علم، بیجنسیت است. این جمله را قبول دارید؟ «نه! چون همه دانشمندان و مخترعهای مهم و تأثیرگذار در طول تاریخ مرد بودند، حالا به جز ماری کوری»؛ یا «بله! چون دانشمندان زن زیادی میشناسم که علم و زندگی امروزمون مدیون اونهاست؛ ازجمله ماری کوری» احتمالا تعداد کسانی که نظرشان به جواب دوم نزدیک است، از گروه اول به مراتب کمتر باشد؛ به دلایلش کاری نداریم ولی به اصلاح و تغییرش، چرا.
به کی بهتر، قدرتمندتر و تأثیرگذارتر است هم کاری نداریم چون اساسا این خط کشی منطقی و بالغانه نیست ولی به زنان قدرتمند و تأثیرگذار، چرا. چرا؟ چون لازم است که چهره واقعی علم را بیسانسور و روتوش ببینیم و درک درستی از تواناییهای بشر فارغ از جنسیت، داشته باشیم و دخترها، «چند تا دانشمند زن میشناسی که میخوای بری سراغ فلان رشته؟» را کمتر بشنوند یا اصلا نشنوند. از آن جایی که «ماری کوری» از معدود زنان دانشمندی است که میشناسیمش، سالروز درگذشت او بهانهای شد برای معرفی چند دانشمندزن تأثیرگذار جهان.
البته در این پرونده جا داشت از ریاضی دان بزرگ کشورمان مرحوم مریم میرزاخانی هم یاد کنیم که چون چند روز دیگر پرونده ای درباره ایشان داریم به آن روز موکول شد. خب برویم سراغ زنان دانشمند و ببینیم شما چندتا از این اسمها را شنیدهاید؟
آگوستا اِیدا کینگ، کنتس لاولِیس (به انگلیسی: Augusta Ada King, Countess of Lovelace) (۱۸۱۵-۱۸۵۲) متولد با نام آگوستا اِیدا بایرون (به انگلیسی: Augusta Ada Byron) ریاضیدان، نویسنده و نخستین برنامهساز رایانه بود.
در سال ۱۸۴۲، «چارلز بابیج» برای سخنرانی درباره «ماشین تحلیلی» به دانشگاه تورین دعوت شد. «بابیجِ» انگلیسی که حالا او را «پدر کامپیوتر» میدانیم، کسی است که برای اولین بار طرح مفهومی یک کامپیوتر قابل برنامهریزی را ارائه کرد.
متن سخنرانی چارلز را یک ریاضیدان ایتالیایی به زبان فرانسوی نوشته بود. او شخصی را مأمور کرد که این یادداشتها را از زبان فرانسوی به انگلیسی ترجمه کند. این مترجم کسی نبود جز «آدا لاولیس» که برای این کار ۹ ماه زمان صرف کرد، چون نمیتوانست به ترجمه اکتفا کند و لازم دید چیزهایی هم بر آن نوشتهها اضافه شود. متنی که آدا به بابیج تحویل داد، شش قسمت داشت که از A تا G علامتگذاری شده بود.
قسمت G که شامل نوشتههای اضافه بر ترجمه بود، طولانیترین قسمت متن را تشکیل میداد. آدا در این قسمت، الگوریتمی برای به کارگیری در «ماشین تحلیلی» نوشته بود که با آن میشد «اعداد برنولی» را محاسبه کرد.
ماشین بابیج، توانایی انجام محاسبات پیچیده ریاضی را داشت و این گام بزرگی درحوزه علوم کامپیوتر به شمار میرفت اما مقاله آدا بود که دری تازه به این علم بازکرد. او با اضافه کردن مفهومی جدید به ماشینهای اولیه، نشان داد آنها ظرفیتی بیشتر از محاسبات ریاضی دارند و این اولین قدم در مسیر درک کامپیوترهای مدرن، فراتر از ماشین حساب بود.
