اردوان سوم (اشک هیجدهم)
بایستی با قلعوقمع شاهزادگان اشکانی در زمان فرهاد چهارم کفگیر اشکانیان حسابی به تهدیگ خورده بوده باشد که ارد و ونن پس از فرهادک با شیوههایی غیرمتعارف بر تخت لرزان شاهی تکیه زدهاند.اردوان سوم از پدری سکایی و از مادری از خاندان شاهی بود که به گمان در سال ۹ میلادی پس از پیروزی بر ونن در لباس پادشاهان وارد تیسفون شد و فرمانروایی اشکانی را به دست گرفت.
اردوان، برای اینکه ونن را در ارمنستان نیز در تنگنا قرار دهد، پسر خود آرد را به حکومت ارمنستان گمارد و همانگونه که بالاتر اشاره کردیم نگران از توطنه ونن، ضمن اینکه روم را با تهدید به جنگی فوری، از حمایت از او بر حذر داشت، از بلندپایگان ارمنستان خواست که ونن را به او تحویل دهند. درنتیجه تیبریوس که به گمان برای جنگ با پارتها آمادگی نداشت از شناسایی ونن خودداری کرد.
در سال ۱۸ میلادی گرمانیکوس، برادرزاده تیبریوس که اختیارات وسیعی داشت برای اعاده حیثیت امپراتوری روم، که با پیروزی اردوان آسیبدیده بود، وارد ارمنستان شد و آرد را که از سوی روم تأیید نشده بود از ارمنستان بیرون راند. در پی این رویداد اردوان ناگزیر از بستن پیمان تفاهمی با گرمانیکوس شد که ۱۸ سال دوام یافت.
زنون (پسر پولمون شاه پونتوس) از سوی روم بانام آرتاکسیاس شاه ارمنستان شد و برای دلجویی از اردوان سوم، ونن از سوریه به کیلیکیه رانده شد که در سال ۱۹ کشته شد. اردوان، در فرصت آرامش ناشی از پیمان تفاهم با روم، در جبهه داخلی و دیگر جبهههای پیرامون شاهنشاهی پارتها به تحکیم موقعیت خودپرداخت و همه آنهایی را که میتوانستند مدعی سلطنت باشند به شیوه سنتی دربار کشت. در دوره آرامش در قلمرو سیاست خارجی، مرافعه دیرآشنا بر سر ارمنستان نیز، بااینکه هیچیک از دو طرف ایران و روم از آن دل نکنده بودند، برای مدتی مانند آتش زیر خاکستر پنهان ماند. و در این دوره، اگر هم رومیها در بینالنهرین موفق به پیشروی شده بودند، بخش شرقی بینالنهرین که از آن بابل بود همچنان در دست ایران باقی ماند.
سرانجام در سال ۳۴ یا ۳۵ میلادی با درگذشت زنون، شاه ارمنستان، که ایران به روم تعهد حمایت از او را داده بود، اردوان پسر خود معروف به ارشک (اشک) را شاه ارمنستان کرد. اردوآنکه میدانست تیبریوس به سبب کهولت تمایلی به جنگ ندارد فرصت را برای گسترش امپراتوری خود مناسبتر از هر زمان دیگری تشخیص داد و علاوه بر تصرف ارمنستان، خواستار خزاینی شد که از ونن در کیلیکیه برجایمانده بود.
او همچنین با اشاره به مرزهای ایران و مقدونیه در زمان هخامنشیان و با این ادعا که جانشین کوروش و اسکندر است مدعی سرزمینهایی شد که روزگاری به تصرف اسکندر درآمده بودند و بنا برگزارشی به کاپادوکیه حمله کرد.
