کیش زرتشت / مرى بویس
منبع : کیش زرتشت، به قلم پروفسور ماری بویس، ترجمه از مصطفی فرهودی
اشاره[۱]
این نوشتار بخشى است از مقاله کیش زرتشت نوشته پروفسور مرى بویس که در بخش آغازین آن به زرتشت، پیشینه نگارش در میان زرتشتیان، متون مقدس بهویژه اوستا، و ترجمه و تدوینِ تقریبىِ تمام آثار پهلوى اشاره کرده، سپس گذرا به تاریخ دیانت زرتشتى پرداخته و از پیشینه ایران و ایرانیان، زرتشت، آغاز تبلیغات او و گسترش و رسمیّت یافتن دین او یاد کرده است; مغان و تأثیرگذارىِ آنها بر آموزه هاى زرتشتى و آسیب دیدن این کیش در چیرگى اسکندر نیز از نظرِ وى دور نمانده است.
در ادامه در ذیل عنوان تعالیم اصلى، باورهاى مؤبدان ایرانى،اسطوره هایى درباره آفرینش و پرستش خدایان طبیعت در مرتبه فرازین و فرودین مطرح، و زمینه هاى پیدایش اندیشه هاى زرتشت و دین زرتشتى و خدایان و اصول اعتقادىِ آن معرفى گشته است. درهمین بخش به امشاسپندان وآفریده هایشان ونیز فلسفه تعالیم زرتشت وانتظار او از پیروانش، هچنین شرایط خاص آخرالزمان و نجات بخشِ ویژه و پیروزى او ونیز چگونگى پیدایش زُروانى گرى وباورهاى آنان نیزمطرح گردیده است.
مرى بویس دربخش پایانى در ذیل عنوان تحولات جدید ازجمله به این مسائل پرداخته است:
طرح مباحث اعتقادى از سوى برخى مبلغان مسیحى و دفاعیات زرتشتیان از دین زرتشت و تلاش آنها در همگون سازى آن با نیازهاى زمان; تأسیس انجمن اصلاحى زرتشتیان; تأثیرپذیرى زرتشتیان از آیین هندو و رویکرد باطنىِ آن; تلاش هاى فرهنگى و آموزشىِ خاص، به منظور آشناسازى کودکان با آیین زرتشتى; تأثیرگذار بودن الاهیات اخلاقىِ سنّتى در شکل گیرى زندگى زرتشتیان و خدمات عام المنفعه آنها و ورود ایشان به امور سیاسى.
مقدمه
کیش زرتشت[۸] بسیار مقدس است، اما تمام متون «اوستاى جدید» آمیزه اى از آثار دانشوران و شاعران گمنام از نسل موبدان مى باشد. اوستاى کامل در دوران حکومت سلسله ساسانیان در ایران نوشته شده و در آن زمان مجموعه حجیمى در بیست و یک کتاب بوده است. نسخه هاى معدودى که از این مجموعه فراهم شده بود در ویرانى هایى که بعدها در چیرگىِ عرب ها، ترک ها ومغول ها به بارآمد، از میان رفت. ازاین رو اوستاى برجاى مانده عبارت ازمناجات نامه، سرودها و ادعیه است. نسخه خطىِ آن به دوران ساسانى برمى گردد، اما قدیمى ترین نسخه موجود، در ۱۳۲۳ م نوشته شده است. اوستاى چاپ شده ]۱[ و ترجمه هایى از آن را به زبان آلمانى، فرانسوى، انگلیسى، گَجَراتى و فارسى مى توان یافت. با توجه به روشنگرى هایى که همچنان پیوسته از راه پژوهش ها صورت مى گیرد، هیچ کدام از آن ترجمه ها را نمى توان معتبر دانست.
بعضى از دست نوشته هاى اوستایى، ترجمه روانى به زبان پهلوى[۱۰]یا تفسیرمشهورند; زبانى که به خط دشوارى نوشته مى شده است. ترجمه ها و خلاصه هایى به زبان پهلوى از کتاب هاى مفقودشده اوستاى دوره ساسانى، و همچنین آثارى مذهبى که در درجه دوم اهمیت است وجود دارد.]۵ [اکثر این متون بى نام و نشانند. تقریباً تمام آثار پهلوى تدوین و ترجمه شده است، اما برخى از ترجمه ها به شدت به بازنگرى نیازمند است. آثار مذهبىِ متأخر به زبان فارسى، گَجَراتى و انگلیسى است.
