زندگینامه محمدعلی شاه قاجار
در اوایل صدارت عینالدوله در کادر هیات حاکمه توطئهای برای عزل محمدعلی میرزا از ولیعهدی و انتخاب شعاعالسلطنه برادر او، به ولیعهدی چیده شده بود، عینالدوله نیز از این توطئه پشتیبانی میکرد. محمدعلی میرزا همچنین به دلیل ترس از احتمال نزدیکی مشروطهخواهان به ظلالسلطان و نصب وی به سلطنت از مشروطهخواهان حمایت میکرد. بر همین اساس وی در مخالفت با عینالدوله مستبد در تبریز زمزمه همداستانی با آزادیخواهان را آغاز نمود و به اصرار او علما و روحانیون تبریز در تلگرافخانه اجتماع کرده و تلگرافهایی مبنی بر هواداری از علما و روحانیون مهاجر و ملیون به تهران مخابره کردند. در این زمان میرزا علیاصغرخان امینالسلطان نیز به امید اشغال مجدد مقام صدارت، علیه عینالدوله دست به فعالیت زده بود و از مشروطهطلبان حمایت میکرد.
در زمان محمدعلی میرزا بود که میرزا آقاخان کرمانی و یارانش را به گناه کشتن ناصرالدین شاه قاجار از عثمانی به قاجارها سپردند و محمدعلی میرزا نیز ایشان را سر برید و پوست کاهاندودشان را برای پدر تاجدارش به تهران فرستاد. محمدعلی شاه که ولیعهد مقتدری به حساب میآمد، هرچند تا پیش از پادشاهی با مشروطهخواهان همراه بود اما در پی مرگ پدرش و نشستن بر تخت پادشاهی از همان روز اول بنا را بر مخالفت با مشروطه گذاشت و در اولین اقدام نمایندگان مجلس شورای ملی را به مراسم تاجگذاری دعوت نکرد.
وی با اینکه یک سال پس از رسیدن به قدرت در آبان ۱۲۸۶ ضمن حضور در مجلس شورای ملی سوگند وفاداری به مشروطه یاد کرد، اما کمتر از دو سال پس از تاجگذاری طی تلگرافی به تمامی ولایات و حکام با رد فعالیت مجلس اول تأکید کرد: «این مجلس خلاف مشروطیت است و از این پس مخالفین را سرکوب خواهد کرد.»
در این دوران مملکت چه از نظر داخلی و چه خارجی اوضاع نابسامانی داشت. از یکسو دخالتهای دولتهای انگلستان و روسیه ادامه یافته و با قرارداد ۱۹۰۷میلادی به اوج خود رسیده بود و از سوی دیگر مشروطهخواهان تبریز، که از ابتدای استبداد صغیر به قیام بر ضد سلطنت سرکوبگر قاجار برخاسته بودند با ادامه مقاومت، سبب خیزش دیگر نیروهای انقلابی شدند. با مقاومت مردم تبریز در برابر حکومت محمدعلی شاه و نیروهای متجاوز روس و در ادامه قیام بر ضد نظام استبدادی، بختیاریها به سرکردگی صمصامالسلطنه در اصفهان سر به شورش برداشتند و شهر را تصرف کردند. سردار اسعد بختیاری که در اروپا بود با آغاز شورشها از راه خلیج فارس به ایران بازگشت و با تجهیز قشون اصفهان به طرف تهران حرکت کرد و در قم مستقر شد.
دولت با نزدیک شدن قشون بختیاری به وحشت افتاد؛ این چنین بود که سعدالدوله رئیسالوزراء، دست به دامن سر جرج بارکلی، وزیر مختار انگلستان شد تا با کنسول روسیه به ملاقات سردار اسعد رفته و او را از ورود به تهران منع کنند. خان بختیاری با رد ضمانت دولتهای خارجی در برقراری نظام مشروطه، عزم راسخش را در قیام علیه محمدعلی شاه و تصفیه عناصر استبدادی نشان داد. پیشنهادات دولت انگلستان و روسیه که تحت تاثیر مفاد قرارداد ۱۹۰۷ میلادی مبنی بر اشتراک سیاسی بیان شده بود با مقاومت سردار اسعد مواجه شد، بدین ترتیب پیشنهاد جای خود را به تهدید برای ورود نیرو از شمال ایران از طرف ارتش روسیه داد. در این هنگام نیروهای سپهدار اعظم به قزوین رسیدند و نمایندگان دو دولت برای جلب نظر فرمانده قوای شمال نزد او رفتند. جواب محمدولیخان تنکابنی همانند همرزمش، عزیمت قطعی به سمت تهران بود.
