آناهیتا در زمان اشکانیان
در زمان اشکانیان ایزدهای آناهیتا و میترا به اوج قدرت میرسند و با اهورمزدا تشکیل یک مثلث را میدهند. در بخش نخست این کتاب دیدیم که برادران اشک و تیرداد، با همه تردیدهایی که درباره موقعیت این دو برادر وجود دارد، مؤسسان سلسله اشکانی هستند. مورخان معمولاً برآنند که تیرداد اول اشکانی (۲۴۸-۲۲۱ پیش از میلاد)، دو سه سال پس از تأسیس حکومت اشکانیان، معبد آناهیتای شهر ارشک (در شمال خراسان امروزی و پیرامون درگز ؟) را برای تاجگذاری خود برگزید و آخرین گزارشی که از آناهیتا در زمان اشکانیان داریم مربوط به سال ۲۲۴ یا ۲۲۶ میلادی است، در این سال اردوان پنجم، پس از غلبه بر ماکرینوس، امپراتور روم، و پایان دادن به کوششهای ۲۵۰ ساله رومیان در غلبه بر ایران، به دست اردشیر بابکان به قتل رسید و اردشیر سر اورا، همانطور که نذر کرده بود، از معبد آناهیتای استخر، که پدرش متولی آن بود آویخت. به سخن دیگر: فرمانروایی ۴۷۰ ساله اشکانیان رسماً در معبد آناهیتا آغاز شد و در معبد آناهیتا خاموش شد. دریغ که نمیدانیم که در آغاز کار، افکار عمومی چه نقشی در گزینش معبد آناهیتا داشته است و این معبد موردادعای مورخان از چه موقعیت و ساختاری برخوردار بوده است.
از نشانههای موجود چنین برمیآید که میترا و ایزدبانو آناهیتا در این زمان در اوج قدرت بودهاند. نفوذ میترا در سال ۶۶ به مغرب زمین و حضور ویرانههای پرصلابت معبد آناهیتا در کنگاور گواه این قدرت است. اینک آناهیتا در مقام ایزد آب و باروری رونقی بیسابقه میگیرد و حتی پرستش او مقدم بر دیگر ایزدان و شاید حتی بر اهورمزدا میشود. البته چنین نیز میتوان انگاشت که اهورمزدا در مقام خدای بزرگ نیازی به معبد نداشته است. در دیگر دینها نیز اغلب چنین است که بارگاه قدیسان و اولیاء باشکوهتر از عبادتگاههای ویژه خداوند است.
پایتخت تابستانی اشکانیان همدان بود. از نقش سکههایی که در اینجا بهدستآمدهاند چنین برمیآید که از نخستین سده پیش از میلاد ایزد بانوان برای اشکانیان برترین مقام را داشتهاند. هیچچیزی بهاندازه این سکهها حکایت از نقش آناهیتا برای اشکانیان نمیکند. ایزدبانویی که با تاج مشعشع، همانند تاج آرتمیس یونانی، بر روی سکه ارد اول به چشم میخورد، شبیه ایزدبانویی است که بر سکه ډمتریوس، فرمانروای پارشاهی یونانی بلخ به چشم میخورد. تصویر سکه اخیر را آناهیتای بلخ مینامد.
پرستشگاه آناهیتا در کنگاور، که حتى عظمت ویرانه آن چشمگیر است، گواهی میدهد که هنر اشکانیان و ایرانیان از فرهنگ سلوکی – یونانی نهتنها ضربه ندیدند،بلکه با هضم آن نیروی بیشتری گرفت و بارور شد. حتی ازدواج سلوکوس نیکاتور فرمانده پیادهنظام اسکندر و مؤسس سلوکیه با اپما، دختر سپیتمان سردار سغدی، برای بالیدن جانشینان سلوکوس که در رگهایشان همخون ایرانی جریان دارد و همخون مقدونیایی نتوانست خون هنر یونانی را بر بدن هنر ایرانی تزریق کند! معبد آناهیتا در کنگاور، بهرغم نشانههای کمرنگی که از هنر یونانی دارد، بیشتر بنایی هخامنشی است تا یونانی. ضعفی را که در مقایسه با معماری هخامنشی در معماری معبد کنگاور دیده میشود بیشتر باید بهپای قدرت داریوش و دیگر هخامنشیان و ضعف سفارشدهندگان اشکانی نوشت.