مقدمه اى کوتاه بر تاریخ دیانت زرتشتى
شواهد درونىِ متون «اوستاى قدیم» گواهى مى دهد که زرتشت قبل از آن که ایرانیان، سرزمینى را که اکنون به نام ایران مى نامند فتح کنند مى زیسته است. به احتمال، این کشورگشایى به حدود ۱۲۰۰ ق.م باز مى گردد ]۵۱ـ۲۷:۸[. در آن هنگام، ایرانیان به عنوان شبان هاى روستانشین در جلگه آسیاى مرکزى در شرق ولگا[۱۳]معروف بودند]۳[. آموزه هاى زرتشتى در آن زمان تأثیر زیادى بر برخى رعایاى پارس به ویژه یهودیان برجاى گذاشت.
عمده شواهد صریح درباره عقاید و مناسک زرتشتى در این دوران از آثار و کتیبه هاى ایرانى و نوشته هاى یونانى فراهم آمده است. به نظر مى رسد که چیرگىِ اسکندر بر امپراطورى ایران و از دست رفتن متون مقدس با مرگ موبدان، سهمگین ترین ضربه را بر پیکره سنت شفاهى زده باشد.
در همین زمان پارت ها، مردم شمال شرقى ایران، امپراتورى دیگرى را تأسیس کردند (در حدود ۱۲۹ ق.م تا ۲۲۴ م) و بار دیگر زرتشتى گرى را دین رسمى خود قرار دادند ]۱۰۰ـ۷۸:۹[. دومین امپراتورى ایرانى یعنى ساسانیان نیز همین رویه را پى گرفت. آنان براى امور دینى، سازمان مذهبى نیرومندى را همراه با سلسله مراتب متنوعِ موبدان و معابد و مدارس فراوان به وجود آوردند ]۱۰ـ۴۴:۴[. در قرن هفتم با غلبه اعراب، اسلام به مثابه دین رسمى ایرانیان جایگزین زرتشتى گرى شد، هرچند گسترش این دین بر سرتاسر این سرزمین، ۳۰۰ سال بعد تحقق یافت.
بنابه باورهاى زرتشتى، در اواخر قرن هفتم میلادى گروهى از زرتشتیان براى دست یابى به آزادى دینى سفرى دریایى را به شرق آغاز کردند و سرانجام در ۷۱۶ در سنجان در گُجرات اقامت گزیدند. در آنجا عده اى به آنان پیوستند و هسته مرکزى جامعه «پارسیان» هند را تشکیل دادند. پارسیان تا نسل ها به عنوان کشاورز و خرده بازرگانِ پراکنده در شمال و در طول سواحلِ میان براج[۱۵] از رونق اندکى برخوردار بودند. اما از قرن نوزدهم با آمدن روحانیان اروپایى به سرعت پیشرفت کردند و مالک ثروت عظیم و برهم انباشته اى شدند. جامعه اصلىِ زرتشتیان در ایران که بعدها در اطراف شهرهاى کویرى یزد و کرمان متمرکز شدند برخلاف پارسیان، پیوسته متحمل فقر و مشقت بودند. پارسیان نقش قابل توجهى در توسعه بمبئى ایفا کردند و تا قرن بیستم جامعه اى عمدتاً شهرى را با طبقه متوسط و تحصیلاتى مناسب پدید آوردند. ایرانیان زرتشتى تقریباً از طریق کمک آنان تا حدودى توانستند خود را از پارسیان، اضمحلال نجات دهند و در تهران با یک جامعه رو به گسترش توانستند به آنان تأسى کنند. و در سال ۱۹۴۷ با پایان یافتن حکومت بریتانیا در هند، گروهى از پارسیان در خارج از کشور بهویژه در کشورهاى انگلستان، کانادا، استرالیا و آمریکا سکنا گزیدند و به طور فزاینده اى در سال ۱۹۷۹ پس از برپایى جمهورى اسلامى ایران گروهى از زرتشتیان ایرانى نیز به آنها پیوستند. زرتشتیان اگرچه متنعمند، از جمعیت بسیار کمى برخوردارند. (شکل ۲).
