خواجه ها چه کسانی بودند و چه قدرتی در دربار پادشاهان قاجار داشتند؟

 

 بار دیگر سریال جیران نام خواجه ها و قدرت آن ها در دربار پادشاهان را بر سر زبان ها انداخت. و اما خواجه کیست؟ چرا به مردان حرمسراها خواجه می گفتند؟ چطور مردان را خواجه می کردند و خواجه کردن یعنی چه؟

 در ابتدا خواجه به معنای بزرگ، سرور، آقا و کدخدا استفاده می‌شد. از آنجایی که کسی که به مراقبت حرمسرای شاهان گماشته می‌شد، در واقع بزرگ و نیز سرپرست حرمسرا بود، به آن خواجه حرم می‌گفتند. اما به مرور زمان نیز شاهان که نگران دفاع از ناموس و حفظ امنیت حرمسرای خویش بودند، برای سرپرستی حرمسرای خود از مردان اخته استفاده می‌کردند و از همین روی اخته بودن هم به معانی خواجه اضافه شد.

 

 

در میان خدمتکاران، خواجه ها نسبت به بقیه افراد نفوذپذیری بیشتری داشتند. با آنکه زنان حرمسرا در فضایی بسته زندگی می‌کردند، اما گاه با اعمال نفوذ یا توطئه‌هایشان و همکاری خواجه ها توانستند موفق به برکناری پادشاهی شوند.

مردم در شهرهای بزرگ، در زمان قاجار، مخصوصا در تهران، برای ورود به دربار، حرمسرای شاه و شاهزادگان و سایر بزرگان در قالب غلام و خواجه و کنیز درمی‌آمدند. برای هر دختر شاه به محض تولد یک دده (پرستار) و یک خواجه در نظر گرفته می شد تا او را بزرگ کرده و کمکش کنند. خیلی ها، مخصوصا آنهایی که به دنبال جلب توجه شاه و سایر مردان قدرتمند بودند، برای به دست آوردن موقعیت بهتر و قدرتمندتر شدن، هرجا زنی زیبا می دیدند مهم نبود که چه شرایطی دارد، او را به خواجه حرمسرا معرفی می کردند تا وارد دربار شود.

 

 

خواجه ها چه کسانی بودند و چه جایگاهی در دربار داشتند؟


در اوایل نوجوانی، خواجه ها را  بین هفت تا ۱۰ سالگی اخته می کردند و بدین ترتیب بعد از اخته کردن به آن ها خواجه، اخته یا آغا می‌گفتند. ظاهر آنها بیشتر زنانه بود و سنشان از ظاهرشان قابل تشخیص نبود. این خواجگان هم از سفید پوستان قفقازی و هم اسیران سیاه پوستان آفریقایی بودند. گاهی اوقات خلافکاران و مجرمینی که تجاوز انجام داده بودند، نیز اخته می شدند. پس از اخته شدن، اگر زنده می ماندند زندگی به کامشان می شد. چرا که داشتن خواجه سفید پوست عنصری تجملی در دربار به حساب می آمد.

قیمت یک خواجه حداقل سه برابر سایر غلامان بود. خواجه­ باشی و سر خواجه ­ها اغلب درآمد خوبی داشتند و حقوق خوبی نیز دریافت می کردند. آن ها نه تنها اتاقی در اندرونی که خانه ای هم در شهر داشتند. ناصرالدین شاه در نهایت پس از مرگ خواجه ها صاحب دارایی های آنها می شد، در نتیجه در رسیدگی به آنها کم نمی گذاشت.

 

 

خواجه‌ ها در خدمت زنان حرمسرا


در دوران ناصرالدین شاه، تعداد خواجه های حرمسرا نیز به بیش از ۹۰ نفر می‌رسید و شاه خودش هفت خواجه ویژه داشت که از میان آنها می‌توان به آغا بشیر، آغا محمدخان و آغا غلامعلی نیز اشاره کرد. آغا بشیر که از وی به عنوان خواجه نخست ناصرالدین شاه یاد می‌شود از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و علی‌رغم قانونی که برای منع زن گرفتن خواجه‌ ها وجود داشت، پس از مرگ محمدشاه، یکی از زیباترین زنان او را به همسری انتخاب کرد.

وظیفه خواجه سرایان محافظت از حیاطی بود که مخصوص زنان بود و اغلب همانجا نیز زندگی می کردند. ریاست خواجه ها با یک نفر سر خواجه بود و خود این سرخواجه ها زیر دست آغاباشی، رئیس حرمسرا و خواجه ها بودند. تعداد خواجگانی که در خدمت زنان حرمسرا بودند بستگی به این داشت که آن زن تا چه حد مورد علاقه و محبت شاه قرار داشت. بیشتر خانم های دربار یک تا دو خواجه داشتند؛ البته زنان درجه سه حرمسرا، خواجه نداشتند.

خواجگان دربار ناصرالدین شاه کلیددار خزانه سلطنتی بودند و همچنین وظیفه مراقبت از غذای شاه را بر عهده داشتند.

 

 

آغا بهرام، خواجه محبوب جیران


آغا بهرام خواجه مخصوص جیران، سوگلی محبوب ناصرالدین شاه بود که ارج و قربی بیش از سایر خواجگان نزد شاه داشت. وی که ظاهری به مراتب زشت‌تر از بقیه خواجه ها داشت از نزدیکی به شاه استفاده می‌کرد و گاه برای آنکه حرف زنانی از حرمسرا که برای مدت طولانی موفق به دیدار با شاه نمی‌شدند، به او برساند، انعام ویژه‌ای از این زن‌ها می‌گرفت.

