نوذر، زو، گرشاسب (پایان دوران پیشدادیان)
پس از صدوبیست سال، زندگی منوچهر به سر میرسد و فرمانروایی به فرزندش نوذر سپرده میشود. در دوران نوذر،افراسیاب با لشکری انبوه رو به ایران میگذارد. پهلوانان از دو سو به نبرد باهم برمیخیزند. در این نبرد بخت با ایرانیان یار نیست. نوذر به دست افراسیاب کشته میشود و در آن دم افراسیاب از سلم و تور یاد میکند که به دست منوچهر کشتهشدهاند. تاجوتخت ایران از پادشاه تهی میماند. بزرگان دربند میافتند و اغریرث، برادر افراسیاب، آنان را در ساری به زندان میدارد. افراسیاب از دهستان لشکر بهسوی ری میبرد و تاج شاهی بر سر میگذارد و بر تخت ایران مینشیند. زال که از مرگ نوذر آگاه میشود به خونخواهی برمیخیزد و بندیان را آزاد میسازد و افراسیاب، اغریرث را به دلیل همراهی با ایرانیان از میان به دونیم میکند؛ و این نشان بخت برگشتن از افراسیاب است. بزرگان ایران زو، فرزند تهماسب، را که از نژاد فریدون است به فرمانروایی میپذیرند و پس از خشکسالی سختی، تورانیان و ایرانیان باهم کنار میآیند جیحون را مرز دو کشو قرار میدهند. زال به زابلستان بازمیگردد و سر سبزی به ایران روی میآورد. پس از درگذشت زو، گرشاسب بهجای او مینشیند و پس از نه سال فرمانروایی درمیگذرد.
نوذر