تصویر شماره۲
تعالیم اصلى
روحانیان ایرانى که ساکنان استپ هاى وسیع و خالى بودند، در باب آفرینش اسطوره اى سخت بسیط خلق کردند FF]:۹;FF۱۳۰:۵[. آنان معتقد بودند که جهان را خدایان از ماده اى بى شکل در هفت مرحله ساختند; نخست، آسمان را از سنگ با پوسته سختى دورتادور آن آفریدند، سپس زمین را مانند بشقابى بزرگ و مسطح بر روى آن قرار داده اند و آن گاه در مرکز آن، اولین گیاه و پس از آن گاو نرِ تنها را آفریده، سپس اولین انسان، یعنى کیومرث[۲۱] پایدارخواهدماند. واین بازتابِ نظم درجهان، وعدالتوحقیقت درمیان انسان هااست.
ایرانیان خدایان طبیعت، یعنى سه موجود اخلاقى بزرگ را همراه با تکریم مى پرستیدند. این سه را که اهوراها (خداوندان) مى نامیدند عبارتند از: اهورا مزدا،[۲۴] خداوند میثاق و سوگند، که اگر باهم لحاظ شوند به انسان ها برپایه قانون اشه انسجام خواهند بخشید.
تصویر شماره ۳
زرتشت خود روحانى اى بود که با این عنوانِ موروثى زاده شد، اما چنان که از گات ها برمى آید، جامعه دیرپاىِ شبانىِ ایرانیان در زمان حیات زرتشت در حال از هم پاشیدن بود. عصر برنز در آن زمان، مراحل شکوفایى خود را طى مى کرد و شاهزادگان جنگجو و پیروانشان که مجهز به اسلحه هاى کارى و ارابه هاى جنگى بودند، مدام در جنگ و غارت غرق بودند; گویا قوم زرتشت قربانى تهاجم همسایگان پیشرفته و غارتگر شده بود. بدین ترتیب زرتشت که خود شاهد این خشونت ها و بى عدالتى ها بود، به تفکر عمیق درباره خیر و شر، و منشأ آن دو سوق داده شد. وى در موعد مقرّر آنچه را دریافته بود و به صورت سلسله اى از الهامات الاهى تجربه کرد. این الهاماتْ او را به تبلیغ دین جدیدى رهنمون شد. او پیروانش را چنین تعلیم داد که تنها یک خداى سرمدى وجود دارد که او آن را اهورا مزدا مى دانست; موجودى که حکیم، خیر و عدل کل است، اما قادر مطلق نیست; زیرا که خود وى گفته است: «به درستى که دو روح نخستین وجود دارد; دو همزادى که در ستیز با یکدیگر شهره اند. آنها در اندیشه و گفتار و کردار، دوگانه اند: خیر و شر» (یسنه ۳۰،۳); یعنى خدا دشمنى به نام انگره مئینیو[۲۷] تحقق بخشید.
نمودار زیر امشاسپندان بزرگِ ششگانه و یک سپنته مینیوى بزرگ، یعنى موجودات هفتگانه بزرگ را ]همراه با مخلوقاتى که تحت حمایت ومحل سکناى آنهایند[نشان مى دهد:
اوستا (پهلوى) برگردان تقریبى به فارسى مخلوق
۱. خْشَژوَئیریه (شهریور)[۲۸] قدرت/سلطنت آرزو شده آسمان
۲. هئورهوتات (خرداد)[۲۹] انسجام / تندرستى آب
۳. سْپَنْتَه اَرمَئیْتى (اسپندارمذ)[۳۰] عشق / پارسائى مقدس زمین
۴. اَمِرِتات (امرداد)[۳۱] زندگى طولانى / بى مرگى گیاهان
۵. وهُوْمَنَه (وهمن)[۳۲] قصد نیک / هدف نیک گاو
۶. سْپَنْتَ مَینیو[۳۳] روح مقدس انسان
۷. اشه وَهْیْشته[۳۴](اَرْدِوهیشت) حقیقت / درستکارى، نظم آتش
هر کدام از این هفت موجود یکى از مخلوقات هفتگانه را حمایت کرده، در آن، سکنا مى گزیند و در عین حال همچون وجهى از خدا، و ایزدى مستقل به شمار مى آید، که از آن رو که تجلى او است، پرستیده مى شود.
