دکتر شوقی ضیف معتقد است که مهیار احساس عمیقی به فارسی بودنش داشت؛ به همین دلیل ویژگی های خاصی در شعرش وجود دارند که به معنا باز میگردند و دایرۀ معنایی وسیعی دارند. شاید بهتر است که آن را روح فارسی بنامیم. هم چنین در دیوان او نشانه واضحی از فارسی بودنش نیست؛ مگر شعوبی گری او.
از سویی احمد امین مصری هم معتقد است که مهیار به ریشه های فارسی خویش تأکید بسیار داشت. در دیوان او تبریکات بسیاری درباره عید نوروز و جشن های فارسی به چشم میخورد و این خود نشانه ای بر شعوبیت مهیار است.» مهیار هرگز مساوات بین ایرانیان و اعراب را نپذیرفت و خاک ایران را بهترین خاک و ساسانیان را از همه شریف تر میدانست.