کرت/ Keret/ ، قهرمان یک متن اوگاریتی
قهرمان یک متن ناقص اوگاریتی (لکرت Lkrt و کتو KRU) که نام خود را به سرزمینی داده است. این متن بهوسیلۀ الی ملک Elimelek کاتب نوشتهشده است. خلاصه زیر ترجمه دومور de moor است.
کرت پادشاه خوبور khubur , شدیداً ناخشنود بود. او نهتنها تمام خویشان مذکر خود را از دست داده است، بلکه هیچ یک از هفت زنی که با آنها به ترتیب ازدواج کرد بهاندازۀ کافی نزیستند تا برای او کودکانی بیاورند .خدای ِال El در خوابی بر کرت ظاهر میشود و به او دستورهای مفصلی برای غلبه بر دشواری هایش میدهد. نخست، شاه باید از برجی بلند بالا برود و گاو نری را به ِااَ تقدیم کند. سپس بایستی خود را برای لشکرکشی طولانی بر ضد کشور سلطنتی مجاور به اودوم udum ، آماده سازد. پادشاه محاصرهشده به او باج فراوان، طلا، ارابه، برده و گنج های فراوان خواهد داد، اما کرت، باید بهجای همهچیز، هاری یا Hariya دختر او را به زنی بپذیرد. کرت دقیقاً همانگونه که از او خواسته میشود انجام میدهد. وی پس از تهیه لشکری عظیم، که حتی شامل مردان تازه ازدواجکرده بود به اودوم روی میآورد. در راه، در پرستشگاه آشتارت Aštart الهه، توقف میکند و قول میدهد که به الهه سه برابر وزن همسرش طلا و دو برابر آن به نقره بدهد. هرگاه، سفر او با موفقیت توأم شود. هنگامیکه در اودوم است، همهچیز بر طبق نقشه پیش میرود و او عروس زیبا را به دست میآورد. همۀ خدایان به عروسی می آیند و آن زوج را دعا میکنند. ِال El اعلام میدارد که هاری یا، هشت پسر وهشت دختر خواهد زایید، ولی جوانترین دختر به نام تات مانات Tatmanat به معنای« هشتمین» به منزله فرزند اول او( وارثش) خواهد بود. درواقع، هاری یا، شانزده کودک میزاید و همهچیز به خوبی پیش میرود تا آنکه آشتارت، سوگند خود را به یاد میآورد که ظاهراً هرگز به آن وفادار نبود. هاری یا فریاد برمیآورد و گریه کنان میگوید: « ای وای تو دو سوگند را نقض کرده ای و من نیز تعهدات خود را نقض خواهم کرد.»
[ افتادگی متن] اشتارت اعلام میدارد که کرت بیمار خواهد شد و به او توصیه میکنند که برای مراسم تدفین خود ترتیباتی بدهد ولی بایستی به زنش دستور هایی برای تهیه مراسم قربانی اعطا کند و در رأس سوگواران باشد [ افتادگی متن] دستورهای اشتارت مورد اطاعت قرار میگیرد و مردم برای سوگواری کرت گرد می آیند که« تنها یک وجب تا مرگ فاصله دارد.» پادشاه آنها را با سخنان تلخ طعنه میزند و سرانجام، میهمانان بیرون میروند و تنها کودکش برای گریستن بر حال پدر بیمار باقی میماند و مانند توله سگی در خانه می لولد، کرت تقاضا میکند که به سراغ جوانترین دخترش بفرستد «که احساساتش شدیدتر از همه است تا بر حال او بگرید و قربانیهایی برای خدای شخصی خود از سوی پدر تقدیم کند.» هنگامیکه این دختر از بیماری خطرناک کرد آگاه میشود، بیدرنگ گریه و زاری سر میدهد [ افتادگی متن] درنتیجه بیماری پادشاه، گیاهان از خشکسالی رنج میبرند. کوششهایی برای فرو باریدن باران بهوسیلۀ مراسم سحرآمیز انجام میگیرد [ افتادگی متن] کسی یا احتمالاً بعل، انجمنی الهی برای پرداختن به معنای بیماری کرت و نتایج آن تشکیل میدهد [ افتادگی متن] آشتارت مورد خود را ذکر میکند و از خدایان پرسیده میشود که کدام یک از آنان حاضر به رفع بیماری از او هستند. ازآنجاکه همگی خاموش می مانند، خود ِال اعلام میدارد« که به مراسم سحرآمیز میپردازد و موجود مؤنثی را میآفریند تا بیماری را بتواند رفع کند.» او مشت خود را با گل پر میکند و زنی بالدار میآفریند که او را شاتیق توshatiqtu « به معنای کسی که بیماری ها را رفع میکند» مینامند. او به آن زن، یک گل میدهد و سحری برلبانش میگذارد [ افتادگی متن] شاتیق تو به سرعت به طرف شهر پرواز مینماید و کرت را درمان میکند و عرق او را می زداید و اشتهای او را بازمیگرداند. کرت بیدرنگ، از همسر خود میخواهد که برهای فربه برایش آماده کند و پس از دو روز میتواند که تخت و تاج خود را باز یابد، اما پسرش یاسوب yasub که دربارۀ تأثیر بیماری پدرش در انجام سلطنت به تفکر پرداخته بود، وارد تالار سلطنتی میشود و از کرت میخواهد که به سود اواستعفا کند. شاه پسر خود را خوار میشمارد و او را نفرین میکند و از هورون Horon میخواهد که جمجمۀ او را خرد کند. در اینجا متن قطع میشود، ولی لااقل، در اینجا یک لوحۀ دیگری وجود ندارد و نتیجۀ نامعلوم است.اما بنا بر چندین اشاره در متن باقی مانده کرت همۀ کودکان خود به جز جوانترین دخترش را از دست میدهد.
وسایل باقی مانده از اوگاریت باستانی