تمام آنانى که مى خواهند اشون[۳۵] شوند، یعنى براساس اشه زندگى را بگذرانند، مى باید تلاش کنند تا امشاسپندان بزرگ را در قلب و بدن خود درآورند و با پاس داشتن مخلوقات مادىِ خود به آنان خدمت کنند. این نظریه در خصوص خلق انسان شالوده نوع دوستى فراوان و مستمرى را پى ریزى کرده است. خصوص خشثره را که دربرگیرنده فلزات و آسمانِ سنگى مى انگاشتند (بسیارى از مردمان کهن هیچ تمایز اساسى اى بین فلزات و سنگ نمى گذاشتند). بنابراین عنایتى که به همه اشکال فلزات مى شد مى توانست نوعى احترام گذاشتن به او باشد (که نهایتاً سکه ها را نیز در برمى گرفت تا از آن به خوبى و خیرخواهانه استفاده کنند).
این امشاسپندانْ نامیرایان مقدس دیگرى، یعنى ایزدان[۳۶] را که موجوداتى سزاوار ستایشند برانگیختند. در میان خدایان سودمند قدیمى دو اهوراى کِهْتَر نیز وجود دارد; انگره مینیو از دوران باستان با ایجاد، و به مدد ارواح شریر مانند «دِوَها یا خدایان شریر جنگ» به مخلوقات خیر حمله آورد. از دیدگاه تعالیم زرتشتى او است که اولین گیاه، گاو و انسان را از بین برد و مرگ را به این جهان آورد، در حالى که امشاسپندان با آفریدن زندگانى هاى بیشتر از دل مرگ، شر را به خیر تبدیل کردند. مبارزه با شر و تقویت خیر وظیفه امشاسپندان است. مخلوقات آنان به طور غریزى در راه دست یافتن به همین هدف تلاش مى کنند; به استثناى انسان ها که مى باید با انتخاب سنجیده خود و در پرتو وحى زرتشت این کار را صورت دهند، سپس به هنگام مرگ درباره همه آنها داورى خواهد شد; اگر پندار، گفتار و کردار نیکشان بر بدى آنها غلبه کند، روحشان از پلِ فراخ، عبور و به بهشت عروج خواهد کرد، در غیر این صورت از پل تنگ به درون دوزخ با تمام مجازات هاى آن سقوط مى کنند.
هدف نهایى از تلاش هاى فضیلت آمیز، نجات از این دنیا است. براساس تعالیم زرتشت، مجموعه کوشش هاى نیکوکاران کم کم شر را ضعیف خواهد کرد و بدین ترتیب پیروزى خیر را میسر مى گرداند و این انتظارى است که همواره از پیروان او مى رود. به هر تقدیر ]۷ـ۳۸۲:۶[ مجموعه اى از اعتقادات به دلائل مختلف گسترش یافت که از آنها برمى آید که نشانه آخرالزمان بدبختى روزافزون و مصائب عالم گیر خواهد بود، سپس چنان که عموماً مى انگارند منجى عالم، سوُشینت[۳۷]، با شکوه خواهد آمد. تقدیر چنان است که او از نطفه زرتشت پیامبر، که به گونه اى معجزه آسا در دریاچه اى نگهدارى مى شود از مادرى باکره متولد مى گردد. در آن زمان نبرد عظیمى بین ایزدان و دیوان درخواهد گرفت که سرانجام با پیروزى خیر پایان مى پذیرد و بدن هاى کسانى که پیش از این مرده اند دوباره شکل مى گیرد و به ارواحشان خواهند پیوست و داورى نهایى از طریق آزمونى سخت و آتش بار صورت مى گیرد; فلزاتى که در کوه ها هستند ذوب خواهند شد و سیلاب سوزانى تشکیل مى شود که شریران را نابود و جهنم را از آنان پاک خواهد ساخت. اما بنابه تعدیلى که براى اولین بار در قرن نهم در این نظریه صورت گرفت، شریرانى که با درد و رنجِ این آزمایشِ سخت، پالوده شده، زنده مى مانند، به سعادتمندان مى پیوندند و به آنها خوراک بهشتى مى دهند و بدن هاى آنان همانند روحشان نامیرا خواهد شد. پادشاهى اهورا مزدا بر زمینى که بازسازى شده است برقرار خواهد شد و سعادتمندانْ جاودانه، در حضور او شادمان خواهند بود.
