مورّخان و نویسندگان تاریخ ساسانیان در نخستین سده های اسلامی-بخش سوم
ر ) ابن بطوطه (Ibn-e Batuta) :
مورخان و پژوهشگران در عرصه دانش تاریخ ابن بطوطه را با سفرنامه اش تحت عنوان «سفرنامۀ ابن بطوطه» می شناسند. برخی او را یا هرودت در تاریخ و تاریخ نگاری دوران اسلامی مقایسه می کنند. هرودت نیز پس از ترک هالیکارناس (Halikarnassos) در آسیای صغیر که در آن زمان تحت انقیاد حکومت یونان و دیکتاتورهای گماشته شده توسط آن حکومت، بوده به اقصی نقاط جهان از جمله به بابل در بین النهرین و مصر در آفریقا رفت و مطالب گسترده ای گردآورد و تواریخ مفصل خود را با چنین دستاوردهایی در ۳۶۵ ق .م خشت نوشت.[۱]
در منابع تاریخی که از سوی مورخان و بیوگرافی نویسان مسلمان نوشته و تدوین شده است، ابن بطوطه چنین معرفی گردیده است: نام کامل این مورخ شرف الدین ابوعبدالله بن عبدالله بن محمد بن ابراهیم بن یوسف اللواتی ثم الطبخی المعروبا بن بطوطه در طنجه به دنیا آمد. زمان به دنیا آمدن او به درستی مشخص نیست و روایاتی گونه گون در این زمینه در منابع تاریخی ذکر شده است. وی در سنین جوانی و به روایتی میان سالی در سال ۷۲۵ هجری – قمری به گردش در سرزمینهای اسلامی از جمله در عراق[۲]، مصر[۳]، شام[۴]، یمن[۵] و هند[۶] و نیز کشورهایی چون تاتارستان[۷] و چین[۸] پرداخت. پس از مطالعات و تحقیقات و پژوهشهایی چند در این سرزمینها به کشورهای آفریقای مرکزی رفت و از جمله در کشور سودان[۹] مدتی به سیاحت و مطالعه پرداخت و سپس به اسپانیا (اندلس)[۱۰] رفت و سرانجام به مغرب[۱۱] درآمد و در دربار سلطان آن سامان به نام ابی عنان از ملوک بنی مدین مدتی به سر برد و از مقربان او شد. در آن دیار ابن بطوطه به سلک دانش پژوهان برجسته آن روزگار پیوست. زمان اقامت او را در مراکش بیش از سرزمینهای دیگر عربی نوشته اند. دستاورد این مسافرتهای علمی و تحقیقاتی کتابی است تحت عنوان «تحفۀ النظایر فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار» که اطلاعات گسترده، جامع و گرانبهایی در زمینه جغرافیای آن روزگار به دست پژوهشگران می دهد. این کتاب برای محققان و مورخان در زمینۀ جغرافیای ایران در عصر ساسانیان سودمند است.
بر اهل نظر و پژوهش پوشیده نیست که در سده های نخستین اسلامی مورخانی مانند ابومحمد عبدالله بن المقفّع الکاتب ملقب به ابن مقفّع که در صفحات گذشته دربارۀ او سخن گفتیم و ابوعثمان عمروبن بحرالکنانی البصری معروف به جاحظ که به زودی دربارۀ او سخن خواهد آمد و ابوجعفر محمدبن جریربن یزیدبن خالدبن الطبری آملی که به او نیز پرداختیم و نیز ابوالعباس احمدبن یحیی بن جابربن داود البلاذری البغدادی، احمدبن دادودبن ونند ابوحنیفه دینوری، حمزه بن الحسن الاصفهانی، ابوالفرج محمدبن اسحق بن ابی یعقوب الندیم الوارق (متولد سال ۲۹۷ هجری- قمری)، عبیدالله بن احمدبن خرداذبه (متولد سال ۲۱۱ هجری- قمری و متوفی به سال ۳۰۰ هجری- قمری) و تنی چند از مورخان و کرونیستهای عرب مسلمان در سده های نخستین تا چهارم هجری- قمری تقریباً سرآمد مورخان جهان در همان مقاطع زمانی بوده اند و از خود یادگارهای ارزشمند و بعضاً بی نظیر برای مورخان و پژوهشگران به ارمغان گذاشته اند. هم اکنون نیز زینت بخش کتابخانه ها، مراکز تحقیقی و آرشیوهای پژوهشهای تاریخی می باشند. ابن بطوطه نیز در عداد همین نام آوران و نامداران جهان اسلام است. در مغرب زمین شیوۀ تحقیقات تاریخی بر این استوار است که پژوهشگران با تکیه بر آثار همین تاریخ نگاران و تاریخ نویسان به تحقیقات تاریخی می پردازند و مقایسه روایات، اظهارات و نتیجه گیریهای این مورخان زمینه را به دست اروپاییان علاقمند به دانش تاریخ و سایر علوم انسانی داده است تا بهتر، عمیق تر، نقّادانه تر و طبعاً پرثمرتر به کار تحقیقی بپردازند و همین امروز نیز رساله های دکتری متعدّدی را در کتابخانه های دانشگاههای مغرب زمین می توان یافت که دربارۀ مورخان اسلامی پژوهش کرده و دیدگاههای مختلف دانشمندان در طول تاریخ جهان پس از اسلام را مورد نقد و بررسی قرار داده اند. از آن جمله است پژوهشهایی دربارۀ مسعودی، طبری، دینوری، یعقوبی، حمزه اصفهانی، عبدالکریم شهرستانی، ابن بطوطه و جاحظ و غیره و مقایسه آنها با مورخان یونانی، رومی، سُریانی و دیگران.
