همه چیز در باره تخت جمشید میراث بزرگ تاریخ
منبع این مطلب همشهری دانستنیها/شماره ۵۰:
براساس شواهد و بررسیهای تاریخی و باستانشناسی و آنچه از کتیبهها و نوشتهها و آثار یافتهشده در منطقه به دست آمده، محوطه باستانی مرودشت از گذشته بسیار دور از اهمیت و اعتبار خاصی برخوردار بوده است. میدانیم که صفه تخت جمشید در دامنه کوه رحمت ساخته شده است. میتوان گفت این کوه که به نام میترا یا مهر نیز نامیده میشود برای اقوام پیش از آریایی و همچنین آریاییها قداست داشته که به نوعی تمامی سازههای تخت جمشید را در پناه خود دارد.
داریوش در کتیبه خود در دیواره جنوبی صفه صراحتا بیان میکند که تا پیش از این، هیچ بنا یا معبد یا نیایشگاه و ساختمانی در این محل وجود نداشته است. پس بیتردید زمین این مکان اهمیت داشته است. محوطه تخت جمشید از نقش رستم که مکانی متبرک بوده و همچنین با مرکز استقرار قوم پاسارگاد که از سوی کوروش به عنوان پایتخت انتخاب میشود و آرامگاه او نیز در همان جا واقع است، فاصله بسیار کمی دارد.
همچنین باید در نظر داشت که این مکان به نوعی در مرکز ایالت پارس واقع است و به سهولت با نواحی مهم پادشاهی مانند شوش و انشان که محل پادشاهی و حکومتی پدران کوروش کبیر بوده و همچنین بابل از یک سو و با مراکز شرقی امپراتوری و پایتخت و مرکز اصلی مادها و یکی دیگر از پایتختهای هخامنشیان یعنی هگمتانه به سهولت در ارتباط بوده است.
گذشته از اینها وجود معادن بزرگ سنگ که بقایای آنها در اطراف تختجمشید و نقش رستم هنوز به چشم میخورد و وجود رودهای مهمی مانند کر و پلوار که امکان دسترسی به آب را جهت انجام کارهای ساختمانی فراهم میکردهاند و زمین حاصلخیز منطقه همه و همه میتوانسته دلایلی برای انتخاب این مکان برای ساخت این بنای منحصربهفرد باشد.
محققان و پژوهشگران با توجه به نقوش و نوع معماری و مطالعات انجام شده، هر یک کاربرد خاصی را برای تخت جمشید تعریف کردهاند. برخی این بنای شگفتانگیز را مقر و استراحتگاهی موقت، برخی محل برگزاری آیین نوروزی و جشنهای بهاری، گروهی رصدخانهای جهت انجام مطالعات نجومی، برخی محل گردهمایی و شورا و پارلمان و برخی نیایشگاهی بزرگ جهت برگزاری انجام مراسم مذهبی و همچنین زیگوراتی برگرفته از معماری زیگوراتهای میان رودان نامیدهاند.
رصدخانه نبوده است
ابتدا آنچه را باید مورد توجه قرارداد این است که این بنا هر چه بوده به طور حتم محل رصد ستارگان و رصدخانه و محل انجام مطالعات نجومی نبوده است. هخامنشیان در این دوره محاسبات نجومی خود را براساس محاسبات ریاضی انجام میدادند و نیازی به رصد چشمی یا اندازهگیری سایهها و تابش خورشید آنگونه که بسیار پیش از آنان در میان اقوام بومی فلات ایران و بابلیان و آشوریان مرسوم بوده، نداشتند. از سویی دیگر معماری تخت جمشید با هیچکدام از تعاریف موجود در مورد بناهای مورد استفاده برای رصد آسمان منطبق نیست.
برای رصد آسمان نیاز به ساختمان یا برج رصدی با ارتفاع زیاد است و اگر چنین برجی وجود نداشته باشد، باید بنای رصد در محوطهای کاملا باز که بتوان از همه طرف نسبت به افق دید باز و گسترده وجود داشته باشد، ساخته شود. با یک بررسی ساده میدانی در تخت جمشید متوجه این مطلب میشویم که نه در محوطه تخت جمشید و نه بر فراز کوه رحمت هیچ برج رصدی وجود ندارد و از سویی یک سمت تخت جمشید تکیه بر کوهی بلند دارد که مانع از دید مستقیم افق در آن سمت میشود.
ساعت آفتابی نبوده است
تعیین زمان دقیق نوروز بر اساس تابش نور خورشید و استفاده از ساعت آفتابی در تخت جمشید نیز از جمله مواردی است که برای ساخت این بنا مطرح شده. برخی معتقدند وجود بعضی علائم روی سنگها و خصوصا سنگی که در کاخ سه دروازه وجود دارد، نشاندهنده نوعی ساعت آفتابی برای تعیین دقیق زمان نوروز در اول فروردین برابر با ۲۱ مارس است.
این نظریه درست بود اگر زمان دقیق نوروز در زمان هخامنشیان با زمان وقوع نوروز در زمان حال برابر میبود؛ درحالیکه اینطور نیست. در زمان هخامنشیان تنها یک بار در زمان کمبوجیه سال نو با ۲۱ مارس یا اول فروردین برابر میشود و دردیگر موارد، آغاز سال نو از اواخر اسفند تا اوایل اردیبهشت متغیر بوده است.
از سویی دیگر تالاری که این سنگ موسوم به ساعت آفتابی در آن قرار دارد، در زمان هخامنشیان از همه سو با دیوار مسدود بوده و نور خورشید نمیتوانسته به داخل بتابد، از سویی دیگر همانطور که قبلا هم متذکر شدیم تخت جمشید بر دامنه کوه رحمت قرار دارد و کوه مانع از رسیدن نور خورشید در ابتدای طلوع به این بنا میشود و نور خورشید در واقع هنگامی که روز کاملا اتفاق افتاده است به کل بنای تخت جمشید و خصوصا بنای سه دروازه برخورد میکند.
همچنین باید توجه داشت که محور زمین و جهت تابش خورشید در ۲۵۰۰ سال قبل با امروز بسیار متفاوت بوده است. کارشناسان نجوم و ستارهشناسی کاملا به این مساله واقفند که به دلیل چرخش محور زمین در طی ۲۵۰۰ سال، تنها با محاسبات دقیق ریاضی و ستارهشناسی میتوانیم جهت تابش خورشید را براساس محور زمین در زمان هخامنشیان تعیین کنیم.
همچنین امروزه میدانیم که علائم و نشانههای موجود روی این سنگ نه علائم نجومی و نشانگر چهار جهت اصلی؛ بلکه نشانههای معماری و امضای معمار و سنگ تراش آن است که در دیگر پایه ستونها نیز دیده میشود. در واقع سنگ مزبور پایه زیرین ستونی است که امروزه دیگر وجود ندارد. هرچند میتوان گفت که برخی آیینهای ویژه از جمله جشنهای بهاری در این محل برگزار میشده؛ اما تنها محل برگزاری نوروز نبوده است.
پایتخت نبوده است
در مورد اینکه تخت جمشید یکی از پایتختهای اصلی و محل استقرار خانواده سلطنتی بوده نیز جای شک و تردید وجود دارد. صفه تخت جمشید در دشتی باز و بدون هیچ گونه امکانات دفاعی خاص یک ارگ یا قلعه قرار دارد. تمامی صفه و ساختمانهای آن از سه جهت از فاصله دور قابل رویت هستند.
با وجود نامگذاری کاخها و آنچه برخی به آن معتقدند، تالارها و بناهای صفه تخت جمشید را نمیتوانیم مقر استقرار پادشاهان و خانواده سلطنتی بدانیم. این بنا فاقد امکانات زندگی به عنوان پایتخت برای خاندان سلطنتی است. شاید در زمان برگزاری جشنهای بهاری و در مدت زمانی کوتاه شاه و خانواده و همراهانش در این محل اقامت داشتند؛ اما استقرار موقت در این مکان با استفاده از آن به عنوان پایتخت یک امپراتوری بزرگ تفاوت بسیار دارد.