تنها یک گرایشِ عمده اى وجود دارد که نسبت به دین زرتشت بدعت به شمار مى رود و آن زروانى گرى است که احتمالا در قرن پنجم ق.م در بابِل (که در آن زمان جزو قلمرو حکومت ایرانیان بود) ظهور پیدا کرد ]۴۲ـ۲۳۱:۳[. آیین آنان بر یکتاپرستى استوار بود; با این اعتقاد بنیادى که فقط یک موجود غیر مخلوق به نام زروان[۳۸] (زمان) که پدر اهورا مزدا ونیز انگره مئینیو است وجوددارد. این بدعتْ بسیارخطرناک بود، چراکه بدین ترتیب براى خیر وشر، منشأ مشترکى فرض مى کرد، اما زروانى ها معتقدبودند که زروان، که خدایى دورازدسترس است، قدرت هاى خود را به پسر نیک خویش سپردهوبه این ترتیب او جهان را آفریده است. از این رو است که زروانى ها و بهکیشان همه مى توانستند به رغم تفاوت بنیادین اعتقادى، خالق، یعنى «اهورا مزدا» را یکسان پرستش کنند…
تحولات جدید
از حدود قرن نهم، زرتشتى ها از پیشرفت هاى عمومى در آموزش محروم بودند و نمى توانستند کارى بیش از عمل به تکالیف مذهبى و حفظ ایمان خود انجام دهند. افزایش ثروت در میان پارسیان موجب هیچ تغییر واقعى اى در این وضعیت نشد تا آن که در اوائل قرن نوزدهم، مردم عامى توانستند در بمبئى پسران خود را به مدارسى از نوع غربى بفرستند. در آن ایام، موبدى پارسى اولین دستگاه چاپ را در آن شهر به راه انداخت و روزنامه هاى پارسى انتشار یافت، اما اندکى پس از آن، مبلّغى اسکاتلندى به نام جى. ویلسون[۴۳] است، در حالى که «اهورا مزدا و اهریمن» چیزى بیش از تمثیل هایى براى نفوس خیروشر بشرنیستند. آنان براین اعتقادبودندکه ایزدانْ عقول میانى هستند و زرتشت آموزه تناسخ و نیل به نجات از راه از خود گذشتگى و روزه دارى را به طور تلویحى بیان کرده است. اگرچه همه اینها درواقع باآیین زرتشت مغایربود، برخى از پارسیان آن را به عنوان راه گریزى از تحیّرى که ناگهان بر آنان تحمیل شده بود، پذیرفتند.
زرتشتیان دیگر نیز تلاش کردند تا به نحوى معقول تر ایمانشان را با نیازهاى زمان مطابق سازند. و در همین راستا در سال ۱۸۵۱م انجمن اصلاح زرتشتیان تأسیس شد «تا از هزار و یک تعصّب دینى که موجب کند شدن پیشرفت جامعه مى شود، گذر کنند.» برخى از اعضاى این انجمن این ایده افراطىِ غربى (تبلیغ شده توسط ویلسون) را که زرتشت یکتاپرستى محض[۴۸]) قرار گرفتند. این گروه فقط یک جنبش زرتشتى معتقد به علوم خفیه است که آن را در سال ۱۹۰۲م یک پارسى تحصیل نکرده به نام بهرام شاه شرف، پى ریزى کرد. او اوستا را در پرتو مکاشفات خود تفسیر کرد و افزون بر این، خداى واحدِ غیرشخصى و مراحل هستى و تناسخ را همراه با افسانه هاى فراوانى که درهم آمیخته و به سیارات، مربوط بودند، تعلیم داد. وى دقت متنى یا تاریخى را کاملا بى اهمیت شمرد، اما بر اهمیت اجراى صحیح مراسم عبادت و پیروى از قواعد پرهیزکارى تأکید کرد. تعدادى آتشکده ایلمى خشوم وجود دارد، اما این جنبش على رغم رشد خود اکنون به جناح هاى رقیب تقسیم شده است.
