آمارهای مخدوش منبع اظهار نظرهای بوم شناسی در پارک ملی گلستان شد
سایت «تاریخ ما»، گروه استانها- نعمت ا… مهاجر اورسجی و سیدمجتبی حسینی*: مدیریت بوم سازگان های منحصربه فرد در کشورهای توسعه یافته در پرتو تعاملات علمی، فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و فلسفی رشد و درنهایت منجر به بازتولید فکر جدید با هدف حمایت و حفاظت از محیط زیست شده است. اما درایران این مهم، نه تنها منجر به زایش نحله های فکری با هدف حفاظت و حمایت از محیط زیست وتنوع زیستی نشد، بلکه این دانش سبز، با گذشت بیش از نیم قرن، در واکنش به گروه های متخصص و غیر متخصص علاقه مند، اسیر نوعی پوپولیسم علمی همراه با عوام گرایی هم شده است که واکنش های خسارت بار و شناخته شده ای را درپی داشته است، تا آن جاکه شاهد آن بوده و هستیم غیربوم شناسان همواره گوی سبقت را از متخصصین این رشته ربوده و در اظهار نظرها و تصمیم گیری ها، آن برسر محیط زیست ایران آورده اند که شاهد تبعات آنیم.
آخرین اظهار نظرات ازاین دست، گفتگوی سعید نمکی معاون سازمان برنامه و بودجه کشور و مشاور عالی رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور در تاریخ ۹/۸/۹۷ در خبرگزاری جمهوری اسلامی به شماره خبر ۸۳۰۸۴۶۳۹ با عنوان «گام های قوی برای ارتقای مدیریت پارک ملی گلستان» است.
پارک ملی گلستان (براساس آخرین نقشه های تقسیمات کشوری وزارت کشور) با بیش از ۹۲ هزار هکتار وسعت، در سه استان گلستان (۶۶درصد)، خراسان شمالی (۲۸درصد) و سمنان (۶ درصد) واقع شده است.
این پارک به لحاظ موقعیت جغرافیایی، زیستگاهی بین دو زون زمین شناسی البرز و کپه داغ و ازلحاظ بوم شناختی انتهای جنگل های پهن برگ هیرکانی و شروع زیستگاه های دشتی و تپه ماهوری را دربرمی گیرد که از نگاه بوم شناختی «اکوتون» محسوب می شود.
اکوتون ها با توجه به شرایط اقلیمی، همواره ازغنای زیستی قابل توجهی برخوردار بوده و دارای نقاط حساس و یا داغ زیستی برای گونه های مختلف گیاهی وجانوری هستند که پارک ملی گلستان نیز از این قاعده مستثنی نیست.
محدوده پارک ملی گلستان در طول تاریخ همواره به عنوان شکارگاه های سلطنتی مورد توجه پادشاهان و خان های ایلات وعشایر و شکارچیان بوده است و با توسعه علم و ورود مستشرقین و… توجه متخصصین علوم زیستی را نیز به خود جلب کرده است، لذا این توجه، تا به آن جا پیش رفته که افرادی بدون تخصص های مرتبط از وزارتخانه ها وسازمان های دیگر با نیت های خیر، به سازمان حفاظت محیط زیست در رفت وآمد بوده وهستند و پس از چند صباحی این سازمان را ترک کرده و پاسخگوی آسیب ها و تبعات شر تصمیمات و… خود نیستند.
لذا این جریان ساری و جاری که صرف «رد زدن» چند گونه از فون این سرزمین و«چکاندن ماشه تفنگ» خود در کوهستان ها و زیستگاه ها خود را به عنوان بوم شناس به سیستم تحمیل می نمایند از این منظر قابل بررسی است.
آمارهای مخدوش وغیرواقعی و اظهار نظرهای بوم شناسی
آقای نمکی با استناد به آماری که منبع رسمی و معتبری ندارد جمعیت قوچ و میش اورئال در پارک ملی گلستان را «درسال ۱۳۵۷ حدود ۱۸ هزار راس» و درهمین مصاحبه «در سال ۱۳۵۶، ۲۰ هزار راس و براساس گزارش هایی از آخرین سرشماری با تردید حدود سه هزار» عنوان و درانتها «جمعیت واقعی را دوهزار راس تخمین» زده اند.
وی درادامه می افزاید که «دره آلمه، یکی از مرکزی ترین نقاط پارک ملی است که جمعیت بسیارکمی ازقوچ ومیش را دارد و این یعنی پایان حیات و تنوع زیستی در منطقه».