ز ) ابن خلدون (Ibn-e Haldun) :
ابن خلدون در واقع جامعه شناسی کم نظیر در تاریخ جهان اسلام است. او تحلیل گری توانا و منتقدی ژرف اندیش در عرصه پژوهشهای جامعه شناسی و تاریخ در منابع معرفی گردیده است.
نام کامل وی ولی الدین عبدالرحمن بن محمدبن خلدون التونسی الحضری الاشبیلی المالکی است. با در نظر گرفتن دیدگاههای متفاوتی که دربارۀ دیدگاههای ابن خلدون در عرصه دانشهای گوناگون وجود دارد، او پژوهشگری برجسته و تحلیل گری زبردست بوده است. شیوۀ دانش پژوهی او به تعبیری همانند دانشمندان یونان باستان بوده است. ابن خلدون دانشها را همانند دانه های زنجیر به یکدیگر پیوسته می دانست و به علوم عقلی و انسانی توجه ویژه ای داشت. زمان به دنیا آمدن او که با اختلاف نظرهای کمتری همراه است به سال ۷۳۲ هحری – قمری در سرزمین تونس[۱۲] (Tunis) نوشته اند. به این ترتیب او از نظر زمانی در دوران زندگی ابن بطوطه می زیسته است. حدود نیم قرن از عمر او می گذشت که در سال ۷۸۴ هجری- قمری از تونس زادگاه خود به مصر رفت و در قاهره رحل اقامت افکند. او با اندوخته ای قابل توجه و تحسین از دانشهای گوناگون به قاهره درآمد. در آن مقطع زمانی حکومت قاهره در دست سلطان برقوق[۱۳] بود و چون آوازۀ دانشمندی و حقوقدانی ابن خلدون را شنید وی را در دستگاه حاکمیت خود و از جمله در قلمرو امور اجرایی و قضاوت پذیرفت و به او مقام و منصب داد. به دستور سلطان برقوق ابن خلدون به ریاست قضات آن سامان و یا به قول اعراب ابن خلدون قاضی القضات در حکومت برقوق گردید. پس از گذشت مدت زمانی به این سیاق ابن خلدون به شام رفت. زمانی که امیرتیمور گورگانی[۱۴] ملقب و معروف به تیمورلنگ[۱۵] شام را تسخیر نمود ابن خلدون به مقام امارت رسید. پس از مدتی تیمور به او اجازه بازگشت به قاهره را داد. ابن خلدون پس از مراجعت به قاهره در آن دیار درگذشت. زمان وفات او به درستی معلوم نیست، برخی آن را آغاز قرن نهم هجری- قمری نوشته اند و در آن زمان ابن خلدون افزون بر هشتاد سال داشته است. از آثار برجسته ابن خلدون کتاب «مقدمه ابن خلدون»[۱۶] است که به زبانهای گوناگون ترجمه شده است.
روایت شده است که ابن خلدون کتاب مقدمه خود را در سال ۷۷۹ هجری- قمری یعنی در حدود ۴۵ تا ۴۷ سالگی خود بیش از عزیمت به قاهره نوشته است.
دیگر آثار و تألیفات او در زمینۀ تاریخ عمومی از ارزش و اهمیت علمی- تحقیقی فوق العاده ای برخوردار است و در تحقیق و مطالعه در زمینۀ تاریخ ساسانیان نیز کاربرد وسیعی دارد.
ناگفته نماند که واقعیت امر هم چنین است که پرداختن به دانشهای دیگر راه را آسانتر برای تحلیلگر و منتقدی چون ابن خلدون می گشوده است. وی جهت مطالعه آثار علمی دانشمندان و پژوهشگران غیر عرب نیز رغبت زیاد از خود نشان داده و جهت دریافت اندیشه های آنان، زحمات زیادی را متحمّل گردیده است، بدیهی است که در این خصوص دور از حقیقت نیست که ابن خلدون افزون بر زبان عربی به زبانهای دیگری نیز جهت رسیدن به اهداف علمی خود نیز تسلط داشته است.
[۱] . نگاه کنید به: خدادادیان، اردشیر: هخامنشیها (۱۳۷۸) مبحث هرودت و تاریخ نگاری او
[۲]. Irak.
[۳]. Agypten.
[۴]. Syrien.
[۵]. Yemen.
[۶]. Indien.
[۷]. Tataren-Land.
[۸]. China.
[۹]. Sudan.
[۱۰]. Spanien (Andolos).
[۱۱]. Magreb=Marokko.
[۱۲]. Tunesien (Tunis).
[۱۳]. Sultan Barquq.
[۱۴]. Emir Timur, der Gurkanide.
[۱۵]. Timur, der Hinker.
[۱۶]. Moqaddima von Ibn Khaldun.
منابع نوشته:
کتاب تاریخ ایران در دوره ساسانیان، اثر دکتر اردشیر خدادادیان
وبسایت تاریخ ما، اِنی کاظمی