ستارهشناسی در ایران باستان
ستارگان همواره انسان را شیفته و مجذوب خود ساختهاند به طوری که بعضی از آنها مورد پرستش انسانها واقع میشدند. آسترون در زبان یونانی به معنای ستاره و ستارهشناسی، علم مطالعه اجرام آسمانی است. مطالعه و بررسی ستارگان، سیارهها و تاثیرشان بر بشر در ایران باستان همواره موضوع تحقیق محققان باستان بوده است. از میان علوم به جای مانده در ایران باستان، اطلاعات ارزشمندی در مورد آخرین اکتشافات علوم نوین حاصل میشود. نمونه آن، است که در اوستا یافت شده است. در باب تاثیر آن اینطور آمده که اگر در بهار و در هنگامی که قرص ماه کامل است، دانهای کاشته شود میوه آن گیاه، شیرین و فراوان خواهد بود.
در ایران باستان، خرد در آفرینش همواره مورد بحث بوده و معارف حاصل از این مباحثات کاربرد فراوانی در سازمانبخشی و اصلاح حیات بشر روی زمین داشته است. هدف، قرارگرفتن در مسیر صواب و پیشروی به سوی تکامل هر چه بیشتر بود. این محققان در انجام ماموریتشان کاملا موفق بودند و ما اگر به درستی اطلاعات بسیار اندکی را که در این ارتباط به جای مانده است تحلیل کنیم به درستی این موضوع پی خواهیم برد.
امروزه یکی از ابزار مهم یگانگی ارتباطات، تجارت و بازرگانی، بهرهگیری از تاریخ است. اندیشه و تفکر چنین تاریخی، اندیشهای ایرانی است و گرینویچ کهن در سیستان قرار داشت که نیمروز خوانده میشد. در ادوار باستان رصدخانهای تحت عنوان نیمروز احداث شده بود که در ۵/۳۳ درجه عرض جغرافیایی واقع بود و تاریخ به وسیله آن تعیین میشد. دلیل انتخاب این موقعیت مکانی آن بود که در آن عرض جغرافیایی هیچ تمدنی وجود نداشت و به همین خاطر آنها نقطه نیمروز را بر ۵/۳۳ درجه قرار دادند. از طرف دیگر سیستان از جانب شرق به غرب در مرکز تمدن کهن قرار داشت به طوری که هنگام ظهر در سیستان، در تمامی کشورهای تمدن باستان، خورشید طلوع کرده بود، در شرق، خورشید غروب میکرد و در غرب سپیدهدم بود. بسیاری از محققان رصدخانه نیمروز را به زردشت نسبت میدهند.
ایرانیانباستان دانش گستردهای هم در مورد سیاره خویش داشتند. آنها میدانستند که زمین متشکل از هفت منطقه مجزاست همانگونه که در اوستا بارها عبارت قابل مشاهده است.
نکته مهمترآن است که ایرانیانباستان از ارتباط میان خورشید و زمین مطلع بودند. آن هنگام که در سال ۱۶۱۶ میلادی گالیله را به خاطر باورش به گردش زمین به دور خورشید محاکمه و مجازات کردند، ایرانیان دو هزار سال پیش از حرکات زمین به دور خورشید آگاه و مطلع بودند. جشن نوروز از بزرگترین نتایج کاوشهای ستارهشناسی ایرانیان است.
ایرانیان کهن از تمامی تحولات ستارهشناسی از جمله اعتدالین هم مطلع بودند. ایرانیان در این راستا روشی هم برای ایجاد تقویمی که با طبیعت نیز انطباق داشته باشد ابداع کردند. ایرانیان که در باب خرد در آفرینش تحقیقات فراوانی انجام داده بودند به این نتیجه رسیدند که برای انطباق اعتدال با طلوع آفتاب که آغاز سال نو خوانده میشد در نقطهای از کشور منتظر بمانند. چنین نوروزی که از نظر باستانشناسی هم در تاریخ ثبت شده بود در سال ۴۸۷ پیش از میلاد با انطباق اعتدال بهاری با طلوع آفتاب در تخت جمشید معین شد.
ایرانیان تمدن کهن از دانش ستارهشناسی برای تاثیر گذاردن بر دیگران نیز استفاده میکردند. یهودیان در چرخش هزاره در انتظار ظهور مسیح بودند اما با عدمظهور وی، مایوس و ناامید شده بودند. ایرانیان به یهودیان کمک کردند تا تقویمشان را با وارد کردن یک سالنمای خورشیدی دوباره محاسبه کنند. روش پیشنهادی ایرانیان مورد پذیرش واقع شد و راه را برای شناسایی هر چه بیشتر عیسی مسیح و مساله ظهور ایشان باز کرد.
با نگاهی اندک میتوان اقدامات صورت گرفته دست ایرانیان را با دیگر تمدنهای همعصرشان مقایسه کرد. یک نمونه به ستارهشناسی مصریان باستان برمیگردد که اعتقاد داشتند باید نقش ستارگان روی زمین طراحی شده و هرمی احداث شود که نشاندهنده هر یک ازستارهها باشد و پادشاهانشان را به این امید در آن اهرام دفن کنند که آنها به ستارگانی رجعت خواهند کرد که طرحشان روی اهرام کشیده شده بود. نیروی کار و ثروت این ملت صرف پرداختن به این باورها میشد. اما بابلیان تحتتاثیر تمدن ایرانی قرار داشتند. انجیل به نحوه بنای برج بابل برای رسیدن به خدایانی که آن سوی ابرها و در میان ستارگان قرار داشتند اشاره میکند.
آسمانها برای ایرانیانباستان بر پایه تعالیم زرتشت، جایگاه بهشت موعود نبود چون بهشت و جهنم زرتشتیان روی زمین قرار داشت.
ایرانیان کهن دانش وسیعی در باب ستارهشناسی داشتند و از آن هم به منظور سازماندهی و اصلاح زندگی خود و هموطنانشان بهره میجستند. آنها طبیعت را مورد مطالعه قرار میدادند و از مزیتهای آن برخوردار میشدند.