نویسندگان یونانی همواره در نوشتههای خود، بهجای نام آناهیتا، نام همپایان یونانی او را میآورند. تندیسهای چندی که از الهههای یونانی در نقاط گوناگون ایران بهدستآمدهاند، نماینده این کوشش است. از آن میان تندیس نیمه برهنه یک الهه از مرمر سفید که در کوههای بختیاری بهدستآمده و در موزه ایران باستان تهران نگهداری میشود. البته در این کوشش نیز آناهیتا پیروز شد و کوشش یونانیان به قول خانم بویس تنها به غنای فرهنگ آناهیتایی افزود.
همه معبدهای این دوره ایران به آناهیتا هدیه شدهاند. از آن میان معبد شیز(تخت سلیمان کنونی) که یکی از مرکزهای بزرگ مذهبی بود. بنای معبد شیز منسوب به مادها است و – اگر در زمان مادها این معبد از آن آناهیتا نبوده باشد – اخنصاص آن به آناهیتا در زمان اشکانیان نقش تعیینکنندهای دارد. با توجه به این امر که پیشتر، نیایش ایرانیان باستان بهندرت در فضای بسته انجام میگرفت، با اشکانیان، نیایش در معبدهای سرپوشیده معمول میشود و توجه به آناهیتا به اوج خود میرسد.
از مشخصات این دوره رواج ساخت تندیسهای کوچک آناهیتا است، که اغلب برهنه و در حال نگهداشتن سینههای خود است و یا به پهلو دراز کشیده است. هزاران تندیس برجایمانده نشان میدهد که آناهیتا از توجه تودههای وسیع مردم برخوردار است. بهاینترتیب به یکی از کمیاب پدیدههایی برمیخوریم که در آن نقش گسترده مردم به چشم میخورد. بهاینترتیب میتوان تقریباً با اطمینان، بهجای دین درباری، از باوری عمومی سخن راند. در آبان یشت، پشت ویژه آردویسور آناهیتا است و در ۳۰ کرده و ۱۳۳ بند سروده شده است، نیز میتوان به نقش آناهیتا با میدانی گستردهتر دستیافت. با این پشت، برخلاف دیگر ایزدان، به تصویری روشن از آناهیتا دست مییابیم. پیداست که در زمان تدوین نهایی، آناهیتا همچنان از ارجمندی ویژهای برخوردار بوده است.
در حقیقت باید آبان یشت را نامنامه ناموران و برخی از شاهان پیشدادی و کیانی اساطیری ایران، مانند هوشنگ پیشدادی، جمشید، ضحاک، فریدون، افراسیاب، کیکاوس، کیخسرو، کیقباد، توس، نوذر، کی گشتاسپ، زریر و ارجاسب و غیره دانست. آبان یشت ازنظر جغرافیای اساطیری – تاریخ نیز پرارزش است. مورخان، با برداشتی که از اشکانیان دارند، درمجموع بر این باورند که این یشت از صافی باورهای دینی مردم در دوره اشکانی گذشته است. آبان یشت اوج آفرینش کلام زیبا و برخورد مهرانگیز در اوستا است. سراینده آبان یشت چنان شیوا و گیرا سخن میراند و آناهیتا را به تصویر میکشد که گویی به قول بنونیست پیکره و تندیس از آناهیتا پیش چشم داشته است. آبان یشت یکی از زیباترین و آرامبخشترین سرودهای تاریخ دینی جهان است.
در اوستا پرداخت پیکر خوشاندام آناهیتا، در آنسوی زیبایی، برداشت زیبایی است از آفرینش انسان به خوش هنجارترین پیکر ممکن. آفرینش اندام مطلوب به نشان کمال مطلوب. از همین روی هزاران تندیسی که از آناهیتا بهدستآمده است قابل توجیه است. دریغ که از جزئیات کار بیخبریم. تنها کمبها و ساده بودن برخی از تندیسها بهصورت سنجاق یا نقش آینه دستی نشان میدهد که خریداران آنها میتوانند مردم کمدرآمد نیز بوده باشند.
