نادرشاه، رهاننده ایران از بیگانگان

به مناسبت دویست و شصت و پنجمین سالمرگ نادرشاه افشار

نادر شاه افشار در سال ۱۶۸۸ در ایل افشار در کبهان ایران به دنیا آمد. اسم اصلی او نادرقلی بود و هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورش‌های ازبک‌های خوارزم به اسارت آن‌ها درآمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخت و به خراسان برگشت و در خدمت حکمران ابیورد باباعلی بیگ بود. او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرد و بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقلی بیگ نامید.

فئودال بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرت‌گیری نادرقلی بیگ شد، ولی نادر در سال ۱۷۲۶ به پشتیبانی شاه طهماسب صفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاه‌قلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرد و توانست مالک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان بر پا نماید. شاه طهماسب، نادر قلی را والی خود درخراسان اعلام کرد و بعد از آن نادر اسم خود را به طهماسب قلی تغییر داد. سال بعد او مناسباتش با شاه طهماسب را قطع کرد و بعد از سرکوب چند ایل ترک و کرد به حکمرانی کامل خراسان رسید.

در زمانی که صفویان با هجوم افغان‌ها از هم پاشیده بودند و کشور مورد تجاوز دشمنان داخلی و خارجی بود، عثمانی‌ها از غرب و روس‌ها از شمال و اعراب از جنوب و افغان‌ها در داخل و ترکمانان از شرق به تاخت و تاز و قتل و غارت مشغول بودند، نادر وضعیت حاکمیت ایران را به‌سامان نمود. او با افغان‌ها وارد جنگ شده در ۱۷۲۹ رییس افغان‌ها یعنی اشرف افغان را در نزدیکی دامغان و سپس در مورچه‌خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و بعد در تعقیب وی، افغانستان امروزی را مورد تاخت و تاز قرار داد و قبایل این دیار را مطیع نمود. سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ شد و روس‌ها را از شمال ایران راند، اما در زمان جنگ با عثمانی‌ها که غرب ایران را در اشغال داشتند متوجه شورشی در شرق ایران شد و جنگ را نیمه‌کاره رها کرد و به آن سامان رفت. شاه صفوی به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان گرفت که به سختی منهزم شد.

در سال ۱۷۳۱ به دنبال یک قرارداد بین شاه طهماسب و دولت عثمانی که قسمتی از آذربایجان را به آن دولت واگذار می‌‌کرد نادر رهبران ایل‌ها را که پشتیبان صفویه بودند در یک جا جمع نمود و با کمک آن‌ها طهماسب را از سلطنت برکنار کرد و پسر هشت‌ماهه او عباس را به جانشینی انتخاب کرد و خود را نایب‌السلطنه نامید، اما در واقع قدرت اصلی در دست نادر بود. نادرشاه در عرض دو سال کل آذربایجان و گرجستان را از عثمانیان پس گرفت.

نادر شاه در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. بعد، از کار خود پشیمان شد. بعضی از اطرافیان خود را که در این کار آن‌ها را مقصر می‌دانست کشت. سرانجام شورش‌ها آغاز شد و نادر به سرکوب شورشیان پرداخت، اما زمانی که برای رفع یکی از این شورش‌ها رفته بود شبانه در چادر خود به قتل رسید. در عهد نادر دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی سرکوب شدند و کشور اندکی از قدرت گذشته خویش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک حکومت مقتدر مرکزی بر تمام وطن، بازیافت. ترکمانان و ازبکان به ماوراءالنهر عقب‌نشینی کردند. بناهایی که به دستور نادر در مشهد بنا شده‌اند نظیر کلات نادری و کاخ خورشید از آثار مهم بازمانده از این دوران هستند.

در عهد او به سپاه و تأمین نیرو بسیار توجه می‌شد. مردم ایران با وجود ظلم و ستم پادشاهان آخر صفوی به این سلسله امید داشتند. وی همچنین سعی داشت با کمک یک انگلیسی به نام دالتون نیروی دریایی ایجاد کند که ناموفق ماند. نادر مردی خستگی ناپذیر، دلاور، میهن‌دوست، مبارز ضداستعمار و بزرگ‌منش بود. آرامگاه وی در مشهد در زمان پهلوی اول ساخته شد.

سخنانی از نادرشاه افشار

کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده‌اند و باز خواهند آمد، اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد. این آرزوی همه عمرم بوده است.

هنگامی‌که برخاستم از ایران ویرانه‌ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است.

لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم‌.

برای اراضی کشورم هیچ وقت گفت‌وگو نمی‌کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می‌آورم.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