اول ساندویچ بعد سینما؛ سه نقطه ۲۰ از چه می‌گوید؟

به گزارش ایرنا سه نقطه مجله ای است برای خندندگان و خندانندگان،
سه نقطه طنز را جدی می بیند و جدی می نویسد و در همه جا بخصوص
جایی که امکانش باشد در پی کشف رگه ها و لایه های نادیده و ناگفته
و ناشنیده طنز است.

سه نقطه بیستم با مطلبی از امرالله احمدجو با
عنوان «سوال های یحتمل یک حدود بی جا» به طرح پرسش هایی از
«دانشمندان مجلس فیلم و فیلمسازی» به تعبیر نویسنده می
پردازد؛ «پایه و اصل و اساس جشنواره فیلم همسان جشن های سنتی
و سالیانه ای نیست که توسط کشاورزان معمولا موقع محصول برداری به
جهت شکر و شادی برگزار می شد
؟»

در بخش کرسی آزاداندیشی، نویسندگان ثابت سه نقطه
با بیان مخصوص خود از دریچه ای متفاوت به جهان و محتویاتش نگریسته
اند.

«حضرتعالی، حقیر و مستضعفین» نوشته یوسفعلی
میرشکاک
، «می خواستم یک عمر به پای هم پیر شویم» به قلم
محمد صالح علا، شیء گمشده در آخرین جیب نوشته
سیداکبر میرجعفری، «ساعت طلایی کپیدن» به قلم
زهرا درمان و «جان من بروید سر اصل مطلب»
نوشته سیداکبر موسوی از جمله مطالب این بخش را
تشکیل می دهند.

در بخش درباره طنز از محمود
فرجامی
مطلبی با عنوان «رام کردن حیوان سرکش استندآپ
کمدی» ،«راست ایستادگان» نوشته استیو مارتین و «چیست که طنز را
ارزشمند می کند» نوشته اسماعیل امینی آمده است.

بخش پرونده سه نقطه بیستم با این مطلب آغاز شده
است: مظفرالدین شاه وقتی در سفرنامه فرانسه اش در توصیف
سینماتوگراف می نوشت دستگاهی است که به روی دیوار می اندازند و
مردم در آن حرکت می کنند و میرزاابراهیم خان عکاسباشانی وقتی برای
اولین بار در بهار ۱۲۷۹ به دستور شاه یکی از این سینما توگراف ها
را به ایران آورد عمرا تصور نمی کرد صد و اندی سال بعد از آن در
ایران سینمایی با این طول و تفصیل که الان هست باشد و سینماگرانی
و فیلم هایی و از این قبیل، ایشان به نحو اولی فکرش را هم نمی
کردند که چه قصه هایی قرار است تعریف بشود و چه اتفاق هایی قرار
است بیفتد و چه رویاهایی قرار است روی دیوارها و بعدتر داخل جعبه
های جادو به تحقق بپیوندد، اساسا هیچ کس خوابش را هم نمی دید
مردمی که به قول شاه در آن تصاویر حرکت می کنند چگونه قرار است
روزگاری تبدیل شوند به شمایل هایی که آدم ها برای دیدن بازی ها و
خنده ها و گریه ها و نجواها و عربده ها و کارهای دیگرشان پول
بدهند و یا ساعت ها در سرمای استخوان سوز بهمن ماه هرسال در صف
های دراز جشنواره بایستند و نقدهای صف جشنواره ای از خودشان صادر
کنند یا اشتراک بخرند و دانلود و تماشا کنند. حالا کار نداریم
لذاست که: اول ساندویچ، بعد سینما.

«با تشکر از خانواده رجبی» نوشته مریم حسن نژاد،
«ماشالاتون باشه ملوک خانم» به قلم امیرعلی
روشن
، ‌«تلاقی طرفین به سلامتی و با اصرار» نوشته
فاطمه فهیمی، «درجوار شانه های تخم مرغ» به قلم
فاطمه خسروانی، «ما مقر ایرانی ها را پیدا کرد»
نوشته حسین شمس، «به هم ور و قاراشمیس» نوشته
مریم نظام دوست، «فقط عین فیلما» از
هادی مقدم دوست، «اینکاره ها و آنکاره ها» به
قلم رضا سعیدی ورنوسفادرانی و «بیتا فرهی در
کسوت خانوم هویشام» نوشته شیرین حسن نژاد
از دیگر مطالب این بخش هستند.

در بخش نیم خط به عنوان بخش کمی تا قسمتی جدی تر
سه نقطه که می کوشد از چشم اندازهای غیر طنزآمیز مثلا روانشناختی،
جامعه شناختی، دیگر شناختی، مذهبی و غیره به موضوع پرونده نگاه
کند مطالبی شامل «با پانزده هزار تومان سینما را وسط هال تان
بگذارید»، «جشنواره خودومه به به هیشکی نومودوم های وطن را
بشناس»، «سینمای سیاه یا سینمای حق مردم را پس بدهید»، «از
سینمارفتگان و بر سینماآمدگان»، «سینمای هار هور هیر» و «اون
سکانس آخری که اصغر فرهادی نمی سازه» آمده است.

در بخش تهرانشهر نیز مطلبی با عنوان «گرگ تنها
در تهران» نوشته رضا ساکی، «حال خوب این این است
که وصل باشی به خدا» نوشته فاطمه فهیمی و
«سینماهایی که دیگر سینما نیستند» به قلم طیبه
دالایی
را می خوانیم.

پایان بخش سه نقطه بیستم بخش دونقطه با مطلب
«گوجه خوران خیابان ویلا» به قلم حسین شمس است.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.