نیایشگاه بزرگ؟
براساس سنگنگارهها و نقوش دیوارها و پلکانها، بعضی محققان بر این باورند که تخت جمشید یک نیایشگاه بزرگ برای انجام آیینهای مذهبی است. میدانیم که آیین مهرپرستی بسیار پیش از مذهب زرتشت در فلات ایران رواج داشته و از میان پادشاهان هخامنشی نیز اردشیر دوم احترام بسیار برای این ایزد قائل بوده.
شاید بتوان نقش برجسته مهم حمله شیر به گاو در تخت جمشید را نوعی نشانه آیین مهرپرستی دانست؛ اما در این تصویر باید به حالت حمله شیر به گاو و نشانههای موجود بر بدن گاو توجه کرد. گاو نشان سلطنتی دارد و گاوی عادی نیست.
آیا میتوان تصور کرد که سنگ نگاران و معماران حیوانی با نشان سلطنتی را به عنوان قربانی مهر نشان دادهاند. از سویی دیگر نقش نبرد شاه با شیر است که در فاصله کمی از این تصویر دیده میشود. اگر آیین مهر در این زمان آنقدر گسترش داشته که معماران تخت جمشید را تحت تاثیر خود قرار داده است، چرا شاه باید شیری را که نشانه این ایزد است با خنجر به قتل برساند.
از سویی دیگر با مطالعه دقیق و نزدیک میتوانیم دریابیم که هر یک از تالارها و بناهای تخت جمشید به نوعی با نقوش خاصی که شاید معرف آیین یا اعتقادات یکی از اقوام و ملل تابعه باشد، زینتیافتهاند، آیا این امر نشاندهنده این است که هر یک از این تالارها مخصوص برگزاری یک آیین خاص و مخصوص پیروان یکی از مذاهب متعدد در سراسر امپراتوری پارسیان بوده است؟آیا میشود تخت جمشید را مرکزی برای تجمع نمایندگان همه ممالک تابعه دانست که در زمانی مشخص برای تبادل نظر و آرای خود و دیدار نزدیک با شاه به دور یکدیگر گرد میآمدند.
این نمایندگان در مدت اقامت خود در تخت جمشید ضمن آنکه میتوانستند با آزادی به نیایش صخود بپردازند میتوانستند با عقاید و مناسک مذهبی سایر ملل نیز آشنا شده و به تبادل نظر و بحث و گفتوگو بپردازند. شاید بتوان تخت جمشید را یک دایره المعارف بزرگ ساخته شده از سنگ دانست.
هر تازه واردی با نگاه به نقوش و حجاری دیوارها میتوانسته به راحتی با دیگر ملل تابعه، نوع پوشاک، محصول خاص آن ایالت، اعتقادات مذهبی و فرهنگی و زبان و درجه اهمیت و نزدیکی آنان به حاکمیت امپراتوری آشنا شود. در این گردهمایی، نمایندگان ملل تابعه هر یک هدایایی را به پیشگاه شاه تقدیم میکنند.
با وجود برخی اظهارنظرها باید گفت آنچه این نمایندگان با خود حمل میکنند، باج و خراج و مالیات سالانه نیست. شاید حتی بتوان گفت منظور از نقوش باریافتگان که هر یک شیء، حیوان، منسوجات، نوشیدنی و خوراکی خاصی را با خود حمل میکنند، این است که ملل تابعه را با آنچه مشخصه و محصول و نشانه آن ملت است به تصویر بکشند.
به عنوان مثال نمایندگان لیدیه همواره با بازوبندهای طلا مشخص شدهاند. نظیر این بازوبندها در گنجینه سیحون که اینک در موزه انگلستان است، یافت شده و گزنفون نیز بازوبند طلا را بهترین و ممتازترین هدیه لیدیهها معرفی کرده است. همچنین نمایندگان ایالات جنوبی آفریقا با حیوانی به نام اُکاپی و عاجهای فیل نشان داده شدهاند. به هر سخن هنوز هیچ نظر قطعی در باره دلیل ساخت تخت جمشید نمیتوان ارائه داد.
گاو دروازه ملل
دروازه ملل تخت جمشید سه درگاه عظیم رو به سه جانب داشته که نقش دو جفت گاو عظیم الجثه بر درگاههای غربی و شرقی حجاری شده است. دو جفت گاو بر در گاه غربی و دو جفت گاو با سر انسان در مدخل شرقی. توصیفات مختلفی درباره تصویر سر انسانی گاو گفته شده که بعضی از آنها بسیار عجیب و دور از ذهن است.
کاخ نوروزی یا کاخ جشنهای بهاری؟
قبل از هر چیز باید بدانیم که آیا هخامنشیان نوروز را میشناختند، آیا در ابتدای بهار جشنی همانند امروز برگزار میکردند و آیا شروع سال نو در روزگار هخامنشیان نیز از نوروز و همزمان با روز اول بهار بوده است یا خیر؟ آرتور کریستن سن آغاز سال نو در ابتدای دوره هخامنشیان را در پاییز و برابر با جشن مهرگان دانسته و مینویسد اواخر فرمانروایی داریوش بزرگ، ایرانیان تحت تاثیر تمدن میان رودان و تقویم مصری که براساس آن سال به ۱۲ ماه ۳۰ روزه به اضافه پنج روز اضافه تقسیم شده بود، قرار داشتند و در نتیجه اعتدال بهاری را آغاز سال نو قرار دادند و این سال یعنی سال جدید اوستایی، سال دین زرتشتی شده و تا امروز نیز نزد پارسیان محفوظ مانده است.
بعضی محققان سخت بر این باورند که ساخت تختجمشید خود دلیلی بر برگزاری آیین نوروزی آن هم کموبیش همانند امروز در این مکان و در دوره هخامنشیان است. در اینجا منظور تنها نوروز به عنوان آیین سال نو و همانند آیینی است که در روزگار ساسانیان یا امروزه در اول فروردین برگزار میشود، نه مراسم جشنهای بهاری و بزرگداشت شروع دوباره زندگی طبیعت.
نقش برجستههای موجود در بنای تخت جمشید به خوبی نشاندهنده این امر است که هنگام بهار، مراسم و آیینی خاص اجرا میشده است. در نقش برجسته معروف به بارعام که از تالار آپادانا به محل خزانه منتقل شده است، شاه و ولیعهد را میبینیم که هرکدام شاخههای گل و البته گلهای نیلوفر به دست دارند. در دست داشتن گل تنها اختصاص به شاه و ولیعهد ندارد؛ بهطوریکه در پلکان شمالی و شرقی آپادانا نیز نقوشی از بزرگان پارسی و مادی و سربازان وجود دارد که آنها را در حال گفتوگو و درحالیکه برخی دستان یکدیگر را گرفته و البته شاخه گل نیلوفری نیز همراه دارند دیده میشوند.
این گلها که حتما پردیسهای تخت جمشید محل رویششان بوده، نشاندهنده زمان اجرای مراسم بهاری یا سال نو است. فصل گلدهی این گیاه وهمچنین فصل گل و زیبایی طبیعت در منطقه فارس از نیمه فروردین تا پایان اردیبهشت است. به این ترتیب زمان اجرای این جشن بهاره باید نیمهبهار باشد.
از سویی دیگر نقوش نمایندگان ملل تابعه و باریافتگان و نوع پوشاک آنان موید این امر است که این نمایندگان باید در زمانی که هوا در فارس از اعتدال برخوردار بوده دور هم جمع شده باشند؛ یعنی درحالیکه گروهی مانند هندیان و مصریان و نمایندگان آفریقایی با کمترین لباس و پای برهنه نشان داده شدهاند، مادیها یا نمایندگان مناطق سردسیر با لباسهای ضخیم و پشمین خود دیده میشوند. پس هنگام این گردهمایی باید هوا از اعتدال برخوردار باشد. شاید برخی این زمان اعتدال را در ابتدای پاییز بدانند و برگزاری سال نو همزمان با جشن مهرگان را به آن استناد کنند؛ اما در این صورت مساله رویش گلهای نیلوفر بیجواب خواهد ماند.
