از سقوط ساسانیان تا ظهور سامانیان
بنا به نوشته برخی مورخان، سلسله سامانیان ۲۱ نوامبر سال۸۷۴ میلادی شکل گرفت. جواد هروی در کتاب «روزشمار تاریخ ایران از سقوط ساسانیان تا ظهور سامانیان» نوشته است: از میان رفتن حکومت طاهریان و ضعف و ناتوانی تدریجی که از غلبه ترکان در دستگاه خلافت پدید آمد، سرزمینهای خاوری خلافت را از نفوذ خلیفه و از امکان به کار بستن قدرت عملی او آزاد کرد. در چنین ایمنی و آسودگی که بهویژه دوری از بغداد آن را بیدغدغه میساخت، سرزمین فرارود که از عهد طاهریان یا پیش از آن به آلسامان واگذار شده بود، به رهبری فرماندهان این خاندان، مرکز یک دولت قدرتمند شد و خراسان و ری و مدتی هم، جرجان، طبرستان، و سیستان، از سوی خلیفه یا به حکم پیروزی و غلبه، به قلمرو آنها پیوست.
با آنکه پیروزی این خاندان بر جرجان، طبرستان و سیستان همیشگی نبود و چندان دوام نداشت؛ ولی خراسان و فرارود در بخش عمده دوره فرمانروایی آنها، از مداخله مستقیم کارگزاران خلیفه آزاد ماند و باقیمانده دنیای باستانی ایران، در شکل اسلامی خود، در همه این سرزمینها، زندگی تازهای یافت. یکی از ارکان اداری دولت سامانیان دیوانسالاری بود که به ۱۰ بخش تقسیم میشد: دیوان وزارت که در راس تمامی دیوانها قرار داشت و توسط وزیر اداره میشد بر مابقی بخشها نظارت داشت. دیوان خراج امور مالی دولت سامانی را بررسی میکرد. دیوان اشراف وظیفه بازرسی در امور دیوانی را به عهده داشت که در هر ولایت هم نایبی داشت تا به کارهای مربوط به این دیوان رسیدگی کند. دیوان رسائل وظیفه داشت فرمانهای حکومتی و مکاتبات اداری را ثبت کند این دستگاه به دیوان اسرار مشهور بود.
دو دیوان به نام شرطه و قضا با یکدیگر همکاری داشتند، شرطیان حافظ نظم و امنیت شهرها بودند و اجرای احکام جنایی در مرحله ابتدایی، قاضی نیز وظیفه حلوفصل منازعات بین مردم و رساندن حق به صاحب آن را داشت. تعیین این قضات به عهده قاضیالقضات مستقر در پایتخت بود. دیوان دیگری به نام برید وظیفه جمعآوری و گزارش اطلاعات را داشت و حافظ امنیت دولت بود. دیوان حسبه وظیفه دینی، اجتماعی و اقتصادی داشت و در زمینه امر به معروف و نهی از منکر بر کار اصناف و بازاریان نظارت داشت. دیوان سپاه مسوول ثبت مشخصات و تعداد افراد هر فرمانده بوده و همچنین وظیفه داشت مواجب آنها را تعیین و سلاح و اسب آنها را تامین کند.دیوان اوقاف، آّب و مملوکات خاصه از دیگر دیوانهای سامانی بودند.