چین باستان: دین و سلسله ها

چین باستان

چین باستان آنچه را که به قدیمی ترین فرهنگ موجود در جهان تبدیل شده است ، تولید کرد. نام “چین” از سانسکریت سینا (مشتق شده از نام سلسله شین چینی ، تلفظ “چین”) است که توسط پارسیان به عنوان “CIN” ترجمه شده است و به نظر می رسد از طریق تجارت در امتداد جاده ابریشم محبوب شده است.

رومی ها و یونانیان کشور را “سرس-SERES” می دانستند ، “سرزمینی که ابریشم از آن می آید”. نام “چین” تا سال ۱۵۱۶ میلادی در ژورنال های باربوسا در غرب که سفرهای وی در شرق را روایت می کند ، ظاهر نمی شود (هرچند اروپایی ها ودت زیادی به خاطر تجارت از طریق جاده ابریشم از چین اطلاع داشتند). مارکو پولو ، کاوشگر مشهور که در قرن سیزدهم میلادی چین را به اروپا آشنا کرد ، از این سرزمین به عنوان “کاتای” نام برد. در چینی ماندارین ، این کشور به عنوان “Zhongguo” به معنای “دولت مرکزی” یا “امپراتوری میانه” شناخته می شود.

ماقبل تاریخ

خوب قبل از ظهور تمدن قابل تشخیص در منطقه ، این سرزمین توسط “هومینیدها (میمون انسان‌نما)” اشغال شد.” انسان پکن” ، جمجمه فسیل کشف شده در سال ۱۹۲۷ میلادی در نزدیکی پکن ،که بین ۷۰۰۰۰۰ تا ۳۰۰۰۰۰ سال پیش در این منطقه زندگی می کرد ، و “انسان یوآنمو” ، که بقایای آن در سال ۱۹۶۵ در سال ۱۹۶۵ در یونمو یافت شد ، ۱.۷ میلیون سال پیش در این سرزمین ساکن بود. شواهد کشف شده با این یافته ها نشان می دهد که این ساکنان اولیه می دانستند که چگونه ابزارهای سنگی را رایج کنند و از آتش استفاده کنند.

در حالی که ایده پذیرفته تر این است که  که انسان از آفریقا سرچشمه گرفته و سپس به نقاط دیگر در سراسر جهان مهاجرت کرده است ، دیرینه شناسان چین “از تئوری” تکامل منطقه ای “منشأ انسان حمایت می کنند” (China.org) که ادعا می کند مبنای مستقلی برای تولد انسان وجود دارد. میمون شو ، با وزن فقط ۱۰۰ تا ۱۵۰ گرم و در اندازه شبیه به موش ، در دوره ائوسن میانه ۴.۵ تا ۴ میلیون سال پیش در چین زندگی می کرد. کشف آن چالش بزرگی را برای تئوری آفریقایی منشأ نژاد بشر  ایجاد کرد (China.org). این چالش به دلیل پیوندهای ژنتیکی بین فسیل شو و پستانداران پیشرفته و پست تر، که پس از آن به عنوان یک «حلقه گمشده» در فرآیند تکامل هستند، قابل قبول است.

با این حال ، یکی از این داده ها اینطور تفسیر می کند (نتیجه گیری چین توسط جامعه بین المللی مورد اختلاف قرار گرفته است) ، شواهد محکم ارائه شده توسط سایر یافته ها ، یک اصل و نسب بسیار قدیمی از هومینیدها وانسان را  در چین ثابت می کند و همچنین سطح بالایی از پیچیدگی در فرهنگ اولیه در این منطفقه را. یک نمونه از این ، دهکده  بانپو (Banpo) ، در نزدیکی “شی آن” است که در سال ۱۹۵۳ میلادی کشف شد.  بانپو یک دهکده نوسنگی است که بین ۴۵۰۰ تا ۳۷۵۰ قبل از میلاد سکونت داشته و ۴۵ خانه با کف های فرو رفته در زمین برای ثبات بیشتر دارد. یک سنگر که در این روستا محاصره شده است ، از حمله و زهکشی محافظت می کند (ضمن اینکه به حصار در حیوانات اهلی نیز کمک می کند) در حالی که از غارهای ساخته شده توسط انسان برای ذخیره مواد غذایی استفاده می شد. طراحی روستا و آثار باستانی که در آنجا کشف شده اند (مانند سفال و ابزارها) ، در زمان ساخت آن برای یک فرهنگ بسیار پیشرفته استدلال می کنند.

به طور کلی پذیرفته شده است که “گهواره تمدن” چینی ها دره رودخانه زرد است که در حدود ۵۰۰۰ پیش از میلاد روستا را به وجود آورد. در حالی که این مورد مورد اختلاف قرار گرفته است ، و استدلال هایی برای توسعه گسترده تر جوامع مطرح شده است ، شکی نیست که استان هنان ، در دره رودخانه زرد ، محل بسیاری از روستاهای اولیه و جوامع کشاورزی بود.

در سال ۲۰۰۱ میلادی ، باستان شناسان دو اسکلت را کشف کردند “در یک خانه فرو ریخته ، که با یک لایه ضخیم از رسوبات سیلت از رودخانه زرد پوشانده شده بود. در لایه ای از رسوبات ، باستان شناسان بیش از ۲۰ اسکلت ، محراب ، یک میدان  ، سفال  پیدا کردند و ظروف سنگ و یشم پیدا کردند. این سایت تنها یکی از بسیاری از روستاهای ماقبل تاریخ در منطقه بود. “(chinapage.org)

اولین سلسله ها

از این روستاهای کوچک و جوامع کشاورزی دولت متمرکز رشد کردند. اولین مورد آن سلسله ماقبل تاریخ شیا (حدود ۲۰۷۰-۱۶۰۰ پیش از میلاد) بود. سلسله شیا ، سالهاست که اسطوره بیشتر از واقعیت در نظر گرفته می شد تا زمان کاوش در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی سایت هایی را کشف کرد که به شدت برای وجود آن استدلال می کردند. آثار برنز و مقبره ها به وضوح به یک دوره تکاملی از توسعه بین دهکده های عصر سنگی متفاوت و یک تمدن منسجم قابل تشخیص اشاره دارند.