یکی از مرکزهای بزرگ تولید و صدور تندیس آناهیتا ظاهر خوزستان و حوزه بینالنهرین، موطن ایشتار، با عشتار و نه نه ی (نانای) خدای جنگ و حاصلخیزی و عشق، بوده است. ظاهراً به سبب نذر و هدیه مردم به معبدهای آناهیتا، این معبدها از ثروت فراوان ای برخوردار بودهاند. درباره ثروت معبدهای آناهیتا گزارشهای خوبی در دست است. یک قرن و نیم پس از سقوط هخامنشیان، مهرداد اول اشکانی ( ۱۷۱ – ۱۳۸پیش از میلاد)، در آغاز کار خود با غارت معبدهای آتنا و آرتمیس (آناهیتا) به ثروت هنگفتی رسید. ظاهراً غارت معبد آناهیتای همدان بهوسیله آنتیوخوس الگوی کار مهرداد قرارگرفته بود. آنتیوخوس سوم توانسته بود خزانه خالی خود را با غارت خشتهای زرین و سیمین معبد آناهیتا پرکند. بعید هم نیست که برخی از این معبدها واقعاً از آن سلوکی ها بوده باشند، که با شکست سلوکیه به آناهیتا تعلق یافتهاند.
شاهان سلوکی، ضمن تظاهر به اعتقادهای مذهبی، به معبدها بیشتر به چشم یک منبع درآمد نگاه میکردهاند. همه موقوفههای معبدهای بزرگی مانند معبدهای آناهیتای همدان، کنگاور و نهاوند تحت تولیت شاهان بودند، که هر وقت دچار مشکل مالی میشدند، با غارت معبدها به وضع مالی خودسامان میدادند. شاهان سلوکی معتقد بودند که در مقام شاه، شوهر آناهیتا هستند و به هنگام نیاز و قرارگرفته در تنگنای مالی از او تقاضای جهیزیه میکردند. بنا بر روایتی آنتیوخوس سوم کبیر وقتی اقدام به غارت معبد آناهیتای الیمائیس کرد، به دست مردم کشته شد و پسر او آنتیوخوس چهارم کمی پس از غارت معبد درگذشت شباهت مرگ دو آنتیوخوس (پدر و پسر) میتواند بازتاب برداشت عمومی از نتیجه بیحرمتی به معبد باشد. پیداست که توجه ما به داستان مرگ دو آنتیوخوس تأکیدی بر درستی گزارشها نیست، بلکه هدف از این اشاره توجه به نقش آناهیتا در روایتهای کهن است.
انتیوخوس در روایتهای یهودیان نیز به سبب بیحرمتی به اماکن مذهبی بدنام است . ویکاندر مینویسد، بدون تردید نقش سیاسی معبد شوش بر اعتبار آناهیتا میافزود. گزارش آئلیان از حدود سدۀ دوم میلادی هرچند افسانهای به نظر میرسد، نشاندهنده شهرت و اعتبار معبدهای آناهیتا در این دوره است. به گفته او در خوزستان معبدی برای آناهیتا وجود دارد که در آن شیرهای اهلی به پیشباز نیایشگران میروند و برایشان دم میجنبانند و وقتیکه آنها را برای خوردن غذا میخوانند، مانند مهمانان فرامیرسند و پس از خوردن آرام و زیبنده بازمیگردند.
اشکانیان در آغاز کار خود، برای مقابله بانفوذ فرهنگی سلوکیه و تبیین اینکه وارثان راستین هخامنشیان هستند، ظاهراً ناگزیر از پشتیبانی آیینهای دینی ایرانیان بودهاند و با تبدیل معبد آناهیتای استخر به مرکزیتی دینی، اسبابی فراهم آوردهاند تا مغان بتوانند با بیدار نگهداشتن سنتهای ایرانی از گرایش ایرانیان به هلنیسم جلوگیری بکنند. اما آیا بهراستی چنین بوده است؟ آیا شاهان اشکانی از نقش باورهای ملی و سنتی در ایجاد وحدت ملی آگاه بودهاند؟ نشانههای وجود این آگاهی در زمان صفویه و افشاریه فراوان است، اما برای دوره اشکانی دست مورخ بیشازحد خالی است.|
نمونههای ضعیفی نیز از وجود تعصب ملی در دست است. این نمونهها ارتباطی با دین اشکانیان ندارند، اما برای آشنایی با تعصبات آنها سودمندند. هنگامیکه در زمان خسرو (۱۱۲-۱۲۷ میلادی) تخت زرین شاهان اشکانی به دست تراجان افتاد، خسرو و دیگر شاهان اشکانی هرگز پس گرفتن ۱۳۰-۱۴۹ میلادی تخت زرین خاندان خود را از یاد نبردند. در سال ۱۲۴-۱۲۵ میلادی در سفر هادریان به آسیا و دیدار او با خسرو، در مذاکرهای که به عمل آمد هادریان قول داد که تخت زرینی را که تراجان با خود برده بود به دربار ایران برگرداند ، که البته هرگز چنین نکرد. یکبار دیگر بلاش دوم ( ۱۳۰ – ۱۴۹ میلادی) نیز با تختنشینی آنتونیوس، امپراتور جدید روم، با فرستادن هیئتی به روم تقاضای پس فرستادن تخت زرین ایران را کرد و بابی اعتنایی امپراتور روبهرو شد. داستان پرچمهای سپاه روم نیز فاش کننده نوعی از تمایلات غرورآمیزاست.ظاهراپارتها در زمان اردپس این پیروزی سورن بر کراسوس پرچمهای رومیان را که دارای نقش عقاب بودهاند زینتبخش معبدهای خودکرده بودند. این رفتار نشان از احترامی است که معبد داشته است و پیداست که معبد برای بالیدن و به نمایش گذاشتن نشانههای پیروزی و افتخارات بهدستآمده شایستهترین جایگاه مناسب تشخیص دادهشده است.