یکی از دلایلی که بعضی از محققان برای برگزاری جشن سال نو و نوروز در اول بهار در تخت جمشید بیان میکنند، نقش معروف شیر و گاو است که تعابیر بسیاری در باره آن شده است. از دیدگاه نجومی برخی نقش گاو را نشاندهنده صورت فلکی گاو، و شیر را نشاندهنده صورت فلکی اسد میدانند. در نیمه زمستان صورت فلکی شیر یا اسد در کنار نصفالنهار قرار میگیرد و صورت فلکی گاو در حال غروب و ناپدید شدن است.
در واقع شیر بر گاو غلبه مییابد؛ اما این تصور آن هنگام درست بود که این صورت فلکی یعنی گاو در زمان هخامنشیان جزء صورتهای فلکی منطقه البروج بوده باشد. لوح بابلی به خط میخی معروف به لوح VAT 4924 متعلق به سال ۴۱۹ قبل از میلاد قدیمترین لوحی است که از ۱۲ صورت فلکی نام میبرد.
در این لوح به جای صور فلکی گاو، خرچنگ و سنبله ستارگانی مانند خوشه پروین، برساوش و سماک اعزل قرار دارد. پس صورت فلکی گاو تنها یکی از صور فلکی شناخته شده بود، نه جزء صورفلکی منطقه البروج. این در حالی است که صورت فلکی بره در آن زمان شناخته شده و طلوع آفتاب در برج حمل آغاز بهار بود. نقش بره در نقش تخت جمشید که همراه برخی از باریافتگان نشان داده شده میتواند به همین دلیل باشد.
با توجه به تغییر محور چرخش زمین در طول نزدیک به ۲۰۰۰ سال امروز سال نو با طلوع آفتاب در برج حوت آغاز میشود. به این ترتیب میدانیم که در دوره هخامنشیان به مناسبت سال نو و نوروز مراسم و آیین خاصی برگزار میشده است؛ اما این مراسم را نباید درست در ابتدای بهار و برابر با ۲۱ مارس دانست.
بدون تردید یکی از آدابی که در زمان برگزاری نوروز در زمان هخامنشیان مورد توجه قرار داشته است، رسم تقدیم هدیه و پیشکش بوده که امروز هم رواج دارد. واژه «دَئوشم» به معنی پیشکش در الواح تخت جمشید بسیار تکرار شده است. آنچه در نقوش تخت جمشید نمایندگان ملل تابعه به همراه خود حمل میکنند، باید هدایا و پیشکشیهایی باشد برای شاه.
میزان این هدایا و صورت آرام و شاد نمایندگان نشاندهنده آن است که با رضایت خاطر و آرامش جهت شرکت در مراسم و آیین خاصی به دور هم جمع شده و هدایایی را که میتواند محصول خاص و شناخته شده سرزمینشان باشد به منظور تقدیم به شاه با خود آوردهاند. براساس گل نوشتههای تخت جمشید روشن است که جهت انجام برخی آیینهای مذهبی هدایا و پیشکشهایی شامل گوسفند، گندم، جو، آرد، انجیر وخرما تقدیم میشده است.
ظاهرا این مواد خوراکی بعد از متبرک شدن میان مردم تقسیم میشدند. هرچند امروزه آنچه بر سر سفرههای هفتسین گذارده میشود با زمان گذشته بسیار متفاوت است؛ اما جالب است بدانیم که هنوز در برخی از نقاط خرما و جو در سفره هفت سین دیده میشود و البته سبزه که گرفته شده از جو و گندم است و نان که برگرفته از آرد است، بر سر سفرههای هفتسین موجود است.
همچنین شایان ذکر است که در زمان هخامنشیان بعضی آیینها و جشنها جیره و مواجب دارند و آیین و مراسم نوروزی نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. پس نوروز و برگزاری این آیین در زمان هخامنشیان با شکوه و زیبایی بسیار در زمانی متفاوت با زمان نوروز فعلی برپا میشده و رایج بوده است.
نام نوروز و جشنهای بهاری
در این باره که نوروز و دیگر جشنهای مربوط به بهار در زمان هخامنشیان چه نامیده میشدند، اطلاع دقیقی در دست نیست و هر آنچه در این باره گفته شده برپایه حدس و گمان و برگرفته از کتاب مقدس زرتشتیان اوستاست؛ اما میدانیم که اوستا در دوره هخامنشیان به شکل امروز آن وجود نداشته و در واقع این کتاب یک بار در زمان اشکانیان و سپس در زمان ساسانیان جمعآوری و مدون شده است. برخی جشن نوروز در ایران باستان را برگرفته از مراسمی کهن میدانند که در پاییز و سپس در ابتدای فصل بهار در بابل برپا میشده است.
قدمت این مراسم که «زَگموک» یا «اَکیتو» نامیده میشده به هزاره سوم قبل از میلاد میرسد و جشنی بوده که به افتخار الهه بزرگ بابلی ها، مردوک برپا میشده است. در این روز شاه در معبد حاضر شده و برای تجدید عهد و پیمان دست تندیس یا مجسمه مردوک را میگرفت. روایت شده است که کوروش پس از تصرف بابل، ضمن اجرای این مراسم در معبد مردوک، در جشن زگموک کمبوجیه را به عنوان پادشاه بابل معرفی کرده است. بسیار بعید به نظر میآید که مراسمی مذهبی که خاص الهه بابلیها بوده، اساس و پایه نوروز در زمان هخامنشیان بوده باشد. بههرحال گذشته از سالنامههای بابلی، تنها مدارک ارزشمند در باره نوروز و نام آن الواح گلی تخت جمشید و کتیبههای باقیمانده از دوران هخامنشیان است.
همانطور که گفته شده در این مدارک هیچ نام و صفتی که آشکارا مربوط به عید نوروز یا سایر جشنهای بهاری باشد، وجود ندارد. در الواح گلی به دست آمده در خزانه و باروی تخت جمشید از مراسم و آیینهایی خاص نام برده شده که از طرف خزانه هخامنشی، جیره و مواجب برای آنها در نظر گرفته شده است.
از این میان باید به مراسم آیینی به نام «لن» نام برد که نامش حدود ۷۶ بار در این اسناد تکرار شده است. به درستی مشخص نیست این آیین به چه منظور و با چه آداب و رسومی برگزار میشده، در این اسناد یک بار آشکارا ذکر شده که این آیین برای «هومبن» ایزد عیلامی برگزار شده است. گذشته از این در اسناد بهدستآمده از آیینها و مراسم دیگری نیز نام برده شده که از خزانه شاهی جیره دریافت میکردند و مردم نیز پیشکشهایی از مواد خوراکی تقدیم کاهنان این مراسم میکردند.
بیشتر جیره و پرداختهای دولتی که از طرف خزانه به این آیینها تعلق میگرفته است، شامل آرد و گندم و همچنین بره، جو، کنجد، خرما، انجیر و مرغابی بوده است. اسامی این آیینها و مراسم دوره هخامنشی عبارت بودند از: شیپ Ship ، اَکریش Akrish، نخ Nah، نوئش Nuash ، پومزیش Pumazzish و دئوسیکه Dausika.
در یک نگاه
وجه تسمیه تخت جمشید
خشایارشاه گوید: «به خواست اهورامزدا این دروازه همه کشورها را من ساختم. بسیار بناهای زیبای دیگر در این پارسه من ساختم و پدر من ساخت. هر کاری که به دیده زیباست آن همه را به خواست اهورامزدا ما کردیم.» خشایارشاه گوید: «اهورامزدا مرا و شهریاری مرا پایدار دارد و کشورم را و هر آنچه به وسیله من کرده شده و آنچه به وسیله پدرم ساخته شده، آن را اهورامزدا بپاید.»
