جادوی دامپزشکی قرون وسطی
سال ۱۲۶۶ است و اسب شما عجیب رفتار می کند. اول تب می کند اما بعد جوش های چرکی در سراسر بدنش ظاهر می شود و مایعی از هر روزنه تراوش می کند. بعد اسبی که در کنار آن است به همان بیماری مبتلا می شود. قبلاً این را شنیده اید؟ این بیماری وحشتناکی است که به آن مشمشه می گویند و برای بهبود دوباره حیوانات خود به چیزی بیش از دارو نیاز دارید.
هنگامی که موجوداتی مانند این اسبهای بیچاره بیمار می شدند، دهقانان قرون وسطایی و اشراف زادگان به طور یکسان به قدرتهای غیبی شفادهندههای حیوانات، که پیشگامان دامپزشکی بودند، تکیه میکردند. این طبیبان اسبها و افسونگرهای سگ های شکاری با استفاده از کلمات و آیین های جادویی در کنار داروهای اولیه، صعب العلاج ترین بیماری ها را با ترکیبی از ایمان، سنت و علم درمان می کردند. برخلاف تصور اذهان مدرن، مرزهای بین این عناصر در زندگی روزمره قرون وسطی بسیار مبهم بود. طبق تعریف کاترین والتون ،سحر و جادو”اقداماتی بود که مردم قرون وسطی انجام می دادند تا به نوعی بر دنیای خود تأثیر بگذارند” تعریف می شد و، جادو تنها گزینه دیگری در جعبه ابزار یک شفا دهنده بود.
تا همین اواخر، مورخان دامپزشکی تا حد زیادی شیوه های دامپزشکان قرون وسطی را نادیده می گرفتند، در عوض ظهور این حرفه را با تأسیس مدرسه دامپزشکی توسط کلود بورژلات در فرانسه در سال ۱۷۶۱ دنبال می کردند. حتی در اروپای قرون وسطی، برخی از پزشکان دانشمند داروهای جادویی را به تمسخر می گرفتند. لیا اولسان، مورخ برجسته در دانشگاه لوئیزیانا مونرو، میگوید: «این شیوه پیرزن های بی سواد بود”. با این حال، امروزه تعداد زیادی از محققین برای از بین بردن تمایزات نادرست بین جادو، دین و علم کار میکنند و به مخاطبان مدرن نشان میدهند که چگونه جهان را مانند دامپزشکان قرون وسطایی ببینند، دامپزشکانی که طیف وسیعی را از حقه بازان تا متخصصان آموزش دیده را شامل می شد.
دامگاه قرون وسطایی
در طول قرون وسطی، بیماری های حیوانات وحشتناک و ویرانگر بود. برای مردم عادی، اسب ها، خوک ها، گوسفندان و الاغ ها سرمایه های مهم، ابزارهای حیاتی و حتی همراهان محبوب بودند.
سانی هریسون، متخصص طب قرون وسطایی در دانشگاه آزاد بریتانیا و نویسنده مقاله اخیر در مورد “آیینهای شفابخش اسب” میگوید: «این جامعهای است که تقریباً برای همه چیز به شدت به حیوانات متکی است. برای کشاورزی، صنعتی، حمل و نقل، برای جنگ، برای دیپلماسی. آنها بدون حیوانات کار بسیار کمی می توانستند انجام دهند».
برای طبقه ممتاز جامعه، حیواناتی مانند اسب ها، شاهین ها و سگ تازی ها نمادهای مهم وضعیت بودند، به این معنی که وقتی فردی بیمار می شد، صاحبان ثروتمند آنها به دنبال بهترین مراقبت های دامپزشکی در دسترس میرفتند.
بیشتر کتابچه های راهنمای دامپزشکی قرون وسطایی به مراقبت از این حیوانات مربوط می شود. اما دنیای قرون وسطی مملو از حیوانات خانگی از همه نوع بود – و مراقبانی که مایل بودند برای شفای آنها پول بیشتری هم بپردازند.
کاتلین واکر-میکل، محقق موزه علوم لندن و نویسنده کتاب “حیوانات خانگی قرون وسطی”،منابعی پیدا کرده است که به افرادی که از سگ، گربه، راسو، طوطی، میمون و سنجاب به عنوان همراهان محبوب نگهداری میکنند، اشاره دارد.
او میگوید: «مورد علاقه من یک خرس قطبی قرن سیزدهمی است که قبلاً در تیمز شنا میکرد. این هدیه نروژ به پادشاه انگلیس بود.»
در همین حال، هریسون، داستانی را نقل میکند که «در آن زنی اشرافی که شوهرش بهطور تصادفی موشش را له میکند، و او وحشتزده میشود.»
