اصلاحات دینی پارسیان Parsi Religious Reforms [XXXVI] نخستین جنبش اصلاحی عمده در ۱۷۴۶ آغاز شد و مربوط به تقویم بود. معلوم شد که بین تقویمی که پارسیان از آن پیروی میکردند و تقویم زردشتیان ایران (به علت تفاوت روش در محاسبهی کبیسه در سال ۳۶۵ روزه) اختلافی وجود دارد. گروهی از پارسیان شهر سوُرات تقویم ایرانی را پذیرفتند و آن را تقویم قدیمی نامیدند. جنبش کَدمیِ Kadmi آنان واکنشی را در کسان دیگری برانگیخت که از تقویم پارسی سنّتی دفاع میکردند. این عدّه خود را شِنشایی Shenshai مینامیدند، که بعداً به معنی شاهنشاهی تعبیر شد. این رویداد به تفرقههایی دلخراش، حتا خشونتبار، انجامید. در سال ۱۹۰۶ تقویم سومی مطرح شد به نام فَصلی، که مبتنی بود بر تقویم گرِگوری که در مغرب زمین به کار میرفت. این تفرقهها چند اختلاف انگشتشمار را در زمینهی آیین موجب شدند و عملاً هیچ اختلافی در مورد آموزهها به بار نیاوردند و امروزه دشمنی چندان زیادی میان این گروهها وجود ندارد. نیرومندترین گروه، از حیث تعداد، گروه شاهنشاهی است [۱۰: 189f, 212].
در سال ۱۸۱۸ یکی از موبدان هندی به نام ملافیروز، کتابی تألیف کرد با عنوان دَساتیر، که آن را به کمک پدرش از ایران به هند برد. پس از آن در ۱۸۴۳ اثر مشابهی موسوم به دَبستان [مذاهب] با ترجمهی انگلیسی انتشار یافت. ادعا میشد که این هر دو اثر حاوی آموزشهای عرفانی و سرّی زردشتاند. تا مدتی شعلهی هیجان شدیدی را برافروختند، اما سپس معلوم شد که آنها نوشتههای جدیدی هستند که به یکی از فرقههای صوفیهی ایرانی تعلق دارند [۱۰: 179f].
پس از حدود ۱۸۷۰ آموزش و پرورش غربی موجب شد که تأثیر مسیحیت (تقریباً تماماً مذهب پروتستان) در آزاداندیشان فرهیخته روزبهروز افزایش یابد. این امر عمدتاً در تقاضاهای مکرری که مطرح میشد آشکار میگردید، از جمله در دعوت به استفاده از زبان محلی (بهجای اوستا) در نیایشها (منثْرهها)؛ تقاضا برای کنار گذاشتن قوانین طهارت و نیز قوانین نیرنگ (ادرار تقدیس شدهی نرّهگاوی که از دیرباز برای تطهیر جسمانی و معنوی به کار برده میشد)؛ و همچنین دعوت به چند تغییر عقیدتی، بخصوص رها کردن اسطورههای سنّتی (بُندَهِشن، فرَشوکِرِتی) و اعتقاد به شر (انگره مینیو). چنین تغییراتی، بناگزیر، واکنشی درست اندیشانه به بار آوردند. این واکنش غالباً در زبان و از راه عقاید ناشی از تعلیمات انجمن تئوسوفی ابراز میشد. انجمن تئوسوفی جنبشی بود که همهی هندیان را ترغیب میکرد که «مادّهگرایی» غربی را طرد کنند و «معنویت» شرقی خود را محفوظ دارند، زیرا که گفته میشد معنویت با نیروهای رازور هماهنگی دارد. بهرامشاه شرُف (۱۸۵۸-۱۹۲۷) جنبشی بنیاد نهاد که اختصاصاً رازوَر / تئوسوفیک پارسی بود؛ او علم خود را علم کشنوُم Ilm-i Kshnoom نامید (که به معنی «علم رضایت معنوی» تعبیر شده است) و ادعا میکرد که تعلیمات باطنی را نه از استادانی در تبّت (چنانکه در تئوسوفی) بلکه از نژاد اسرارآمیز غولهایی کسب کرده است که در غارهای کوهستانی ایران پنهاناند. دوباره زاییده شدن، ریاضتکشی، و اعتقاد به گیاهخواری سه ویژگی این دو جنبشاند که با آموزشهای سنّتی زردشتی مباینت دارند. پارسیانی که تحت تأثیر هر یک از این دو جنبش قرار گرفتهاند از این لحاظ درستاندیشاند که نیایشها و آداب سنّتی خود را وفادارانه حفظ کردهاند [۳۲].
اصلاحات یاد شده آنهایی هستند که در آثار انتشار یافتهی انگلیسی زبان اعلام شدهاند. در نوشتههای گجراتی مجادلههای عاطفی بر سرِ مسائل «درونی»تری وجود دارند، بخصوص مباحثِ آیینی چون جزییات اَعمال خاکسپاری. در هر دو زبان، گفتوگویی بر سرِ امکانِ پذیرفتنِ گروندگان در گرفته است. واژهی «پارسی» برحسب نژاد یا کاست (= طبقه) شناخته میشود، و از این رو گرویدن به کیش تازه عموماً امکانپذیر به شمار میآید. اقلیت جنجالگری، بهویژه در اجتماعاتی خارج از بمبئی، درمورد پذیرش گروندگان جدید، تا حدی به منظور مقابله با کاهش تعداد، به نظرخواهی و تبلیغ پرداختهاند. در ۱۹۹۲ در دهلی موافقت شد که کودکانِ حاصل از ازدواجهای آمیخته میتوانند عضو انجمن شوند و سال بعد سازمان جهانی زردشتیان، مستقر در لندن، رأی داد که همسر غیرزردشتی در ازدواجی آمیخته میتواند به عضویت کامل در آید. در امریکا، با تشرّف یک امریکایی «سفیدپوست» در ۱۹۸۳، تحولات بیشتری صورت پذیرفتهاند و در پایان دهه معلم ستیهندهیی در کالیفرنیا در زمینهی دعوت به آیین نو به فعالیت پرداخت، و زردشتیان سنّتی با این اقدام همچنان به شدت مخالفت میکنند [۳۱]. واکنش راستاندیشانه این است که ازدواجِ درونْگروهی بیتردید موجب خواهد شد که اقلیتی ناچیز (که نمایندهی ۰۱۶/۰ درصد جمعیت هند است) در خود غرق شوند و به این ترتیب هویّت و میراثشان تباه گردد. در چنین اوضاع و احوالی، مسائل دینی و بقای اجتماع موضوعهایی جداییناپذیرند. [۲۹: pt III]
منبع: کتاب فرهنگ ادیان جهان