گیلان که همواره به عنوان مسیر ورود افکار تجددخواهانه و مترقی از اروپا شناخته میشد، پر بود از مجامع سری و مخفیانهای که در محیط استبدادی آن دوران نیروهای آزادیخواه را پرورش میداد. ریاست مجاهدان مشروطهخواه با یپرمخان ارمنی، میرزا حسینخان کسمایی و سردار محیی بود. مشروطهخواهان رشت به رهبری این سه تن به «باغ مدیریه» رشت یورش بردند و حاکم مستبد و دستنشانده آن، آقا بالاخان سردار افخم را کشتند. اما نگهداری قوای ملی شمال و کنترل رشت از عهده آنها خارج بود پس با درخواست از سپهدار اعظم برای فرماندهی نیروها، او را به عنوان پیشقراول سپاه مشروطه شمال در نظر گرفتند. هرچند محمدولی خان تنکابنی در محاصره تبریز در کنار عینالدوله حضور داشت اما با شدت گرفتن اوامر استبدادی محمدعلی شاه از قشون خارج شد؛ با این حال، پس از دریافت درخواست انقلابیون، با امتناع از ریاست نیروهای شمال، بیمیلی خود را نسبت به مشروطه نشان داد. سرانجام انقلابیون توانستند به شیوههای مختلف او را همراه کنند. با حرکت قشون به سمت جنوب و با تدابیر نظامی یپرمخان، قزوین به تصرف مجاهدان مشروطهخواه درآمد.
قوای شمال در مسیر حرکت به تهران با نیروهای دولتی به فرماندهی کاپیتان «زاپولسکی» روبهرو شدند و درگیریها به شکست و عقبنشینی آزادیخواهان انجامید. پیش از جنگ کوتاه قشون بختیاری با نیروهای قزاق، سردار اسعد به نیروهای سپهدار اعظم پیوست. نیروهای ملی با عملیاتی که نقشه آن توسط یپرمخان طراحی شده بود، از دروازه بهجتآباد وارد تهران شدند. سپهدار و سردار اسعد به مجلس ملی رفتند و نیروهای یپرمخان قزاقخانه را محاصره کردند. با نفوذ به تمامی نقاط شهر، فقط بخش مرکزی پایداری میکرد. نقاط قوت محمدعلی شاه، قصر قاجار و قزاقخانه بود و فرمانده کل و حاکم تهران لیاخوف روسی. تمام روز ۲۳ تیرماه در تهران، جنگ خیابانی و گلوله باران ادامه داشت. کلنل روس که مقاومت را بیفایده دید با دستور صریح سفارت روسیه، نامهای به سپهدار اعظم نوشت و شرایطی برای تسلیم پیشنهاد کرد.
هنگامی که خبر محاصره تهران و نفوذ تا منطقه مرکزی شهر به محمدعلی شاه رسید، او و درباریان در کاخ سلطنتآباد پناه گرفته بودند. روسها که شرایط را بحرانی میدانستند از دخالت در امور داخلی ایران دست کشیدند. شاه که همواره متکی به نیروی روسها بود، چارهای نداشت جز اینکه به سفارت روسیه پناهنده شود. پس به همراه ۵۰۰ تن از سران، درباریان و بستگان خود راهی زرگنده شد. بدین ترتیب در ۲۵ تیر ۱۲۸۸ انقلاب مشروطیت که به ظاهر از دست رفته بود، جان دوباره گرفت. همان شب در مراسمی که در تاریخ مشروطه ایران به نام «مجلس فوقالعاده عالی» معروف است، محمدعلی شاه از سلطنت خلع شد.
