“سنگ صبور”
(تصویر: آناهیتا)
در صفحه فرهنگ مردمی مقاله بسیار جالبی که گفتگویی بود میان علیرضا حسن زاده و کارن میلر نظرم را جلب کرد. صرفنظر از مطالب بسیار ارزشمندی که میان این دو درباره داستان سنگ صبور و شخصیت کولی ها مطرح شده بود، نکاتی دیگر نیز به نظر راقم آمد که نوشتن آن را بی فایده ندانستم:
– به گمان من داستان سنگ صبور با اسطوره اینانا و دموزی (ایشتار و تموز) مربوط است. در واقع تمامی داستان هایی که بازنمایی حیات دوباره شخصیتی را نشان می دهند، به نوعی شخصیت هایی گیاهی را که حیاتی متناوب دارند به نمایش می گذارند. در مراسمی که به باززایی تموز مربوط می شود، نوعی سوگواری و قربانی های سالیانه مرسوم بوده که در آغاز سال نو اجرا می شده است. با زندانی شدن دموزی در جهان زیرین اینانا نیز به جهان زیرین می رود تا او را بزگرداند. پس از رویدادهایی چند که برای او پیش می آید و خود نیز در آنجا می میرد. انکی دو موجود می آفریند و آنها را به همراه نماد آب حیات و غذای زندگانی به جهان زیرین می فرستد. او از آنها می خواهد تا شصت بار این آب حیات و غذای زندگی را به جنازه اینانا بپاشند تا او دوباره زنده شود و با این کار ایزدبانوی اینانا دوباره زنده می شود و دموز را به جهان باز می گرداند.
– داستان سنگ صبور اجرای آیین های سوگواری و قربانی را به صورت تخفیف یافته ورد و کم خوردن نمایش می دهد. قهرمان زن داستان (نماد ایزدبانو) نیز با خوردن یک بادام (قس. غذای زندگانی) و یک انگشتانه آب (قس. آب حیات) تا چهل روز مجبور است بر سر جنازه شاهزاده مرده مراسمی را پاس دارد تا او به حیات بازگردد.
– ایزدبانوی اینانا و بعدها ایشتار دارای ویژگی دوگانه ای هستند که جز جنبه باروری و ارتباط با آب (رطوبت کیهانی) گاه با جنگ و خوف نیز پیوند دارند (لازم به ذکر است که آناهیتای ایرانی نیز همین دو ویژگی را دارد).
– این ویژگی دوگانه را در دو شخصیت قهرمان زن داستان و کولی می بینیم. به عبارتی این هردو یکی هستند. جانشین شدن آنها به جای هم به همین دلیل صورت می گیرد که البته روشن است ارزشگذاری کولی در جنبه منفی ناشی از تاثیر باورهای اجتماعی است.
– خود سنگ و ترکیدن آن و قرار گرفتن شخصیت ها به جای اصلی شان، می تواند نشان از خود سنگ قبر و بازگشت شخصیت گیاهی (تموز) باشد.
باید توجه داشت که در تحلیل افسانه های پریان، سوای رویکردهای مختلفی که می توان به درون مایه های داستان و شخصیت ها داشت، پیوند آنها با اسطوره ها نیز مد نظر است که محتوای معنادار آنها را نشان می دهد که راقم در مقاله “الگوی پیشنهادی رده بندی داستان های پریان بر پایه اسطوره ها”، نامه انسان شناسی شماره ۸ بر اساس نظر لوی استروس مطرح کرد. بر این اساس شاید این اشاره کوتاه ارتباط این داستان را با اسطوره ای گم شده دوباره برقرار سازد.