نامی که امروزه بر مجموعه کاخهای ساخته شده توسط داریوش بزرگ و جانشینانش اطلاق میشود، نامی است ساختگی برگرفته از داستان پادشاه اسطورهای سلسله پیشدادی ایران، جمشید. در شاهنامه فردوسی آمده است که جمشید پادشاه عادلی بود که برای ۷۰۰ سال بر ایران زمین حکومت کرد.
او نوروز را بنیان گذارد و تختی داشت که بر دوش دیوان حمل میشد. نقش سنگ نگاره داریوش در تختجمشید درحالیکه تخت پادشاهی او بر دوش مردمانی حمل میشود و همچنین آنچه اهالی و رهگذران میتوانستند در گذشته از خرابههای این بنای تاریخی ببینند، باعث شد تا تصور کنند تصویری که میبینند، تصویر همان جمشید افسانهای است که تختش بر دوش دیوان حمل میشود و خطوط ناشناخته پیرامون آن نیز خطی است که دیوان و اجنه با آن مینوشتند. به همین دلیل بود که این مکان اسرارآمیز به نام تخت جمشید معروف شد.
براساس کتیبه خشایارشاه بر دیواره تالار ملل میدانیم که این بنا از سوی سازندگانش به نام «پارسه» نامیده شده است. یونانیان این بنا را «پرسپولیس» نامیدند و ساسانیان آن را به نام «صد ستون» میشناختند. به غیراز اینها، این بنا در طول تاریخ با نامهایی از جمله، قصر جمشید، چهل منار یا چهل ستون نیز نامیده شده است.
از سیستم فاضلاب پیشرفته تا تالارهای عظیم
رازهای ساخت تخت جمشید؛
دروازه ملل (خشایارشاه)
با رسیدن به بالای صفه اولین بنایی که در مقابل بازدیدکنندگان قرار میگیرد، دروازه باشکوه و عظیم سنگی است که به نام دروازه همه ملتها یا دروازه خشایارشاه معروف است. چهار سنگ نبشته هر کدام به سه زبان و تقریبا مشابه یکدیگر در بالای چهار پایه عظیم کنده کاری شده که نشاندهنده آن است که این دروازه ورودی توسط خشایارشاه ساخته یا تکمیل شده است. متن فارسی باستان در وسط و متن عیلامی در جهت خارجی و متن بابلی در نزدیکتر به داخل بنا قرار دارد.
محور پاشنه در که سنگ بزرگ تزئینی بر گرد آن قرار داشته و در هر دو گوشه داخلی درگاه موجود بوده، نشانه آن است که این درگاه یک در دو لنگه و بلندتر از درگاههای دیگر داشته است. براساس عقیده هرتسفلد ارتفاع این درها باید بالغ بر ۳۰ پا بوده باشد. در داخل این بنا چهار ستون ۱۷ متری وجود داشته که دوتای آنها هنوز باقی است.
گذشته از آن در داخل این محوطه در نزدیکی گوشه جنوب شرقی، مخزن آب سنگی وجود دارد. این حوض یا مخزن آب با بنای دروازه و دیگر بناهای تخت جمشید در یک امتداد و جهت قرار دارد. به نظر میآید که این مخزن از طریق راه آبهای زیر زمینی پر میشده است. مساحت این بنا درمجموع ۶۰۰ متر مربع است.
کاخ صدستون (تخت گاه)
اردشیرشاه گوید: «این خانه را خشایارشاه ،پادشاه، پدرم، شالوده آن را در پرتو حمایت اهورامزدا ریخت. من اردشیر شاه، آن را ساختم و تکمیل کردم.»
کتیبه اردشیر اول کاخ صدستون
دومین بنای عظیم و بزرگ مجموعه تخت جمشید کاخ یا تالار صدستون یا تخت گاه است. براساس سنگ نبشته مکشوف در گوشه جنوب شرقی تالار از اردشیر اول، کاملا مشخص است که بنای تالار در زمان خشایارشاه آغاز شده و در دوره اردشیر اول به اتمام رسیده است. این کاخ نزدیک به ۴۷۰۰ متر مربع مساحت داشته و از تالار مرکزی آپادانا بزرگتر است.
سقف این تالار بر فراز ۱۰۰ ستون سنگی که در ده ردیف قرار داشتهاند، استوار میگشت. بلندی ستونها براساس محاسبات انجام شده باید ۹۶/۱۲ متر بوده باشد. در سمت شرقی این بنا، اتاقهایی که محل استقرار نگهبانان بوده، قرار دارد. از سنگنگارههای معروف موجود در این کاخ، نقش تخت پادشاه است که روی دست نمایندگان ملل تابعه حمل میشود.
آپادانا (تالار بزرگ بارعام)
بزرگترین سازه تخت جمشید، تالار بزرگ بارعام یا آپاداناست که توسط داریوش کبیر، طرحریزی و آغاز شد و توسط خشایار شاه به اتمام رسید. با توجه به کتیبههای مربوط به خشایارشاه روشن است که ساخت تالار مزبور حدود ۳۰ سال زمان نیاز داشته. در هیچ کدام از کتیبههای یافت شده نام این تالار به صورت آپادانا که امروزه به آن معروف است، نوشته نشده است. این نام از روی کتیبهای متعلق به دوره اردشیر دوم در شوش که برای تالاری شبیه به این تالار به کار رفته، گرفته شده است. به همین دلیل بهتر است که این ساختمان را تالار بارعام اصلی یا تالار ستون دار بزرگ بدانیم.
این ساختمان مشتمل بر تالار بزرگ مربع شکل ستونداری است که دیوارهای ضخیم خشتی که در پیرامون آن قرار داشته، آن را از ایوانهای ستون دار در جوانب شمالی و مشرق و مغرب و یک ردیف اتاقهای محل انبار در جنوب جدا میکند. در چهار گوشه بنا برجهایی وجود داشته که به وسیله راهپله به بام میرسند. در این تالار مجموعا ۷۲ ستون سنگی به ارتفاع ۲۰ متر با سر ستونهای باشکوه وجود داشته و مساحت کلی بنا نیز در حدود ۱۲۰۰۰ متر مربع است. این تالار در اثر آتشسوزی بسیار شدیدی منهدم شده است.
تاثیر آتش در اتاقهای انبار و برج جنوبی بیشتر نمایان است. میزان شدت آتش در اینجا آنقدر زیاد بوده که خشتهای زیر گچکاری سبز رنگ دیوار به قرمز کمرنگ تبدیل شده و همچنین بخشهای وسیعی از پوشش سبز خاکستری رنگ کف اتاق به عمق پنج میلیمتر تا یک سانتیمتر سوخته و سیاه شده است.
کتیبه کاشی خشایارشاه در حیاط شرقی تالار
از کشفیات مهم در تالار آپادانا باید از کاشیهای مزین به طرح گل و بته یا دارای نبشته نام برد که در نوع خود بینظیرند و پوشش دیوارهای قسمتی از راهروها و دیوارهای تالار را زینت داده بودند.نقش برجستههای موجود در پلکان این تالار نیز از جمله زیباترین و شگفت انگیزترین نقش برجستههای این مجموعه هستند. نقش ۲۳ هیات نمایندگی ملل تابعه به همراه نگهبانان و بزرگان و اسبها و ارابهها و همچنین نقوش گل نیلوفر یا لوتوس ۱۲ پر هخامنشی با طرحی بدیع و بسیار زیبا روی این پلکانها نقش بسته است.