اصلاح طلبان پیش از این، نسخه هایى از خرده اوستاى کتاب نیایش زرتشتیان را به خط گَجراتى و با چاپى ارزان منتشر کرده بودند، به طورى که هر پارسى در آن موقع به متون مقدس دسترسى مستقیم داشت. این امر نقش موبدان را باز هم کاهش داد; موبدانى که به سرعت از مقام افراد آگاه و مورد احترام به جایگاه افراد ناآگاه تنزل یافتند; به گونه اى که از معرفت غیردینى جدید و حتى از محتواى واقعى کتاب هاى مقدس، آگاهى ندارند. نیاز به درک بهترِ محتواى کتاب هاى مقدس موجب آن شد که شخصى غیر موبد به نام کى. آر. کاما[۴۹] پژوهش خود را درباره قواعد لغت شناسى غربى ارائه دهد. شاگردان او که همگى موبدان جوانى بودند با رغبت به کار تصحیح و ترجمه متون اوستایى و پهلوى پرداختند، اما نسبت به مطالعات بنیادین کلامى اقدامى نکردند. پارسیان، که حتى فاقد یک مرجع مذهبى پذیرفته شده هستند، سردرگم ماندند و به گروه هاى مذهبىِ رقیب تقسیم شدند. سنت دوگانه پرستىِ کهن عمدتاً در شهرهاى کوچک و روستاهاى گجرات باقى ماند، اما در بمبئى علناً بیش از هر چیز، یگانه پرستى از نوع غربى یا از نوع اعتقاد به نیروهاى اسرارآمیز وجود داشت. با وجود این در دهه ۱۹۷۰ توجه مجدد غربى ها به ثنویت زرتشتى به تدریج بر مردم تأثیر گذاشت و در عین حال جنبش دیگرى در میان عوام به راه افتاد تا اعتقادات سنتىِ بیشترى احیا شود و اساطیر باستانى با دانش علوم روز منطبق شود.
از اواخر قرن نوزدهم جنبش اصلاحىِ پارسى در جوامع شهرى ایران نفوذ کرد، اما کهن کیشىِ محض تا اوایل نیمه قرن بیستم در نواحى روستایى ایران باقى ماند. در خارج از ایران و هند، پارسیان و ایرانیان با هم نشست و برخاست مى کنند و در میان آنان علاوه بر سکولاریسم متداول، هر عقیده دینى اى که داراى تفاوت اندکى است، نمایندگانى دارد. حفظ ایمان بیشتر اوقات به عنوان بخشى از شرایط نگهدارى هویت اجتماعى محسوب مى شود. به همین خاطر و نیز به دلایل کاملا دیندارانه غالباً تلاش هاى پرشورى در سطح منطقه به عمل مى آید تا حیات دینى تداوم یابد. تلاش هاى فرهنگى خاصى نیز هم اکنون انجام مى شود تا براى کودکان زرتشتى کتاب هاى آموزشى جذابى منتشر، و اطمینان حاصل شود که آنان با دین خود آشنا مى گردند. این که آیا افراد زرتشتى که پدر یا مادر غیرزرتشتى دارند مى توانند کاملا پذیرفته شوند یا نوکیش قلمداد مى گردند موضوع هاى بحث برانگیزى هستند که به دلیل شمار رو به کاهش جامعه زرتشتى که ناشى از کاهش نرخ تولد، و جذب به جوامع مجاور است، به عنوان امرى بسیار مبرم مورد توجه قرار گرفته است.