منبع روزیاتو

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
16 نظرات
  1. امیر می گوید

    وقتی به عکسها نگاه میکردم ی موضوع ذهنم مشغول کرده بود اینکه تک تک اینا روزی برای خودشون برو بیایی داشتن اما الان زیر خروارها خاک خوابیدن و هیچ کسیم حتی لحظه ای به فکرشون نمیوفته انگار که اصلا نبودن عاقبت خودمون ی روزی اصلا اثری ازمون نخواهد بود فقط شاید چند خط تو کتاب درسی تاریخ ازمون بنویسن و به همون سرعتی که تو ذهن میره فراموشم میشه

    1. بهنام شمشیری می گوید

      بله درسته تازه زمانی از یه نفر در تاریخ مینویسند که بنا به دلیل و مشخصه خاصی زبانزد بشه. شما اگر توجه کنید خود ما نهایتا” و حداکثر تا پدرِ پدر بزگمون رو اونهم محدود شاید از اون چیزی بدونیم یا درباره ش صحبت بکنیم.

      1. نوشین می گوید

        آقای شمشیری،اسممون توی کتاب زندگی خودم ن و وجدانمون خوب بمونه کافیه،شبا بدون عذاب وجدان بخوابیم کافیه،اهمیت نداره کسی بنویسه یا ننویسه،روز محور خودت زندگی کن.

    2. قاسم می گوید

      مگر از من و شما اسم میماند

    3. نوشین می گوید

      بله نکته جالبی بود آقای امیر،و جالب تر اینکه زندگی زیبا تر از اونیه که بخوای مثل حسادت ها و نامهربانی های زنان دربار و پادشاهان،زشتش کنی،

    4. علی می گوید

      افرین منم تو همین فکر بودم

  2. مجید محاوی می گوید

    مانند پرستوهای این روزهای ما خاجه دارن ولی اخته نشدن

  3. طاهر می گوید

    خاک توسرخاجه های لعنتی وشاهان هوس باز بلخره بادست خالی وبایک کفن وکلی حق الناس ازدنیارفتن

    1. من او می گوید

      حق الناسی که بر گردن آخوندهاست ، کمتر از شاهان درباری نیست .

      1. نوشین می گوید

        الان چه ربطی داره انسان بی منطق به اخوندا؟برفرض من یه آخوند باید جمع‌ ببندی،یه کم درس بگیر از تاریخ و روز قیامت که قراره بهای تک تک حرفامون جوب پس بدیم،هیچ وقت هیچ صنفی رو جمع نبندید،هیچ وقت دنبال مجرم نگردید،چه قدر بد زندگی می‌کنید شما ها،البته که من نوجوون نمیخوام از شما تهمت زدن و قضاوت کردن رو یاد بگیرم و سعی میکنم مطلبی که میخونم توی زندگیم درس عبرت بشه نه اینکه باز هم بیام و با بیماری یه حرف بیخود رو دائم تکرار کنم،تنفر براگیزه،وای به حال ما که امثال شما بزرگترامونید.

    2. نوشین می گوید

      عبرت بگیر آقا طاهر،لعن و نفرین جز پراکنده کردن انرژی منفی سودی نداره،همین

  4. مهدی می گوید

    چه حس جالبی بهت دست داده با دیدن عکسا، اتفاقن به نظرم از نسل ما تو تاریخ خیلی هم زیاد صحبت میشه، آدمای پنج شیش دهه بعد در مورد ما میگن: واااای یا خوده خدا، اینا کی بودن که تو اون شرایطه …ب…و…..ق.. باز زنده موندن و زندگی کردن. سه چهار صده بعدی ها هم مطمعنن با یه اسم در خور نسل ما، مثل مثلن سلسله ی سگجانیان یاد خواهند کرد. یه موقه بهتون بر نخوره رفقا…. منظورم خودم و انسانهایی مثل خودم هستش که تو زندگیشون هیچ چیز واسه افتخار کردن بهش ندارن جز اینکه به همه ی تاریخ ثابت کردن تو همچین شرایطی هم میشه زنده موند…..
    تف تو این جور زنده موندن

    1. نوشین می گوید

      شما رو هم نمیدونم،ذهن محدود شماست که میگه سلسله سگجانیان،اسم من نوشینه،شاید توی کتاب‌ها اسمم نیارن ولی قراره اتفاقای بزرگی رو حد اقل واسه خودم رقم بزنم،چه اهمیتی دوره اسمت توی کتابا باشه،وقتی تو داری هر روز با معما و فیلم زندگی خودت روبرو میشی و به جایحل کردن اون توی گوشی و جلوی تلویزیون خودت رو سرگرم میکنی،ما همه ی ما میتونیم بهترین بازیگرای زندگی خودمون باشیم،از نقش های خوب بقیه آدما ایده بگیریم و از بدی هاشون عبرت،نگاه ما به زندگی،آینده ما رو میسازه،یا خوبه که بگم رویا هامون فردامون رو،

      1. جواب نوشین بچ می گوید

        وقتی هنوز خیلی بچه ایی و نمیدونی اطرافت چه خبره :

  5. پوریا می گوید

    ممنو بابت مطلب آموزنده

    1. Mahdi می گوید

      دوستان عزیز سلام اسم من و شماها تا ابد در تاریخ میماند چرا که همت کردیم برای هم نوشتیم آرزو دارم همه شما عزیزان بهترین ها نصیبتون بشه هر چه دوست دارید داشته باشید .لطفا یه لبخند منو مهمون کن عزیزم

ارسال یک پاسخ