آدا لاولیس با نوشتن آن الگوریتم که قابلیت به کارگیری در یک رایانه مکانیکی اولیه را داشت، اولین برنامهنویس کامپیوتری به شمار میرود. او معتقد بود هرچیزی که قابلیت تبدیل شدن به اعداد داشته باشد مانند موسیقی، الفبا و تصاویر، توانایی محاسبه شدن و تغییرکردن توسط کامپیوترها را دارد و ما امروز میدانیم که حق با آدا بود. وزارت دفاع
آمریکا به پاس قدردانی از لاولیس، یکی از زبانهای برنامهنویسیاش را به اسم او نام گذاری کرده است و جامعه کامپیوتر انگلیس، سالهاست جایزهای به نام آدا، به متخصصان این حوزه اهدا میکند.
روزالیند فرانکلین/کاشف ساختار دیانای
روزالیند السی فرانکلین (به انگلیسی: Rosalind Elsie Franklin) (۲۵ ژوئیه ۱۹۲۰ – ۱۶ آوریل ۱۹۵۸) دانشمند بریتانیایی بود.
در سال ۱۹۵۲ میلادی، دانشمندی با اشعه ایکس از یک مولکول عکاسی کرد و نشان داد که دیانای، دو رشته بافته شده است در محفظهای مارپیچی؛ همان تصویر نردبان به هم پیچیدهای که امروز ما به عنوان دیانای میشناسیم و تحول علم ژنتیک مدیون آن است.
آن دانشمند، «روزالیند فرانکلین» شیمیدان انگلیسی بود اما همه چیز به خوبی شروع کار، پیش نرفت. فرانکلین سعی کرد از مارپیچ دوگانه دیانای سردرآورد ولی موفق نشد.
همکارش «موریس ویلکینز» عکسهای او ازجمله شفافترینشان را که بعدها به عکس ۵۱ معروف شد، بدون اجازه به دانشمندی آمریکایی، به نام «جیمز واتسون» نشان داد. همچنین خلاصهای از تحقیقات منتشر نشده روزالیند را که به شورای تحقیقات پزشکی داده بود، در اختیار او گذاشت.
واتسون و همکارش «فرانسیس کریک» که سعی داشتند یک مدل دیانای بسازند، از این عکسها به ساختار مارپیچی دیانای پی بردند و موفق شدند مدلشان را کامل کنند. همان سال واتسون و کریک، مقاله ساختار دیانای را در نشریه نیچر
چاپ کردند و به فرانکلین هم نگفتند که عکس۵۱ را دیدهاند. کریک و واتسون و ویلکینز، در سال ۱۹۶۲ جایزه نوبل پزشکی را گرفتند؛ زمانی که چهار سال از مرگ فرانکلین بر اثر بیماری گذشته بود.
در مراسم اهدای جایزه اسمی از فرانکلین برده نشد اما کریک بعدها اعتراف کرد که فرانکلین تا دو قدمی حل معمای دیانای رفته بود. نقش موثر روزالیند فرانکلین در کشف دیانای سالها بعد از مرگش به اثبات رسید.
ورا روبین/ اثبات کننده ماده تاریک
ورا روبین (انگلیسی: Vera Rubin؛ (۲۳ ژوئیه ۱۹۲۸ – ۲۵ دسامبر ۲۰۱۶) ستارهشناس یهودی اهل ایالات متحده آمریکا بود. او با تحقیق بر روی جرم بیش از ۲۰۰ کهکشان، توانست وجود ماده تاریک را اثبات کند. او سالها از بیماری زوال عقل رنج میبرد.
در سال ۱۹۶۰، رصدهای نجومی وجود نوعی چسب کیهانی را ثابت کرد که درغیاب آن ساختار کهکشانها از هم میپاشد؛ چیزی که امروز به نام «ماده تاریک» شناخته میشود. ماده تاریک، مفهومی است که کیهان شناسان برای توضیح رابطه میان میزان اجرام پدیدههای نجومی از آن استفاده میکنند.
این ماده که حدود ۲۷درصد کل جرم انرژی موجود در جهان را تشکیل میدهد، نسبت به نور واکنش نشان نمی دهد و به طور مستقیم با تلسکوپ قابل دیدن نیست.
