دیدگاه مورخان گوناگون درباره شخصیت حسن صباح رهبر فرقه اسماعیلیان ایران
… حسن صباح از آن روز که برقلعه الموت شد… تا مدت سی وپنج سال که از دنیا برفت ، هیچوقت از آن قلعه به زیر نیامد و از آن سرای که مقامگاه او بود ، دونوبت بیش بیرون نیامد و دو نوبت بربام سرای (برای رؤیت هلال ماه ) شد و باقی اوقات در آن سرای معتکف بود و به مطالعه کتب و تقریر سخن بدعت خویش و تدبیر امور مملکت مشغول بود .
(جهانگشای جوینی )
… بواسطه اسماعیله، رعبی در دلها پیدا شد و تا قریب دویست سال پشت ملوک و بنیان ممالک از ایشان در لرزه بود . پنجاه هزار فدایی که دادن جان و گرفتن آن نزد ایشان یکسان بود، به هرصورت و شکلی ظاهر می شدند ، رئیس ایشان را از روی انصاف میتوان گفت ، قطاع الطریق بود .
(سرجان ملکم )
… بوقت محاصره الموت (حسن صباح ) زن و دو دختر به گرد کوه فرستاد و به رئیس مظفر بنوشت که چون به جهت دعوت ، این عورات دوک ریسند و به اجرت آن ، مالا بد ایشان بدهد.
(جهانگشای جوینی )
… من از اساسین (حشیشیان ) نام می برم که باید آنها را لعنت فرستاد و از آنان گریخت. آنان با تقلید حرکات ، جامه ، زبان و آداب و رسوم ملل مختلف ، چون شیطان خویشتن را به جامه فرشتگان در می آورند … و به محض اینکه شناخته شوند، خود را می کشند…
(بروکاردوس، کشیش آلمانی)
… بسیاری از آنها ، هنگامی که برفراز بارویی بلند ایستاده اند، به یک اشاره یا فرمان رئیس خود ، خویشتن را به پائین می اندازند و مغز خود را متلاشی می سازند و به مرگی تأسف انگیز جان می سپارند.
(آرنولدلیوبکی . وقایع نگار آلمانی)
… درمیان اسماعیلیان هرکسی بایستی به کار و شعلی تولیدی مشغول باشد و با تحمل کار و تولید مواد زندگی ، به زندگی دیگران یاری کرده ، اجتماع خود را سعادتمند سازد. زنان آنها با دوک ریسی به گردش چرخ های زندگی و تأمین معاش به مردان کمک می کنند.
(جامع التواریخ: رشیدی )
… این فدائیان کسانی بودند که فرمان داعی را بی چون و چرا اطاعت می کردند، شجاعت و چالاکی خاصی داشتند و انتخابشان برای کشت دشمنان نیز ، با توجه به همین صفات و کیفیات صورت می گرفت . مادران بسیاری از این فدائیان ، از زنده برگشتن فرزندان خود از مأموریت . اندوهگین و گریان می شدند…
(ادوارد براون)