هرچند آمار مکتوب، دقیق و قابل استنادی از جمعیت قوچ و میش اورئال پارک ملی گلستان در سال های فوق الذکر در دست نیست اما مراجعه به کتاب خاطرات افراد خارجی و ایرانی (اسکندرفیروز و…) که با این پارک درسال های مورد اشاره آشنا بوده و هستند آمار فوق را تایید نمی کنند.
با پوزش از اساتید بزرگ و پیشکسوتی همچون دکتر کیابی، دکتر مخدوم، دکتر وهاب زاده، مهندس مجنونیان، مهندس دره شوری، دکتر کرمی و… که سال ها با ممارست در این شاخه عمر گذرانده اند و خون دل خورده اند درخصوص برخی واژه های بوم شناختی و مهمی نظیر «پایان حیات و….» که آقای نمکی به راحتی آن ها را به کار می برند، لازم به یادآوری است هر زیستگاهی دارای نقاط حساس و نقاط داغ زیستی برای گونه های گیاهی و جانوری است که پارک ملی گلستان نیز از آن مستثنا نیست.
براساس مطالعات متعددی که با عنوان ارزیابی زیستگاه قوچ و میش اورئال طی دهه های اخیر درپارک ملی گلستان صورت گرفته است (دکتر پهلوان و …) زیستگاه مطلوب قوچ و میش اورئال در پارک ملی گلستان «لهندور» و «سولگرد» است نه دره آلمه، همچنین دره آلمه مرکز پارک ملی گلستان محسوب نمی شود بلکه یکی از چند زیستگاه منحصربه فرد پارک ملی گلستان است.
درضمن «اضمحلال و پایان حیات و تنوع زیستی» در یک زیستگاه معیارها و شاخص های دیگری دارد که ارائه آن فرصت دیگری را می طلبد.
«تنزل درجه حفاظتی» پارک ملی گلستان یکی دیگر از نگرانی های جناب آقای نمکی دراین گفتگو است که قابل ستایش است. اما برای مزید استحضار قابل ذکر است طی دو دهه اخیر پارک ملی گلستان درچند نوبت مورد بازدید و بررسی نمایندگان سازمان جهانی حفاظت از طبیعت و یونسکو با ریاست آقای «هان» و مسئولین کمیته های تخصصی قرارگرفته است که گزارش های آن در معاونت محیط طبیعی سازمان موجود است که بی اطلاعی جناب آقای نمکی از این گزارش ها، شاید مبنای چنین اظهار نظرهای مغرضانه ای بوده باشد.
اتهامات واهی
در بخش دیگری از این گفتگو جناب نمکی به جای تحلیل علمی از وضعیت اجزای زیستی بوم سازگان، اتهاماتی با این مضمون «نیروهای پارک شب ها نور و تیراندازی را می دیدند اما جرات جلو رفتن نداشتند» و یا «رییس پارک ملی سال ها در پارک سکونت نداشت، شب اصلا در منطقه حضور نداشت و پارک رها بود…»، «همه چیز برای تخریب و نابودی پارک هماهنگ بود و تهران هم ازچیزی خبر نداشت.» را مطرح کرده و در ادامه با طرح پرسشی بحث خود را پی می گیرد «یک سوال باید ازاین افراد پرسید، این که تا حالا که پارک زیر نظر استان بود ۱۸ هزار قوچ ومیش سال ۱۳۵۷ چه شد؟…»
از اتهامات واهی مطرح شده که حق دفاع برای ذی حقان درمراجع ذی صلاح قابل پیگیری است که بگذریم به نظر می رسد هواپیمای جناب نمکی طی ماه گذشته در فرودگاه امام فرود آمده و از فعل و انفعالات و کنش های سیاسی، اجتماعی دهه ۵۰ و ۶۰ ایران و منطقه بی اطلاع باشند؛ به گفته شاهدین و نیروهای اجرایی حاضر در پارک ملی طی سال های دهه ۵۰ و ۶۰ کل دامداران و عشایر منطقه پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ۵۷ با ظن این که اراضی پارک ملی از املاک سلطنتی است، به داخل پارک ملی هجوم آورده و از دشت آلمه، دست شاه و….گرفته تا لهندور، سولگرد و دیورکجی را با ایجاد چفت و چپر که آثار وعلائم سنگ چین آن هنوز پابرجاست، پارک را تصرف کرده و به گفته شاهدین و جناب آقای ضیایی و… با پوست مرال برای خود کومه و سرپناه ساخته و بر در و دیوار محیط بانی ها علیه شکاربانان دشنام نوشته بودند و باز به بیان آقای ضیایی طی گفتگوی خصوصی، در سال های ۶۰ به بعد که برای بررسی درپارک ملی حضور داشتند پس از خروج دامداران به کمک دستگاه قضایی به زحمت ۲۰ الی ۳۰ قوچ ومیش اورئال در پارک ملی دیده شد آن هم در حال فرار (که با توجه به شرایط پیش گفت امری طبیعی و بدیهی به نظر می رسد) پر واضح است نادیده انگاشتن وقایع مذکور و استناد به آمارهای مخدوش چنین استنتاج هایی را در ذهن آقای نمکی پدید آورده باشد.