از دیگر آتشکدههای پررونق زمان اشکانیان، بدون توجه به زمان پیدایش آنها، میتوان از آتشکدههای شیز (آذرگشنسپ)، بدر نشانده و مسجدسلیمان نام برد.
طرح اصلی این معبدها عبارت بود از یک تالار چهارگوش، که از چهار طرف در حصار رواقهایی قرار داشت و پلکانی که در ضخامت دیوار کار گذاشته میشد و به بام تالار منتهی میشد که قربانگاه و آتشکده در آنجا، در هوای آزاد، قرار داشت. پیداست که در کنار هر معبد، بناهای جانبی برای سکونت روحانیان آتشگاه و پرستاران آتش در نظر گرفته میشد. همچنین در این معبدها اتاق مسدودی وجود داشت که در آن آتش مقدس، بدون شعله، روی خاکستر قرار داشت.
به گمان از زمان اشکانیان معبدها به استوارترین و ازنظر هنری به شکیلترین فرم خود دستیافتهاند. در معبد آناهیتای کنگاور که به قول گیرشمن حدود ۲۰۰ پیش از میلاد، با تالار عظیمی به وسعت ۲۰۰ مترمربع ساختهشده است و ویرانههای آن هنوز بر سر راه همدان به کرمانشاه به چشم میخورد، ازنظر مصالح ساختمانی و هیئت عمومی بنا، از معماری تخت جمشید استفادهشده است، اما سبک بنا آمیختهای است از سبک معماری ایرانی و یونانی (سلوکی). کام بخش جزئیات بیشتری از معبد آناهیتای کنگاور را گزارش کرده است. ابودلف که در سال ۳۴۱ هجری معبد کنگاور را قصراللصوص میخواند، از آن به نام کاخی عجیب با ایوانی از آجر و کوشکها و خزانههای باشکوه و نقشهایی که دیدگان را خیره میسازند، یاد میکند. مقدسی ، در نیمه دوم سده چهارم هجری، قصراللصوص را کاخی از سنگ، با ستونهای سنگی و کارهای شگفتانگیز گزارش میکند. یاقوت حموی نیز، حدود دو و نیمقرن بعد، از قصر اللصوص باصفت باشکوه و حیرتانگیز، با ستونهای بهغایت زیبا و مستحکم، دارای دژ و خزانه یاد میکند. روشن نیست که منظور یاقوت از «خزانه» چه بوده است. چون در زمان یاقوت نمیتوان از مخزن نذور سخن به میان آورد. ظاهراً بنای تعمیر شده معبد کنگاور در سده چهارم هجری مورداستفاده قرار میگرفته است، اما معلوم نیست به چه منظور. نتیجه آزمایشهای آرکئوماگنتیک دانشگاه کیوتو از اشیاء بهدستآمده از کنگاور که برای کام بخش فرستادهشده است، حکایت از حیات فرهنگی این معبد از سده ۵ پیش از میلاد تا سال ۱۱۸۰ میلادی میکند. متأسفانه این بنای تاریخی و در نوع خود بیمانند در نیم سدۀ گذشته، آسیبهای جبرانناپذیری دیده است.