مردم قرون وسطی نسبت به ما شبکه گسترده تری برای حیوانات همراه خود داشتند.
مشکلات روزمره با این حیوانات معمولاً به عهده مراقبان آنها بود، مانند شکارچی استاد قرن چهاردهمی، گاستون سوم، کنت فوکس در کتابچه راهنمای شکار او به نام Livre de la Chasse، توصیههایی در مورد مراقبت صحیح و دستورالعملهایی در مورد نحوه درمان زخمهای اساسی دارد که برای چندین قرن استاندارد ایجاد کرده بود. اسبها از تجملات جراحان حرفهای، معروف به مارشالها برخوردار بودند، که مرتباً آنها را نعلین میکردند و برای اطمینان از سلامتی آنها را حجامت میکردند.
وقتی نوبت به بیماریهای غیرمعمول دنیای حیوانات میرسید، شفادهندهها اغلب بر کمی جادو تکیه میکردند و این بخشی پذیرفتهشده از زندگی روزمره در قرون وسطی بود.
سوفی پیج، مورخ قرون وسطایی در دانشگاه کالج لندن، میگوید: «ما اعمال جادویی را در هر گروهی از جامعه، در هر زمینهای میبینیم. انواع مختلفی از جادو نیز وجود دارد، از احضار شیاطین گرفته تا ایجاد طلسم و تسخیر و جادوی طبیعی.»
او می افزاید: «به طور کلی، جادو برای هر چیزی که امروزه برایش درمان هم وجود دارد به کار می رود»
ما انتظار داریم که بسیاری از درمانهای جادویی از آیینهای مختلف برای حیوانات را به دلیل اهمیت اجتماعی-اقتصادی، اعتباری و حتی به دلیل ارزش احساسی آنها ببینیم و البته همینطور هم هست.
به گفته هریسون، سحر و جادو طبیعی بر خواص پنهان موادی است که دارای قدرت های قوی هستند، مانند افعی یا قورباغه سبزه زار پودر شده ، که هر دو در درمان فیستول (زخم های دردناک) در اسب ها به کار می روند.
بیشتر اوقات، این مواد با داروها مخلوط می شدند و بلعیده می شدند. اما این تنها راهیش نبود که اعتقاد داشتند موثر است. هریسون در ژورنال تاریخ اجتماعی پزشکی می نویسد، گاهی اوقات، دستورالعمل های پزشکی پیشنهاد می کنند که آنها را مانند طلسم به دور گردن ببندند، مانند یک درمان که خواستار بستن یک پرنده آوازخوان طلایی دور یک اسب بیمار بود. در زمانهای دیگر، این روش حتی عجیبتر بود، زیرا به صاحبان اسب توصیه میشد از ورقههای سرب و قلع (دو فلز کلیدی درآزمایشگاه های قرون وسطی) را بهعنوان درمانی برای مشمشه به پیشانی اسب بزنند.
برخی از اشکال جادوی طبیعی بیشتر باطنی بودند. پزشکان قرون وسطی به طور گسترده ای به قدرت ستارگان در تأثیرگذاری بر سلامت انسان اعتقاد داشتند و از جهان بینی پیروی می کردند که همه آفرینش را به هم مرتبط می دانست و انسان را در مرکز آن قرار می داد. عجیب تر اینکه برخی از دامپزشکان نیز این منطق را برای حیوانات به کار میبرند و از ستارگان و رویدادهای آسمانی( همانطور که در نمودارهایی مانند “اسب زودیاک” به آن اشاره شده است ) استفاده میکنند تا راهنمایی کنند که چه نوع جراحی و چه زمانی انجام شود.
فراخوانی مسیح
جادوی طبیعی تاکنون فقط برای دامپزشکی استفاده می شد. در مواجهه با بیماریهای عمدتاً صعبالعلاج مانند مشمشه ممکن است لازم باشد شفادهندهها موجودات فراطبیعی فرا خوانند. امنترین و رایجترین این روشها استفاده از قدرت قدیسان و شخصیتهای مقدس مسیحی بود، که نوعی جادو مورد تأیید مقامات کلیسا در زمانهای مختلف بود.
در دوران قرون وسطی، برخی از شخصیتهای مقدس از دیرباز با حیوانات و بیماریهای خاص مرتبط بودند، مانند ایوب با کرم، آدم با مار، یا توماس بکت اشرافی با شاهین و پرندگان شکار. تداعیهای مبهمتر، مانند سنت هیپولیتوس و اسبها، برخاسته از سنتهای عامیانه، فرقههای محلی یا قدیسان جعلی هستند. هریسون میگوید: «به نوعی مهم نیست که آیا این با کتاب مقدس ارتباط دارد یا خیر. فقط اعتقاد بر این است که آنها درست و دقیق هستند»
مسیحیان قرون وسطی فکر می کردند که مقدسینی مانند هیپولیتوس و بکت می توانند از حیوانات بیمار شفاعت کنند. بازدید از زیارتگاه یک قدیس ممکن است باعث شفای معجزهآسایی شود – مانند کشاورز که اسب بیمارش با خوردن یونجه هایی که با تماس با آثارمقدس “سنت مگنوس ” در فوسن آلمان متبرک شده بود درمان شد.
اغلب، این اپیزودها پنجرهای را به روی نگرانیهای دامپزشکی مردم عادی باز میکند، که نمیتوانستند هزینه شفادهندهها و جادوگرانی را که طبقه اشراف به آنها مراجعه میکردند، بپردازند. هریسون میگوید: «مواردی از شفاعت مقدس برای افرادی وجود دارد که مثلاً دو یا سه گاو یا گوسفند برای شفا دهنده هزینه می کردند. از این مساله می توان فهمید که یک و دو حیوان چقدر ارزش پولی داشته است.»
برای بیماریهای جدیتر، ثروتمندان نیز به دنبال شفاعت مقدس میگردند – و آنها نمیترسیدند پول زیادی خرج کنند. در قرن چهاردهم، واکر-میکل در تاریخ فرهنگی پزشکی می نویسد: قرون وسطی، اعتقاد بر این بود که آثار “سنت هوبرت” هاری را درمان می کند. لویی اول، دوک اورلئان، در مواجهه با شیوع بیماری در میان سگهای شکاری خود، بسته هایی از طلا و موم به حرم مقدس هوبرت در آردنس (ARDENNES) فرستاد.
کلمات جادویی
کسانی که قادر به سفر به زیارتگاه قدیس های دور نیستند می توانند دامپزشکی را استخدام کنند تا قدرت را از طریق افسون های مقدس و کلمات جادویی هدایت کند. این افسونها در حاشیه کتابهای راهنمای تضمینی دامپزشکی با کلماتی، مانند «اثبات شده است» ثبت میشد و با ترسیم شباهتهای مستقیم بین رنج شخصیتهای مقدسی مانند ایوب و رنج یک شخص یا حیوان، عمل میکردند.
هریسون می گوید: «طلسم معروفی به نام طلسم لونگینوس(LONGINUS) وجود دارد که برای خونریزی است. «دلیل کارآمدی آن این است که لونگینوس، ریس گروهی از رومی ها است که پهلوی مسیح را سوراخ کردند. بنابراین این نوعی رابطه همدلانه بین خونریزی شما و خونریزی مسیح است.
برای حیوانات، این افسون ها ممکن است به اندازه یک طلسم با تکرار در تعدادی خاص باشد. “قدیس ایوب نه کرم داشت که او را بسیار اذیت می کرد”، بعد هشت کرم و به همین ترتیب تا زمانی که ورد به صفر برسد تکرار میشد. شفا دهنده ها همچنین می توانستند ترکیب پیچیده ای از کلمات مقدس و اشیاء مقدس را استناد کنند. طبق مقاله هریسون، یکی از مراسم ها برای درمان مارگزیدگی شامل عبور سه بار آب مقدس از “غشای جنین یک گربه” بود در حالی که “اسامی الهی” خدا خوانده می شد: ـ«ساباوت، امانوئل، پاراک”. لیتوس.»
چنین روش هایی منحصر به غرب مسیحی نبود. حسنی الخطیب شهادا در کتاب” مملوک و حیوانات: دامپزشکی در اسلام قرون وسطی” توضیح میدهد که چگونه کتابهای راهنمای دامپزشکی اسلامی در این دوره از متون مقدس برای افزایش قدرت پزشکی خود استفاده میکردند و طبق روایاتی خود حضرت محمد از «نجواهای» جادویی برای خروج شیاطین از اسب همراهش استفاده میکرد.
طلسمات اسلامی به طور مشابه از ساده تا خیلی پیچیده متغیر بود. یکی از مراسم ها برای کمک به باردار شدن حیوان شامل نوشتن ۲۰۰ آیه از قرآن با زعفران در کنار یک کاسه مسی و پاشیدن آب اآن ظرف بر روی صورت و کمر این موجود بود. شهادا می نویسد، به جای آن یک دامپزشک ممکن است جداول عددی دقیقی را با استفاده از علائم و نشانه های مبهم که منشأ الفبای ملل و فرهنگ های باستانی پیش از اسلام است بر روی پوست یک حیوان بکشد،.