این سلسله توسط یوه بزرگ افسانه ای تأسیس شد که به مدت ۱۳ سال بی امان کار کرد ، تا  بتواند سیل رودخانه زرد که به طور معمول محصولات کشاورز را نابود می کرد کنترل کند. او آنقدر روی کار خود متمرکز شده بود که گفته شد او در تمام آن سالها یک بار به خانه برنگشته است ، ظاهرا او حداقل سه بار به خانه برگشت، و این فداکاری دیگران را ترغیب کرد تا از او پیروی کنند.

پس از کنترل سیل ، یو قبایل سانمیائو را فتح کرد و جانشین شد. (توسط رهبر آن زمان ، شان) معرفی شد که تا زمان مرگ وی سلطنت کرد. یو سیستم وراثت جانشینی را تأسیس کرد و بدین ترتیب مفهوم سلسله رایج شد. طبقه حاکم و نخبگان در خوشه های شهری زندگی می کردند در حالی که جمعیت دهقانان که از سبک زندگی نخبگان حمایت می کردند ، عمدتاً کشاورزی باقی مانده و در مناطق روستایی زندگی می کردند. پسر یو ، چی ، پس از او حکومت کرد و قدرت در دست خانواده باقی ماند تا آخرین حاکم شیا ، جی ، توسط تانگ که سلسله شانگ را تأسیس کرد (۱۶۰۰-۱۰۴۶ پیش از میلاد) سرنگون شد.

تانگ از پادشاهی شانگ بود. تاریخ های رایج به وی (۱۶۷۵-۱۶۴۶ پیش از میلاد) به هیچ وجه با وقایع شناخته شده ای که در آن شرکت کرده است مطابقت ندارد و باید اشتباه تلقی شود. آنچه شناخته شده است این است که او حاکم یا حداقل یک شخصیت بسیار مهم در پادشاهی شانگ بود که در حدود سال ۱۶۰۰ پیش از میلاد ، شورش را علیه “چی” رهبری کرد و نیروهای خود را در نبرد مینگتیائو شکست داد.

تصور می شود که بی عدالتی دادگاه شیا و بار ناشی از آن بر جمعیت منجر به این قیام شده است. سپس تانگ رهبری سرزمین را به عهده گرفت ، مالیات را پایین آورد ، پروژه های ساختمانی بزرگ را که توسط چی (که منابع پادشاهی را تخلیه می کرد) به حالت تعلیق درآورد و با چنان خرد و کارآیی حکومت کرد که به هنر و فرهنگ اجازه شکوفایی می داد. نوشتن در زیر سلسله شانگ و همچنین متالورژی برنز ، معماری و دین توسعه یافته است.

قبل از شانگ ، مردم خدایان زیادی را با یک خدای عالی به نام  ، شانگتی ، به عنوان رئیس پانتئون پرستش می کردند (همان الگویی که در فرهنگ های دیگر یافت می شود). شانگتی “اجداد بزرگ” محسوب می شد که سرپرستی  پیروزی در جنگ ، کشاورزی ، آب و هوا و دولت خوب را بر عهده داشت. از آنجا که او بسیار دورافتاده و بسیار شلوغ بود ، با این حال ، به نظر می رسد که مردم برای نیازهای خود نیاز به شفاعت فوری بیشتری دارند و بنابراین مراسم عبادت اجداد آغاز شد.

هنگامی که کسی درمی گذشت ، تصور می شد ، آنها به قدرت های الهی دست یافتند و می توان در مواقع نیاز (مشابه اعتقاد رومی به والدین) برای کمک به آنها کمک کرد. این عمل منجر به آیین های بسیار پیشرفته ای شد که برای جلب روحیه اجداد اختصاص داده شده بود که در نهایت شامل مراسم تدفین پر زرق و برق در مقبره های بزرگ شد  که پرشده بودند از همه آنچه یک نفر نیاز به لذت بردن از یک زندگی پس از زندگی راحت داشت.

پادشاه علاوه بر وظایف سکولار خود ، به عنوان رئیس و واسطه بین زنده و مردگان خدمت می کرد و حکومت وی طبق قانون الهی در نظر گرفته می شد. اگرچه دستورالعمل مشهور بهشت توسط سلسله بعدی” ژو” ساخته شده است ، ریشه های ایده پیوند دادن یک حاکم کاملا عادل با اراده الهی در اعتقادات ایجاد شده توسط شانگ وجود دارد.

جدول زمانی بصری سلسله های چینی

سلسله ژو

در حدود سال ۱۰۴۶ پیش از میلاد ، پادشاه وو (ر. ۱۰۴۶-۱۰۴۳ پیش از میلاد) ، از استان ژو ، علیه پادشاه ژو شانگ شورش کرد و نیروهایش را در نبرد موئه شکست داد و سلسله ژو را تأسیس کرد (۱۰۴۶- ۲۵۶ پیش از میلاد). ۱۰۴۶-۷۷۱ قبل از میلاد ، دوره ژو غربی را نشان می دهد در حالی که ۷۷۱-۲۵۶ پیش از میلاد دوره ژو شرقی را نشان می دهد. وو پس از آنکه پادشاه شانگ برادر بزرگتر خود را به ناحق کشت ، علیه حکومت شانگ شورش کرد. ، وو و خانواده اش برای مشروعیت بخشیدن به شورش به  “فرمان آسمان” استناد کردند، زیرا احساس می کرد که شانگ دیگر به نفع مردم عمل نمی کند و به همین دلیل اختیار  بین سلطنت و خدای قانون ، نظم و عدالت و شانگتی (قدرت معنوی) را از دست داده است.

