فرش؛ باارزشترین جنس صادراتی دوره قاجار
در دوره قاجاریه با رونق بازارهای اروپایی که از دوران صفویه آغاز شده بود، فروش قالی سیر عادی خود را پیش گرفت و بازرگانان تبریزی به تاسیس کارگاههای فراوان قالیبافی نهتنها در تبریز، بلکه در کرمان، مشهد، کاشان و سایر شهرها همت گماشتند و قالیهای بافتهشده را از طریق استانبول به اروپا فرستادند.
تجارت قاجاریه در ارتباط با «فرش و فرشبافی» دارای سیری «نزولیـ صعودیـ نزولی» است، در ابتدای حکمرانی قاجاریه، تجارت فرشدستباف در حال بهبودی و توسعه بوده، اما همچنان حالت نزولی داشته است.
در دوره ناصری و مظفری تجارت قالی دارای سیری صعودی و روبه گسترش بوده و در نهایت در اواخر قاجاریه تجارت و اقتصاد فرش ایران رو به نزول بوده است، در مجموع دوره قاجاریه را باید به سه مقطع یا برش زمانی تقسیم کرد، ثلث اول، دوم و سوم یا ابتدا، اواسط و انتها.
باید توجه داشت، بررسی تاریخ فرش و فرشبافی دوره قاجاریه در هر سه مقطع زمانی، ممکن است به نتایج متفاوتی منتهی شود و نکتهای دیگر در این زمینه، توجه بهاین امر است که «فرش و فرشبافی» دارای ساحتها و حوزههای متنوعی در ارتباط با قالیبافی، نقاشی و طراحی، کیفیت بافت، تجارت و بازرگانی و… است، پس بررسیهای تاریخی در مورد فرش ناظر بر تمامی ابعاد و زمینهها نبوده، بلکه صعود در یک حوزه، ممکن است موازی نزول در حوزهای دیگر باشد، که این امر ناشی از گستردگی ابعاد و زوایای مورد بررسی در حوزه تاریخی فرش است.
«فرش و فرشبافی» در تمامی مدت حکمرانی قاجاریه حدود ۲۵۰ سال دارای روند و رویه یکسانی نبوده و بهصورت مداوم در حالت اوج و حضیض بهسر برده است و بر همین مبناست که دو رویکرد متناقض نسبت به «تاریخ فرش و فرشبافی» در دوره قاجاریه وجود دارد.
در بسیاری از کشورها دیگر خواستند این صنعت را بیاموزند، تجربیات و امتحانات بسیار دراین راه بهعمل آوردند، دیدند که نه فقط کارگران ایشان نمیتوانند به محکمی قالیهای ایران ببافند، بلکه مخارج تهیه این فرش برای آنها خیلی گران هم تمام میشود، بهعلاوه پس از تشبثات عدیده مذعن شدند که قطع نظر از پاکیزگی و ستبری بافت و ارزانی قیمت دو عنصر عمده دیگر هم در صنعت قالی برای آنها مفقود است؛ یکی پشم ایران و دیگری رنگ ثابت مشعشعی که در ایران بهکار برده میشود…»
مندرجات کتابچه مزبور، متضمن نکاتی در زمینه قدمت و سابقه، خاستگاه عشایری و ایلی، نسوان و زنان بهعنوان اصلیترین طبقات بافنده، مصارف داخلی و صادرات خارجی، عدمتوانایی فنی و تکنیکی در بافت قالی، گران تمامشدن بافت قالی، مشتریان و خریداران قالی که غالبا دولتمندان بودهاند، استحکام و دوام قالی، پاکیزگی و ستبری بافت، ارزانی قیمت و کیفیت پشم و رنگ مشعشع است.
با توجه بدین کتابچه، اقتصاد فرش ایران در قرن نوزدهم دارای خاستگاهی روستایی و عشایری است، تولید عشایری محدود و برای مصرف داخلی است، در همین دوره قالی، هم دارای مصارف داخلی است و هم دارای صادرات خارجی است.
