نامه‌های میرزا کوچک خان به رهبران شوروی

۱۱ آذر سالروز درگذشت میرزا کوچک خان مبارز انقلاب مشروطه و رهبر جنبش جنگل است. در اینجا بخش‌هایی از نامه‌های میرزا کوچک خان به لنین و مدیوانی (از پیروان تروتسکی و عضو حزب کمونیست شوروی) به نظرتان می‌رسد.
این نامه‌ها از کتاب «نهضت میرزا کوچک خان جنگلی و اولین جمهوری شورایی در ایران» نوشته دکتر شاپور رواسانی برداشت شده است.
ما با شرافت خواهیم مرد
بعد از کودتای حزب کمونیست ایران، میرزا کوچک خان نامه‌ای به لنین و همچنین به مدیوانی نماینده دولت شوروی در گیلان فرستاد. این نامه‌ها دارای ارزش تاریخی فراوانی هستند، زیرا در آن‌ها نه فقط اوضاع گیلان بلکه خطوط اصلی انقلاب ملی به رهبری میرزا کوچک کاملا مشخص می‌شود.
در این نامه‌ها، میرزا از اعتقاد راسخش به سوسیالیسم و تصمیم قاطعش برای مبارزه علیه استعمار انگلستان و حکومت مرکزی سخن می‌گوید و در همان حال بر این نکته اصرار دارد که تاکتیک و استراتژی انقلاب ایران باید مطابق داده‌های عینی و ذهنی در جامعه ایرانی معین شود.
میرزا و همکارانش حاضر به همکاری با رهبری سیاسی دولت روسیه شوروی بودند، اما نه اطاعت از آنان و مصمم بودند آزادی اخذ تصمیم خود را در برابر همه قدرت‌ها حفظ کنند.

میرزا در نامه‌ای که به لنین فرستاد از موافقت‌هایی که با نمایندگان دولت شوروی، نمایندگان دولت آذربایجان و اعضای حزب عدالت در دوم خرداد ۱۲۹۹ در انزلی انجام گرفته بود و از قول‌هایی که رهبران و شخصیت‌های دولت روسیه شوروی به ملل شرق داده بودند یاد کرد و در این زمینه نوشت:

«پیش از ورود ارتش سرخ به انزلی، من و همکارانم در جنگل‌های گیلان به ضد مظالم انگلیس و دولت سرمایه‌داری ایران می‌جنگیدیم و تنها قدرت واقعی و ذی‌صلاح ما بودیم و توانستیم مافوق تصور به نام آزادی پرچم سرخ را برافرازیم و به تمام جهان آزاد شدنمان را از قیود سرمایه‌داری اعلام کنیم.
پروپاگاند‌های اشتراکی در ایران عملا تاثیرات سوء می‌بخشد، زیرا پرو‌پاگاندچی‌ها از شناسایی تمایلات ملت ایران عاجزند.

من به نمایندگان شما در موقعش گفتم که ملت ایران حاضر نیست برنامه و روش بلشویسم را قبول کند، زیرا این کار عملی نیست و ملت را به طرف دشمن سوق می‌دهد. نمایندگان شما با من هم‌عقیده شده و از سیاست من پیروی کردند، زیرا تشخیص دادند که فقط اتخاذ این سیاست است که می‌تواند ما را به وصول به مقاصدمان در شرق کامیاب سازد و با تعقیب همین سیاست است که تسلط انگلستان از شرق دور و نفوذ شاه محو می‌شود. من با دوستانم به شهر آمده حکومت سوویتی (سوسیالیستی) تشکیل دادیم و پرچم انقلاب سرخ را برافراشتیم…»

میرزا در همین نامه از یک سلسله وعده‌های انجام نشده دولت آذربایجان شوروی گله کرده و تاکید می‌کند که شیوه کار و برنامه حزب کمونیست ایران در میان مردم گیلان موجب تقویت ضد انقلاب شده و این عوامل در میان مردم نفوذ یافته‌اند. او ضمن طلب کمک از دولت شوروی به حمایت از انقلاب در گیلان با صراحت و قاطعیت دخالت دولت‌های خارجی در امور ایران و دخالت آنان در امر انقلاب را رد می‌کند.

