جامعۀ مصر در ممفیس در دوران سلطنت قدیم ۱

برای حفظ اتحاد مصر، مِنِس، نخستین فرمانروا، پایتخت جدیدی ساخت که در حدود سی کیلومتری جنوب قاهرۀ امروزی، در مرز بین مصر علیا و مصر سفلی واقع بود. این شهر در ابتدا اینه هج (Ineh-hedj) یا «دیوار سفید» نامیده می شد- که وجه تسمیۀ آن داشتن دیوارهایی از خشت گلی سفید شده ای بود که دور تا دور قصر پادشاه را احاطه کرده بودند- و بعدها ممفیس نامیده شد. تمام فراعنۀ مقتدر دورۀ سلطنت قدیم از این شهر بر مردم حکومت می کردند و مصر را به بالاترین حد قدرت و اعتبار و شهرت رساندند. براساس گفتۀ یکی از منابع باستانی، «مشابه ممفیس هیچ گاه دیده نشده است.»
بر تارک جامعه
مورخان نمی توانند دقیقاً در مورد شکل ممفیس نظری بدهند، زیرا شهرهای مصر باستان که برخلاف معابد و آرامگاه ها، از چوب و خشت ساخته شده بودند تا حد زیادی از بین رفته اند. اما بعضی دانشمندان تصویری از زندگی شهری را در مصر باستان بازسازی کرده اند. آن ها معتقدند که مردم طبقات مختلف- اشراف، کاهنان، کارگزاران حکومتی، صنعتگران ماهر و کارگران عادی- در این شهر سلطنتی زندگی می کرده اند. زندگی مصری ها در ممفیس، مثل سایر مناطق مصر، بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعیشان در اطراف فرعون دور می زد.
فرعون و خانواده اش در قصری بزرگ در قلب شهر زندگی می کردند. این قصر با دیوارهای ضخیم مِنِس احاطه شده بود. این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به قصرهای امروزی اسباب و اثاثیۀ کم تری داشت. اسباب قصر شامل صندلی هایی با پایه های به شکل پنجۀ شیر، صندوق هایی از آبنوس و عاج برای البسه و جواهرات و تخت هایی باریک با کناره های مزین بود و برق طلا در همه جا قایل رؤیت بود.
کف اتاق ها، دیوارها و سقف ها گچکاری بود و با نقاشی هایی که صحنه هایی از زندگی در مصر را نشان می داد پوشیده شده بود. محتمل است که کف اتاق ها با نقش دریاچه هایی پر از ماهی و نیلوفر دریایی و دیوارها با نی های پاپیروس که روی آن ها غازهای وحشی در حال پرواز نمایش داده شده بود، تزیین می شدند و احتمالاً سقف ها منظره آسمان شب های مصر را نشان می دادند.
هر یک از اعضای خانوادۀ سلطنتی تعدادی اتاق و تعدادی مستخدم برای خودشان داشتند. چون در بدن اعضای خانوادۀ سلطنتی خون الهی جریان داشت، لازم بود که آن ها قبل از ظاهر شدن در برابر مردم شبیه به خدایان یا الهه ها لباس بپوشند و همین کار مدت زیادی زمان لازم داشت. برای مثال، روز فرعون با استحمام در یک وان مرمر زیبا شروع می شد. این کار تنها استحمام نبود، بلکه یک آیین مهم مذهبی بود که در حضور تعدادی از درباریان و حضار انجام می شد. این مراسم قسمتی از نظام آداب و معاشرت درباری بود که با گذشت زمان پیچیده تر شد. صرف حضور در این مراسم خود اعتبار و نشانۀ شأن افراد بود.