آگاهی از این نمادها که معانی اصلی آنها از بین رفته بود، به طلسم ها کیفیتی غیبی می بخشید و به آن حس قدرتمندی باستانی، اسرارآمیزی و ناشناختگی می داد.
اولسان میگوید: «گاهی اوقات، افسونگر میخواست ماهیت قدرت خود را برای شفا از طریق چنین طلسمها یا طلسمهایی از مشتری یا بیمار خود مخفی نگه دارد. “کسی که به قدرت این نوع زبان شفابخش اعتقاد داشت، احساس می کرد که این دانش مقدس و هدیه ای محترم است،.
جادو ممکن است از کلمات بی معنی برای همان اثر استفاده کند. گاهی اوقات آنها را شبیه به زبان عبری یا لاتین می ساختند. در مواقع دیگر، آنها به حرف نامفهوم نزدیکتر بودند. به عنوان مثال، دامپزشک ممالیک قرن چهاردهم، ابوبکر، از عبارت «قلاش قالشیش لقلاشیش ققاشیش» به عنوان درمان قولنج اسب استفاده کرد.
شیطان در لباس گوسفند
استفاده از کلمات و نمادهای بیهوده منبع نگرانی بسیاری از پزشکان و متکلمان قرون وسطایی بود، که نمیتوانستند مطمئن باشند که چرا یک طلسم مؤثر به نظر میرسد.
کاترین رایدر، مورخ قرون وسطایی در دانشگاه اکستر در انگلستان، میگوید: «متخصص های دین عموما شکاک تر هستند.»
او می افزاید: «آنها به ویژه نگران جادوی شفابخش زنان بی سواد بودند. شما واقعاً نمی دانید منظور آنها چیست، شما واقعاً نمی دانید آنها چه می کنند. [آنها می گویند] احتمالاً، اگر جادو کار می کنند، به این دلیل است که شما ارواح را صدا می کنید»
خود دامپزشکان ممکن است مخالفت کنند که شیاطین مسئول بیماری هستند. به گفته هریسون، برخی از دستورالعملهای دامپزشکی اروپایی، جنگیریهای کامل را با الگوبرداری از آیینهای کاتولیک به منظور بیرون راندن کرمهایی که در آن زمان تصور میشد باعث مشمشه میشوند، شرح میدهند. شاهادا می نویسد که دامپزشکان اسلامی نگرش مشابهی را اتخاذ می کردند و معتقد بودند که “هر حیوانی دقیقاً مانند روح یک انسان است و بنابراین ممکن است توسط همان منابع شوم آسیب ببیند و شفا یابد. “واکر میکل” میگوید این که حیوانات روح دارند رسماً توسط کلیسای کاتولیک رد شد، اما با این وجود این سؤال بحث برانگیز بود.
در پایان قرون وسطی، دیدگاه قبلی درباره آفرینش که موقعیتی عالی برای برخی از حیوانات قائل بود، بارها و بارها مورد بررسی قرار گرفت. در میان وحشت افزایش یافته در مورد جادوگری در پایان قرن پانزدهم، حتی فقط یک رابطه نزدیک با یک گربه یا سگ می تواند به عنوان شاهدی از جادوی سیاه در نظر گرفته شود.
پیج میگوید: «چیزهایی که در قرن یازدهم مشکلی ایجاد نمیکردند، در قرن پانزدهم بیشتر مورد بررسی قرار میگیرند، هر چیزی که حاکی از خرافات باشد، حتی اگر از افسونها و دعاهای نسبتاً رایج استفاده کند.»
با این حال، “پیج” تاکید می کند که این سنت های جادویی هرگز به طور کامل ناپدید نشدند. او میگوید در قرن شانزدهم و حتی بعد از آن، «مردم حیلهگر» محلی تقریباً همان خدماتی را ارائه میکردند که زمانی دامپزشکان قرون وسطایی انجام میدادند، علیرغم اینکه گاهی اوقات با بررسی دقیق کلیسای محلی مواجه بودند.
اگرچه ممکن است امروزه توجیه اعتقاد به طلسم های شفابخش یا استفاده از ادرار کودک برای درمان خارش پای اسب سخت باشد (همانطور که بکر انجام داد)، اما محققان می گویند که از جادوی دامپزشکی گذشته چیزهای زیادی می توان آموخت.
هریسون خاطرنشان می کند که شایان ذکر است که مردم قرون وسطی اغلب با احساس مسئولیتی که شاید برای ناظران مدرن شگفت انگیز باشد از حیوانات مراقبت می کردند.
مترجم: زهرا طاهری