آنچه از منظر اقتصادی اهمیت دارد، آن است که تولید قالی در قرن نوزدهم برای بسیاری از کشورها مقرونبهصرفه نبوده است، بدین معنا که هم از منظر اقتصادی هزینه تولید توجیه معینی نداشته و هم از منظر کیفی (استحکام و دوام، رنگ و جلا و…) کیفیت دستبافتههای تقلیدی این کشورها به ایران نمیرسیده است، که این مساله در ماهیت اقتصادی فرش دستباف در قرن نوزدهم اهمیت بسیاری دارد.
چنانکه «ه. ب، سیموز» درباره قالی کردستان نوشت: «خوشبافتترین در سنه تولید میشود، و در فراهان (جنوب شرقی همدان) بافت قالیهای خوشنام ادامه دارد…»
به نظر نمیآید که قاجاریان در اوایل دولت خود عنایتی نسبت به صنعت قالیبافی نشان داده باشند یا کارگاههایی در پایتختشان دایر کرده باشند، فراهان باید دست کم از آغاز سده سیزدهم به صنعت قالیبافی روی آورده باشد؛ حتی مراکز بزرگ قالیبافی شهری همچون کاشان و اصفهان که در دوره صفویان رونق یافتند، در این دوره دچار انحطاط شدند، خراسان در مقامی مرکزی معتبر باقی ماند و کرمان در سطحی اندک نازلتر به بافتن قالیهای خود ادامه داد، تنها در سالهای پایانی سده سیزدهم ه. ق با افزایش ناگهانی تقاضای اروپاییان برای قالیهای ایران که به میزانی فراتر از ظرفیت تولیدی کشور بود که بافت قالی به مقدار انبوه، برای پاسخگویی به بازار تقاضای روز رسم رایج شد.
«فرش ایران زینت بخش خانه [ـهای]اعیان اشراف فرنگستان شده و بهفروش میرسد…، این متاع عزیز ایران در نزد اصحاب سلیقه فرنگستان بهطوری مطبوع شده است که برای تزیین اتاقها، گلیمها را پرده در و پنجره کرده و روی میز انداخته خورجینهای کهنه را روی سندلی [صندلی]و پشتی کشیده و سجادههای مستعمل قرهباغ و شکی را در عوض قماش ابریشم روی نیم تخت طرز عثمانی درست نموده حظّ نفس میکنند…»
وی در ادامه بیان میدارد، «به موجب دفتر ثبت گمرکخانه شهر وین، در سال ۱۲۹۸ه. ق معادل سی هزار تومان فرش نو و کهنه ایران داخل این ولایت شده و به فروش رسیده است.»
همچنین سرمقاله مجله «تجارت»، فرش را بهترین وسیله ازدیاد صادرات ایران دانسته که از این راه سهلتر و زودتر میتوان صادرات مهمی بهدست آورد و اندکی جبران واردات را کرد و بر اهمیت فرشبافی بهعنوان یگانه صنعت مهم ایران در عصر قاجار تاکید دارد: «و از طرفی این یگانه صنعت مهم که تاکنون مخصوص به ما بوده و اینک در معرض مخاطره واقع شده است، محفوظ مانده و کماکان فرشهای ایران در دنیا مقام اولیه را حائز باشد…»
اهمیت فرش و اقتصاد آن در قرن نوزدهم ابعاد و دامنه گستردهای دارد، آنگونهکه ردپای آن را در گزارشها و روایات راویان مختلف میتوان بازجست؛ چنانکه «آرتور چستر میلسپو» بیان میدارد: «قالیهای مشهور بافت ایران که مهمترین صنعت و بارارزشترین جنس صادراتی مملکت هستند…»
قیمت قالی در این دوره در عراق بسیار عالی بوده و نازکی و لطافت فرشهای عراق، فراهان و ساروق در شرق و غرب شهرت بسیار یافته است؛ بهگونهایکه شعبه تجارت قالی ایران در داخله و خارجه روز به روز رونق و گسترش یافته و دستاورد آن سالی کرورها تومان منافع بوده است.
