نرسه، هفتمین شاه ساسانیان
آغاز کار شاهنشاه نرسه
نرسه هفتمین پادشاه ساسانیان، فرزند شاپور اول و گوردزاد بود که در سال ۲۲۸ پس از میلاد چشم به جهان گشود و به سال ۳۰۳ میلادی در سن حدود ۷۰ سالگی درگذشته است. نرسه در سال ۲۹۳ میلادی به تخت ساطنت رسید. رومی ها وی را نارسِس نامیده اند. نرسی درشروع سلطنت با برادر خود بهرام کشمکش و منازعه داشت. و حتی کار این دو برادر به جنگ کشید. در جنگ میانشان نرسی توانست بر برادر خویش چیره شود. و چون مدعی دیگری برای پادشاهی وجود نداشت، از این بابت با نگرانی و مشکلی رو به رو نگردید.
تیره شدن دوباره روابط ایران و روم بر سر ارمنستان
در دوران نرسی اختلافات قدیمی میان دو امپراتوری بزرگ آن زمان یعنی ایران و روم بر سر ارمنستان شدت گرفت. در سال های پیشین اردشیر بابکان در زمان پادشاهیش، خسرو شاه ارمنستان را به دلیل حمایت از رومیان به قتل رساند. تیرداد پسر خسرو از ارمنستان بیرون رفت و به امپراتوری روم پناهنده شد. در تمامی مدتی که ارمنستان جزء متصرفات ساسانیان بود، پادشاهی که از این دودمان بر سریر شاهی می نشستند، به سبب تعصب شدید به آیین زرتشت و قصد تحمیل آن کیش به مردم ارمنستان، به آزار و اذیت ساکنان آن کشور می پرداختند،، و این موضوع بهانۀ مناسبی برای مداخله در وضع داخلی ارمنستان در اختیار امپراتوران روم می گذاشت.
دیوکلِتیَن امپراتور روم به بهانۀ همین موضوع در صدد تصرف ارمنستان و جنگ با ایران بر آمد ولی از آن جایی که نمی توانست ارتش اصلی روم را بدون بهانه و دلیل محکمی به متصرفات ایرانیان بفرستد، نخست تیرداد فرزند خسرو را نامزد سلطنت ارمنستان کرد تا به نوعی حمایت مردم ارمنستان را به سوی سپاه روم جلب کند و با سپاهی به منطقۀ مزبور گسیل داشت و او مورد استقبال ارامنه قرار گرفت. اما پس از اندک مدتی سپاه ایران ساسانی وارد ارمنستان شد و در جنگ با تیرداد و لژیون های رومی پیروز شد و تیرداد را از ارمنستان بیرون راند. تیرداد که شکست یافته بود و مجبور به فرار شده بود چارۀ کار خود را در برگشت به نزد امپراتور روم دانست. پس نزد امپراتور روم شتافت و از او یاری خواست.
آغاز جنگ با روم
دیوکلِتییَن که به دنبال بهانه و فرصت بود، یکی از سرداران معروف روم به نام گالِریوس را همراه با تیرداد پادشاه ارمنستان با ارتش اصلی روم به آسیای صغیر(ترکیه و سوریه امروزی) فرستاد. نرسی به مجرد آگاهی از این حمله، به مقابله با ارتش روم شتافت. دو سپاه در نزدیکی های شهر حران(شهری در بین النهرین) به یکدیگر رسیده و بلافاصله به یکدیگر تاختند و جنگ هولناکی بین دو ارتش ایران و روم آغاز شد.
در ابتدای جنگ نیرو و قدرت دو سپاه مساوی می نمود ولی در اثر تاکتیکی که سرداران ایران اتخاذ نمودند به یکباره در جناحین و قلب سپاه رومیان زیر فشار سنگینی قرار گرفتند و این فشار چنان سهمگین بود که رومیان در جناحین نتوانستند مانع از دور زدن سواران سپاه ایران شوند و تا به خود بیایند سواران ساسانی جناحین رومیان را دور زده و خود را به پشت آنان رسانده بودند و ارتش مغرور رومی در محاصره ای که شبیه به قتل گاه وحشتناکی بود، به تله افتادند.
