شاهنشاهی اشکانی چگونه حکومتی بود؟

 در مطلب مربوط به دولت سلوکیان در ایران، نوشتیم که اسکندر مقدونی به سال ۳۳۰ قبل از میلاد مسیح، دودمان هخامنشیان را برانداخت و بر ایران تسلط یافت. اسکندر در سال ۳۲۳ ق.م فوت کرد و بعد از جنگ و جدلی که بر سر اینکه چه کسی جانشین او باشد به وقوع پیوست، سرانجام یکی از فرماندهان او در سال ۳۱۲ قبل از میلاد قدرت را از سایرین ربود و چون سلوکوس نام داشت، دودمانش نیز سلوکیان نام گرفت

پارتیان یا اشکانیان با سیاست صلح و جنگ و حمله و دفاع توانستند ۴۷۱ سال بر فلات ایران حکمرانی کنند و از ایران در برابر اقوام مهاجم شرق و غرب دفاع کنند. در طول تاریخ ایران هیچ سلسله‌ای به اندازۀ اشکانیان، عمرش بلند نبوده است.

دورۀ ۲۸ سالۀ مابین سقوط هخامنشیان تا برآمدن سلوکیان را دورۀ حکمرانی مقدونیان در ایران نامیده‌اند و پس از آن هم که نوبت به سلوکیان رسید. اما مقدونیان و سلوکیان هر دو یونانی بودند و عناصری از فرهنگ یونانی را در ایران ترویج کردند.

این کوشش آن‌ها به دلایل گوناگون چندان موثر واقع نشد. در نتیجه، حکومت سلوکیان بر ایران، به رغم عمر حداقل ۱۸۳ ساله‌اش، فاقد شالودۀ ملی بود. شبه فدرالیسم سلوکیان نیز سبب رشد تمایلات استقلال‌طلبانه در امپراتوری آن‌ها شد.

 میخائیل ایوانف، ایران‌شناس اهل روسیه، در کتاب “تاریخ ایران باستان” نوشته است:

«پیامد بحران دولت سلوکیه، در نیمۀ سدۀ سوم ق.م {سال ۲۵۰ پیش از میلاد مسیح} آن شد که کنترل بسیاری از ولایت‌های خاوری از دست این دولت بیرون رفت. در رأس این ولایت‌ها، فرماندارانی یونانی بودند: دیودت در باختر (باکتریا = بلخ)، اوتیدم در سغد و اندراگو در پارت.»

شاهنشاهی اشکانی

  رومن گیرشمن، باستان‌شناس فرانسوی اوکراینی‌تبار، در کتاب “ایران از آغاز تا اسلام” دربارۀ اصل و نژاد پارتیان اشکانی نوشته است:

«آنان به قبیلۀ پرنی – که جزئی از قوم “دهه” بود – متعلق بودند. دهه، مجموعه‌ای از قبایل سکایی بود که به صورت چادرنشینی در استپ‌های بین دریای خزر و دریای آرال، زندگی می‌کردند. در حدود سال ۲۵۰ ق.م دو برادر، ارشک و تیرداد، با جنگجویان خود همراه پنج تن از رؤسای دیگر، ناحیۀ علیای “تجن” را اشغال کردند. پادشاه جدید بلخ به آنان حمله نمود ولی آن‌ها از این خطر گریخته به ایالات مجاور پارت هجوم بردند و حاکم آن‌جا را کشتند. دو سال بعد، ارشک در جنگ کشته شد ولی پارتیان… تحت فرماندهی تیرداد، تمام ناحیه‌ای را که امروزه سرحدّ ماورای خزر و روسیه و ایران را تشکیل می‌دهد، به تصرف درآوردند. تیرداد در همین مکان، نخستین پایتخت خود را بنا نهاد. اندکی بعد، شهری دیگر به نام مؤسس سلسله، ارشک، بنا شد و تیرداد در آن‌جا تاجگذاری کرد.»

   جنبش پارتیان در شرق ایران، موجب از بین رفتن تسلط مقدونیان/یونانیان و فراهم شدن مقدمات وحدت ملی ایرانیان گردید. پارتیان در مدت کوتاهی توانستند بر فلات ایران مستولی شوند و به عنوان مظهر جدید احساسات ملی ایرانیان و مدافع شرق در برابر غرب ظاهر شوند.