از اینکه مورخی مانند هرودت نامی از آناهیتا نمیبرد، پیداست که یونانیان از زمان اشکانیان با آناهیتا آشنا شدهاند. این نبود آشنایی به هر دلیلی که بوده باشد، بیرون از مرزهای ایران آوازه آناهیتا بهاندازه شهرت میترا نیست .یونانیان و رومیان اهورمزدا و دیگر ایزدان را با برابرهای اساطیری خود مینامیدند. برای نمونه اهورمزدا را زئوس میخواندند. ازاینروی یونانیان آناهیتارا، که در آسیای صغیر نقش آیینی تعیینکنندهای داشت، آنائیتیس و یا ارتمیس آنائیتیس میخوانند و رومیان ارتمیس ایرانی و یا دیانای ایرانی در منابع گوناگونی که در دست است، تا سارد، پایتخت لیدی، و یونان به معبدها و آتشکدههای آناهیتا برمیخوریم. ارمنستآنکه اغلب زیر سلطه و نفوذ ایرانیان بود بیشتر از هر جای دیگر به آناهیتا راه داده است و یا آناهیتا از طریق آتروپاتن به آنجا رخنه کرده است. آناهیتا در یونان به سبب همزاد بودن با ارتمیس و در ارمنستان
بود. آناهیتا باید از راه سوریه و آسیای صغیر به ارمنستان راهیافته است. یکی از نویسندگان سوری به نام بار بهلول در اثر خود یکبار به آناهید اشاره میکند. او از چند تن از خدایان سرزمینهای گوناگون نام میبرد که خویش کاری همانندی دارند. از آن میان بیدوک در فارس و آناهید خوزی. روشن است که منظور از بیدوک همان بیدخت و یا به سخن دیگر بغه دخت، نام دیگر آناهیتا است.
پس از فروپاشی حکومت سلوکیه در ایران و روی کار آمدن اشکانیان، در صفحات شمال غربی ایران امیرنشینهای پراکندهای در کاپادوکیه، ارمنستان، پونتوس و کماژن روی کارآمدند که بر خود میبالیدند که ایرانی باشند و اهورمزدا، مهر و آناهیتارا بزرگ بدارند و درعینحال دوستدار فرهنگ یونانی باشند. چنین میشود که ارتمیس و آناهیتا در هم میآمیزند و در کشور لیدی یکسان شناخته میشوند و در ایالتهای دیگر آناهیتا با آفرودیت و نه نه ی یکی انگاشته میشوند.
یزدانشناسی ارمنستان پیوند تنگاتنگی با یزدانشناسی اشکانیان دارد و آگاهی ما از انعکاس دین ایرانیان دوره اشکانی در ارمنستان، به سبب نزدیکی این سرزمین به مورخان یونانی و رومی بیشتر از موقعیت دین در درون ایران است. در این دوره، با حضور شاهزادگان اشکانی در ارمنستان، آرمازد (هرمزد، اهورمزدا)، در کنار ایزدان محلی و ایزدان ایرانی اندکی دگرگونشده حضوری فعال دارد. مثلاً تیرداد، فرمانروای ارمنستان، برای حاصلخیزی خوب به درگاه اهورمزدای توانا، که پدر همه خدایان است و مهر پسر و آناهیتا و نانا دختران اویند، نیایش میکند. اهورمزدا آسمان و زمین را آفریده است و قوس و قزح کمربند اوست.
موسی خورنیه در ضمن پرداخت داستانی، از اهورمزدا بهعنوان (خدای )تندر یادکرده است. در این داستان آمیخته به افسانه، زنی به نام نونه انینو؟)، که ظاهراً سبب مسیحی شدن گرجستان شده است، چون بهفرمان گریگور مقدس مأمور ویران کردن بتهامیشود، تندیس اهورمزدا را که بیرون شهر قرار داشت و رود بزرگی آن را از شهر جدا میکرد ویران میکند. درحالیکه در خود ایران به تندیسی منفرد از اهورمزدا برنمیخوریم، معلوم نیست که این تندیس در چه تاریخی ساختهشده و چرا بیرون از شهر قرار داشته است. ساکنان شهر عادت داشتند که سحرگاهان از پشتبام خانههای خودرو به مجسمه ایستاده و نیایش کنند. هر کس که مایل بود از رود گذشته و جلو معبد قربانی میکرد.
به هنگام نوروز ارمنیان برای اهورمزدا و دخترش آناهیتا جشن میگرفتند. از مجسمه برنزی دیگری از آرمازد نیز یاد میشود که کلاه خودی تا روی گوشها بر سر و شمشیری بر دست داشته است. در صحت این گزارش، به ترتیبی که آمده است، میتوان تردید داشت. ظاهراً در پرداخت اهورمزدا گوشه چشمی هم به خدایان ارمنستان انداختهشده است.
