«شارل دو گُل» مردِ شمشیر، قلم و سیاست
پانصدونودوسومین شب از شبهای بخارا که اختصاص به «شارل
دوگل و ایران» بههمراه یادی از کریم کشاورز داشت، غروب یکشنبه
دوم آذر، به شیوه ضبط سخنرانی و پخش در وبسایت مجله بخارا و صفحه
آن در شبکههای اجتماعی برگزار شد.
امروز، ۲۲ نوامبر (دوم آذر) سالگرد تولد شارل دوگل (Charles de
Gaulle) است. همچنین دوهفته قبل (۹ نوامبر)، سالگرد درگذشت او
بود. در بین رهبران جمهوری فرانسه، دوگل و وزیر فرهنگش، آندره
مالرو، روابط گسترده سیاسی – فرهنگی با ایران داشتند.
دوگل توانست امید را به جامعه برگرداند
در آغاز، «فیلیپ تیبو»، سفیر فرانسه در ایران گفت: سال ٢٠٢٠،
صدوسیامین سالگرد تولد ژنرال دوگل در ٢٢ نوامبر ١٨٩٠، هشتادمین
سالگرد فراخوان دوگل برای مبارزه با ارتش آلمان نازی در ١٨ ژوئن
١٩۴٠ و پنجاهمین سالگرد درگذشت او در ۹ نوامبر ١٩٧٠ است. مرد
شمشیر، قلم و سیاست، نیمقرن پس از درگذشتش، همچنان در حافظه جمعی
فرانسویها حضور دارد. کسی که به قول رومن گاری، خودِ فرانسه بود.
وی ادامه داد: او مرد شمشیر بود؛ چون از مبارزان جنگ جهانی اول
بود ولی تجربه نظامیاش، به حضور او در دیگر صحنههای نبرد مانند
لهستان و لبنان انجامید. او به درکی استراتژیک از نبردی مدرن دست
یافته بود. این دیدگاه، یکی از منابع الهام تفکرات استراتژیک و
آثار مکتوبی است که از او به جای مانده است. تفکری که باعث شد
بتواند نقش ارتش را در تاریخ کشور ما ثبت کند و همچنین به نبرد
مدرن بیاندیشد. اندیشه نبرد مدرن، که دوگل آن را جنگ مکانیزه
مینامد، پیشآگاهی از دانش جنگ آینده به دست آورد. او در
مدرنسازی ارتش فرانسه کوشیده و تلاش کرد تا ظرفیت عملیاتی،
مکانیزه و زرهی ارتش مجهز شود و رابطه بین نیروی هوایی و زرهی را
طراحی کرد. تفکیکی که مورد توجه استراتژیستهای ارتش آلمان نازی
نیز قرار گرفت. دوگل در می و ژوئن ١٩۴٠، در صحنه جنگ حضور داشت و
حملات و ضدحملات پرشماری را برای مقابله با موج نیروهای مکانیزه
آلمانی فرماندهی کرد. او بهعنوان معاون وزیر جنگ، کوشید روند
جریان فعالیت نظامی را بازتاب دهد.
او افزود: این مرد سیاست، شمشیر و قلم، صفحات بسیاری را در وصف
تفکر و بینش به رشته تحریر درآورد. او تحت تاثیر فرهنگ کلاسیک
فرانسه و نیز علاقهمند سبکهای اصیل فرانسه قرن هفدهم و خواننده
جدی آثار شاتوبریان بود. دوگل وقایعنگاریهای «خاطرات جنگ» و
«خاطرات امید» را نوشت که معرف دیدگاه و فهم و درک او از فرانسه و
نقش آن در میان ملتهاست. او برای رسالت نویسندگیاش ارزش فراوانی
قائل بود. او در حالی درگذشت که تلاش می کرد آخرین جلدهای خاطراتش
را بنویسد و همیشه قادر بود با چهرههای برجسته ادبیات فرانسه
ازجمله آندره مالرو و موریاک مراوده داشته باشد. این مرد قلم و
اندیشه، بسیار تلاش میکرد دیدگاه خود از آنچه فرانسه میبایست
باشد ترسیم کند. دوگل بهعنوان دولتمرد به حفظ جمهوری و روحیه
مقاومت پایبند بود. در ژوئن ١٩۴٠، در شرایطی که بسیاری ناامید
شدهاند و امید خود را باخته بودند، توانست امید را به جامعه
برگرداند و به جامعه جهت بدهد و توانست جمهوری و پایه های اصلی
دموکراسی را حفظ کند. او در پایان جنگ جهانی دوم دوباره جایگاه
فرانسه را در جهان به آن بازگرداند و از سال ١٩۴۴ به بعد، جمهوری
فرانسه را دوباره پایهریزی کرد. او با بهروزرسانی و مدرن کردن
چارچوب این پایهها و نهادهای کشورمان، حق رای زنان را ایجاد کرد
و کشور را بر پایه نظام پارلمانی و دموکراتیک شکل داد. در سال
١٩۵٨ جمهوری پنجم فرانسه را بنیان نهاد، قانون اساسی آن را تدوین
کرد که براساس نظام پارلمانیِ مدرن و خردگرایانه بود. در سال
١٩۶٢، با اضافه کردن اصل برگزاری انتخاب رئیسجمهور براساس رای
مستقیم مردم، این نظام را گسترش داد. قاعدتاً این چارچوب قانونی
توسط دوگل برای حفظ حاکمیت و استقلال فرانسه پایهریزی شد. چه در
رابطه با غرب وجه شرق؛ چه در به رسمیت شناختن چین و مائو و چه در
زمینه گفتوگو با کشورهای بزرگ در دیدگاهی چندقطبی از جهان.