«وکیلی طباطبایی تبریزی» در ادامه از سایر بلاد ایران که از قدیم به بافت و تولید قالی اشتغال داشتهاند، به این ترتیب نام میبرد؛ کرمان، کردستان، خراسان، آذربایجان، کاشان، یزد و … که فرشهای خیلی اعلا میبافند که تجار خارجه اغلب فواید قالیهای ایران را میبرند؛ زیرا سرمایه عظیمی داشته و بر تجار ایران غلبه دارند.»
«اعتماد السلطنه» در همین دوره در بازدید از عراق از ملاقات خویش با مامور «زیگلر کمپانی» و تجارت «زیگلر» اینگونه یاد کرده است: «سهشنبه ۱۱ صبح خانه مامور زیگلر که تجارت قالی در عراق میکند، رفتم، از قرار تقریر خودش سالی نود الی صد هزار تومان وجه نقد به اهالی عراق میدهد، قالی خریده به فرنگ میفرستد، این شخص فرنگی از اهل سوئیس است، زنش و دخترش همراهش است، بسیار آدم معقولی است، یک برات سر او داشتم، گرفت که عصری تنخواهش را بیاورد و…»
خانم «بیشاپ» و آقای «کرزن» از سلطانآباد بهعنوان مهمترین ناحیه تولید فرش در غرب ایران نام میبرند. تا جایی که خانم «سایکس» تعداد کارخانههای فرش در شهر سلطانآباد (اراک) را ۲۰ الی ۳۰ فقره عنوان میکند و پس از آن شهرهای کرمان، شیراز، مشهد و کرمانشاه و چندین قبیله کوچرو را بهعنوان اصلیترین بافندگان فرش معرفی میکند.
«چون از قالی ترکمن زیاد تعریف شنیده بودم، در حین عبور از بازار بـ [ـه]یوسف دستور دادم تحقیق کند که قالیفروشی اصولا در اینجا [بجنورد]وجود دارد یا خیر؟… در مراجعت به منزل چهار فرد قالیچه ترکمن برای فروش آوردند که یکی از آنها سوراخ زیاد داشت؛ بنابراین لذا سه پارچه بیعیب معادل هفت پوند ابتیاع نمودم و خرید مزبور به نفع اینجانب بود؛ زیرا در انگلستان چهار تا پنج برابر قیمت داشت.»
روایت مزبور متضمن یکی از روشهای فروش قالی در عصر قاجار مبنی بر آوردن قالی توسط دلالان به نزد مشتری و بررسی و مشاهده قالی در منزل مشتری و سپس خرید آن به یک چهارم قیمت واقعی است که نظام سودآوری قالی ایران را که در آن بیشتر سود نصیب دلالان داخلی و سود عمده نصیب واسطههای خارجی میشد، نمایان میسازد.
«گوکلانها از قبایل ترکمن برخلاف برادران خود در تیرههای تکه و ساریک، به غیر از تعدادی از فرشهای خرسک چیز دیگری تولید نمیکردند، آنها اصلا قالیبافی نمیکردند…، ظاهرا نمد تنها چیزی بود که این مردم به تولید آن اشتغال داشتند و حاکم میگفت: گاهی اوقات به جای پرداخت قسمتی از مالیات بهطور نقدی نمد به بجنورد میفرستد تا از آنها برای ساختن زین اسب رئیس استفاده نمایند…»
و نیز درباره قیمت «پلاس» و «جاجیم» در این دوره، آمده است: «.. با زحمت دست و مخارج زیاد، پلاس یا جاجیمی به عمل آورده، به چهار و پنج هزار فروخته میشود، در فرانسه از هر فرشی که به عمل آورند، اقلا دو و سه تومان قیمت سهم خواهند رسانید، فرشها از پشم هرچه در کارخانه به عمل بیاید ذرعی از یک تومان تا پنج و شش تومان هم هست و قس علی هذا…»، یا درباره قیمت قالی «ساروق» این چنین آمده است: