رونالدوی ما اسمش «دایی» است
به گزارش خبرگزاری تاریخ ما، روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «حالا دیگر همه میدانند که رکورد گلهای زده علی دایی در مسابقات ملی به زودی شکسته خواهد شد. دایی سال ۸۲ با گشودن دروازه لبنان توانست از رکورد ۸۴ گل زده فرانس پوشکاش، اسطوره فوتبال مجارستان، عبور کند و بهترین گلزن تاریخ مسابقات ملی لقب بگیرد. او بعدها تعداد گلهای ملیاش را به عدد ۱۰۹ رساند اما حالا مایه مباهات ۱۸ ساله فوتبال ایران در آستانه از دست رفتن است. فوتبال البته همین است. رکوردها خلق میشوند که بعد شکسته شوند. دست روی دست بسیار است و در یک حوزه حرفهای و بهشدت رقابتی، نمیتوان تا ابد روی قله ماند. رونالدو که این روزها در جام ملتهای اروپا هم حاضر است، فعلا با ۱۰۷ گل زده به فاصله دو گل تا شکستن رکورد دایی رسیده و بعید نیست در همین تورنمنت کار را تمام کند. او صدوهفتمین گل ملیاش را شنبهشب بعد از یک استارت صد متری برابر آلمان به ثمر رساند. با این حال هر اتفاقی که رخ دهد و جدول گلزنان ملی هر طور که تغییر کند، برای ما «علی دایی» یک چیز دیگر است؛ سرمایهای ارزشمند که دو دهه پیش، خیلی تنهاتر از کریس رونالدو مسیر این رکوردشکنی را پیمود. چقدر خسیس بودیم ما! برای او حتی کف و سوت هم نزدیم.
اول، دایی قدر ندیده
امروز به ازای هر گلی که رونالدو میزند، از هر کرانه غریو هورا و تشویق بلند میشود. زمان افتخارآفرینی شهریار اما شرایط این طور نبود. بسیاری از واکنشها به شکستهشدن رکورد پوشکاش از سوی او چاشنی طنز و شوخیهای غیر منصفانه داشت: «پوشکاش به چه تیمهایی گل زده، دایی به چه تیمهایی؟» هنوز هم خیلیها مشابه این حرف را در مورد رونالدو میزنند و تصور میکنند کریس همه گلهایش را برابر اسپانیا و آلمان و انگلستان به ثمر رسانده؛ در حالی که مطلقا این طور نیست. بیش از نیمی از گلهای ستاره پرتغالی برابر امثال آندورا، لتونی، لیتوانی، لوکزامبورگ، قبرس و جزایر فارو به ثمر رسیده است. بهعلاوه در همین آسیا سایر مهاجمان فرصت گلزنی برابر تیمهای ضعیف را داشتند، اما این فقط علی دایی بود که با سختکوشی و مرارت به بالاترین سطح رسید. بد است که گلهای او به مالدیو و گوام را ببینیم اما چهار گلش برابر کره جنوبی یا گلهایش به عربستان و ژاپن را نادیده بگیریم. واقعیت این است که با دایی به اندازهای که حقش بود مهربان نبودیم و حالا شاید شکستهشدن رکورد شهریار بهدست بازیکنی در قوارههای رونالدو، بخشی از این جفای تاریخی را جبران کند. حالا همه مجبورند دایی را ببینند و تحسین کنند.