سفیر فرانسه در تهران، خاطرنشان کرد: دوگل در سال ١٩۶٣ سفری رسمی
به تهران داشت و به مکزیک هم رفت و یا در پنوم پن، پایتخت کامبوج
و کبک در کانادا سخنرانیهایی داشت که بیانگر اراده او در جهت
گفتوگوی جهانِ چندفرهنگی و چندجانبهگرایی و به رسمیت شناختن نقش
تمامی کشورها در جهان بود. به همراه کنراد آدناور، صدراعظم آلمان،
معمار آشتی فرانسه و آلمان بود و همین همکاری، پایهگذار تشکیل
اتحادیه اروپا شد. او روند استعمارزدایی را بین سالهای ١٩۶٠ تا
١٩۶٢ انجام داد که با اعتراضات بسیاری همراه شد و نتایج مثبتی هم
داشت و به فرانسه اجازه داد، دوران میراث استعماری خود را پشت سر
بگذارد. او تلاشهایی هم در زمینه مدرنسازیِ اقتصادِ فرانسه کرد.
دوگل شهرتِ محترمانهای در ایران داشت
در ادامه، «فریدون مجلسی»، دیپلمات پیشکسوت وزارت امورخارجه اظهار
داشت: پس از درگذشت دوگل، یکی از مهمترین ایستگاههای مترو پاریس
که به خیابان شانزهلیزه و دروازه آزادی میرسد، به نام او
نامگذاری شد اما وقتی سالها بعد از نوجوانی پرسیدند که نام دوگل
را شنیدهای، گفت بله، همان که یک ایستگاه مترو به نام اوست. همین
و بس! تاریخ میگذرد و فراموش میکند اما چیزهایی باقی
میماند.دوگل در نسل من و نسل قبل از من، شهرت محترمانهای در
ایران داشت. ایرانیها مثل اغلب کشورهای آفریقایی و آسیایی
استعمار را تجربه نکرده بودند. با اینکه تردید نداریم فرانسه کشور
استعمارگری بود ولی در ایران چنین دیدگاهی نسبت به آن وجود نداشت.
با وجود این، مردم ایران تلاشهای آزادیخواهان مردم الجزایر را
تعقیب می کردند. حرکت نهایی دوگل در برابر انقلاب الجزایر و پذیرش
آن، اعتبار و خوشنامی به او داد.
وی بیان کرد: اهمیت او فقط در فرماندهی نظامی نبود. چون پدرش
استاد ادبیات و فلسفه بود، وقتی به ارتش فرانسه پیوست نظامیِ
فرهیختهای بود که در ادبیات فرانسه روی او حساب میشد. در جنگ
جهانی اول با درجه ستوانی شرکت کرد. وقتی مارشال پتن، فرانسه را
تسلیم کرد، دوگل در برابرش قیام کرد و به الجزایر رفت. در آنجا با
متفقین هماهنگ شد و در جنگ جهانی دوم با آنها همکاری کرد. در
کنفرانس یالتا اما او را نپذیرفتند، چون فرانسه را دولت مهمی
نمیدانستند. دوگل در برابر انگلیس ایستادگی کرد و همین هم، از
دلایل محبوبیتش در ایران بود. وقتی فرانسه در کنار ایتالیا و
آلمان، اتحادیه اروپا را تشکیل دادند، دوگل تا وقتی زنده بود،
نگذاشت انگلیس در آنجا عضو شود. در برابر آمریکا هم استقلال نشان
داد و فرانسه را از بخش نظامی ناتو خارج کرد.