به این ترتیب به “فرمان آسمان ” عنوان نعمت خدایان بر یک حاکم عادل و حکومت تحت فرمان الهی تعریف شد. هنگامی که دولت دیگر به اراده خدایان خدمت نمی کرد ، آن دولت سرنگون می شود. علاوه بر این مقرر شده بود که تنها یک حاکم مشروع در چین وجود داشته باشد و حکومت او باید با رفتار صحیح او به عنوان مباشر سرزمین هایی که بهشت به او سپرده شده است مشروعیت یابد.. قانون می تواند از پدر به پسر دیگر منتقل شود اما تنها در صورتی که کودک فضیلت لازم را برای حکومت داشته باشد. این دستورالعمل بعداً توسط حاکمان مختلف که جانشینی را به فرزندان نالایق می سپارند ، دستکاری می شود.

ظرف پخت برنز ژو

تحت ژو ، فرهنگ شکوفا شد و تمدن گسترش یافت. نوشتن کدگذاری شد و فلزکاری به طور فزاینده ای پیچیده شد. بزرگترین و مشهورترین فیلسوفان و شاعران چینی ، کنفوسیوس ، منسیوس ، مو تی  (Mot Zu) ، لائوتسه (Lao-Tzu) ، تائوژیان  (Tao Chien) و استراتژیست نظامی سون تزو (Sun-Tzu) (اگر او همانطور که به تصویر کشیده شده است باشد) ، همه از دوره ژو و صد مکتب فکریناشی می شوند .

این ارابه که تحت  شانگ به این سرزمین معرفی شد ، توسط ژو کاملاً توسعه یافت. لازم به ذکر است که این دوره ها و سلسله ها به همان شکلی که در کتاب های تاریخ به نظر می رسد شروع نمی شود و پایان نمی یابد و سلسله ژو خصوصیات بسیاری را با شانگ (از جمله زبان و دین) به صورت مشترک دارد. در حالی که مورخان به خاطر شفافیت ، این امر را ضروری می دانند که وقایع را به دوره ها مرتبط کنند ، سلسله ژو در دوره های شناخته شده زیر معروف به دوره بهار و پاییز و دوره ایالت‌های جنگ‌طلب ،باقی مانده است.

دوره بهار و پاییز و دوره ایالت‌های جنگ‌طلب

در دوره بهار و پاییز (حدود ۷۷۲-۴۷۶ پیش از میلاد که به اصطلاح از سالنامه بهار و پاییز ، وقایع نگاری رسمی ایالت در آن زمان و منبع اولیه ای که به ژنرال سون-تزو اشاره می کند، نامیده می شود.) ، دولت ژو با انتقال به پایتخت جدید در لووینگ غیرمتمرکز شد و این پایان دوره “ژو غربی” و آغاز “ژو شرقی” بود. این دوره ای است که بیشتر برای پیشرفت در فلسفه ، شعر و هنرها ذکر شده و شاهد ظهور تفکر کنفوسیوس ، تائوئیست و موهیست بود.

با این حال ، در عین حال ، کشورهای مختلف توسط لووینگ از حکومت مرکزی جدا می شدند و خود را حاکم می دانند. این امر منجر به دوره به اصطلاح ایالت‌های جنگ‌طلب (حدود ۴۸۱-۲۲۱ پیش از میلاد) شد که در آن هفت ایالت برای کنترل قدرت با یکدیگر جنگیدند. این هفت ایالت چو ، هان ، چی ، شین ، وی ، یان و ژائو بودند که همه آنها خود را حاکم می دانستند اما هیچکدام از آنها به ادعای فرمان  بهشت که همچنان  توسط ژو لووینگ برگزار می شد ، اطمینان نداشتند. همه هفت ایالت از همان تاکتیک ها استفاده کردند و همان قوانین رفتار را در نبرد مشاهده کردند و بنابراین هیچ کس نمی توانستند از دیگران مزیت کسب کند.

دوره ایالت‌های جنگ‌طلب چین و شات فتح ، ج. ۲۵۰ قبل از میلاد

این وضعیت توسط فیلسوف پاسیفیست Mo Ti ، یک مهندس ماهر مورد سوء استفاده قرار گرفت ، که این ماموریت خود را برای ارائه دانش مساوی از استحکامات و نردبان های محاصره به امید خنثی کردن مزیت هر یک از ایالت ها و بنابراین پایان دادن به جنگ انجام داد. تلاش های وی ناموفق بود و بین ۲۶۲ تا ۲۶۰ پیش از میلاد ، ایالت شین بر ژائو برتری پیدا کرد و سرانجام آنها را در نبرد چانگپینگ شکست داد.

یک دولتمرد شین به نام شانگ یانگ (متوفای ۳۳۸ پیش از میلاد) ، مؤمن بزرگ در کارآیی و قانون ، درک شین از جنگ را برای تمرکز بر پیروزی به هر قیمتی مجدداً مورد استفاده قرار داد. این که آیا سون تزو  یا شانگ یانگ  پروتکل نظامی و استراتژی در چین را ابیجاد کرد یا نه ، بستگی به پذیرش حقیقت تاریخی سون تزو دارد. حتی با وجود ادعای مردم به سون تزو ، این احتمال بیشتر است که شانگ یانگ با اثر معروف هنر جنگ که نام سون تزو را به عنوان نویسنده دارد، آشنا بوده است. یینگ ژنگ در ۲۲۱ پیش از میلاد از درگیری های کشورهای جنگ طلب بیرون آمد ، و شش ایالت دیگر را تسخیر و متحد کرد و خود را ” شی هوانگدی- Shi Huangdi. ” اعلام کرد.

پیش از این اصلاحات ، جنگ چینی یک بازی برای نمایش مهارت نجیب زادگان با قوانین بسیار تعیین شده بود که با اجازه و الهام از فرمان بهشت ناشی می شد. کسی به افراد ضعیف یا آماده نشده حمله نمی کرد  و انتظار می رفت که آن فرد جنگ را به  تأخیر بیندازد تا اینکه حریف بسیج و صفوف اش را در این زمینه تشکیل دهد. شانگ از جنگ تمام عیار در تعقیب پیروزی دفاع می کرد و توصیه می کرد که نیروهای دشمن را با هر وسیله ای که در دسترس است بگیرند. اصول شانگ در “شین” شناخته شده بود و در نبرد ” چانگ پینگ- Changping ” که بیش از ۴۵۰،۰۰۰ سرباز جذب ژائو پس از نبرد اعدام شده بودند از آن  استفاده می کردند و همین مساله برای آنها فرصتی که منتظرش بودند را فراهم کرد .

با این وجود ، آنها تا زمان ظهور یینگ ژنگ ، پادشاه شین ، از این تاکتیک ها استفاده مؤثر نکردند. یینگ ژنگ با استفاده از دستورالعمل های شانگ ، و با ارتش با اندازه قابل توجهی با استفاده از سلاح های آهنی و هدایت ارابه ها ، در ۲۲۱ سال قبل از میلاد از درگیری کشورهای متخاصم بیرون آمد ، و شش ایالت دیگر را تحت حکومت خود تسخیر و متحد کرد و خود را” شی هوانگدی” امپراتور اول چین اعلام کرد.

سلسله شین

شی هوانگدی بدین ترتیب سلسله شین (۲۲۱-۲۰۶ پیش از میلاد) را تأسیس کرد و دوره ای را که به عنوان دوره امپریالیستی در چین (۲۲۱ پیش از میلاد-۱۹۱۲ میلادی) شناخته می شود آغاز کرد در این دوره سلسله هایی بر این سرزمنی حکومت کردند. وی دستور داد استحکامات دیواری را که کشورهای مختلف را از هم جدا کرده بود تخریب کنند و دستور داد  یک دیوار بزرگ چین  را در امتداد مرز شمالی پادشاهی بسازند. گرچه امروز از دیوار اصلی شی هوانگدی چیز کمی باقیمانده است ، اما ساخت دیوار بزرگ چین تحت حاکمیت وی آغاز شد.

این کشور برای بیش از ۵،۰۰۰ کیلومتر (۳۰۰۰ مایل) در سراسر تپه و دشت ، از مرزهای کره در شرق تا صحرای مشقت آور اوردوس در غرب امتداد داشت. این یک تعهد لجستیکی عظیم بود ، هرچند که در بیشتر دوره های خود ، طول دیوارهای اولیه ساخته شده توسط پادشاهی های جداگانه چینی برای دفاع از مرزهای شمالی خود در قرن چهارم و سوم را در بر می گیرد. (اسکار و فاگان ، ۳۸۲)

شی هوانگدی همچنین زیرساخت ها را از طریق ساختمان جاده ای تقویت کرد که به سهولت به افزایش سفر تجاری کمک کرد.

 پنج  مسیر پر رففت و آمد و اصلی از پایتخت امپریالیستی از شیانایانگ شروع می شد که هرکدام نیروهای پلیس و ایستگاه های پستی داشتند. بیشتر این جاده‌ها از نوع خاکی بودند و ۱۵ متر (۵۰ فوت) عرض داشتند. طولانی ترین آنها از جنوب غربی بیش از ۷۵۰۰ کیلومتر (۴۵۰۰ مایل) تا منطقه مرزی “یون نان” ادامه داشت. شیب حومه شهر چنان پرشتاب بود که بخش هایی از جاده باید از روی صخره های عمودی روی کنسول  های چوبی بیرون زده ساخته می شد. (اسکار و فاگان، ۳۸۲)

شی هوانگدی همچنین مرزهای امپراتوری خود را گسترش داد ، کانال بزرگ را در جنوب بنا کرد ، زمین ها را دوباره توزیع کرد که در ابتدا عادلانه و منصفانه بود.

شی هوانگدی دنیس جارویس

در حالی که او پیشرفت های زیادی در ساخت پروژه ها و مبارزات نظامی داشت، حکومت او به طور فزاینده ای با قدرت زیاد در سیاست داخلی مشخص شد. او با ادعای فرمان  بهشت، تمام فلسفه ها را به جز قانون گرایی که توسط شانگ یانگ توسعه داده شده بود، سرکوب کرد و با توجه به توصیه مشاور ارشد خود، لی سیو، دستور داد هر کتاب تاریخی یا فلسفی را که با قانون گرایی ،خانواده اش، ایالت شین یا خودش مطابقت نداشت، نابود کنند.

از آنجایی که در آن زمان کتاب‌ها بر روی نوارهای بامبو که با سنجاق‌های چرخان بسته می‌شد، نوشته می‌شد، و حجم آن ممکن بود کمی وزن داشته باشد، دانشمندانی که می‌خواستند از دستور طفره بروند، با مشکلات زیادی مواجه شدند. تعدادی از آنها شناسایی شدند. سنت می گوید که بسیاری از آنها برای کار بر روی دیوار بزرگ فرستاده شدند و چهارصد و شصت نفر به قتل رسیدند. با این وجود، برخی از اهل ادب، آثار کنفوسیوس را کامل حفظ کردند و آنها را دهان به دهان منتقل کردند. (دورانت، ۶۹۷)

این اقدام، همراه با سرکوب آزادی های عمومی، از جمله آزادی بیان، توسط شی هوانگدی، او را به تدریج منفورتر کرد. پرستش اجداد گذشته و سرزمین مردگان بیشتر مورد توجه امپراتور قرار گرفت تا قلمرو زنده ها و شی هوانگدی به طور فزاینده ای درگیر این شد که این جهان دیگر از چه چیزی تشکیل شده است و چگونه می تواند از سفر به آنجا اجتناب کند. به نظر می رسد او وسواس مرگ را در خود ایجاد کرده بود، به طور فزاینده ای در مورد امنیت شخصی خود پارانوئید شده بود و مشتاقانه به دنبال جاودانگی بود.

پانوراما ارتش سفالی

اشتیاق او برای تأمین زندگی پس از مرگ متناسب با زندگی کنونی‌اش، او را بر آن داشت تا قصر و ارتشی متشکل از ۸۰۰۰ جنگجوی سفالی برای مقبره‌اش بسازد تا در ابدیت به او خدمت کنند. این ارتش سرامیکی که با او دفن شده بود شامل ارابه های سفالی، سواره نظام، فرمانده کل قوا و پرندگان و حیوانات مختلف بود. گفته می شود که او در سال ۲۱۰ قبل از میلاد در حالی که در جستجوی اکسیر جاودانگی بود درگذشت و لی سیو به امید اینکه کنترل دولت را به دست آورد، مرگ او را مخفی نگه داشت تا زمانی که توانست وصیت خود را تغییر دهد و نام پسر نفوذ پذیر خود، هو-های را به عنوان وارث تغییر دهد. ،

با این حال، این طرح غیرقابل دفاع بود، زیرا شاهزاده جوان خود را کاملاً بی ثبات نشان داد، بسیاری را اعدام کرد و شورش گسترده ای را در سرزمین آغاز کرد. مدت کوتاهی پس از مرگ شی هوانگدی، سلسله شین به سرعت از طریق دسیسه و ناتوانی افرادی مانند هو-های، لی سیو و مشاور دیگری به نام ژائو گائو فروپاشید و سلسله هان (۲۰۲ قبل از میلاد تا ۲۲۰ پس از میلاد) با به قدرت رسیدن لیو بانگ شروع شد.

نزاع چو هان

با سقوط سلسله شین، چین در هرج و مرج معروف به مناقشه چو-هان (۲۰۶-۲۰۲ قبل از میلاد) فرو رفت. دو ژنرال در میان نیروهایی که علیه شین شورش کردند ظاهر شدند: لیو بانگ از هان (۱۹۵-۲۵۶ قبل از میلاد) و ژنرال شیانگ یو از چو (۱۲۳۲-۲۰۲ قبل از میلاد) که برای کنترل دولت می جنگیدند. شیانگ یو، که خود را سرسخت‌ترین حریف شین نشان داده بود، به لیو بانگ لقب “پادشاه هان” را به رسمیت شناختن شکست قاطع لیو بانگ از نیروهای شین در پایتخت آنها، ژیان یانگ، اعطا کرد.

نقشه جنگ چو هان

، در جنگ قدرت معروف به مناقشه چو-هان تا زمانی که شیانگ یو در مورد معاهده کانال هنگ مذاکره کرد و صلحی موقت به ارمغان آورد با این حال، دو متحد سابق به سرعت به مخالفان تبدیل شدند. شیانگ یو پیشنهاد کرد که چین را تحت حاکمیت چو در شرق و هان در غرب تقسیم کند، اما لیو بانگ خواستار یک چین متحد تحت حاکمیت هان بود و با شکستن پیمان، خصومت ها را از سر گرفت. در نبرد گاکسیا در سال ۲۰۲ قبل از میلاد، ژنرال بزرگ لیو بانگ، هان شین، نیروهای چو را تحت فرمان شیانگ یو به دام انداخت و شکست داد و لیو بانگ به عنوان امپراتور معرفی شد (که نزد آیندگان به عنوان امپراتور گائوزو از هان شناخته می شود). شیانگ یو خودکشی کرد اما خانواده او اجازه یافتند زندگی کنند و حتی در مناصب دولتی خدمت کنند.

امپراتور جدید گائوزو با تمام مخالفان سابق خود با احترام رفتار کرد و سرزمین تحت حکومت خود را متحد کرد. او قبایل چادرنشین شیونگنو(Xiongnu) را که به چین حمله کرده بودند، عقب راند و با سایر ایالت هایی که علیه سلسله در حال شکست شین قیام کرده بودند، صلح کرد. سلسله هان (که نام خود را از وطن لیو-بانگ در استان هانژونگ گرفته است) با یک وقفه کوتاه، برای ۴۰۰ سال ، از ۲۰۲ قبل از میلاد تا ۲۲۰ پس از میلاد، بر چین حکومت کرد. هان به دو دوره تقسیم می شود: هان غربی – ۲۰۲ قبل از میلاد – ۹ پس از میلاد و هان شرقی – ۲۵ – ۲۲۰ پس از میلاد.

سلسله هان

صلح حاصل که توسط گائوزو آغاز شد، ثبات لازم را برای رونق و رشد دوباره فرهنگ به ارمغان آورد. تجارت با غرب در این زمان آغاز شد و هنر و فن آوری در پیچیدگی افزایش یافت. هان ها اولین سلسله ای هستند که تاریخ خود را یادداشت کردند، اما از آنجایی که شی هوانگدی بسیاری از سوابق مکتوب کسانی را که پیش از او بودند از بین برد، این ادعا اغلب مورد مناقشه است. با این حال، شکی نیست که پیشرفت های بزرگی در زمان هان در هر زمینه ای از فرهنگ صورت گرفت.

گائوزو آیین کنفوسیوس را پذیرفت و آن را به فلسفه انحصاری دولت تبدیل کرد و الگویی را ایجاد کرد که تا امروز ادامه دارد.

قانون پزشکی امپراطور زرد، اولین سابقه مکتوب چین در مورد پزشکی در طول سلسله هان تدوین شد. کاغذ در این زمان اختراع شد و نوشتن پیچیده تر شد. گائوزو آیین کنفوسیوس را پذیرفت و آن را به فلسفه انحصاری دولت تبدیل کرد و الگویی را ایجاد کرد که تا امروز ادامه دارد.

با این حال، او برخلاف شی هوانگدی، فلسفه را برای دیگران تشریع نکرد. او با تمام فلسفه های دیگر مدارا کرد و در نتیجه ادبیات و آموزش در دوران سلطنت او شکوفا شد. او مالیات ها را کاهش داد و ارتش خود را منحل کرد که با این وجود، وقتی انها را فرامی خواند بدون تاخیر جمع می شدند.

پس از مرگ او در سال ۱۹۵ قبل از میلاد، همسرش، ملکه لو ژی (۱۸۰-۲۴۱ ق.م) افرادی تحت فرمان خود به عنوان شاه به قدرت رساند که با تاجگذاری لیوینگ(امپراتور هوی-۱۹۵-۱۸۸ ق.م) شروع شد که مطابق میل ملکه رفتار می کرد اما سیاست های خود را داشت. این برنامه‌ها ثبات و فرهنگ را حفظ کردند و به بزرگ‌ترین امپراتور هان، وو تی (همچنین به نام وو بزرگ، ۱۴۱-۸۷ ق.م) او فرستاده خود ژانگ کیان را در سال ۱۳۸ قبل از میلاد به غرب فرستاد که منجر به افتتاح رسمی جاده ابریشم در سال ۱۳۰ قبل از میلاد شد.

آیین کنفوسیوس بیشتر به عنوان دکترین رسمی دولت گنجانده شد و وو تی مدارسی را در سرتاسر امپراتوری برای پرورش سواد و آموزش احکام کنفوسیوس تأسیس کرد. او همچنین حمل‌ونقل، جاده‌ها و تجارت را اصلاح کرد و بسیاری از پروژه‌های عمومی دیگر را صادر ، میلیون ها نفر را به عنوان کارگر دولتی در این شرکت ها استخدام کرد. پس از وو تی، جانشینان او، کم و بیش، دیدگاه خود را برای چین حفظ کردند و از موفقیت یکسانی برخوردار شدند.

مدل مزرعه سلسله هان

افزایش ثروت منجر به ظهور املاک بزرگ و رفاه عمومی شد، اما برای دهقانانی که زمین کار می کردند، زندگی بیشتر دشوار شد. در سال ۹ پس از میلاد، نایب السلطنه، وانگ مانگ (۱. ۴۵ پ.م.-۲۳ پس از میلاد)، کنترل دولت را غصب کرد و ادعای فرمانروایی بهشت برای خود کرد و پایان سلسله هان را اعلام کرد. وانگ مانگ سلسله شین (۹ تا ۲۳ پس از میلاد) را بر بستر اصلاحات ارضی گسترده و توزیع مجدد ثروت تأسیس کرد.

او در ابتدا از حمایت گسترده مردم دهقان برخوردار بود و با مخالفت زمینداران مواجه شد. با این حال، برنامه های ضعیف او اجرا شد که منجر به بیکاری و نارضایتی گسترده ای شد. قیام‌ها و طغیان‌های گسترده رودخانه زرد، حکومت وانگ مانگ را بیشتر بی‌ثبات کرد و او توسط گروه خشمگین دهقانانی که به نیابت از آنها ظاهراً دولت را تصرف کرده و اصلاحات خود را آغاز کرده بود، ترور شد.

سقوط هان و ظهور سلسله شین

ظهور سلسله شین به دوره معروف به هان غربی پایان داد و از بین رفتن آن منجر به تأسیس دوره هان شرقی شد. امپراتور گوانگوو (ح. ۲۵-۵۷ پس از میلاد) زمین ها را به صاحبان املاک ثروتمند بازگرداند و نظم را در زمین برقرار کرد و سیاست های حاکمان قبلی هان غربی را حفظ کرد. گوانگ وو، در بازپس گیری سرزمین های از دست رفته تحت سلسله شین، مجبور شد بیشتر وقت خود را صرف سرکوب شورش ها و برقراری مجدد حکومت چین در مناطق کره و ویتنام امروزی کند.

شورش خواهران ترانگ در سال ۳۹ پس از میلاد در ویتنام، به رهبری دو خواهر، به «ده هزار مرد» (طبق گزارش رسمی ایالتی هان) و چهار سال برای سرکوب نیاز داشت. با این حال، امپراتور حکومت خود را تحکیم کرد و حتی مرزهای خود را گسترش داد و ثباتی را ایجاد کرد که باعث افزایش تجارت و رونق شد. در زمان امپراتور ژانگ (ح. ۷۵ تا ۸۸ م)، چین به قدری از رونق برخوردار بود که در تجارت با تمام کشورهای بزرگ آن روز شریک بود و پس از مرگ او نیز به همین منوال ادامه داد. رومیان تحت رهبری مارکوس اورلیوس، در سال ۱۶۶ میلادی، ابریشم چینی را گرانبهاتر از طلا می‌دانستند و هر قیمتی که خواسته می‌شد به چین می پرداختند.

با این حال، اختلافات بین اشراف زمین دار و دهقانان همچنان برای دولت مشکلاتی ایجاد می کرد که نمونه آن در شورش “پنج گل برنج “(۱۴۲ پس از میلاد) و شورش “دستار زرد “(۱۸۴ پس از میلاد) بود. در حالی که شورش “پنج گل برنج” به عنوان یک جنبش مذهبی آغاز شد، تعداد زیادی از طبقه دهقان در تضاد با آرمان های کنفوسیوسی دولت و نخبگان را درگیر کرد. هر دوی این شورش‌ها در پاسخ به بی‌توجهی دولت نسبت به مردم بود که با فاسد شدن و ناکارآمدی اواخر سلسله هان بدتر شد. رهبران هر دو شورش ادعا کردند که هان فرمان بهشتی را از دست داده اند و باید از سلطنت کناره گیری کنند.

قدرت دولت برای کنترل مردم شروع به از هم پاشیدگی کرد تا اینکه با شتاب گرفتن شورش دستار زرد، شورش تمام عیار در سراسر کشور شروع شد. ژنرال های هان برای فرونشاندن شورش فرستاده شدند، اما به محض اینکه یک منطقه درهم شکسته می شد، منطقه دیگری به وجود می آمد. این شورش سرانجام توسط ژنرال کائو کائو (۱۵۵-۲۲۰ م) سرکوب شد. سپس کائو کائو و دوست و متحد سابقش یوان شائو (متوفی ۲۰۲ میلادی) برای کنترل زمین با یکدیگر جنگیدند و کائو کائو در شمال پیروز شد.

کائو تلاش کرد چین را با حمله به جنوب متحد کند، اما در نبرد صخره های سرخ در سال ۲۰۸ پس از میلاد شکست خورد و چین را به سه پادشاهی جداگانه تقسیم کرد – کائو وی، وو شرقی و شو هان – که هر یک ادعای فرمانروایی بهشت را داشتند. . این دوره به عنوان دوره سه پادشاهی (۲۲۰-۲۸۰ بعد از میلاد) شناخته می شود، دوران خشونت، بی ثباتی و عدم اطمینان که بعدها الهام بخش برخی از بزرگترین آثار در ادبیات چینی شد.

کائو کائو، نبرد صخره های سرخ

سلسله هان اکنون یک خاطره بود و سایر سلسله های کوتاه مدت (مانند وی و جین، وو هو و سوئی) به نوبه خود کنترل دولت را به دست گرفتند و تقریباً از سال ۲۰۸ تا ۶۱۸ پس از میلاد سکوهای خود را آغاز کردند. سلسله سوئی (۵۸۹-۶۱۸ بعد از میلاد) سرانجام موفق شد چین را در سال ۵۸۹ میلادی متحد کند. اهمیت سلسله سوئی در اجرای بوروکراسی بسیار کارآمد آن است که عملکرد دولت را ساده کرد و منجر به سهولت بیشتر در حفظ امپراتوری شد. در زمان امپراتور ون و سپس پسرش، یانگ، کانال بزرگ تکمیل شد، دیوار بزرگ چین بزرگتر شد و بخش‌هایی بازسازی شد، ارتش به بزرگترین ارتش ثبت شده در جهان در آن زمان افزایش یافت و ضرب سکه در سراسر قلمرو استاندارد شد.

ادبیات شکوفا شد و گمان می‌رود که افسانه معروف هوآ مولان، درباره دختر جوانی که جای پدرش را در ارتش می‌گیرد و کشور را نجات می‌دهد، در این زمان توسعه یافت (اگرچه تصور می‌شود که شعر اصلی در دوره وی شمالی، ۳۸۶-۵۳۵ پس از میلاد ساخته شده است). متأسفانه، ون و یانگ هر دو به ثبات داخلی راضی نبودند و پیشروی های عظیمی را علیه شبه جزیره کره ترتیب دادند. ون قبلاً خزانه داری را از طریق پروژه های ساختمانی و مبارزات نظامی خود ورشکست کرده بود و یانگ از پدرش پیروی کرد و به همان اندازه در تلاش های خود برای تسخیر نظامی شکست خورد. یانگ در سال ۶۱۸ پس از میلاد ترور شد که پس از آن جرقه قیام لی یوان را برانگیخت که کنترل دولت را در دست گرفت و خود را امپراتور گائو-تزو از تانگ (حدود ۶۱۸-۶۲۶ پس از میلاد) نامید.

سلسله تانگ

سلسله تانگ (۶۱۸-۹۰۷ پس از میلاد) “عصر طلایی” تمدن چین در نظر گرفته می شود. گائو تزو با احتیاط بوروکراسی را که توسط سلسله سوئی آغاز شده بود حفظ کرد و بهبود بخشید و در عین حال از عملیات نظامی و پروژه های ساختمانی گزاف چشم پوشی کرد. با تغییرات جزئی، سیاست های بوروکراتیک سلسله تانگ هنوز در دولت چین در روزگار مدرن استفاده می شود.

در زمان حکومت امپراتور ژوان زونگ (۷۱۲-۷۵۶ میلادی) چین بزرگترین، پرجمعیت ترین و مرفه ترین کشور جهان بود.

علیرغم حکومت کارآمد خود، گائو تزو توسط پسرش، لی شیمین، در سال ۶۲۶ پس از میلاد خلع شد. لی شیمین پس از ترور پدرش، برادران خود و سایر اعضای خاندان اشرافی را کشت و لقب امپراتور تایزونگ (ح. ۶۲۶-۶۴۹ میلادی) را به خود داد. با این حال، پس از کودتای خونین، تایزونگ فرمان داد که معابد بودایی در محل نبردها ساخته شود و کشته شدگان باید به یادگار گذاشته شوند.

تایزونگ با تداوم، و با تکیه بر مفاهیم پرستش اجداد و فرمان بهشت، در اعمال خود ادعای اراده الهی کرد و اعلام کرد که کسانی را که کشته است اکنون مشاوران او در زندگی پس از مرگ هستند. از آنجایی که او ثابت کرد که یک فرمانروای بسیار کارآمد، و همچنین یک استراتژیست نظامی ماهر و جنگجو است، کودتای او بدون چالش پیش رفت و او وظیفه اداره امپراتوری وسیع خود را آغاز کرد.