موسی خورنی در جای دیگری از کتاب خود مینویسد، در شهر آنی ارمنستان معبدی با مجسمه آرمازد وجود داشته است و آرتاشس، شاه ارمنستان برادر خود ماژان را به ریاست روحانیان این معبد گمارده بوده است. چنین برداشت میشود که در این دوره آرمازد در سراسر ارمنستان طرف نیایش بود و پرستشگاههای سلطنتی در شهرهای آنی و بگاؤن {بغاون }قرار داشتند.
از پژوهش گرانبهای تقی زاده چنین برداشت میشود که ارمنیان نخجوان بر این باورند که با پایان گرفتن زمستان و آغاز بهار، در نوسرد (نوروز)، در جشن اورمزد در جنگی بزرگ پیروز شدهاند. راسل احتمال میدهد که این سنت ناشی از این باور زرتشتیان باشد که سرانجام درنبرد کیهانی اهورمزدا بر اهریمن چیره خواهد شد.
موسی خورنی، شیفته بازآفرینی تاریخ ارمنستان، منکر وجود آرمازد میشود، اما مینویسد، برای آنان که به آرمازد اعتقاددارند چهار آرمازد وجود دارد، که یکی از آنها کوند {گند }آرمازد است. بااینکه گند در فارسی به معنی دلیر، حکیم و جادوگر نیز آمده است، بعید به نظر میرسد که منظور خورنی از کوند دلیر و یا حکیم بوده باشد. منظور او شاید جادوگر بوده است. نعلبندیان، مترجم ارمنی تاریخ ارمنستان، به وجود مجسمه طاسی از اهورمزدا اشارهکرده و کند را کچل ترجمه میکند. بیتردید موسی خورنی، به سبب تعصب مذهبی، قصد تحقیر اهورمزدا را داشته است. وگرنه منطقی نیست که در باور سازندگان مجسمه، آفریننده جهان نتواند برای خود مو بیافریند. این صفت بیشتر با اهریمن سازگاری دارد. چهار آرمازد موسی خورنی ظاهراً به وجوه چهارگانه اهورمزدا، زمان بیکران، روشنایی بیکران و دانایی در زروانیسم مربوط میشود. گزارش میشود که تندیس چهاروجهی آرمازد در گذرگاهها و بر سر در معبدها قرار داشته است.
نوشته آگاتانجلوس، مؤلف ارمنی، ظاهره منشی تیرداد دوم اشکانی، شاه ارمنستان، میزان اعتبار آناهیتا را در ارمنستان بهخوبی نشان میدهد. آگاتانجلوس مینویسد که ارمنیها آناهیتا را شکوه و جانافزای خلق خود میدانند و او را مادر خرد و نیکوکار همه بشریت و دختری از اهورمزدا میخوانند. حتی منابع ارمنی از سده پنجم به بعد، بااینکه به دین ایرانیان بهتفصیل اشاره میکنند، ایزدی ایرانی به نام آناهیتا را نمیشناسند، بلکه از الهه ملی – ارمنی خود بانام آناهیت یاد میکنند.
در آسیای صغیر تیرداد دوم در نخستین سال پادشاهیش در اکیلیسن برای نیایش به معبد ارز میرود و سپس از گرگور منور میخواهد که تاج گلی نثار معبد بکند. گرگور از این دستور سر میپیچد. تیرداد هشدار میدهد که همه شاهان یونان، بانوی شریف آناهیت را تقدیس کردهاند و اگر او چنین نکند، به زنجیر کشیده شده و کشته خواهد شد. گرگور در جواب میگوید، شاید درگذشته، وقتیکه او هنوز لباس روحانی بر تن نداشت، زنی با این نام مورد نیایش مردمان بتپرست بوده است و اینان برای او تندیس و معبد برپا کردهاند. به دنبال این ماجرا معبد آناهیتا فرومیریزد و زر و سیم این معبد و معبدی دیگر به نفع کلیسا ضبط میشود.
صرفنظر از درست بودن این رویداد، پیداست که داستان بافتی تبلیغاتی به نفع مسیحیت دارد. این داستان قابل قیاس است با شکاف برداشتن طاق ایوان مداین به هنگام تولد پیامبر اسلام (ص).
منبع:
- تاریخ ایران در دوره سلوکیان و اشکانیان ، نوشته دکتر پرویز رجبی
- انتشارات پیام نور، چاپ شده در بهمن ۱۳۸۶
- تهیه الکترونیکی: سایت تاریخ ما، اِنی کاظمی