 پارتیان یا اشکانیان با سیاست صلح و جنگ و حمله و دفاع توانستند ۴۷۱ سال بر فلات ایران حکمرانی کنند و از ایران در برابر اقوام مهاجم شرق و غرب دفاع کنند. در طول تاریخ ایران هیچ سلسله‌ای به اندازۀ اشکانیان، عمرش بلند نبوده است. در واقع اشکانیان بر قسمت اعظم غرب آسیا و آسیای میانه حکومت می‌کردند. پایه‌گذار این سلسله، پارتیان بودند که در مناطقی در شمال شرقی ایران سکونت داشتند.

شاهنشاهی اشکانی
در دوران سلوکیان، پارتیان در شمال شرقی ایران بودند. منطقۀ زرد رنگ در نقشه.

نظام سیاسی

   در دولت/امپراتوری اشکانیان ۲۸ پادشاه حکمرانی کردند. پس از هشتمین پادشاه (مهرداد دوم)، رسم جانشینی موروثی برافتاد و شورایی از “بزرگان” مسئلۀ جانشین پادشاه را بررسی و فردی را به عنوان پادشاه جدید انتخاب می‌کردند. این شورا در واقع همان مجلس معروف مِهِستان بود که در نوبتی دیگر مستقلا به آن خواهیم پرداخت.

 آنچه این‌جا مد نظر بود، چنانکه در بحث از سلوکیان نیز گفتیم، تحولی دموکراتیک است که با انتخابی شدن پادشاه در دورۀ اشکانیان رخ داد. ولی به نظر می‌رسد انتخاب پادشاه در دوران اشکانیان چندان قانونمند و مبتنی بر قواعد روشن نبود. شاید همین کاستی هم یکی از موانع نهادینه شدن “سلطنت انتخابی” در ایران باستان بوده باشد.

  اشکانیان با میراث سیاسی هخامنشیان و سلوکیان مواجه بودند و نیز فرهنگ ایرانی و فرهنگ هلنی. بنابراین باید فکری به حال این امتزاج‌های سیاسی و فرهنگی رخ‌داده در ایران آن دوران می‌کردند. آن‌ها ابتدا به فرهنگ هلنی و نظام حکمرانی سلوکیان تمایل بیشتری داشتند ولی هر چه پیشتر رفتند، برای تقویت موضعشان در ایران، با خاندان‌های بزرگ ایرانی بیشتر درآمیختند و اتمسفر هلنی حکمرانی‌شان کاهش یافت.

  به هر حال در آغاز چهره‌های هلنی به مقامات سیاسی مهم می‌رسیدند. مثلا مهرداد اول (پنجمین پادشاه اشکانی) فردی به نام کاسیس را به شهربانی ماد و “هیمر” را به شهربانی میان‌رودان (بین‌النهرین) گماشت. در عصر هخامنشیان، “شاهنشاه” در واقع شاهِ شاهان بود. در حکومت اشکانیان هم بر همین سیاق، لقب “شهربانِ شهربانان” وجود داشت.

  از دیگر ویژگی‌های ساختار سیاسی حکومت اشکانیان به این دو مورد می‌توان اشاره کرد: واگذاری تیول از طرف شاهنشاه به خویشان و فرمانبرداران، ازدواج خاندان شاهی با خاندان‌های اشرافی. مورد دوم موجب درآمیختگی پارتیان با خاندان‌های اشرافی شد و نفوذ سیاسی اشراف را در امپراتوری اشکانیان افزایش داد.

   این تحول، از جهاتی مثبت بود چراکه از قدرقدرتی و یکه‌سالاریِ شاهنشاه (پادشاه) کاست. شاید همین تقلیل یکه‌سالاری پادشاه در حکومت اشکانیان، یکی از دلایل عمر طولانی این سلسله در تاریخ ایران باشد.

  مورخان نوشته‌اند که پارتیان گروهی کوچک از “آزادان” بودند و گروهی بزرگ از “بردگان”. آزادان همان بزرگان و اشراف بودند که “آراتان” نامیده می‌شدند و خاندان‌های بزرگ و دیوانیان نیز جزو آن‌ها محسوب می‌شدند.

دربارۀ  ساختار حکومت اشکانیان بحث‌های زیادی بین مورخان درگرفته است. اجماع بر این است که “شهربانان” پایۀ دستگاه اداری اشکانیان بودند. روستاهای آباد نیز اهمیت بسزایی داشتند و بالاترین مقام آن‌ها “دیاپتین” (dyapty) نامیده می‌شد که کدخدای روستا بود.

در دولت اشکانی دو شورا امور مربوط به کشور را بر عهده داشتند:

شورای بزرگان: در این شورا نمایندگان خاندان اشکانی و برگزیدگان شش خاندان بزرگ حضور داشتند.

شورای مغان: که شورای روحانیان و نفوذش کمتر از شورای نخستین بود.