کاخ هدیش (کاخ خشایارشاه)
خشایارشاه، شاه بزرگ گوید: «به لطف اهورامزدا این هدیش را من ساختم. اهورامزدا با خدایان مرا و کشورم را و آنچه را من کردهام حفظ کند.» هدیش و تچر نامی است که از سوی پادشاهان هخامنشی به مکانهای استقرارشان داده شده؛ ولی در مجموعه تخت جمشید، برای شناسایی عمارت و بناهای ساخته شده توسط داریوش و خشایارشاه، هر کدام از این کاخها با نامی منطبق با متن سنگ نبشتههای موجود در آنها مشخص شدهاند. کاخ هدیش با نام کاخ خشایارشاه نیز شناخته میشود؛ هر چند بعضی محققان معتقدند که ساخت آن به دوران داریوش برمیگردد؛ اما به دلیل سنگ نبشته خشایارشاه این کاخ بیشتر منسوب به این پادشاه هخامنشی است.
این بنا بر بلندی صخره طبیعی که بعضی بخشهای آن مشخص است ساخته شده است. کف کاخ داریوش و خشایارشاه تقریبا در یک سطح قرار دارند و دو راه پله بزرگ سنگی حیاطهای شرقی و غربی کاخ را به صفه اصلی کاخ مرتبط میسازند. این کاخ مستطیل شکل و مساحت آن نزدیک به ۲۲۰۰ متر مربع است. بخش مرکزی تالار ۳۶ ستون دارد که با مجموع ستونهای اتاقها و ایوانها و دروازه به ۶۰ ستون میرسد.
کاخ تچر
با توجه به مدارک به دست آمده در کاخ هخامنشیان در شوش و استفاده از نام تچر و هدیش در سنگ بناهای کاخهای مسکونی پادشاهان و تکرار آن نامها در تخت جمشید چنین برمیآید که این نامها باید به طور کلی برای کاخهای مسکونی و قابل سکونت استفاده شده باشد و نامی خاص برای بنایی خاص نبوده است. کاخ تچر در جانب غربی ضلع جنوبی آپادانا قرار دارد.
این کاخ مربع مستطیل ۱۲ ستون و مساحتی برابر با ۱۲۰۰ متر مربع داشته است. تمامی دیوارهای کاخ مشتمل بر طاقچه و پنجرهها به صورت یکپارچه از سنگ خاکستری رنگ بوده و چنان صیقل خورده بودند که سطحی مانند آینه به وجود آورده بودند و به همین دلیل این تالار را به نام تالار آینه نیز مینامند. راه ورودی به این کاخ از طریق پلکانهایی که در سمت غرب و جنوب بنا قرار دارند، امکانپذیر است. ضلع جنوبی این تالار به ایوانی گشوده میشود که ۸ ستون سنگی دارد و در دیواره داخلی آن کتیبهای از خشایارشاه وجود دارد که نشان میدهد ایوان و پلکان روبهروی آن توسط او ساخته شدهاند.
پلکان ورودی
به نظر میآید که پلکان عظیمی که از جلگه غربی صفه به بالا منتهی میشود، تنها مدخل ورودی و راه قابل دسترسی به کاخها باشد. با این وجود برخی از محققان مانند دیولافوا اظهار عقیده کردهاند که برای رسیدن به بالای صفه راه دیگری نیز وجود داشته که عبارت بوده از مجرای آبی که مانند یک جاده ارابه رو به داخل صفه متصل بوده است.
هرتسفلد نیز احتمال داده است که پلکان سنگی که در یک صخره طبیعی در انتهای غربی دیوار شمالی به بالای صفه نزدیک میشود، راه ورودی دیگری باشد. هرچند که با اطمینان نمیتوان گفت تنها راه اصلی برای رسیدن به بالای صفه همین پلکان اصلی بوده است؛ اما دست کم یک در ورودی مخصوص مستخدمین در گوشه جنوب شرقی صفه وجود داشته که به محل اقامت پادگان منتهی میشده است.
پلکان مضاعف و دوجانبه باشکوه ورودی هر کدام مشتمل بر ۶۳ پله است که بعد از رسیدن به پاگرد میانی در جهت مخالف ادامهیافته و به وسیله ۴۸ پله دیگر به محوطهای که ۷۱/۱۱ متر نسبت به پایین پلکان بلندتر است میرسد. هر پله تقریبا ۹۰/ ۶ متر پهنا و ۱۰ سانتیمتر بلندی و ۳۸ سانتیمتر عمق دارد.
ارتفاع کم هر کدام از پلهها باعث میشود تا بازدیدکنندگان بسیار با آرامش و بدون احساس خستگی و درحالیکه شخص متوجه ارتفاع طی شده شود خود را در بالای صفه و در برابر دروازه با عظمت ملل بیابد. مصالح استفاده شده در پلکان همانند همان مصالحی است که در دیوارهای صفه به کار رفته و عبارت است از تخته سنگهای نامنظم و بدون ملاط. همچنین محل بندهای آهنی که برای استحکام بنا به کار رفته به شکل دم چلچله کاملا مشهود است.
منبع آب و خندق
حدود ۳۰ متر دورتر از باروی دفاعی شرقی، در دامنه کوه رحمت، منبع آبی به مساحت ۱۵/۴ متر مربع در صخره کوهستان کنده شده بود. این منبع که باید در زمان داریوش ساخته شده باشد برای ذخیره کردن آب بارشهای زمستانی مورد استفاده قرارمیگرفته است. به غیراز این منبع، منبع آب دیگری در دو کیلومتری شمال – شمال غربی تخت جمشید وجود دارد که آن هم در صخره کوه کنده شده است. در جانب شرقی صفه اصلی خندقی با عرض ۶ تا ۵/۹ متر قرار دارد.
این خندق در واقع هم جنبه دفاعی داشته و هم سدی جهت جلوگیری از سیل بوده است. به این ترتیب که در مواقع عادی خندق خشک بوده و در موقع بارشهای شدید به صورت مجرای آب و فاضلاب و سیلگیر مورد استفاده قرار میگرفته است. اشیای بسیاری در این خندقیافته شده که از جمله آثاری مربوط به ۳ هزار قبل از میلاد و پیش از حفر خندق است
صُفه یا تختان
برای آنکه تالارهای تخت جمشید ساخته شوند، لازم بود تا ابتدا صفه(سطح صاف گستردهای که مجموعه تخت جمشید روی آن ساخته شده است) احداث شود. بنابراین حدود ۱۲۵ هزار متر مربع از دامنه کوه سنگی تراشیده و صاف و کوتاه شده و بخشهای گود و نامنظم با خاک و سنگ انباشته و در همان حال کار دیواربست صفه در جهات مختلف و همچنین پلکان ورودی انجام شده است. صفه را میتوان یک کثیرالاضلاع نامید با ابعادی شامل ۴۵۵ متر در سمت غربی و ۳۰۰ متر در شمال و ۴۳۰ متر در سمت شرق و ۲۹۰ متر در سمت جنوب که طول محور مرکزی آن شمالی – جنوبی و ۴۲۸ متر و محور شرقی – غربی آن در حدود ۳۰۰ متر است.
مصالح ساختمانی صفه از تخته سنگهای آهکی خاکستری رنگ تشکیل شده که بدون ملاط و با دقت بسیار روی هم قرار گرفته و با بستهای آهنی که در سرب کار گذاشته میشدند، محکم شدهاند. ارتفاع صفه در همه جای آن یکسان نیست و از ۵/۵ متر تا ۱۸ متر اختلاف از سطح دشت دارد. کار احداث صفه به طور حتم همزمان بوده با حفر تونلهای مجاری آب و فاضلابهای زیرزمینی و آبروهای فرعی که برای محافظت ابنیه بالای صفه درست شده است. در جبهه جنوبی صفه و در مکانی که به نسبت دور از دسترس و ناپیداست، روی تخته سنگی به طول ۲۰/۷ متر و ارتفاع ۵/۲ متر سنگ نبشتههای داریوش که در ارتباط با ساخت بنای تخت جمشید است قرار دارد.