رومیان و سردار ایشان یعنی گالریوس به هر نحوی بود با ایجاد فالانژ (تاکتیک دفاعی ارتش روم باستان) تا تاریکی های شب مقاومت کردند و پس از تاریکی شب و توقف جنگ و با استفاده از تاریکی شب با به جا گذاشتن ادوات جنگی سنگین خود به سوی متصرفات رومی عقب نشستند. این جنگ در سال ۲۹۶ بین دو سپاه درگرفت.
غافلگیری ارتش ایران و شکست سنگین از لژیون های رومی
یک سال بعد از این جنگ، دیوکلتیَن امپراتور وقت روم برای بار دوم گالِریوس را که آگاهی زیادی دربارۀ وضع جغرافیایی آسیای صغیر و بین النهرین و همچنین شیوۀ جنگ با ارتش ایران، به ویژه سواران سنگین اسلحه را به دست آورده بود، مامور حمله به آسیا و ایران کرد.
با تجربه ای که گالِریوس سردار رومی از نبرد با ایرانیان به دست آورده بود، می دانست که جنگ با تیراندازان چیره دست که شهره آفاق جهان باستان بودند و همچنین نبرد با سواره نظام آهن پوش ساسانی در جلگه و زمین های هموار بین النهرین کاری بس دشوار است و مقابله با سربازان از جان گذشته و زبردستی همچون سواران ایرانی در آن سرزمین کاری شبیه به خودکشی است پس تصمیم گرفت که برای از کار انداختن صنف سواره نظام ساسانی از طریق ارمنستان به ایران حمله کند و اندیشد چون ارمنستان منطقه ای کوهستانی است ارتش ایران ، به ویژه سواره نظام ایرانی ارزش جنگی خود را از دست خواهد داد. پس وارد ارمنستان شد و از آنجا به خاک ایران یورش برد.
نرسی که قبل از ورود او به ارمنستان از حملۀ رومی ها آگاهی داشت به مقابله با او شتافت. در این جنگ همان طور که گالِریوس پیش بینی کرده بود سواره نظام ایرانی نتوانست کاری را از پیش ببرد و در نتیجه سپاه ایران به سختی شکست خورد و مجبور به عقب نشینی شد و در حین عقب نشینی تلفات زیادی بر سپاه ایران وارد آمد و غنائم و اُسرای زیادی به دست رومیان افتاد که خانواده سلطنتی نیز در بین اسرا دیده می شد.
درخواست صلح نرسه از رومیان
بعد از این شکست سنگین نرسه که خانواده خود را در چنگال بی رحم رومیان میدید سفیری نزد گالِریوس گسیل داشت و درخواست مصالحه کرد. اما سفیر مورد بد رفتاری قرار گرفت و پیشنهاد نرسه بدون پاسخ ماند. چندی بعد دیوکلِتیَن راسا سفیری به دربار ایران اعزام داشت و شرایط زیر را که بسیار سنگین و طاقت فرسا بود، برای صلح تعیین و پیشنهاد کرد:
۱. دولت ایران باید پنج ایالت ارزانن، مک، زابده، رحیمه و کردو را که در کرانۀ راست رود دجله قرار داشت، به امپراتوری روم واگذار کند.
۲. ایران از مداخلۀ در کار ارمنستان اکیدا خودداری ورزد.
۳. دولت ایران تحت الحمایگی ایبری(گرجستان امروزی) را نسبت به روم، به رسمیت بشناسد.
۴. رود دجله حد فاصل مرزهای ایران و روم باشد.
نرسی ناگزیر شرایط سنگین صلح را پذیرفت و قرار داد مزبور در سال ۲۹۷ میلادی به امضا رسید. اما بنا به تقاضای وی، شهر نصیبین به عنوان شهری آزاد برای داد و ستد بین ایرانیان و رومیان تعیین گردید.
دق مرگ شدن نرسه
اندکی پس از امضای این پیمان، نرسه در اثر فشار ناشی از غم و اندوه فراوان، در سال ۳۰۳ میلادی بدرود زندگی گفت. رومیان در هیچ زمانی چه در زمان اشکانیان و چه در زمان پادشاهان ساسانی چنین امتیازی از ایرانیان نگرفته و اختیاراتی چنین گسترده به دست نیاورده بودند. صلح مزبور که در سال ۲۹۷ میلادی به امضا رسید کاملا به سود امپراتوری روم بود و تا چهل سال دوام آورد.