اخترشناسان پیش از اثبات این کشف مهم، تصور میکردند که سرعتهای چرخشی کهکشانها از مرکز آنها نشأت میگیرد و مطالعه «ورا روبینِ» آمریکایی و همکارش بود که این تصور را اصلاح کرد. روبین، دنبال پاسخی برای سوال «ستارهها چطور به دور مرکز کهکشان میگردند؟» بود.
او با مطالعه کهکشان «آندرومدا M31 »، نزدیکترین کهکشان مارپیچی نزدیک به ما، نشان داد که سرعت حرکتی ستارهها و گاز در داخل کهکشان برخلاف انتظاری که از دینامیک نیوتنی داریم -که در فاصلههای دورتر از مرکز گرانشی باید سرعت اجرام کم شود- با افزایش فاصله ثابت باقی میماند. این رصد، تأییدی بود بر وجود ماده تاریک در مقیاس کهکشانی.
علاوه بر این کشف مهم جامعه نجوم و کیهان شناسی، «ورا روبین» را به عنوان یک الگوی الهام بخش برای جامعه نجوم و به ویژه برای دختران میشناسد. ورا عضو آکادمی علوم آمریکا، برنده جایزه بین المللی «گروبر» و برنده جایزه انجمن سلطنتی نجوم بریتانیا بود؛ جایزه ای که پس از «کارولین هرشل» برای دومین بار به یک منجم خانم رسید.
ریتا لوی مونتالچینی/کاشف فاکتور رشد عصبی
ریتا لوی مونتالچینی (ایتالیایی: Rita Levi-Montalcini؛ زاده ۲۲ آوریل ۱۹۰۹ درگذشته ۳۰ دسامبر ۲۰۱۲) یک عصبشناس اهل ایتالیا بود.
در سال ۱۹۸۶ «فاکتور رشد عصبی» کشف شد؛ پروتئینی که با تحریک بافت عصبی اطراف سلولهای درحال نمو، رشد آنها را تشدید میکند یعنی در رشد و متابولیسم سلولها دخیل است.
این کشف، راه شناخت بیماریهایی مثل دمانس و سرطان و آلزایمر را هموار و به درمان آسیبهای نخاعی و درک بهتر بیماریهای قلبی-عروقی کمک کرد. پشت چنین موفقیت ارزشمندی، دختری ایتالیایی بود به نام «ریتا لوی مونتالچینی».
ریتا وقتی هنوز سن وسالی نداشت، آرزوی نویسنده شدن در سر میپروراند اما وقتی با مرگ یکی از بستگانش مواجه شد، مسیر زندگیاش و البته مسیر علم پزشکی را تغییر داد. آشنای ریتا براثر سرطان معده از دنیا رفته بود و او تحت تأثیر این اتفاق و به پیشنهاد مادرش، رشته پزشکی را برای تحصیل انتخاب کرد. تصمیمی که با موانع بسیاری مواجه شد.
پدر ریتا با تحصیل او مخالف بود و اعتقاد داشت درس خواندن مانع از انجام وظایف همسری و مادریاش خواهد شد. او به هرترتیبی بود وارد دانشکده پزشکی شد و بعد از دانش آموختگی اش با مانع جدیدی برخورد کرد. سیاستهای بازدارنده موسولینی که «نژادهای درجه دوم» را از تحصیل آکادمیک و اشتغال در موقعیتهای حرفهای باز میداشت، آدای یهودی را متوقف کرد. او اما تسلیم نشد و در بحبوحه جنگ، در اتاق خوابش آزمایشگاهی راه انداخت و شروع به مطالعه روی رشد رشتههای عصبی در جنین جوجهها کرد.
پس از جنگ، دعوت دانشگاه واشنگتن را برای تحقیق پذیرفت و به مطالعه روی عوامل رشد عصب ادامه داد. در سال ۲۰۰۱ به دلیل مطالعات و فعالیتها و دفاعش از حقوق مدنی، «نماینده زندگی» لقب گرفت. مونتالچینی، در سال ۲۰۰۵ وقتی ۹۶ ساله بود، موسسه تحقیقات مغز اروپا را پایه گذاریکرد.
ماری کوری/کاشف رادیوم
ماریا اسکلودوسکا کوری (به لهستانی: Marie Salomea Skłodowska-Curie)، شناختهشده با نام ماری کوری (زاده ۷ نوامبر ۱۸۶۷ – درگذشته ۵ ژوئیه ۱۹۳۴) فیزیکدان و شیمیدان لهستانی-فرانسوی بود.
در سال ۱۹۰۲ یک زوج دانشمند فرانسوی–لهستانی موفق به جداسازی عنصر رادیوم شدند. رادیوم به شکل خالص در طبیعت وجود ندارد و این زن و شوهر با تجزیه چند تن کانی معدنی «اورانینیت» توانستند یک دهم گرم «کلرید رادیوم» را از آن به دست بیاورند.
زن پس از مرگ همسرش، به تجزیه و خالصسازی رادیوم ادامه داد تا سرانجام موفق به استخراج
فلز خالص این عنصر رادیواکتیو شد. رادیوم مقدمهای برای شناخت انرژی اتمی و کاربرد آن در زندگی امروز ما بود.
همچنین درنتیجه شناخت این عنصر بود که پزشکان دریافتند به وسیله پرتوهای رادیوم میتوانند غدهها و بافتهای بدخیم را که در سرطان و بیماریهای پوستی و غددترشحی بروز میکنند، از بین ببرند.
همه میدانیم که آن زن، «ماری کوری» بود؛ اولین زنی که جایزه نوبل برد و اولین دانشمندی که در دو رشته متفاوت (فیزیک و شیمی) این جایزه را به دست آورد اگرچه در زمان حیاتش این دستاوردها چندان بزرگ جلوه نمیکرد و به اندازه کافی قدر ندید.
بعد از دریافت نوبل، دانشگاه پاریس کرسی جدیدی در این رشته به «پی یر کوری» اختصاص داد. پی یر همچنین به عضویت آکادمی علوم
فرانسه درآمد و ماری ازسوی دانشگاه و آکادمی علوم فرانسه نادیده گرفته شد.
فقط بعد از مرگ پییر بود که کرسی استادی فیزیک به ماری محول شد. با این حال، با آغاز
جنگ جهانی اول ماری نخستین مرکز رادیولوژی نظامی را در فرانسه راهاندازی کرد که در آن از اشعه ایکس برای تشخیص محل گلوله و استخوانهای شکسته سربازان استفاده میشد.
هیپاتیا /نخستین ریاضی دان زن
هیپاتیا (زاده ۳۵۰-۳۷۰ میلادی; درگذشته ۴۱۵ میلادی) فیلسوف زن نوافلاطونی،اخترشناس و ریاضیدان و فرزند تئون، اهل اسکندریه تحت امپراطوری بیزانس بود. از او به عنوان اولین ریاضیدان زن که زندگی او ثبت شده است و آخرین کتابدار کتابخانه اسکندریه نام برده میشود. او استاد فلسفه و ریاضی در شهر اسکندریه بود و در علم نجوم مهارت داشت. وی همچنین یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین اندیشمندان نوافلاطونی در اسکندریه بود. هیپاتیا در طول زندگی اش به عنوان یک معلم بزرگ و پژوهشگر ماهر شناخته میشد.
هیپاتیا با تحریک یک سراسقف کلیسا به نام سیریل در اسکندریه به اتهام جادوگری و توطئه علیه مسیحیت بهدست گروهی از مسیحیان به سرپرستی یک پدر روحانی کلیسا به نام پیتر به قتل رسید.
در دوران قرون وسطا بسیاری از پژوهشگران به اشتباه فکر میکردند که او کاترین اسکندریه است. در دوران عصر روشنگری او به عنوان نماد کاتولیسیزمستیزی بود. در قرن نوزدهم چهرههای ادبیات اروپایی به خصوص چارلز کینگزلی درباره او رمان نوشتند و در قرن بیستم هیپاتیا به عنوان نماد حقوق زنان و به عنوان چهره پیشرو جنبش فمینیسم مطرح شد.