معلوم نیست که چرا این مکان برای کار گذاشتن چنین کتیبههای مهمی انتخاب شده است. این کتیبهها بر خلاف معمول هر کدام به یک زبان نوشته شده و سه زبان دیگر در چهار متن یا کتیبه جداگانه نوشته شدهاند. در سمت چپ، یعنی جهت غربی سنگ دو متن به زبان فارسی باستان قرار دارد و بعد از آن متن عیلامی و سپس متن بابلی در جانب شرقی سنگ نوشته شده است
سنگ نگاره کاخ صدستون
از سنگ نگاره های معروف موجود در این کاخ، نقش تخت پادشاه است که روی دست نمایندگان ملل تابعه حمل می شود
کاخ شورا (سه دری)
کاخ شورا در انتهای جنوبی حیاطی میان تالار صدستون یا تخت و پلکان آپادانا واقع است. بنا روی صفهای به بلندای ۶۰/۲ متر نسبت به کف حیاط ساخته شده است و از تالار صدستون بالاتر است. ارتباط میان کاخ شورا با کاخ آپادانا و مفهوم مشترک نقوش پلکانهای دو ساختمان مزبور نشاندهنده این امر است که آغاز ساخت هر دو بنا همزمان و در دوره داریوش کبیر بوده است.
پیش از آنکه هرتسفلد، کار حفاری در این بنا را آغاز کند، سه درگاه حجاری شده آن از زیر خاک قابل رویت بودند؛ به همین دلیل هرتسفلد در همان زمان آن را «تری پیلون» یا «سه درگاه» نامید؛ ولی پس از کشف نقوش برجسته بزرگان که از راه پله اصلی بالا میروند و مرکزیت ساختمان باعث شد تا آن را محل تجمع بزرگان کشور بدانند و نام کاخ شورا بر آن اطلاق شود. این کاخ کاملا مربع و اندازه هر ضلع آن ۴۶/۱۵ متر است. دیوارهای آن از خشت بوده که بر شالودهای از سنگ بنا شده است.
پردیس
یکی دیگر از برجستهترین اقدامات معماران سازنده تخت جمشید، احداث پردیس یا باغهای باشکوه در اطراف این مجموعه بوده است. هر چند که امروز اثری از این باغها وجود ندارد؛ اما وجود آبروها و مخازن آب و همچنین مطالعات و تحقیقات جدید، وجود این پردیسها را در تخت جمشید ثابت کرده است.میدانیم که واژه پردیس به معنای بهشت، ریشه کلمه پارادایز است که در زبان انگلیسی به همین معنی مورد استفاده قرار میگیرد. پیش از ساخت تختجمشید نیز در پاسارگاد و بنا به دستور کوروش بزرگ، اولین نمونه از این باغهای ایرانی ساخته شده بود. پس آنچه در تخت جمشید احداث میشود باید با الهام از پردیس پاسارگاد شکل گرفته باشد.
کتیبه خشاریاه در کاخ تچر
در این کتیبه کاخ به نام هدیش نامیده شده و این امر نشان میدهد که هدیش و تچر نامهایی عمومی است برای اطـلاق به کاخ و محل استقرار. خشایارشاه در کتیبهاش در ورودی کاخ تچر میگوید: «… من خشایارشاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهایی که ملتهای بسیار گوناگون دارد، شاه این سرزمین بزرگ، دور و پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی. خشایارشاه، شاه بزرگ میگوید: «… این هدیش را داریوش شاه، پدر من ساخت… .»
حرمسرا یا مهمانخانه
در ابتدای عملیات حفاری با بیرون آمدن بخشی از این بنا در جنوب شرقی تختجمشید، هرتسفلد آن را حرمسرای خشایارشاه تصور کرد؛ اما به ادامه کار حفاری و تکمیل کاوشها در زمان اشمیت نظریه هرتسفلد در مورد بنای حرمسرا رد شد. این بنا در واقع از مجموع اتاقهای کوچکی تشکیل شده که بیشتر مناسب اسکان کارکنان مجموعه تختجمشید است. این بنا ۹ متر پایینتر از صفه قرار دارد و از غربیترین جناح جنوبی شروع شده و تا ۱۵۰ متر به طرف شرق ادامه مییابند، سپس تغییر جهت داده و حدود ۱۳۰ متر به سمت شمال و تا دیوار کاخ صد ستون ادامه مییابد. هر کدام از واحدهای مسکونی این بنا از یک اتاق ستوندار تشکیل شده که به یک اتاق کوچکتر راه دارد. این بنا نیز مانند بناهای دیگر تختجمشید درگاه سنگی و سنگ نگارههای زیبایی داشته است. دورادور این بناها نیز دیوار قطوری وجود داشته که امروزه فقط مقداری از آن وجود دارد.
دخمه ها
در سینه کوه رحمت در ارتفاعات شرقی مشرف بر صفه تختجمشید آرامگاههای دو تن از پادشاهان هخامنشی یعنی اردشیر دوم و اردشیر سوم قرار دارد. این دو آرامگاه کاملاً از داخل محوطه تختجمشید قابل رویت هستند به غیر از این دو آرامگاه، آرامگاه ناتمام دیگری در ۱۰۰ متری جنوب بقیه قرار دارد که احتمالاً متعلق به داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی است. در بیرون آرامگاه و در بالای سنگنما، سنگ نگارهای وجود دارد که یادآور سنگ نگاره داریوش در کاخ صد دروازه است. در اینجا نیز ۲۸ تن از نمایندگان ملل تابعه تختی را بر دست بلند کردهاند و بر بالای آن تصویر شخص که شاید شاه باشد با کمان نقش شده؛ در حالی که در برابر آتشدان ایستاده و نشان فروهر در بالای سر آنها در پرواز است.
آبروهای زیرزمینی
سازندگان و معماران تختجمشیـد با توجه و آگاهــی به اثر نامطلوب بارشهای زمستانی بر سازههای این مجموعه برای حفظ این ابنیه با ارزش اقدام به ساخت شبکه بزرگی از فاضلاب کرده بودند تا آب خیابانها و حیاطها به راحتی به خارج جریان یافته و باعث خرابی دیوارها و نفوذ به داخل ساختمانها نشود. از جمله مکانهایی که بیش از سایر جاها محل تجمع آب هنگام بارش باران بوده، در شرق صفه در پای کوه رحمت است که خندق احداث شده در این مکان میتوانست مقدار زیادی از آب باران را دفع کند. آبی هم که در حیاطهای محل سکونت پادگان جمع میشده به وسیله یک مجرای زیر زمینی که از زیر خانه سربازان در صخره کنده شده بود به خارج جریان مییافته. همچنین آب سقفها و بام بناها نیز توسط ناودانهای درون دیوار به طرف همان مجرای زیر زمینی روان میشده است. این شبکه آبروها باید در دوره داریوش ساخته شده و سپس با اضافه شدن ساختمانهای دیگر این شبکه نیز گسترش یافته باشد. باید به این مسأله کاملاً توجه کرد که ساخت شبکه فاضلاب و آبروهای زیر زمینی از نظر معماری جزء بسیار مهم و اساسی برای حفظ و ثبات ساختمان است و این امر در دوره داریوش با توجه بسیار اجرا شده است و اهمیت این امر آنگاه بیشتر روشن میشود که بدانیم این آبروها نه تنها آبهای زائد را به خـارج هدایت میکردند؛ بلکه باعث ذخیره شدن آب در آب انبارها نیز میشدند. راه پلههای سنگی که از سطح شرقی تالار تختجمشید یا صد دروازه به این شبکه آبروها منتهی میشود، نشان دهنده این امر است که این شبکه توسط کارکنان مخصوص کنترل و پاکسازی می شده است.