البته سکوت آقایان ضیایی، قائمی، کارگر و… که درآن زمان در پارک ملی گلستان مسئولیت داشته اند، دراین خصوص قابل تامل است.
نتیجه تصمیمات
نمکی در ادامه با ارائه آماری اشتباه صحبت از «یک فقره آتش سوزی» در یک سال گذشته در پارک ملی گلستان می کند و آن را علت موفقیت تصمیمات خود دانسته است که برای آگاهی علاقه مندان لازم به یادآوری است طی یک سال گذشته هشت مورد آتش سوزی در ۶ ماه دوم سال ۹۶ و هفت مورد آتش سوزی طی هفت ماه اخیر سال ۹۷ درپارک ملی گلستان رخ داده است.
مشاور عالی رییس سازمان در بخش دیگری از سخنان خود به عنوان دیگر نتایج موفق تصمیمات خود می افزاید که «براین اساس نبض پارک ملی گلستان دوباره به تپش درآمد، در بازدیدی که حدود یک ماه پیش از پارک ملی گلستان داشتم جمعیت زیادی از قوچ ومیش را دیدم، در یک منطقه بیش از ۱۳۷ قوچ اورئال یکجا شمردیم که این نشان می دهد امنیت به پارک برگشته است. ۱۲ آبشخور در پارک احیا شد و براین اساس هیچ حیوانی از پارک خارج نشد.» اما ایشان سخن از ایستادن تپش قلب نخستین محیط بان پارک ملی پس از ۶۰ سال حفاظت در پارک ملی وعلل این رخداد تاسفبار به میان نیاورد.
همچنین در ارتباط با تاریخی که جناب نمکی از پارک بازدید داشته اند قابل ذکراست در سال های قبل نیز کارشناسان و معاونین اداره کل و پارک ملی گلستان در پایش های خود از این پارک گله های قوچ ۳۰۰ تایی را ثبت کرده اند که تصویر و دفتر ثبت وقایع آن در پاسگاه ها موجود است؛ همچنین مراجعه به سند هزینه های مالی سال های قبل برای احیا، بازسازی و بهسازی بیش از ۵۰چشمه در پارک ملی موجود است و این کار مستمر هرساله ای است که در تمام مناطق انجام می گیرد حال به استناد چه چیزی ایشان مدعی هستند که « هیچ حیوانی از پارک خارج نشده است» الله واعلم.
قرق های اختصاصی
نمکی در بخشی از سخنانش به بحث قرق های اختصاصی اشاره می کند « زمان آغاز قرق کالمند- بهادران بیش از ۲۰۰ راس آهو وجود داشت الان به بالای ۱۱۰۰ راس رسیده است…. منطقه ای که به عنوان قرق در اختیار فرد قرار گرفت آن زمان ۳۶ راس قوچ و میش داشت الان بیش از ۷۰۰ راس دارد» اما پرسشی که همواره دراین آمارها بی پاسخ مانده و دنیای علم را نیز به تعجب واداشته این است که گله های مذکور با چه ترکیب جنسی و با چه نرخ زاد آوری و با چه روش تکثیری جمعیت گله افزایش تصاعدی یافته اند به نظر می رسد علم ژنتیک وبوم شناسی از تفسیر آن قاصر باشد.
در ادامه نیز ایشان به سبک خاطره گویی های شکارچیان (به زعم ایشان شکارکش ها) که همواره برای ایجاد جاذبه برای شنونده غلو را چاشنی سخنان خود می نمایند آسمان و ریسمان را با خرده علم هایی، آمیخته و به خورد خلق الله داده اند که به نظر می رسد پاسخ به آن جزاتلاف وقت چیز دیگری نباشد.
درپایان با توجه به این که جناب آقای نمکی اهل شعر و ادبیات هم هستند و به زبان انگلیسی هم همچون علم بوم شناسی تسلط کافی دارند، حتما فصل هفتم کتاب تراکتاتوس اثر ویتکنشتاین را خوانده اند. این فصل فقط وفقط یک جمله دارد: « درباره چیزی که نمی دانید سکوت کنید».
* معاونین اسبق محیط طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست گلستان
تازه ترین اخبار میراث فرهنگی ایران و جهان را در تاریخ ما دنبال کنید.
برچیده از سایت مهر