جیمز هنری بریستد، مصرشناس، این نظام را چنین توصیف کرده است:
تمام نیازهای خاندان سلطنتی توسط بعضی اعیان که وظیفه شان تأمین نیازهای قصر بود برآورده می شد. این افراد معمولاً عنوانی متناسب با کارشان داشتند مثل پزشک دربار یا رهبر گروه موسیقی دربار. گرچه آرایش افراد سلطنتی به نسبت ساده بود، اما همیشه سپاه کوچکی از سازندگان کلاه گیس، سازندگان صندل، عطرسازان، رخت شویان، شویندگان و نگهبانان رختکن سلطنتی، اتاق های شاه را اشغال می کردند.
فرعون پس از پوشیدن لباس های لطیف، به سر گذاشتن تاج و برداشتن سایر نمادهای پادشاهی اش به سالنی که تخت سلطنت در آن قرار داشت می رفت تا تجارت کشور را هدایت کند. ملکه و شاهزادگان به اتاق های مخصوص خودشان می رفتند، جایی که در آن به سایر درباریان می پیوستند و تفریح می کردند.
شهبانوی اعظم، یا به عبارتی همسر خاصۀ فرعون، از نظر سیاسی قدرتمندترین زن در سراسر کشور بود. فرزندان او مستقیماً وارث تخت پادشاهی بودند. اما فرعون معمولاً چندین همسر صیغه ای داشت، که آن ها هم فرزندانی می آوردند و در همان قصر زندگی می کردند. اگر حاکم از ملکه اش فرزند پسری نداشت، یکی از دخترانش با یکی از پسران سایر همسران فرعون ازدواج می کرد. مصریان هیچ ممنوعیتی برای ازدواج منسوبین سلطنتی با یکدیگر نداشتند. آن ها معتقد بودند ازدواج های بین خانواده، خون الهی آن ها را خالص نگه می دارد و سلسلۀ سلطنتی حاکم را قوی تر می کند.
قدرت و مناصب

بسیاری از اشراف در حومۀ شهر ممفیس زندگی می کردند. تعدادی از مورخان معتقدند که آن ها در ویلاهای زیبایی که از چوب و خشت ساخته شده بود، ساکن بودند. این ویلاها را دیوارهای بلندی احاطه می کرد و هر یک باغی داشت که دارای یک استخر پر از ماهی بود که سطح آن را نیلوفرهای آبی می پوشاندند. در یک سمت استخر، معبدی کوچک قرار داشت که افراد خانواده در آن جا عبادت می کردند.
اسباب و اثاثیه ظریف، البته نه به خوبی آن چه فرعون داشت، اتاق های ویلا را زینت می داد. در سالن بزرگ پذیرایی، که اصلی ترین اتاق بود، دیوارها و ستون های چوبی، که پایه های حایل سقف مسطح ویلا بودند، با صحنه هایی از زندگی مصری تزیین می شدند. قالی های ضخیم در کف اتاق پهن می کردند. در این نوع خانه ها حتی حمام هایی در داخل خانه وجود داشت که در آن جا خدمتکاران، اشراف را می شستند و در کنار حمام ها، توالت هایی بود که شامل نشیمنگاهی آجری می شد که روی لگن های قابل جابجایی تعبیه شده بود.
بعد از شستشو، یک خانوادۀ اشرافی عادی، صبحانه اش را که شامل شراب، میوه، نان ادویه دار، عسل و خرما بود، می خورد. سپس مرد خانواده برای کار نزد فرعون به دربار می رفت. این افراد مهم ترین و قدرتمندترین کارگزاران فرعون بودند. برای مثال کارگزاری که عنوان «چشم و گوش پادشاه» را داشت، مسئول بازجویی ها و پرس و جوهای محرمانه برای فرعون بود. بعضی از این افراد به وزیر در انجام وظایف متعددش کمک می کردند. برای مثال، یکی از اشراف ممکن بود در سفری همراه با وزیر برای بازدید یکی از ایالت ها برود یا به وزیر در نقش قاضی اعظم خدمت کند.