على رغم ابهامات عقیدتى مى توان ملاحظه کرد که الاهیات اخلاقى سنتى همچنان در شکل گیرى زندگى زرتشتیان مؤثر است. پیامبر آنان به هر یک از پیروانش ضرورت این نکته را تعلیم داد که همواره در کمک به پیشبرد امر خیر کوشا باشید. از زمانى که زرتشتیان در صحنه تاریخ عمومى، مجدداً ظاهر شدند مى توان مشاهده کرد که برخى از آنان از طریق هدایاى سخاوتمندانه، در کارهاى عام المنفعه، مانند خدمات درمانى جد و جهد مى کنند و اخیراً نیز وارد امور سیاسى محلى و ملى شده اند و از این راه نه تنها از اقلیت هاى خود، بلکه از کل جامعه حمایت مى کنند. سه نفر پارسى عضو مجلس عوام انگلیس بوده اند و دیگرانى نیز در امور سیاسى هند فعالیت مى کردند و مى توان گفت که یکى از اعضاى مؤسس اولین مجلس در ایران در سال ۱۹۰۶ نیز یک زرتشتى ایرانى بود. دستاوردهاى فوق العاده دو اقلیت زرتشتى که در قرن نهم از هم جدا شدند و هر دو براى مدت طولانى دچار فقر و ستم بودند، به نظر مى رسد ناشى از دو عامل بوده که میان هر دو اقلیت مشترک است: نیاکان دلاورى که آماده بودند تا تقریباً هر چیزى را براى ایمانشان فدا کنند; و خود ایمان که شجاعت، راستى، عشق به خدا و هم نوع و مقاومت فعال و بدون واهمه در برابر گناه را در هر شکل آن، ایجاب مى کند.
کتاب نامه
۱. GELDNER, K., Avesta: The Sacred Books of the Parsis, 3 vols, Stuttgart, Kohlhammer, 1896.
۲. BOYCE, M., Zoroastrianism: Its Antiquity and Constant Vigour, Columbia Iranian Lectures, Costa Mesa, Mazda Publishers, 1992.
۳. BOYCE, M., A History of Zoroastrianism, vol. 2, Under the Achaemenians, Leiden, Brill, 1982 (Handbuch der Orientalistik, ed. B. Spuler, I. viii. 1. 2)
۴. BOYCE, M., Zoroastrians: Their Religious Beliefs and Practices, London/Boston, Routledge, 1979; pb 1984.
۵. BOYCE, M., A History of Zoroastrianism, vol. 1, The Early Period, Leiden, Brill, 1975 (Handbuch der Orientalistik, ed. B. Spuler, I. viii. 1.2); repr. with corrs 1989, 1996
۶. BOYCE, M., with GRENET, F., A History of Zoroastrianism, vol. 3, Under Maeedonian and Roman Rule, Leiden, Brill, 1991 (Handbuch der Orientalistik, ed. B.
[۱] مشخصات کتاب شناختىِ این اثر از این قرار است:
Boyce, Mary, Zoroastrianism in Living Religions, Oxford, Blackwell, 1997, PP.236-260.
با سلام بنده اطلاعی از دین ذر تشت ندارم ونمی توانم در باره آن اظهار نظر کنم اما این را فهمیده ام که اگر انسان به مخلوقات روی زمین اذیت آزارش نرسد نصف صورت مسله حل شده وبقیه را که به خود خداوند ربط دارد حل نموده و اما تاریخ و کتاب را انسانها نوشته اند وبهترین استفاده از آنها گفتن مطالب خوب وبدور انداختن ….. حالا فرقی ندارد به نظر من همه ای آنها
dorooooooooood bar shoma
سلام اگه می بینید این حرفا داغ بحث بت می ازدواج محارم داغ چون دوران ظهور دجال همون تک چشمی ابراهیم سلام الله علیه با سنگ کورش کرد اره بزار بیاد همه اونایی که خاطرشو می خوان براش کاری کردن خوشحالش کردن براشون شاهی کنه ولی یادتون نره اون رانده شده قسم خورده اشرف مخلوقاتو به برستش خودش وادار کنهخوب قسم خورد به نتیجه داره میرسه همان طور این حرفا دجال وجود داره اینم در کنارش اومده که مهدی ومسیح واقعی برا جنگ با اون میاد واین شیطان فرشته رانده شده خده افریده ی خداست بس بدانید خدا قدرت قادر توانا به هر کاریه بس خودش برا شیطان طرف داراش برنامه ها داره ما بنده خدای یکتا را ترسی از شیطان رجیم نیست
سلام. از استاد فرهودی عزیز تشکر می کنم و به خاطر این همه زحماتشان دستشان را می بوسم.