بعد از این ماجرا مذاکراتی طولانی میان سفارتهای روس و انگلیس درباره شرایط خروج محمدعلی میرزا از ایران، استرداد جواهرات ملی، بازپرداخت دیون و رهن املاک شخصی او که احتمال داشت دولت روسیه مصادرهشان کند، صورت گرفت و در موافقتنامهای که به امضای نمایندگان دولتهای مذکور و مشروطهخواهان رسید، برای شاه مخلوع ۸۰ هزار دلار مقرری سالانه تعیین شد. محمدعلی میرزا با خانواده و ملازمانش از سفارت روسیه برای عزیمت به بندر «ادسا» راهی ساحل دریای خزر شد و با کشتی خاک ایران را ترک کرد.
با برچیده شدن بساط حکومت محمدعلی شاه، مجلس عالی فوقالعاده کابینه جدید را انتخاب کرد. سپهدار اعظم به ریاست وزرا و وزارت جنگ رسید و سردار اسعد بختیاری در وزارت کشور منصوب شد و یپرمخان ارمنی کار حفاظت تهران را برعهده گرفت و شهربانی کل را تصدی کرد. در پی این تحولات، با تلاش مشروطهخواهان، مهرماه سال ۱۲۸۸ هجری شمسی انتخابات مجلس در سراسر کشور برگزار شد و مجلس ملی رسماً گشایش یافت.
محمدعلی میرزا چندی پس از فتح تهران به فکر بازگشت به سلطنت افتاد، این چنین بود که با یاری روسها سپاهی فراهم کرد و به سوی ایران تاخت اما جز شکست نصیبش نشد و این تلاش ناکام باعث شد مقرری ماهیانه وی نیز قطع شود. وی بعدها به بندر ساوونا در ایتالیا تبعید شد و به سال ۱۳۴۴ هجری قمری در همین شهر درگذشت. پیکر وی پس از انتقال به کربلا در این شهر به خاک سپرده شد.
سلام برتمام ملت ایران تمام بدبختی های ایران برمیگرده به دوره قاجار که خداوند لعنت بفرسته بر تمام خاندان کثیف قاجار که در زمان اونها ایران اوج خواری وذلت وقحطی وبیسوادی ومستعمره بیگانگان بودن و….. داشت که هنوز هنوز تبعات آن را داریم میکشیم
اشتباه میکنید
در زمان قاجار دنیا مخصوصا اروپا وروسیه به سرعت داشتند پیشرفت میکردند و بسمت تکنولوژی ونوآوری در صنعت و نظامی واقتصادی وپزشکی پیش میرفت ولی در ایران شاهان سرگرم حرمسرا وخوشگذرانی ومردم هم رعیت بی چون چرای اونها….تاوان همه عقب افتادگی هایشان را گردن اسلام می انداختن در حالیکه اسلام تاکید میکنه هر کس دو روزش مثل هم باشد یعنی امروز نسبت به دیروز پیشتر نباشی ضرر کردید
بی غرض وقایع را بخوانید و به حرف های نظامهای بعدی گوش نکنید
بنظر من دوره قاجار دستاوردهای بزرگی داشت که در دوره های بعدی یعنی پهلوی و نظام فعلی نه تنها حفظ نشد که از دست رفت و روند معکوس شد. در صدر آنها فرمان مشروطیت است که با تلاش نخبگان جامعه و همراهی مردم به نتیجه رسید و بالاخره مظفرالدین شاه امضاش کرد ، دوم مجلس و افکار عمومی تونستن یک شاه مخالف را از سلطنت خلع کنند و دوباره مشروطیت را احیا کنند و سه تنها سلسله ایی بود که بدون خونریزی و با رای مجلس به پایان رسید و حکومت تحویل نظام بعدی داده شد. دوران اوج مجلس شورا در ایران و اتخاذ تصمیمات مدرن در انتهای قاجار و ابتدای پهلوی بود و رضاشاه مدیر اجرایی این تصمیمات شد. قاجار را نباید از دریچه نگاه پهلوی دید همانطور که پهلوی را نباید از نگاه نظام فعلی دید