در قرن چهاردهم در
یونان دانشمندی زندگی میکرد که برای مسائل جبر و هندسه، راه حلهای جدیدی ارائه کرد که تا سه قرن بعد از او هیچ کس توانایی فراتر رفتن از آنها را نداشت. این ریاضی دان بزرگ، مخترع غلظت سنج هم بود؛
وسیله ای که برای تعیین غلظت مواد حل شده در مایعات به کار میرفت. همچنین از نخستین کسانی بود که به وسیله ای برای راه یابی دریانوردان اندیشید و قطب نمای اختراعی او تا قرن هجدهم مورد استفاده دریانوردان بود.
احتمالا همه اسم هایی که تا الان به ذهن تان رسیده، اشتباه است. او «هیپاتیا» بود نه هیچ کدام از ریاضی دانان مردی که شهرت جهانی دارند. هیپاتیا که نبوغ و پشتکارش را ثابت کرده بود، به تدریس در دانشگاه اسکندریه در رشته فلسفه و ریاضیات دعوت شد؛ مقامی که تا آن زمان فقط به مردان تعلق داشت.
خیلی زود علاوه بر تسلطش بر علوم، به عنوان یک معلم محبوب هم شهره شد. به دلیل تبحرش در فن سخنوری، سخنرانیهایش طرفداران بسیاری پیداکرد، آن هم زمانی که صرف حضور یک زن ریاضیدان غیرقابل تحمل بود. آنقدر غیرقابل تحمل که یک روز هنگام برگشت از کتابخانه مرکزی اسکندریه، گروهی خشمگین و متعصب به هیپاتیا حمله کردند و او را به قتل رساندند.
او مقالههای فراوانی در زمینه ریاضیات نوشته بود که بسیاری از آنها در زمان یورش مردم به معبد سراپیس اسکندریه ازبین رفت. هیپاتیا غیر از تأثیر مهمش روی علم ریاضی، در زمانه ای سراسر جهل وتعصب برای دخترانی که طالب و شیفته علمآموزی بودند، سخن میگفت و آنها را به تحمل سختیهای این راه تشویق میکرد. امروز، جایزه ای در علم ریاضی به اسم هیپاتیاست.
برتا بنز/مخترع لنت ترمز
برتا بنز (متولد برتا رینگر, ۳ مارس ۱۸۴۹ – ۵ ماه مه ۱۹۴۴) او پیشتاز در عرصه خودرو، شریک کسب و کار و همسر کارل بنز (مخترع خودرو) بود. در سال ۱۸۸۸ او اولین کسی بود که حاضر به رانندگی اولین خودروی جهان در یک فاصله طولانی شد.
اینکار او موجب ثبت اختراع موتور واگن بنز و همچنین جلب توجهها در سرتاسر جهان به سمت بنز و اولین فروش شرکت بنز شد.
در سال ۱۸۸۸، «برتا بنز» آلمانی بدون آن که به همسرش، «کارل» چیزی بگوید و از مقامات اجازه بگیرد، همراه دو پسرش سوار خودروی ساخت کارل شد. او اولین کسی بود که با خودرو مسافتی طولانی را میپیمود.
قبل از این سفر تاریخی، رانندگان برای آزمودن خودروها در مسیرهای کوتاهی رانندگی میکردند. هدف ظاهری برتا از این سفر دیدار مادرش بود اما درواقع قصد داشت به شوهرش که در بازاریابی اختراعش شکست خورده بود، ثابت کند که خودرویی که هردویشان رویش سرمایهگذاری کردهاند، به موفقیت مالی خواهد رسید درصورتی که مفید بودنش ثابت شود. برتا صبح زود خانه را
ترک کرد.
