نامه عجیب افسر عراقی برای رزمنده‌های ایران در میدان مین

یکی از بسیجی‌ها، نامه‌ای را از زیر یکی از مین‌ها پیدا کرده و به فرمانده داد. او بلافاصله روی مین‌ها دراز کشید. نیروها طاقت نیاوردند و چشمانشان را بستند اما صدایی شنیده نشد.

سایت فرهنگی تاریخ ما ـ گروه حماسه و مقاومت: پنج ماهی به عنوان محافظ در جماران خدمت کرد. در این مدت چون امام خمینی (ره) را از نزدیک دید، حالت روحی‌اش بسیار عوض شد. معتقد بود باید امام را حضوری دید تا بتوان از نور معنویتش بهره برد؛ چرا که دیدن امام از صفحه تلویزیون صفایی ندارد.

ماجرای حضور یک چوپان با چند گله در وسط جنگ

مادربزرگش چیزی از جنگ نمی‌دانست و چون شنیده بود نوه‌هایش به جبهه رفته‌اند، هر وقت محمدجواد را می‌دید، می‌پرسید: ننه جان توی جبهه چه کار می‌کنی؟ او همیشه با شوخ طبعی پاسخ ننه را می‌داد و از گفتن مسؤولیتش در جبهه طفره می‌رفت و بیان می‌کرد:‌ در جبهه چوپان چند گله گوسفند هستم. هر روز آن‌ها را به چرا می‌برم تا چاق شوند، بعد سرشان را می‌‌‌بُرم و برای رزمنده‌ها می‌بَرم تا قوی شوند و با دشمن‌ها بجنگند.

نامه یک عراقی در میدان پر از مین/حاجی روی مین‌ها دراز کشید

محمدجواد آخوندی که در آغاز جنگ تحمیلی حدود ۲۲ سال داشت، با قوت و اقتدار رهسپار جبهه ‌شد و در یکی از مأموریت‌هایش به جنوب کشور رفت. در این عملیات‌ گردان تحت امرش به عنوان خط‌ شکن وارد منطقه شدند. بچه‌های اطلاعات هم گزارش مشکوکی نداده بودند و‌ به همین خاطر نیروها به سرعت حرکت کردند. فرمانده هم جلوتر از بقیه حرکت کرد. او که دیگر ترسی از گلوله، ‌دوشکا و یا خمپاره نداشت،‌ می‌گفت: جمجمه‌ام را برای خدا عاریه داده‌ام!

کمی که جلوتر رفتند. ناگهان با صحنه‌ای روبرو شدند. کل گردان ‌ایستاد و همه مبهوت همدیگر را نگاه کردند. بر خلاف انتظار، بیابانی پر از مین‌های ضدنفر و ضد تانک روبرویشان قرار داشت. فرمانده سریع دستور داد نیروهای تخریب، آماده خنثی‌سازی شوند. هر چند که از همان ابتدای کار می‌گفت: از اینجا سالم بیرون خواهیم رفت!

 


شهید محمدجواد آخوندی، نفر سمت چپ

مدتی نگذشت که یکی از بسیجی‌ها، نامه‌ای را که از زیر یکی از مین‌ها پیدا کرده بود، به فرمانده داد. در آن لحظه محمدجواد روی مین‌ها دراز کشید. نیروها طاقت نیاوردند و چشمانشان را بستند. صدایی شنیده نشد. فرمانده که چهره مبهوت نیروهایش را دید، خندید و گفت: در این نامه نوشته شده؛ برادر ایرانی، من افسر مسئول مین‌گذاری در این منطقه هستم، این مین‌ها هیچ‌کدام چاشنی ندارند، می‌توانید با خیال راحت عبور کنید.

محمد جواد آخوندی در آخرین مأموریتش که عملیات خیبر در اسفندماه سال ۱۳۶۲ بود، آرپی چی را برداشت و تا راه فرار از حلقه محاصره را باز کند و این اقدام او موجب شد تا بسیاری از رزمندگان در این عملیات زنده بمانند. اما خودش بر اثر انفجار خمپاره به شدت مجروح شد. برخی از رزمندگان او را روی پتویی گذاشتند تا به عقب بازگردند اما محمدجواد اصرار کرد با توجه به شرایط موجود و احتمال حملات مکرر، همه به عقب بروند و او را در آنجا تنها بگذارند. 

این آخرین دیدار محمدجواد با دوستان و همرزمان بود و پیکر این شهید والا مقام پس از ۱۲ سال یعنی فروردین ۱۳۷۵  توسط گروه تجسس پیکرهای شهدا شناسایی و در قطعه یک گلزار شهدای بیرجند آرام گرفت.

شهید محمدجواد آخوندی متولد ۱۳۳۸ و از اهالی روستای اناران از توابع شهرستان بیرجند است که  از او یک فرزند پسر به نام جواد به یادگار مانده که ۶ ماه پس از شهادت او به دنیا آمده است. 

انتهای پیام/


ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.