جامعه مصر باستان مردسالار بود. اما وضع زنان، به خصوص زنان متمول، در مصر بهتر از زنان در سایر جوامع باستانی یا حتی بعضی کشورهای امروزی بود. آن ها نمی توانستند مناصب دولتی داشته باشند و نفوذ سیاسی ناچیزی داشتند، اما گاهی زنی صاحب شأن می توانست در غیاب همسرش در کارهای حکومتی یا ادارۀ یکی از ایالات کشور کمک کند.
زن مصری می توانست صاحب ملک و دارایی باشد و غالباً زمین های با ارزشی جزو جهیزیۀ ازدواجش بود، ازدواجی که تقریباً همیشه توسط والدین عروس و داماد ترتیب داده می شد. گرچه شوهر می توانست این زمین ها را اداره کند، ولی زن حق داشت وصیت کند و ملک و دارایی اش را برای هر که خواست، ارث بگذارد. زن مصری می توانست درخواست طلاق کند و معمولاً ثلث دارایی های حاصلۀ بعد از ازدواجِ زوجین، به او تعلق می گرفت. بعد از طلاق نیز دارایی خودش را پس می گرفت و حق سرپرستی فرزندان را نیز داشت
تفریح و سرگرمی ها
پس از پایان یافتن کار روزانه، اشراف معمولاً به خانه باز می گشتند تا برای میزبانی یا رفتن به میهمانی آماده شوند. خانم ها لباس های بلند و تنگ و مردان، دامن مردانه می پوشیدند. لباس ها و دامن ها اگر چه شبیه به مدل البسۀ طبقات اجتماعی پایین تر بود، اما از پارچه های ظریف تر تهیه می شد و با رشته هایی از طلا روی آن ها نقش هایی دوخته می شد. آرایش چشم زنان و مردان مشابه هم و بسیار غلیظ بود و هم زنان و هم مردان کلاه گیس های مشکی داشتند. همگی بهترین جواهرتشان را می آویختند. هر خانم یک جعبه آرایش به همراه داشت که حاوی شانه ها، تیغ ها، روغن ها، قاشق های پماد، زغال سیاه و مالاکیت (Malachite) سبز برای آرایش چشم ها و آینه های مسی یا نقره ای صیقل داده شده بود. خدمتکاران برای میهمانان گوشت گاو، بز، غاز، لوبیا، نخود، انگور، خرما، نان و شیرینی می آوردند. زنان و مردان مطابق رسوم جداگانه می نشستند. آن ها با دست غذا می خوردند و همراه غذایشان شراب می نوشیدند. سپس می نشستند و به تماشای کارهای تردستان، نوازندگان، حرکات آکروباتی، دختران رقصنده می پرداختند. یک ترانۀ قدیمی نظر یک مصری متمول را نسبت به زندگی چنین توصیف می کند:
تا وقتی زنده هستی، به دنبال خواسته های قلبت باش…
شیون کردن هیچ کس را از درد سر رها نمی سازد…
استراحتی بکن،
کسل و دلسرد نباش
هیچ یک از آن هایی که این زندگی را ترک گفته اند، دوباره باز نخواهند گشت.

نوازندگان و رقصندگان اشراف را سرگرم می کردند. اشراف در میهمانی ها بهترین کلاه گیس ها و لباس هایشان را در بر می کردند.


مستخدمان خداوند
بعضی اشراف مثل کاهنان به فرعون خدمت می کردند و عنوان «مستخدم خداوند» را داشتند. آن ها علاوه بر ادارۀ معابد شهر مناصبی دولتی نظیر معمار، ریاضیدان و منجم نیز داشتند.
در ابتدا، معابد بزرگ در ممفیس مانند معبد پتاح (ptah)- خدای شهر که پس از پایتخت شدن ممفیس در سلطنت قدیم خدای همگان شد- تعداد کمی کارکنان دایمی و تعدادی کارکنان موقتی داشتند. کارکنان دایمی شامل یک کاهن بزرگ و چند دستیار وی بودند و کارکنان موقتی کاهنانی بودند که سالی سه بار، هر بار به مدت یک ماه، خدمت می کردند. بعدها، در بعضی معابد بزرگ تعداد کارکنان دایمی بسیار زیاد شد.