به نامههای توهینآمیز نیز اشاره میشود که اردوان به تیبریوس نوشت و در آن از او خواست که اگر مرد میدان است تن به جنگ بدهد. درحالیکه گروهی از بزرگان اشکانی از این نامه به سبب رسیدن به مرزهای کهن خوشحال بودند، در جبههای دیگر، ابدوس خواجه پرنفوذ درباری و سینک، یکی از بلندپایگان اشکانی را برای تحریک تیبریوس علیه اردوان در سال ۳۶ میلادی به روم فرستادند. این دو پس از برشمردن شقاوتهای اردوان و یادآوری این نکته که شاهزادگان اشکانی یا به قتل رسیدهاند و یا هنوز خردسالاند، به امپراتور گفتند که اگر فرهاد، پسر فرهاد چهارم را که حدود ۴۰ سال بود که در دربار روم میزیست به مرزهای ایران گسیل دهد همه مردم ایران به پشتیبانی از او بر خواهند خاست. تیبریوس که به سبب نامه تند اردوان در پی فرصتی مناسب بود بیدرنگ فرهاد را روانه سوریه کرد تا ایران را از چنگ اردوان درآورده. اردوان پس از آگاهی از این دسیسه، برای اینکه دشمنانش پی به آگاهی او از جریان نبرند، سینک را باکارهای دولتی متعدد مشغول داشت تا فرصت توطئه نیابد و ابدوس را مسموم کرد. فرهاد با رسیدن به فرات ظاهراً به سبب بیماری درگذشت. تیبریوس ناگزیر تیرداد (تیرداد سوم)، برادرزاده فرهاد را برای جانشینی اردوان برگزید و برای پریشان کردن اردوان در ارمنستان نیز دست به توطئه زد: به پیشنهاد تیبریوس قرار شد مهرداد، به یاری برادرش فراسمن (فراز من؟) شاه ایبری (گرجستان)،به سلطنت ارمنستان برسد. اشک پسر اردوان، به کمک خدمتکاری مسموم شما. . ایبریایی ها آرتاکستا را اشغال کردند. اردوان دیگر پسر خود ارد را جانشین اشک کرد و قرار شد که ارد علاوه بر نیروی همراه نیروی کمکی دیگری از سرمتهای آنسوی قفقاز فراهم آورد. اما ایبریایی ها دربندهای قفقاز را به روی آنها بستند. بهاینترتیب کمکی به ارد نرسید و سرانجام درنبردی تنبهتن با فراسمن، به دنبال زخمی که از ناحیه سر برداشت درگذشت (۳۵ میلادی). شرکت خود اردوان در جنگ ارمنستان بینتیجه ماند چون در این موقع خبر رسید که ویتلیوس آهنگ حمله به ایران را دارد. اردوان با صرفنظر کردن از ارمنستان و بهعبارتدیگر باختن این سرزمین حساس به تیسفون بازگشت.
جریان حمله ویتلیوس جدی نبود، اما این جریان در ۳۵ میلادی به توطئهای درباری به سرکردگی سینک برای برکنار کردن اردوان از سلطنت دامن زد، که منجر به فرار اردوان از تیسفون به شرق دریای خزر به میان قوم داهه شد و تیرداد سوم بر تخت نشست. ابدگسس، که خزانه شاهی را در اختیار داشت آن را تحویل تیرداد داد و به وزارت برگزیده شد.
دیری نپایید که فرهاد و هیرون، دو تن از بزرگان اشکانی، که قدرت واقعی را در دست خاندان ابدگسس میدیدند، بهجای شرکت در جشن تاجگذاری تیرداد، به ملاقات اردوان در هیرکانی رفتند و او را دعوت به بازگشت کردند. برخلاف تیرداد که با رفتار خود، خود را از چشم بلندپایگان و مردم انداخته بود، اردوان با پوشیدن لباس مندرس و کار و شکار برای ارتزاق خود را مستحق همراهی نشان داده بود. او نخست به پیشنهاد به بازگشت بدبین بود، اما سرانجام به این باور رسید که درخواست رسولان بسیار جدی است.
با نزدیک شدن اردوان در سال ۳۶ به پایتخت، به توصیه ابدگسس تیرداد با تنی چند از یارانش به سوریه گریخت. در تیسفون سورن، یکی از بلندپایگان اشکانی از خاندان معروف سورن تاج شاهی را بر سر اردوان نهاد. که این امر سبب آزردگی فرهاد و هیرون را که او را دعوت به بازگشت کرده بودند، فراهم آورد. با به قدرت رسیدن دوباره اردوان در سال ۳۷ به میل تیبریوس امپراتور روم پیمان دوستی دیگری میان ایران و روم بر فراز قایقی بر روی فرات بسته شد و اردوان پسر خود داریوش را به روم فرستاد. اما در درون ایران اوضاع به میل اردوان نبود. در سال ۴۰ دسیسه ساتراپها آنچنان بالا گرفت که اردوان برای بار دوم ناگزیر از فرار شد. او این بار آدیابنه را برای پناه برگزید.
ایزد یا عزت دوم، شاه آدیابنه که دستنشانده ایران بود اردوان را با احترام پذیرفت. بزرگان اشکانی کیناموس یا سیناموس پسرخوانده اردوان را به فرمانروایی برداشتند. وقتیکه شاه آدیابنه درصدد آشتی دادن اردوان با زیردستانش برآمد، کیناموس از سر احترام به میل خود از سلطنت کناره گرفت و با دست خویش تاج را بر سر اردوان نهاد.
اردوان برای سومین باربر تخت نشست. او بهپاس خدمت شاه آدیابنه به او اجازه داد تا تیارا، تاج ویژه شاهنشاهان را بر سر نهد و از تخت طلا استفاده کند و نصیبین از ارمنستان جداشده بود ضمیمه قلمرو فرمانروایی خود کند. اینکه ایزد طی نامهای از رهبران اشکانی خواست تا اردوان را بر سر پادشاهی برگردانند و از کیناموس خواست تا با نوشتن نامهای اردوان را دعوت به بازگشت کرده و خود از سلطنت کنارهگیری کند،
حکایت از قدرت و اعتبار ویژه ایزد دارد. اردوان اندکی پس از رسیدن به تخت خود حدود اواخر ۴۱ یا اوایل سال ۴۰ میلادی درگذشت.
منبع:
- تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان ، نوشته دکتر پرویز رجبی
- انتشارات پیام نور، چاپ شده در بهمن ۱۳۸۶
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی