ادیان باستانى مصر

با اديان باستانى مصر اشنا شوید

 

در نواحى مختلف مصر قدیم ، خدایان فراوانى با روشهاى ویژه اى پرستیده شدند.
تعداد این خدایان به حدود دو هزار معبود مى رسد:
هوروس ، توت ، باستى ، ایزیس ، خنوم ، آمون ، رع ، اوزیریس ، سبک ، آنوبیس ‍ و….
نخستین مظاهر خدایان مصرى در صورت حیوانات پدیدار مى شد. هر اجتماع ((نوم )) را یک حافظ خاصى از نوع جانوران نگهبانى مى کرد. این نمونه اى از پرستش طبیعت در قصبات و شهرهاى مصر است . مثلا در شهرهاى ابى دوس و تنیس ،((شغال )) را مى پرستیده اند، در ((فیوم )) ((تمساح )) معبود خلق بوده و در ((تبس )) خداى ((آمون )) به صورت ((قوچ )) جلوه گر مى شده است …ظاهرا این چهارپایان و پرندگان را محض صفات حیوانى ایشان نمى پرستیده اند؛ بلکه از آن جهت که براى آنها قواى انسان یا مافوق انسانى قائل مى شده اند، مورد احترام خود قرار مى دادند، زیرابه عقیده آنان ، صفات خدائى در انسان یا در حیوان به ظهور مى رسد و از این رو باید در هر دوى آنها نمودار گردد. در نتیجه براى خدایان خود تن انسان و سر حیوان یا بالعکس ، تصور مى کرده اند، زیرا در این مظهر که ترکیبى از آدم و جانور است ، خدایان بیشتر جلوه گر مى شوند. براى خداى ((کونومو)) که او را خالق کل موجودات مى دانسته اند، شکلى مرکب از بدن انسان و سرقوچ درست مى کرده اند که با دستهاى انسانى ، چرخ آفرینش را به حرکت مى آورد. همچنین براى خداى ((انوبیس )) حافظ و هادى مقابر و اموات ، جسمى از پیکر ((انسان )) و سرى از ((شغال )) مى ساختند…
این خدایان هر یک به جاى خود حاکى از یک سلسله تحولات تاریخى مذهبى است که در عین حال تغییرات و تبدلات سیاسى را هم نشان مى دهد…مثلا وقتى که در سلطنت سلاله اول فراعنه دو قسمت مصر علیا و سفلى با هم آمیخته و متحد گردیدند، ((هوروس )) که خداى ناحیه دلتا بود، با خدیا ((ست )) که معبود ناحیه مصر علیا بود، همچنان به جنگ و خصام خود ادامه مى دادند….
روح دینى در مصر قدیم به اندازه اى قوى بود که مصریان تنها به پرستش ‍ مصدر زندگى بسنده نمى کردند. بلکه هر یک از صور مختلف زندگى را نیز مى پرستیدند. پاره اى گیاهان (مانند ((پیاز))) در نظر آنان مقدس بود، درخت ((خرما)) که در سایه آن در وسط صحرا آرام مى گرفتند و ((چشمه )) آبى که در واحه ها عطش ایشان را فرو مى نشاند، ((بیشه )) اى که در مجاورت آن به یکدیگر برخورد مى کردند و به آسایش ‍ مى رسیدند، و ((انجیر)) بیابانى که به صورت عجیبى در میان شنهاى صحرا رشد مى کرد و بار مى داد، همه به عللى که فهم آنها دشوار نیست ، در نظر ایشان از چیزهاى مقدس بشمار مى رفت و مردم ساده مصر تا اواخر ایام تمدن خود براى این مقدسات چیزهایى از قبیل ((خیار)) و ((انگور)) و ((انجیر)) نیاز و قربانى مى کردند. حیوان خدایان ، در میان مصریان بیش از گیاه خدایان ، رواج داشت و فراوانى این گونه خدایان به اندازه اى بود که معابد مصرى ، حالت نمایشگاهى از حیوانات گوناگون را به خود مى گرفت . مردم مصر بعضى از حیوانات را مقدس مى شمردند…. هر شهرى حیوان مقدس جداگانه اى داشت …حیوان مقدس علائمى داشت که کاهنان مى دانستند و آن را مى شناختند. اگر کسى حیوان مقدسى را مى کشت ، به قتل مى رسید. پرستش این حیوانات تا قرن اول قبل از میلاد به طول انجامید.


در قرن ششم قبل از میلاد که ((کمبوجیه )) پادشاه ایران به مصر حمله کرد. در جلوى سربازان خود تعدادى گربه و لک لک قرار داد. مصریان به پاس احترام این حیوانات تیراندازى نکردند و از ایرانیان شکست یافتند…
پاره اى از اوقات ، ((زنان )) را به عنوان همسرى تقدیم این خدایان مى کردند…مطابق گفته ((پلوتارک )) در مندس زیباترین زنان را براى همخوابگى حیوان مقدس تقدیم مى کردند. سدربلوم مى گوید: خدا قبل از اینکه نقش انسان را بپذیرد، معمولا به شکل حیوان تجسم مى یابد و در نظر بدوى ، حیوان از انسان اسرارآمیزتر است . و هیچیک از مراسم این حیوانات به ثبات و اساس و باطن دین مصرى برقرار نمانده است .
دین جان پرستى در مصر قدیم رواجى بسزا داشت . نیروهائى کم و بیش ‍ شبیه به ارواح انسانى در طبیعت و ستارگان و خورشید و درختها و روخانه مخصوصا رود نیل جاى داشت . مردم قدیم مصر از چشمه هاى نیل و دریاچه هاى استوائى که اضافه آب آن به این شط مى ریزد، بى خبر بودند و نمى دانستند که در نقاط بعیده جنوب ، بارانهاى مرتب باریده ، شعب پر آب نیل را بوجود مى آورد که از آن جمله در مغرب ((بحر الغزال )) است ….
بدین لحاظ مردم مصر که مى دیدند هر سال رود نیل بدون یک قطره باران ، بالا آمده از بستر خود سرازیر مى شود، آن را معبود خود قرار داده ، مى گفتند: اشک چشم ((ایزیس )) الهه ، علت طغیان آن مى باشد که در مرگ شوهرش اوزیریس مى گرید….
سرودى در حمد و ثناى نیل به دست آمده که در ستایش خیرات و برکات آن چنین مى گوید:
سلام بر تو باد اى رود نیل که این خاک را به وجود خود آراستى
و با قدم میمنت لزوم خویش حیات را به مصر ارزانى داشتى .
توئى که سرتاسر این سرزمین را سیراب مى کنى . اى خالق حبه و پروردگار ماهى ، و خداوند گندم و رویاننده جو….
در مصر مانند همه جا، دین با جادو همراه بوده است . مصریان جادو را مى شناختند و به آن عمل مى کردند. طلسم و مجسمه هاى درمان بخش ‍ وجود داشت . این مجسمه ها وسایل وردخوانى ضد مار و عقرب بشمار مى رفت . اگر کسى را جانورى مى گزید، براى معالجه روى سر مجسمه آب جارى مى ساختند. آبى که از روى متون حکاکى شده روى مجسمه مى گذشت ، داراى نیروى درمانى مى گردید.
بیمار آب را مى آشامید و شفا مى یافت .
فراعنه : پادشاهى که سلطنت مصر سفلى و علیا او را مسلم بود، فرعون نام داشت . این کلمه از پیرااویى آمده که به معنى ((مقام دوگانه )) مى باشد. فرعون تحت حمایت خاص خدایان مخصوصا هوروس قرار داشت و پرتوى از خورشید بشمار مى رفت . فرعون خداى خورشید (رع ) و پسر خدا و بالاخره خدا بود؛ از این جهت فرعون را مانند خدا مى پرستیدند و معابدى بر پاداشته او را پرستش مى نمودند. تصویر ((فرعون )) در آثار پاینده مصر علائمى دارد که از مقام الوهیت او خبر مى دهد؛ مثل ((قرقى )) که مظهر هوروس مى باشد، و قرص خورشید که در میان دو شاخ قرار گرفته ورع را مجسم مى نماید. هر کس به فرعون نزدیک مى شد، سجده مى گذارد، چنانکه گوئى به حضور خدا مى رود.
بامدادان چون فرعون برخاست ، همچنان که خورشید طالع را درود مى فرستادند، به او نیز تحیت مى گفتند؛ از این قبیل :
طلعت خود را به سوى من بازگردان اى آفتاب طالع که عالم را به نور جمال خود روشن مى کنى واى قرص پسر فروغ که ظلمت را از سرتاسر مصر نابود مى سازى . تو پدرت را مانى که در فضاى آسمان طلوع کرده است ؛ چون سر برمى دارى ، روشنائى خود را به دنیا پخش مى کنى ؛جائى نیست که از جمال طلعت تو محروم بماند…
فرعون دو تاج بر سر داشت و دو جادوگر بزرگ نیروى خدائى را به او وارد مى کردند….

منبع کتاب تاريخ اديان و مذاهب جهان جلد اول

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