تایزونگ دستورات پدرش را در حفظ بسیاری از چیزهای خوب از سلسله سوئی و بهبود آن پیروی کرد. این را می توان به ویژه در قانون حقوقی تایزونگ مشاهده کرد که به شدت از مفاهیم سوئی استفاده می کرد اما آنها را برای ویژگی جرم و مجازات گسترش داد. با این حال، او مدل سیاست خارجی پدرش را نادیده گرفت و یک سری مبارزات نظامی موفق را آغاز کرد که امپراتوری او را گسترش داد و امنیت آن را تضمین کرد و همچنین به گسترش قوانین حقوقی و فرهنگ چینی او کمک کرد.

پسرش گائوزونگ (۶۴۹-۶۸۳ میلادی) جانشین تایزونگ شد که همسرش، وو زتیان، اولین – و تنها – پادشاه زن چین شد. امپراتور وو زتیان (۶۹۰-۷۰۴ پس از میلاد) تعدادی از سیاست ها را آغاز کرد که شرایط زندگی در چین را بهبود بخشید و موقعیت امپراتور را تقویت کرد. او همچنین از یک نیروی پلیس مخفی و کانال های ارتباطی بسیار کارآمد استفاده کرد تا همیشه یک قدم جلوتر از دشمنان خود، چه خارجی و چه داخلی، بماند.

شتر لعاب کاری شده سلسله تانگ

تجارت در داخل امپراتوری و در امتداد جاده ابریشم با غرب رونق گرفت. پس از سقوط روم، امپراتوری بیزانس به خریدار اصلی ابریشم چینی تبدیل شد. در زمان حکومت امپراتور ژوان زونگ (حکومت ۷۱۲-۷۵۶ میلادی) چین بزرگترین، پرجمعیت ترین و مرفه ترین کشور جهان بود. به دلیل جمعیت زیاد، ارتش‌های متشکل از هزاران مرد می‌توانستند به خدمت سربازی بروند و مبارزات نظامی علیه عشایر ترک یا شورشیان داخلی سریع و موفق بودند. هنر، فن‌آوری و علم همگی تحت سلسله تانگ شکوفا شدند (اگرچه نقطه اوج علوم مربوط به سلسله سونگ بعدی در سال‌های ۹۶۰-۱۲۳۴ پس از میلاد در نظر گرفته می‌شود) و برخی از تأثیرگذارترین قطعات مجسمه‌سازی و نقره‌کاری چینی از این دوره می‌آیند. .

سقوط تانگ و ظهور سلسله سونگ

با این حال، دولت مرکزی مورد تحسین جهانی قرار نگرفت و قیام‌های منطقه‌ای یک نگرانی دائمی بود. مهمترین آنها شورش آن شی (همچنین به عنوان شورش آن لوشان شناخته می شود) در سال ۷۵۵ پس از میلاد بود. ژنرال آن لوشان، یکی از افراد مورد علاقه دربار امپراتوری، از آنچه به عنوان اسراف بیش از حد در دولت می‌دانست، مخالفت کرد. او با نیروی بیش از ۱۰۰۰۰۰ سرباز شورش کرد و خود را امپراتور جدید با دستورات فرمان بهشت اعلام کرد.

اگرچه شورش او در سال ۷۶۳ پس از میلاد سرکوب شد، اما دلایل اصلی قیام و اقدامات نظامی بیشتر تا سال ۷۷۹ پس از میلاد همچنان دولت را آزار می دهد. آشکارترین پیامد شورش آن لوشان کاهش چشمگیر جمعیت چین بود. تخمین زده شده است که نزدیک به ۳۶ میلیون نفر در نتیجه مستقیم شورش، چه در نبرد، چه در تلافی، یا در اثر بیماری و کمبود منابع جان خود را از دست دادند.

تجارت آسیب دید، مالیات ها جمع آوری نشد و دولت که با شروع شورش از چانگان گریخته بود، در حفظ هر نوع حضور چشمگیر ناکارآمد بود. سلسله تانگ همچنان از شورش های داخلی رنج می برد و پس از شورش هوانگ چائو (۸۷۴-۸۸۴ میلادی) هرگز بهبود نیافت. این کشور به دوره معروف به پنج سلسله و ده پادشاهی تجزیه شد (۹۰۷-۹۶۰پس از میلاد)، تا زمان ظهور سلسله سونگ (معروف به سونگ).هر کدام از آنها برای خود مدعی مشروعیت بودند.

دانشجویان چینی در امتحانات خدمات کشوری

با سونگ، چین بار دیگر پایدار شد و نهادها، قوانین و آداب و رسوم بیشتر مدون و در فرهنگ ادغام شدند. نئوکنفوسیوسیسم به محبوب ترین فلسفه کشور تبدیل شد و بر این قوانین و آداب و رسوم تأثیر گذاشت و فرهنگ چین را که در عصر مدرن قابل تشخیص است شکل داد. با این حال، با وجود پیشرفت‌ها در هر زمینه‌ای از تمدن و فرهنگ، نزاع دیرینه بین مالکان ثروتمند و دهقانانی که در آن زمین کار می‌کردند، در طول قرن‌های بعد ادامه یافت.

شورش های دوره ای دهقانان در سریع ترین زمان ممکن سرکوب شد، اما هیچ راه حلی برای نارضایتی مردم ارائه نشد، و هر اقدام نظامی به جای خود مشکل، به نشانه های مشکل رسیدگی می کرد. در سال ۱۹۴۹ پس از میلاد، مائو تسه تونگ انقلاب مردمی را در چین رهبری کرد، حکومت را سرنگون کرد و جمهوری خلق چین را با این فرض که در نهایت، همه به یک اندازه مرفه خواهند بود، تأسیس کرد.

مترجم: زهرا طاهری

منبع

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