مجلسی ادامه داد: دوگل وقتی به ایران آمد، جز دیدارهای سیاسی، یک
کار مهم فرهنگی داشت؛ افتتاح مدرسه رازی. آنجا در آن زمان، یکی از
مدرنترین مؤسسات فرهنگی ایران بود که از دبستان تا دبیرستانِ
دخترانه و پسرانه را داشت. برخلاف سایر قدرتهای بزرگ که نفوذشان
بهخاطر قدرت استعماری بود، قدرت فرانسه بیشتر فرهنگی بود. پدران
ما در مدرسه، زبان فرانسه خوانده بودند و غربیها در ایران را به
نام فرنگی میشناختند، یعنی فرانسوی، و این بهسببِ عدم سابقه
استعماری بود. سخنرانیهای دوگل، هنوز در ادبیات سیاسی فرانسه
باقی مانده است. اکنون نمی دانم نسل جدید ایران چه شناختی از دوگل
دارند ولی وقتی ما جوان بودیم او مهمترین رهبر خارجی بود. وقتی
در می ۱۹۶۸، در مقابل او شورش بزرگی شد، او از اکثریت خاموش مردم
فرانسه خواست به شانزده لیزه بیایند اما وقتی در رفراندوم، رای
نیاورد استعفا کرد. وقتی حتی امانوئل مکرون، رئیسجمهور کنونی
فرانسه که وقتی او درگذشت، هنوز به دنیا نیامده بود، در پنجاهمین
سال درگذشتش، به او ادای احترام کرد، نشان از بدرقه پایدار او
دارد.
دوگل خط سوم بین شرق و غرب را شکل داد
مترجم و پژوهشگر اندیشه، آخرین سخنران بود: مردان بزرگ سیاست در
این پنجاهسال ازبین رفتهاند و آنزمان نمیدانستیم، دنیا چنان
زیرورو میشود که سیاستمدارانِ درجه دو و سه روی کار میآیند.
دوگل وقتی در جنگ جهانی دوم شهرت یافت، او را شارل بزرگ لقب
میدادند و به مرور مشهور شد. خودش در نوشتههایش، احساس
میکرد مدافع فرانسه است و این در وجودش بود و احساس میکرد باید
بالاسری کند. او نهفقط یک نظامی، که رهبر آزادی فرانسه بود که
بعد رئیسجمهور فرانسه شد.
حامد فولادوند اظهار کرد: دوگل اهل ادب و هنر بود. قلم خوبی هم
داشت و با برگسون و پگی و هانری بوردو آشنا بود. این سه بُعدِ
نظامی، سیاسی و فرهنگیِ او مهم است و در تمام زندگیاش، این سه
بُعد با نوساناتی قابل مشاهده است. نهضت مقاومت، سبب شد تا دوگل،
دوگل شود. عوامفریب نبود که این در موضعگیریهای سیاسی او منعکس
میشود. او بهمرور خط سوم بین شرق و غرب را شکل داد و نمیخواست
انگلیس در بازار مشترک باشد چون معتقد بود انگلیسیها قابل اعتماد
نیستند و دیدیم که درست هم میگفت. در سازمان ملل هم چین را دوگل
پشتیبانی میکرد. او اولین کسی بود که میگفت ما باید با
آلمانیها کنار بیاییم. او به شرایط زمانه توجه داشت و حتی فراتر
از زمانه میرفت و تسلیم نمیشد. به همین دلیل هم هست که هنوز
حرفهایش اهمیت دارد. در کانادا، سخنرانی کرد و گفت زندهباد
کانادای آزاد زیرا میخواست از زبان فرانسه دفاع کند.
وی اضافه کرد: وقتی رخدادهای می ۱۹۶۸ اتفاق افتاد، گفت من حاضرم
اصلاحاتی انجام دهم ولی بینظمی و آشفتگی هرگز. این جملهها در
نسل من مانده و در کشورهای جهان سوم منعکس شد. در آن یک ماه که
کشور از دست دوگل خارج شد، من آنجا بودم. ما مخالف دوگل بودیم
هرچند بعد از تجربه دانشجویی، دیگر فکر آن دوره را ندارم.