در آن زمان، جایگاه سوختگیری وجود نداشت و فقط از داروخانهها میشد سوخت تهیه کرد اما این، همه مشکل نبود. دهانه سوخت خودرو دچار مشکل شده بود. برتا آن را با کلاه و سنجاق سرش تمیز و از بند جورابش برای ایزوله کردن مواد استفاده کرد. ترمز چوبی دوام چندانی نداشت و بعد از طی مسافتی، شکست. برتا بنز از یک پینه دوز خواست برایش چرم بدوزد و به این ترتیب اولین لنت ترمز جهان ساخته شد. به هرحال اولین سفر خودرویی بعد از سختیهای فراوان تمام شد. برتا موفقیتاش را ازطریق تلگراف به شوهرش خبرداد و چندروز بعد به خانه برگشت.
داستان سفر همان طور که برتا میخواست، تبلیغات زیادی به پاکرد. او هر چیزی را که در طول سفر اتفاق افتاده بود، به «کارل بنز» گزارش داد و پیشنهادهای مهمی ازجمله دنده اضافه برای بالارفتن از تپهها و لنتهای ترمز برای بهبود قدرت ترمز مطرح کرد. در سال ۲۰۰۸، یادبود «مسیر برتا بنز» به عنوان یک مسیر از میراث صنعتی به جامانده از بشر ثبت شد.
هدی لامار /مخترع ارتباطات بیسیم
هدویگ اوا ماریا کیسلر (به آلمانی: Hedwig Eva Maria Kiesler) (زاده ۹ نوامبر ۱۹۱۴ – درگذشته ۱۹ ژانویه ۲۰۰۰) بازیگر و مخترع اتریشی-آمریکایی بود. بعد از دوره کوتاه بازیگری در آلمان که شامل بازی در فیلم وجد یا خلسه (۱۹۳۳) که در برگیرنده صحنه بحثبرانگیز عشقبازی بود، مخفیانه به پاریس نقل مکان کرد. در پاریس او با رئیس وقت شرکت مترو گلدوین مایر، لویی بی میر ملاقات نمود که به وی پیشنهاد قرارداد بازیگری فیلمی در هالیوود را ارائه نمود، جاییکه وی از دهه ۱۹۳۰ تا دهه ۱۹۵۰ تبدیل به ستاره سینما شد.
در خلال جنگجهانیدوم، دانشمندی تلاش کرد خطر نظامی بزرگی را خنثی کند. او برای اینکه مانع ازکارافتادگی اژدرهای کنترل از راه دور شود، نوعی نسخه اولیه از ارتباطات طیف گسترده را ابداع کرد. «اژدر» یکی از کلیدیترین سلاحهای جنگجهانی دوم بود که به راحتی ردیابی میشد و به واسطه امواج ازکار میافتاد و فناوری ابداعی آن مانع ازکارافتادنش میشد؛
به طوری که به گیرنده و فرستنده امواج رادیویی یک ردیف تصادفی از کانالهای فرکانسی اختصاص داده میشد، بعد براساس همین ردیف، امواج به تناوب در فرکانسهای معرفی شده ارسال میشدند.
این فناوری، بعدها پایه فناوریهای وایرلس مانند بلوتوث و وایفای شد. «هدی لامار» هنرپیشه و مخترع اتریشی، کسی بود که این سیستم ارتباطی را اختراع کرد و ما امروز بدون دانستن نامش، مدیون او هستیم. نسخههایی از فناوری طیف گسترده ارتباطی بعدها برای توسعه GPS استفاده شد و اگر نبود، گوشیهای تلفن همراه نمیتوانستند بدون تداخل فرکانسی با دکلهای مخابراتی ارتباط برقرار کنند.
هدی، زن زیبایی بود که اطرافیانش ترجیح میدادند او را با این مشخصه و با حرفه دیگرش یعنی بازیگری بشناسند؛ به همین دلیل است که در زمان حیاتش چندان جدی گرفته نمیشد و تنها یک بار در ۸۳ سالگی یعنی دوسال پیش از درگذشت اش، جایزه بنیاد آزادی پیشگامان ارتباط به او اهدا شد.
منابع این پرونده: دیجیاتو، یک پزشک، زومیت، انجمن فیزیک ایران، دویچهوله، خبرآنلاین