با تاریخچه امپراطوری آسیای غربی آشنا شوید
مدتهای طولانی در تمام نواحی شمال اروپا و آسیا هوا خیلی سرد بود. آن دوران را دوره یخ ها می نامند و یخچالهای عظیم طبیعی تا حدود اروپای مرکزی را پوشانده بودند. احتمال دارد که در آن دوران ها اصولا انسان هنوز به وجود نیامده بود یا اگر هم انسانی وجود داشت بیشتر شبیه حیوان بود تا شبیه انسان. ما اکنون می توانیم بگوییم که در روزگاران سابق یخچالها تا نواحی اروپای مرکزی و انگلستان پایین آمده بودند و تمام قسمتهای شمالی را پوشانده بودند زیرا هنوز هم می توانیم آثار و نشانههای مشخص و مخصوص وجود یخچال ها را که در این کشورها باقی است ببینیم. این نشانهها در روی سنگ ها و صخره های قدیمی پیدا می شود و به این جهت فکر می کنیم که در آن زمانها قاعدتا هوای اروپای شمالی و مرکزی خیلی سرد بوده است.
بعد ها هوا کم کم گرمتر شد و یخچالها هم آب شدند. زمین شناسان به ما می گویند که بعد از دوران یخبندان و سردی فوق العاده، یک دوران گرما فرا رسید که هوای اروپا و نواحی غربی آسیا حتی از آنچه امروز هم هست خیلی گرمتر شده. به علت این گرمای زیاد در این مناطق جنگل های عظیمی رویید.
آریائیها که قبایل صحراگرد بودند و در جستجوی زمین های علفزار برای حیوانات اهلی خود دائما جا به جا می شدند و در حرکت بودند به اروپای مرکزی رسیدند. به نظر می رسد که آنه در آن زمانها هیچ کار فوق العاده و قابل توجهی انجام ندادند و به این جهت می توانیم فعلا آنها را نادیده بگیریم، احتمال دارد که مردمان متمدن یونان و نواحی اطراف دریای مدیترانه به آریائیها در آن زمان به چشم وحشی می نگریستند. اما این وحشی ها یک زندگی همراه با نیرومندی و سلامتی داشتند و با یک روح جنگجویی و دلیری در جنگلها و دهکده هاشان بسر می بردند و بدون اینکه خودشان بدانند خود را برای روزی آماده می کردند که بر سر مردمان متمدن آسیای غربی و اروپا واژگون کنند.
اما در آسیای غربی سه تمدن بزرگ وجو داشت: بین النهرین، هند و چین. در بین النهرین و ایران و آسیای صغیر حتی در همان زمانهای قدیم امپراطوری های متعددی یکی به دنبال دیگری می آمدند و می رفتند. در آنجا بود که امپراطوریهای آشوری، مدی، بابلی و بعدها هم ایران به وجود آمد. لازم نیست که به جزئیات بپردازیم و بگوییم که چگونه این امپراطوریها با یکدیگر میجنگیدند و یا تا مدتی در حال صلح در کنار یکدیگر می ماندند و بعد هرکدام دیگری را به کلی نابود می ساخت. مسلما می دانید که چه اختلاف عظیمی میان وضع دولت شهرهای یونان و امپراطوریهای آسیای غربی وجود دارد. چنین به نظر می رسد که در نواحی آسیای غربی از همان زمانهای بسیار قدیمی تمایل شدیدی برای بوجود آوردن دولت های بزرگ وجود داشته است. ممکن است این تمایلات به خاطر تمدن های قدیمی که در این نواحی بوده است به وجود آمده باشد یا شاید هم دلایل دیگری وجود داشته است.
کوروش کبیر یکی از افرادی بود که در آسیای غربی یک امپراطوری بزرگ به وجود آورد که مرزهای آن تا نواحی غربی هند هم می رسید. اما یکی از جانشینان او به نام داریوش امپراطوری خود را جتی از این اندازه هم بزرگتر و وسیعتر ساخت. از مصر تا قسمتهایی از آسیای مرکزی و حتی یک قسمت کوچک از هند در حدود سواحل رود سند در قلمرو دولت او بود. گفته می شود که مقادیر هنگفتی طلا به عنوان هدیه از استانهای هندی امپراطوری داریوش برای او فرستاده می شد در حالیکه اکنون در این نواحی به هیچوجه طلا پیدا نمی شود و این سرزمینها بصورت اراضی بایر و بی حاصلی درآمده اند.
این وضع نشان می دهد که چگونه آب و هوا در این نواحی تغییر یافته است. وقتی که تاریخ بخوانید و اوضاع و احوال سابق را با اوضاع کنونی مقایسه کنید، یکی از چیزهایی که شاید خیلی توجه شما را جلب کند، تغییراتی است که در آسیای غربی روی داده است. این نواحی دارای سرزمین هایی بوده است که از آنجا قبایل بی شمار و گروههای عظیم در نواحی مختلف و قاره های مختلف پراکنده شدند. در اینجا بود که در دورانهای سابق شهرهای بزرگ و پر جمعیتی وجود داشت که از حیث ثروت و جمعیت با پایتخت های امروزی اروپا قائل مقایسه بودند، شهرهای بزرگ که حتی از کلکته و بمبئی امروز هم خیلی بزرگتر بودند. آن شهرها، باغها و چمنزارهای وسیع داشتند و آب و هواشان بسیار مطبوع بود. نه زیاد سرد و نه زیاد گرم. تمام این چیزها در روزگار های سابق بود و اکنون از صدها سال به اینطرف آنجاها بصورت یک سرزمین خشک و بی حاصل و تقریبا یک بیابان تهی درآمده است.
بعضی از شهرهای باستانی و قدیمی آسیای صغیر مانند سمرقند و بخارا هنوز وجود دارند که حتی نام آنها خاطرات فراوانی تجدید میسازد اما آنها نیز اکنون همچون اشباحی از وجود های بزرگ سابقشان هستند.