خزانه
ساختمان خزانه در قمست جنوب شرقی تختجمشید قرار گرفته و مجموعهای از بناهاست که با دیوراهای قطور و دو خیابان، کاملاً از قسمتهای دیگر مجزا است. این بنا در زمان داریوش ساخته و در دوران خشایارشاه و اردشیر اول تغییراتی در آن داده شده است. کاخ ۹ تالار کوچک و بزرگ داشته که کوچکترین آنها ۴ ستون و بزرگترین آنها ۹۹ و ۱۰۰ ستون داشتهاند. در این کاخ سنک نگارهای معروف وجود دارد که مجلس بارعام شاه را نشان میدهند.
داریوش چگونه کانال سوئز را ساخت؟
دوران پرتنش سلطنت کوروش و سفرهای جنگی بسیار و تلاش او برای بهوجود آوردن یک امپراتوری متحد، دیگر فرصتی ب انجام کارهای اصلاحی و سازندگی در قلمروی حکومتش به او نداد. کمبوجیه هم در طول حکومت کوتاهش که بیشتر به جنگ گذشت، نتوانست آنگونه که باید دست به اصلاحات بزند. شورشهای ابتدای سلطنت داریوش او را به این نتیجه رساند که برای اداره سرزمینی وسیع با اقوام و مذاهب و اعتقادات گوناگون باید نظم و سازمان و قانون وجود داشته باشد که تمامی ساکنان امپراتوری از آن پیروی کنند. او در انجام کارهای اصلاحی خود از افکار و اندیشههای کوروش که موفق به اجرای آنها نشده بود، بسیار بهره گرفت.
اقدامات داریوش طی دوران سلطنتش در زمینههای گوناگون از راهسازی و معماری گرفته تا تجهیز سپاه و قوانین سیاسی و مالیاتی در تاریخ کم نظیر است . به همین دلیل است که در بررسی تاریخ هخامنشیان همیشه کوروش را بنیانگذار و داریوش را سازنده مینامیم. در اینجا ابتدا به بناهای معروفی که داریوش دستور ساخت آن را داده بود(با تمرکز ویژه روی تخت جمشید) می پردازیم و سپس در انتهای پرونده به سراغ بقیه اقدامات داریوش می رویم.
ساخت کانال سوئز
«… من داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای دارای همه گونه مردم، شاه در این زمین بزرگ دور و دراز، پسر ویشتاسپ هخامنشی. داریوش شاه گوید: من پارسی هستم. از پارس مصر را گرفتم. من فرمان کندن این جوی (ترعه) را دادم، از رودخانهای به نام نیل، که در مصر جاری است تا دریایی که از پارس میرود. پس از آن این جوی کنده شد، چنانکه فرمان دادم و کشتیها از مصر از میان این جوی به سوی پارس روانه شدند، چنانکه میل من بود.»
کتیبه داریوش در کنار ترعه سوئز
حفر کانال سوئز در قرن هفتم قبل از میلاد توسط دومین فرعون مصر از سلسله بیست و ششم به نام «نکو» آغاز شد؛ ولی به دلیل بروز مشکلات این کار به اتمام نرسید تا آنکه یک قرن بعد مجدداً به دستور داریوش تجدید ساخت شده و موردبهرهبرداری قرار گرفت. هردودت مینویسد که طول این کانال به اندازه چهار روز دریاپیمایی بوده و عرض آن به اندازهای بوده که دو کشتی بزرگ با سه ردیف پارو زن میتوانستند از کنار هم رد شوند. سه کتیبه از داریوش به یادبود ساخت این کانال در ۳۳ کیلومتری شمال سوئز در ساحل غربی کانال فعلی پیدا شدهاند.
دو کتیبه کوچک تنها به معرفی داریوش اختصاص دارد و کتیبه بزرگتر ۱۲ سطر دارد که نشاندهنده این است که این کانال به دستور داریوش حفر شده. به غیر از حفر کانال سوئز، او در این سرزمین به تعمیر و ایجاد بناهای مذهبی نیز همت گماشت. از جمله این بناها باید از معبد «آمُن» نام برد که درآن زمان در هیبس در واحهای به نام خرقه در جنوب غربی تِب که اکنون لکسور نامیده میشود، بنا شد. با مقایسه طرح این معبد با کاخ تخت جمشید متوجه شباهتهای غیرقابل انکاری میشویم. در مصر کتیبههای متعددییافت شده است که حکایت از فعالیتهای داریوش در این سرزمین میکند.
کتیبه بیستون
به غیراز تخت جمشید، داریوش در بابل و شوش و هگمتانه نیز دست به ساخت و تعمیر چند کاخ زده بود. به غیراز این کاخها معروفترین اثر به جای مانده از داریوش، کتیبه بزرگ او در ۳۰ کیلومتری شرق کرمانشاه است که در ارتفاع ۱۰۰ متری بر سینه کوه صخرهای بیستون کنده شده است. این کتیبه در واقع بازگوکننده وقایع اولین سالهای سلطنت داریوش و فتوحاتی است که در جریان سرکوب اغتشاشات و شورشهای داخلی نصیب او شده است. داریوش در این کتیبه ضمن معرفی خود و خانوادهاش و تکیه بر این اصل که از ریشه و نژاد کوروش است، به شرح حوادثی که منجر به جانشینی او میشود میپردازد.
در این کتیبه حدود قلمرو و نام ایالات تابعه در ابتدای سلطنت و همچنین نام تمامی شورشیان و محل شورش وتاریخ سرکوبی آنها ذکر شده است. کتیبه بیستون در چند مرحله تکمیل شده و حتی برای اضافه کردن مطالب تازه گاهی مجبور به حذف قسمتها و بخشهایی شدهاند که از قبل در سنگ کنده شده بود. متن فارسی باستان در ۴۱۴ سطر و در پنج ستون قرار دارد که در زیر آن تصویر شاه و ۹ تن از مدعیان سلطنت که اسیر شدهاند به تصویر کشیده شده است. متن عیلامی نیز در ۵۹۳ سطر در هشت ستون و متن بابلی آن در ۱۱۲ سطر و در دو نسخه طرفین کوه کندهکاری شده است.
در بالای این کتیبه تصویر داریوش قرار دارد که در مقایسه با تصویر دیگران بزرگتر و مشخصتر است. پشت سر او کماندار مخصوص و سپس نیزه دار مخصوص او که پدر اولین همسر داریوش نیز بوده، ایستادهاند.. در مقابل او نیز دیگر مدعیان سلطنت و سرکردگان شورشهای ابتدای حکومتش با لباسهای خاص خودشان درحالیکه دستانشان از پشت بسته شده و گردنهایشان هم با طنابی به یکدیگر متصل است دیده میشوند. بر فراز سر داریوش نقش فروهری که نشان اهورامزداست در پرواز است.
آرامگاههای نقش رستم
نقش رستم یکی دیگر از آثار به جا مانده از زمان داریوش است . در محوطه باستان نقش رستم در ۶ کیلومتری تخت جمشید بر دیواره صخرهای کوه، آرامگاه داریوش اول و سه تن دیگر از پادشاهان هخامنشی وجود دارد. نمای بیرونی آرامگاه داریوش و دیگر آرامگاهها کاملاً متفاوت با دخمهها و آرامگاههایی است که پیش از این وجود داشته است. این نما حالت علامت جمع و به ارتفاع ۲۲ متر است و هر کدام از بازوان آن ۹۰/۱۰ متر است. به دلیل وجود کتیبهای به نام داریوش در بالای آرامگاه میانی تعلق آن به داریوش غیرقابل انکار است.
در قسمت بالای آرامگاه تصویری از داریوش به پهنای ۱۲ متر و بلندی ۶ متر نقش شده است. در این تصویر داریوش در برابر آتشدانی فروزان درحالیکه نگاره اهورامزدا در بالای سرش در حال پرواز است، نشان داده شده است. شاه دست راستش را برای احترام بلند کرده و در دست چپش کمانی دارد. تخت شاهی روی دست ۲۸ تن از نمایندگان ملل تابعه قرار دارد و کمان دار و نیزه دار مخصوص او در پشت سرش ایستادهاند. قسمت پایین نمای آرامگاه مانند ایوان کاخی شاهی نشان داده شده که سقف آن روی چهار ستون قرار دارد و در قسمت میانی آن دری وجود دارد که مدخل ورودی به آرامگاه است.