برای تمام کسانی که در معابد انجام وظیفه می کردند، پاکیزگی مذهی لازم بود. براساس گفتۀ هرودوت «کاهنان در حین انجام وظایفشان یکروز در میان تمام بدنشان را می تراشیدند تا در برابر وجود شپش یا هر پلیدی دیگری احتیاط کنند.»
کاهنان معابد آیین مذهبی مهم را به نیابت از فرعون که در واقع تنها کسی بود که می توانست مستقیماً با خدایان ارتباط برقرار کند، انجام می دادند. این آیین شامل شستن مجسمۀ پتاح، تعویض لباس هایش و آوردن غذا برای او بود. آدولف اِرمن، مصرشناس می گوید:
کسی که احترام الهی به او گذاشته می شد- چه آمون بود یا ایزیس، پتاح یا فرعون متوفی- همیشه می دیدیم که سرخاب تازه بر گونه اش مالیده شده و لباس های جدید بر مجسمه اش پوشانده شده است و محراب مقدس که مجسمه در آن نگه داشته می شد همیشه پاکیزه و پر عطر است.
بیش تر غذاهایی که به عنوان هدیه برای خداوند برده می شد، از زمین هایی که فرعون به معبد داده بود، به دست می آمد؛ معبد به این ترتیب می توانست پتاح را تأمین و ستایش کند. به همین دلیل، کاهنان علاوه بر انجام آیین مذهبی، باید بر املاک معبد نیز نظارت می کردند. علاوه بر محصولاتی که از این زمین ها به پتاح می رسید، فرعون نیز قسمتی از درآمدش- غلات، شراب، روغن و عسل- را که از مالیات ها و زمین های سلطنتی اش جمع آوری شده بود، تقدیم می کرد.
برای احترام به پتاح، کاهنان به طور دوره ای جشن های مذهب، به خصوص جشن هایی برای وقایع مهم موجود در افسانه های الهی، تدارک می دیدند. کاهنان زن که معمولاً زنانی صاحب شأن و به طریقی از منسوبین کارگزاران حکومتی بودند در رقص و نواختن آلات موسیقی شرکت می کردند. نانوایان، آبجوسازان، قصابان و آشپزانی که برای معبد کار می کردند صبح و شب برای تهیۀ غذا زحمت می کشیدند و هنرمندان و صنعتگران معبد هدایای دیگری برای خدا می ساختند.
تمام این هدایا «به خاطر زندگی، سعادت و سلامت» فرعون تقدیم می شدند. بعد از مراسم، مردمی که در جشن شرکت کرده بودند می توانستند در صرف اغذیۀ تقدیمی شریک شوند؛ غذایی که در سایر اوقات توسط کاهنان و کارگران معبد مصرف می شد. در یکی از برنامه های جشن، مجسمۀ پتاح را در قایقی مقدس می نهادند و به محرابی خارج از معبد می بردند. این کار به مردم ممفیس امکان می داد تا پتاح را عبادت کنند و از خدا نکاتی را بپرسند. مردم معتقد بودند خدا با نوسان کشتی در یک جهت خاص به سوالات آن ها پاسخ می دهد.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. علی همتی می گوید

    درود بر شما،
    سال نو بر شما مبارک،
    از زحمات شما سپاسگزارم،
    نمی دانم چرا امکان دیدن تصاویر برخی از نوشته های شمابرای اینجانب ممکن نیست! به عنوان مثال تصاویر همین متن حاضر برایم قابل رؤیت نیست. چنانچه راهکار مناسبی وجود دارد – مثلا لینک کمکی – لطفا برایم ارسال فرمایید.
    باز هم از زحمات شما سپاسگزارم.

ارسال یک پاسخ