در این زمینه میرزا در نامه‌ای می‌نویسد: «.. و مداخلات نامشروع در کار‌های داخلی سبب شد که انقلابیون ایرانی از خود سلب مسوولیت کنند و صریحا اعلام دارند که کار کردن با این وضع به هیچ وجه امکان ندارد.
ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی ایران برداشته‌ایم لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود، معنی‌اش این است که هیچ‌وقت به مقصود نخواهیم رسید، زیرا به‌جای مداخله یک دولت خارجی که تاکنون وجود داشت مداخله دولت خارجی دیگری شروع شده است.
ما نمی‌توانیم افتخارات انقلابی خود را که طی ۱۴ سال کوشش و فداکاری به دست آورده‌ایم یکباره محو کنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم…»

میرزا به نام حکومت انقلابی گیلان به دستور بازگشت کاژانف فرمانده ارتش سرخ در گیلان که نسبت به انقلاب ایران علاقه نشان می‌داد اعتراض کرد و از لنین خواستار پاسخ مثبت درباره نکات ذیل شد:

«عملی ساختن قول نمایندگان روسیه سوویتی که به ملت آزاد ایران داده‌اند. همچنین منع مداخلات آذربایجان سوویتی در امور داخلی ایران طبق یادداشت رفیق چچرین. شناختن اختیارات جمهوری ایران چنانچه شوروی عملیات فرقه اشتراکی را تایید می‌کند در آن صورت لازم می‌آید در برنامه کار، طبق شرایط سیاسی ایران و ممالک شرق تجدید نظر شود.

احضار ابوکف و اعزام مجدد رفیق کاژانف، زیرا وجود شخص اخیر از نظر تخصصی نظامی کمال اهمیت را حائز است و عملیات درخشانش این ضرورت را به‌وجود آورده است.»

میرزا در نامه‌ای به مدیوانی نیز از سرخوردگی عمیقش از رفتار اعضای حزب عدالت و نیرو‌های شوروی که در میان مردم گیلان ایجاد نارضایتی کرده‌اند، سخن می‌گوید: «.. اگر این اقدامات شما دوام پیدا کند ناچاریم به هر وسیله باشد به تمام احراز و سوسیالیست‌های دنیا حالی کنیم که وعده‌های شما همه‌اش پوچ و عاری از صحت و صداقت است. به نام سوسیالیسم اعمالی را مرتکب شده‌اید که لایق قشون مستبد نیکلا و قشون سرمایه‌داری انگلیس است.

با یک فرقه آزادی‌طلب و یک جمعیت انقلابی که مشقت‌های متوالی چندساله دیده و هنوز هم محصور دشمنان است آیا این نوع معامله می‌کنند؟ ما غیر از این مساله ساده که گفتیم فعلا عملیات شما در یک گوشه ایران به جای منفعت مضرت می‌بخشد و مقصود را عقب می‌اندازد و باید صبر کرد و تدریجا عقیده را رسوخ داد، آیا عنوان دیگری کردیم؟»

میرزا در همین نامه اضافه می‌کند: «.. من و رفقایم محال است آلت دست آن‌ها بشویم. عاری از شرف می‌دانم کسی را که حقوق حاکمیت و استقلال مملکت را هدیه شغل و مقام کند… من استقلال ایران را خواهانم و بقای اعتبارات کشور را طالبم، آسایش ایرانی و همه ابنای بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم.

من مبارزات لنین و تروتسکی و سایر زمامداران عاقل را که گفته‌اند هر ملتی باید مقدراتش را خود در دست بگیرد قبول داشته و در مقام اجرایش هستم. هر کس که در امور داخلی‌مان مداخله کند ما او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران می‌شناسیم.
من آلت دست قوی‌تر از شما نشده‌ام چه رسد به شماها. ما با شرافت زیست کرده‌ایم و با شرافت مراحل انقلابی را طی کرده‌ایم و با شرافت خواهیم مرد.»
منبع روزنامه دنیای اقتصاد

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