این دو شورا متفقا یکی از اعضای خاندان اشکانی را به سلطنت انتخاب می‌کردند. البته وصیت پادشاه نیز در انتخاب آنان بی‌تاثیر نبود.

اشکانیان در واقع بر ۱۸ سرزمین حکومت می‌کردند. برخی از این سرزمین‌ها در واقع “مملکت” بودند چراکه در هر یک از آن‌ها سلطان یا پادشاهی در رأس قدرت قرار داشت و پادشاه اشکانی نیز شاهِ شاهان یا شاهنشاه بود.

یازده سرزمین تحت حکمرانی اشکانیان، حقوق و امتیازات بیشتری نسبت به هفت سرزمین دیگر داشتند. مثلا ماد، آذربایجان، خوزستان و فارس هر یک سلطانی برای خود داشتند و در ضرب سکه آزاد بودند. آن‌ها فقط تعدادی سرباز و مقداری هدایا به شاهان اشکانی می‌دادند.

سرزمین‌ها یا ایالات دیگر به دست رؤسای خاندان‌های بزرگ فئودال پارت اداره می‌شدند و آن‌ها این مقام را به طور موروثی حفظ می‌کردند.

شاهنشاهی اشکانی
سکۀ نقره با تصویر مهرداد دوم

بردگی

بردگان دورۀ اشکانی به نام‌های “بندک”، آنشهریک” و “رسیک” خوانده می‌شدند. این بندگان در کشاورزی و معادن شاهی به کار گمارده می‌شدند و در میانشان آنشهریک از مقام برتری نسبت به بقیه برخوردار بود.

آن‌ها در “دستکرت‌ها” که املاک شخصی به شمار می‌رفت به کار اشتغال داشتند و به مثابه بخشی از اموال اربابان ملک محسوب می‌شدند. اربابان می‌توانستند آنشهریک‌ها را به دیگران هدیه دهند. وقتی هم که ارباب مزرعه‌اش را می‌فروخت، در واقع آنشهریک‌ها را هم همراه زمین می‌فروخت.

دین

اشکانیان قبل از اینکه به قدرت برسند، یعنی زمانی که صحراگرد بودند، مظاهر طبیعت را می‌پرستیدند. آفتاب و ماه و ستارگان را. کیش پرستش نیاکان نیز در بین آنان وجود داشت. وقتی هم به قدرت رسیدند، نسبت به مذاهب گوناگونی که در ایران رواج داشت، با تساهل رفتار می‌کردند.

آن‌ها بعدها برای شاهان خود قائل به الوهیت شدند. مثلا ارشک از این مرتبه برخوردار بود. این نگاه به پادشاه، متاثر از فرهنگ یونانی بود که در آن اعتقاد به “خدایان” رایج بود. بعضی از شاهان اشکانی، مثل مهرداد دوم، عنوان “خدایی” به خود می‌دادند.

اشکانیان مردگان را با لوازم خویش به خاک می‌سپردند و همین نشان می‌دهد که آیین زرتشت، احتمالا دین رسمی و دولتی عصر اشکانیان نبوده. با این حال مغان زرتشتی در نقاط مختلف ایران مراسم پرستش اهورامزدا را به جا می‌آوردند.

مدارک به دست آمده از آن دوران، دلالت دارند بر اشاعۀ “کیش مهر” در ایران زمان اشکانیان. همچنین برخی از خدایان یونانی نیز جزو مذهب پارتیان بودند. مثلا زئوس، رب‌النوع بزرگ یونانیان، در ردیف اهورامزدا قرار داشت. یا آپولن رب‌النوع آفتاب در ردیف “مهر” قرار گرفت و در مرتبۀ بعد، دو رب‌النوع یونانی، یعنی آرتمیس و هراکل نیز مورد پرستش واقع می‌شدند.

سکه نقره با تصویر چهرۀ ارشک: بنیانگذار سلسلۀ اشکانیان

دیاکونف دربارۀ دین در دولت اشکانیان نوشته است:

«در کتاب چهارم دینکرد روایتی وجود دارد که در زمان بلاش اشکانی – بلاش اول یا بلاش دوم – تنظیم و تدوین اوستا کتاب مقدس زرتشتیان آغاز گشت. بعضی از نام‌های خاص پارتی که در اسناد مکشوف در “نسا” محفوظ مانده، از رواج معتقداتی که بعدها از خصویات زرتشتی‌گری رسمی شمرده می‌شود حکایت می‌کند. در قرم اول ق.م در شهر نسا نوعی گاهنامۀ زرتشتی متداول بوده است.»