دوم، دایی جنگجو
هر آسمانی دل در گرو ستارههای خودش دارد. رونالدو فوتبال پرتغال را روشن میکند و دمش هم گرم برای ما اما علی دایی آقای ابدی همه رکوردهاست؛ کسی که هر وقت تیم ملی به او نیاز داشت، بدون محاسبه سود و زیان و بدون عاقبتاندیشی راهی اردو میشد و از جان و دل مایه میگذاشت. دایی بارها موقعیتش در تیمهای باشگاهی مثل بایرنمونیخ و هرتابرلین را به خطر انداخت و برای سادهترین بازیهای تدارکاتی به ایران برگشت. او پیش از هر تیم دیگری، متعهد به نام و نشان ایران و پیراهن تیم اول کشورش بود. با همین انگیزه و اشتیاق هم بود که بارها با صورت خونآلود و سر باندپیچیشده در زمین ماند. با همین تعصب و جنگندگی بود که بعد از برخورد با دروازهبان بحرین تا آخر مسابقه با طحال پاره به بازی ادامه داد و تیمش را تنها نگذاشت. به یاد بیاورید چرخش خطرناک سر و گردن او را وقتی دروازه کویت را گشود و آنطور روی زمین معلق زد. هنوز هم میشود این گل را با چنین تیتری در سایتهای پخش ویدئو پیدا کرد: «وقتی علی دایی قوانین فیزیک را نقض میکند». بله. او برای ما تافته جدابافته است، مهم هم نیست که کجای جدول گلزنان ملی باشد.
سوم، دایی خودساخته
شروع زندگی حرفهای کریس رونالدو مثل اغلب ستارههای بزرگ اروپا، از آکادمیهای فوتبال بوده است. زود استعداد و علاقهاش را شناختند و در مسیری قرارش دادند که رشد کند و قد بکشد. او در سال ۲۰۰۲ زمانی که فقط ۱۷ سال داشت، به تیم بزرگسالان اسپورتینگ لیسبون در پرتغال پیوست و یک سال بعد با اعتماد سر الکس فرگوسن سر از منچستریونایتد درآورد. صدالبته خود کریس هم پرتلاش و بااراده بوده، اما سیستم حرفهای فوتبال اروپا باعث شد حتی یک روز از عمر او هدر نرود. علی دایی اما با مشقت فراوان، روی پاهای خودش بالا رفت و سینهخیز به قله نزدیک شد. او دو بار در دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد که بار اول به خاطر پوشیدن شلوار جین(!) ردش کردند اما مرتبه دوم بالاخره این هدف را تسلیم کرد. دایی خدمت سربازیاش را به صورت عادی گذراند و تحصیل و فوتبال را در تهران ادامه داد؛ به بهای این که هر بار مسافت بین تهران و اردبیل را با اتوبوس طی کند. علی دایی تازه در ۲۲ سالگی به پرسپولیس پیوست و راه تیم ملی را پیدا کرد. رقابت دایی با کریس یا هر ستارهای در این سطح، بیش از حد ناعادلانه بوده. این همان رازی است که دستاوردهای دایی را قابل احترامتر میکند.
چهارم، دایی ایرانی
ستارههای فوتبال آنجا بومیتر و اقلیمیتر میشوند که بحث حضورشان بین مردم و دغدغههای انساندوستانه آنها به میان میآید. رونالدو و مسی هزار گل هم که برای تیمهایشان بزنند، باز سهم ما بیشتر از «لذت تماشا» نیست اما داستان ستارهای مثل علی دایی فرق میکند. او اینجا کنار ماست، در هوای ما نفس میکشد و هوای خیلی از هموطنانش را دارد. بارها و بارها اخبار مربوط به دستبهخیری دایی و ستارههایی شبیه او در رسانهها منتشر شده است. به دفعات دایی را بر بالین مریضهایی دیدهایم که در آن چند دقیقه زمان ملاقات، رنج صعب بیماری از یاد بردهاند و لبخندی به غنیمت بر صورتشان نقش بسته است. دایی یکی از نقشهای اصلی کمک به مردم در زلزله کرمانشاه بود؛ مثل خیلی از بزنگاههای دیگر که او سرمایه اجتماعیاش را به حرکت درمیآورد و مردم را به هم نزدیک میکند. فرآیند اجتماعی تشکیل چنین سرمایههایی بسیار پیچیده و زمانبر است و ما امروز خوشحالیم که او را روی این خاک داریم؛ ستارهای که سقوطش از صدر جدول گلزنان ملی، یک سر سوزن از محبت مردمش نسبت به او کم نخواهد کرد.»
پایان خبر / تاریخ ما