پیرامون این در با گلهای ۱۲ پر تزئین شده و بالای ستونها نیز با ردیفی از شیرهای ایستاده مزین است. درون آرامگاه داریوش ۹ قبر در سه ردیف وجود دارد که به غیراز قبر داریوش بقیه باید متعلق به همسران یا فرزندان او باشند. مشخص است که پس از گذاردن جسد در هر قبر با سنگی بزرگ و محدب به قطر ۲۵ سانتیمتر که بزرگتر از دهانه قبر است، بسته میشده است. برای جلوگیری از سرایت آب کوهستان به درون قبرها، دور تا دور سنگهای قبر مجرایی برای راندن آب به خارج کنده شده است. در نقش رستم دو کتیبه از داریوش به خط میخی که هر کدام ۶۰ سطر دارد، یکی بر فراز آرامگاه او و دیگری بر طرف چپ در ورودی آرامگاه وجود دارد.
«…ای مرد، فرمان اهورامزدا به نظر تو ناپسند نیاید. راه راست را ترک منما، شورش مکن،… داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا چنان کسی هستم که راستی را دوست هستم، بدی را دوست نیستم. نه مرا میل است که به ضعیف از طرف توانا بدی کرده شود. نه آن مرا میل است که توانایی از طرف ضعیف به او بدی کرده شود. آنچه راست است آن میل من است. دروغگو نیستم. تندخو نیستم. آن چیزی که هنگام خشم بر من وارد شود، سخت با اراده نگاه میدارم…»
در یک نگاه
چه کسانی تخت جمشید راساختند؟
کشف گل نوشتههای عیلامی در گوشه شمال شرقی صفه که بخشی از باروی تخت جمشید بوده است، توانست پاسخ بسیاری از سوالات در باره سازندگان و نحوه استخدام و میزان حقوق و دستمزد و بسیاری مطالب دیگر را روشن سازد. ابتدا تصور میشد این گل نوشتهها که حدود ۳۰هزار عدد هستند، حاوی اطلاعاتی از سیاستها و مجهولات زندگی حکام و پادشاهان، یا متونی ادبی و علمی باشند؛ اما با مطالعه و ترجمه آنها مشخص شد که آنها شامل رسیدهای پرداخت، صورت حسابها و میزان دستمزدها و گزارشات مالی و حسابداری هستند.
براساس همین گل نوشتهها بود که مشخص شد هیچ برده یا مزدوری برای کار در تخت جمشید مورد استفاده قرار نگرفته است. تمامی افراد از معماران و ناظران و سرکارگران گرفته تا کارگران ساده همگی در مقابل کار خود حقوق دریافت میکردهاند. مدیر ارشد امور مالی تخت جمشید به نام «باراد کاما» برای نظارت بر کار ساخت و ساز و امور مربوط به کارکنان به صورت دائمی در محل حضور داشته و خود شخصا بر تمام مصالح و کالاهای وارداتی و ضبط و ثبت امور مالی رسیدگی میکرده است. جالب است بدانیم که در میان سرکارگران و ناظران زنانی بودهاند که تعداد زیادی کارگر تحت ریاست و نظارتشان کار میکردند.
مساله مهمی که در مورد کار زنان در دوره هخامنشی وجود داشته و مشابه آن در سایر تمدنها و حکومتهای همزمان و حتی بعد از آنان و شاید حتی در عصر حاضر هم وجود نداشته باشد، این است که زنان حقوقی بیشتر از مردان دریافت میکردند و حتی در دوره بارداری و پس از آن از مرخصی و جیره و حقوق بیشتر برخوردار بودند. براساس این گل نوشتهها مشخص شده است که در دوران داریوش کبیر نه تنها کارمندان دولتی و غیردولتی از جیره و مواجب برخوردار بودند؛ بلکه مسافران، روحانیون، خدایان، پرستشگاهها و اماکن مقدس، کوهها، رودها، جنگلها و پردیسها و حتی مراسم آیینی و مذهبی از جیره و مواجب خاص خود برخوردار بودهاند.
باید پذیرفت که وجود امنیت و آرامش در سراسر قلمرو پادشاهی و همچنین وجود رفاه و امنیت شغلی و اجتماعی از مهمترین علل به وجود آمدن آثار بدیع و شگفتآور در این دوره بوده است. این متخصصان و کارشناسان و کارگران بدون نگرانی و فارغ از هرگونه آشفتگی فکری درباره زندگی خود و خانوادههایشان با تمام علاقه خود را صرف کار در مکانی کردهاند که شاید صدها کیلومتر از محل اصلی زندگیشان فاصله داشته است.
اکنون چگونه پان ترکها این شاهکارهای معماری را به یهودیان نسبت میدهند و هخامنشیان را خاخامنشیان میدانند خود پرسشی است درخور توجه.
در حد خودت حرف بزن!
پروردگارا
ای کاش ….. !
سلام
موفق باشید
لعنت بر دشمنان کوروش کبیر
کسانی که آذری ها را ترک خطاب کنند که چون رویدادهای تاریخی موجب تغییر زبان این منطقه از ایران گشته و سپس بدین دلیل از هرگونه تمسخر و تحقیر این مردمان ایران زمین حذر نکنند چگونه انتظار دارند ملتی چنین غیور و متعصب در پی احیای خود ولو به هر نحوی باشند. حافظه تاریخی اینها را هیچگاه فراموش نخواهد کرد. چه خوب است که اکنون ایرانیان را فرا از زبان و لهجه های کنونیشان به چشم واحد بنگریم و ایران را کشوری نه لحافی ۴۰ تکه بلکه لحافی یک تکه و ۴۰ رنگ بدانیم.
واقعا شاهکاره! و این نمونه ای از بزرگی امپراطوری پارس.
از محدود شاهکارهایی که برای معرفی تمدن ما کفایت میکند!
باسلام وخسته نباشید
کار شما بسیار عالی و قابل ستایش است.
موفق باشید
به نظرم تخت جمشید کار معماران ایرانی نبوده، چون معماری اصیل ایرانی معماری خشتی است مانند: چغازنبیل و ارگ بم و… که با آب و هوای ایران سازگار تر بوده و هزینه ساخت کمتری دارد. ولی در کشورهای اروپایی که رطوبت هوا زیاد و نزولات جوی فراوان است، بنای خشتی دوام زیادی ندارد. لذا معماران آنجا برای ساخت بناهای بادوام مجبور به استفاده از سنگ شده اند که دوام زیادی دارد و به همین دلیل پیکره تراشی هم پیشرفت پیدا نمود. که البته آن را هم از مصریان باستان آموخته اند. احتمال زیاد تخت جمشید توسط معمارانی که در جنگ ایران با روم شرقی و یونان، اسیر ایرانیان شده بودند، ساخته شده و به همین دلیل هم توسط اسکندر و یارانش به آتش کشیده شد. چون آن را متعلق به ایرانیان نمی دانستند. لذا بناهای سنگی مانند تخت جمشید مربوط به یک مقطع خاصی از تاریخ ایران یعنی زمان فتوحات می باشند و در قبل و بعد از این بازه زمانی دیگر اثری از این نوع معماری به چشم نمی خورد. و الآن هم به همین دلیل غرب سعی در تبلیغ آن و معرفی اش بعنوان نماد تاریخ و تمدن ایران دارد. چون خود را مالک معنوی آن می داند.
امیدوارم ی بار از نزدیک ببینم اینجارو
ممنون برا مطلابل خوبتوووووووووون عالی بوووووووووووود