بلاش اول بیست‌ویکمین پادشاه اشکانی و بلاش دوم پادشاه بیست‌وچهارم بود. با توجه به اینکه ۲۸ پادشاه در دوران اشکانیان بر ایران حکومت کردند، باید گفت که در بخش اعظم حکومت اشکانیان، احتمالا زرتشتی‌گری یکی از دین‌های رایج در ایران بوده و با گذشت زمان، قدرت این دین در ایران بیشتر شده؛ به نحوی که تفوق سیاسی‌اش بر سایر ادیان در عصر ساسانیان، امر عجیبی نبوده.

موقعیت اجتماعی زنان

در عصر اشکانیان تعدد زوجات متداول بود ولی داشتن بیش از یک زن رسمی جایز نبود. تعدد زنان غیررسمی در میان پارتیان بویژه در خانوادۀ سلطنتی و اشراف از زمانی متداول شده بود که پارتیان به ثروت دست یافته بودند. پیش از آن، صحرانشینی مانع داشتن زنان متعدد بود.

شاهان اشکانی زن رسمی خود را  از شاهزادگان یا لااقل از میان زنان پارتی انتخاب می‌کردند. زن پیش از فوت شوهر خود نمی‌توانست شوی دیگری انتخاب کند ولی در صورت عدم رضایت از شوهر خود، به آسانی جدا می‌شد.

حق طلاق برای زن، آن هم به سهولت، در کنار ممنوعیت چند ازدواج رسمی برای مرد، نشانۀ موقعیت بهتر زنان ایرانی در عصر اشکانیان، در مقایسه با زنان عرب در منطقۀ حجاز در اعصار بعدی بوده.

در جامعۀ اشکانی، مرد فقط در صورت اثبات چهار مورد در وجود و رفتار زن، می‌توانست از زن خود جدا شود: ۱- نازا بودن ۲- پرداختن به جادوگری ۳- فساد اخلاقی ۴- پنهان کردن ایام قاعدگی از شوهر.

سخت‌گیری با مرد برای اینکه نتواند هر وقت دلش خواست، زنش را طلاق دهد، جزو دیگر نقاط مثبت جامعۀ اشکانیان بود.

ازدواج با خویشاوندان نزدیک در ایران قدیم، موسوم به “خوتک دس” پسندیده بود و ظاهرا دلیل آن را حفظ خانواده و پاکی نژاد می‌دانستند. ولی این نکته معلوم و قطعی است که زرتشتیان در زمان‌های بعد، ازدواج با محارم را فوق‌العاده مذموم می‌دانستند.

زنان درباری در عصر اشکانیان، در کارهای سیاسی مداخله می‌کردند. چنانکه “موزا” کادر فرهاد پنجم (چهاردهمین پادشاه اشکانی) با پسرش بر تخت سلطنت می‌نشست و همراه فرزند زمام امور کشور را در دست داشت.

سکه‌هایی که در دورۀ پادشاهی فرهاد پنجم ضرب می‌شد، با شمایل مادر و فرزند مشخص می‌گردید. البته باید گفت که ارزش اجتماعی زن در نقاط مختلف امپراتوری وسیع اشکانیان، یکسان نبود.

اشکانیان ۴۷۱ سال بر ایران حکومت کردند و در مجموع دولتی کارآمد و مفید در تاریخ ایران‌زمین بودند. آن‌ها در سال ۲۴۷ قبل از میلاد مسیح به قدرت رسیدند و در سال ۲۲۴ پس از میلاد سرنگون شدند.

 اگر دوران حکمرانی ارشک یا اشک اول، مؤسس سلسلۀ اشکانیان را نیز حساب کنیم، سه سال به عمر این سلسله اضافه و دورۀ حکمرانی آن‌ها ۴۷۴ سال می‌شود. اما مورخان این سه سال را حساب نمی‌کنند زیرا اشکانیان در زمان ارشک، هنوز یک دولت به معنای دقیق کلمه نشده بودند.

شاهنشاهی اشکانیان در اوچ وسعت خود در دوران مهرداد دوم.

با این حساب، ۲۸ پادشاه اشکانی این افراد بوده‌اند:

در سال ۲۲۴ میلادی، اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی در نبرد هرمزگان در برابر اردشیر بابکان حاکم فارس شکست خورد و پادشاهی اشکانیان به پایان رسید. اردشیر بابکان بنیانگذار سلسلۀ ساسانیان شد و در دوران پادشاهی‌اش اردشیر یکم ساسانی نام گرفت. در نوبتی دیگر به علل سقوط اشکانیان خواهیم پرداخت.

منبع عصر ایران

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