سیاست پطر کبیر و جانشینانش در رابطه با ایران
وصیت نامه پطر کبیر در مقابل ایران (طبق متنی که منتسب به اوست)
مقدمه
از اواخر شاهنشاهی صفوی مخصوصا از زمان شاه عباس دوم تا شاه سلیمان اول صفوی درگیری های مختصری با هم داشتیم که در زمان شاه سلطان حسین اول صفوی و مخصوصا دوران غصب سلطنت (تسخیر کوتاه مدت پایتخت صفویان) توسط محمود و اشرف افغان رابطه ایران و روسیه به گونه ای دیگر پیش رفت….!
در اولین قدم : در زمان شاه سلطان حسین اول صفوی رابطه تجاری و اقتصادی بود، ولی با پیدا شدن شخصی که بنا به گفته های (کتاب ژان آنتوان دو سر سو) خود را به خاندان های کهن ارمنی وصل میکرد و میخواست با کمک دولت های غربی و مخصوصا روسیه، ارمنستان را از ایران جدا کند! این گفته ها باعث ترس امرای صفوی در اصفهان شد، ولی به طور کاملا ناگهانی این شخص در راه برگشت به ایران، در شمال دریای مازندران فوت شد و این نگرانی و ترس از بین رفت.
در زمان شورش های افاغنه : تزار روسیه با نامه نگاری با طهماسب میرزا، که اینک در تختگاه دوم صفویان یعنی قزوین تاجگذاری کرده بود و به شاه طهماسب دوم ملقب شده بود،تزار روس به این شاه جوان و تازه کار گفته بود، ما با قوای خود، شما را دوباره به تختگاه اصفهان باز میگردانیم، ولی شما یک سفیر (ایلچی)به ما بفرستید تا شرایط این اقدام را به اطلاع سفیران برسانیم، این ایلچی به آنجا رفت و بدون اجازه شاه ایران، شرایط را پذیرفت و اینک قوای روس تا حوالی رشت به داخل ایران نفوذ کردند و با نامه نگاری هایی که با سلطان عثمانی انجام دادند، شمال ایران تا شمال غرب ایران را بین خود تقسیم کرده و اوضاع به گونه ای پیش رفت که عثمانی ها تا حوالی همدان به داخل ایران نفوذ کردند و حتی اهالی همدان را فتل عام کردند ! این اقدام طبق منابع داخلی تا (زمان عباس سوم و سرداری طهماسب قلی خان افشار (بعدا نادرشاه) ادامه داشت، ولی در هنگام تاجگذاری نادرشاه با قدرتنمایی ایران این فتوحات ها از بین رفت، اما سیاست خصمانه روسیه (با تاکید بر دولت تزاری) تا زمان قاجار ادامه یافت.
اقدامات متقابل ایران و روسیه تزاری
از شاه عباس اول تا شاه عباس دوم صفوی و حتی شاه سلیمان اول صفوی روابط تجاری و گاهی به صورت نظامی میرفت که در زمان شاه عباس دوم، ایران به قلعه های روسیه، که بدون در نظر گرفتن نظر شاه ایران و حسن همسایگی در شمال قفقاز (طبق گفته ها داخل بخش قفقاز ایران) ساخته بودند حمله شروع شد و آن قلعه ها توسط قوای نظامی ایران نابود گردید، ، تزار وقت روسیه (الکسی اول ) سعی کرد اقدام شاه عباس را تلافی کند او با فرستادن قزاق هایی در نقش تجار به شمال ایران (سواحل مازندران) این هدف شوم را پیگیری کرد، اینان به عنوان تاجر به شهر ایرانی وارد شدند ولی کمی بعد آن شهر را غارت کردند و حتی گفته شده به کاخی که در زمان شاه عباس اول ساخته شده بوده است بی حرمتی کرده و آنجا را تخریب کرده اند، با نامه نگاری هایی که بین دولت ایران و روسیه رد و بدل میشد آنان (روس ها) کمک به قزاق ها را کتمان میکردند و میگفتند این اقدام توسط دولت ما انجام نشده است و ما دستی در این کار نداشتیم.
اواخر عهد شاه عباس دوم ، دست دوستی دوباره دولت تزاری روسیه به ایران دراز شد، ولی اینک سفیران روسی با سو استفاده از معافیت های مالیاتی در ایران تجارت کردند، با رسیدن این خبر به گوش شاه ایران، شاه عباس، این سفیران را از ایران بیرون راند و تزار الکسی تا وقتی که شاه عباس دوم زنده بود دیگر هیچ اقدامی علیه ایران انجام نداد.
با تاجگذاری شاه صفی دوم(شاه سلیمان اول) اوضاع دوباره بهم ریخت، در این زمان تزار روسیه(الکسی) دوباره به قزاق های تحت امرش فرمان داد که به ایران حمله کنند، اینبار اینان با ۶ هزار تن و چهار کشتی به سواحل شمال ایران یورش بردند و گیلان و رشت را غارت نموده و به قفقاز بر گشتند.
تزار روسیه باری دیگر به شاه ایران گفت اینان بدون اجازه ما به اینجا آمده اند و نباید به حرفشان گوش دهید ولی شاه جدید ایران اینبار به سفیران روس اعتنایی نکرد زیرا احتمال میداد این اقدام به دستور تزار روسیه انجام شده است.
از زمان شاه طهماسب دوم تا نادرشاه شرط پس دادن مناطق قفقاز این بود، که دولت ایران باید کاملا تقویت شود و منطقه قفقاز را بین روسیه و عثمانی جوری اداره کند، که قوای عثمانی از آن منطقه خود را به مناطق مرزی روسیه نزدیک نکند یا قوای روسیه از آن منطقه به خطوط مرزی عثمانی نزدیک نشود، چیزی که با اقدامات و جنایات اواخر سلطنت نادرشاه، برعکس شد و حاکمان آن ناحیه (به خصوص داغستان) خود را تحت الحمایه روسیه قرار دادند!
در عهد کریم خان زند، اولین حاکم زند و وکیل شاه اسماعیل سوم، این حاکم جلوی قوای روسیه که از داخل قفقاز به سمت عثمانی ها میرفتند را با اعزام نیرویی گرفت و حتی به آنان تلفات و خسارات وارد کردند، ولی در اواخر زندیه مخصوصا در آغا محمد خان و فتحعلیشاه قاجار، این نوع سیاست روسی در قفقاز و شمال غرب ایران در زمان قاجار به شدت به ضرر ایران شده است،البته در زمان آغا محمد خان از حاکم کارتلی-کاختی متحد (گرجستان امروزی)، یعنی شخص ایراکلی دوم باگراتیونی به دلیل عهدنامه ای که بین او و دولت روسیه تزاری بسته شده بود(تحت الحمایه شدن کشورش) انتقامی بسی سخت گرفته شده است.
نکته : متن پایین بخشی از کتاب سیاست اروپا در ایران میباشد.
وصیت نامه منتسب به شخص پطر کبیر، تزار بزرگ روسیه
به روزگاری که واپسین شهریاران سلسلۀ صفوی که ضعیف و ناتوان بودند، کشور ایران را به چنگ بدترین سرنوشت و حوادث جبری رها کرده بودند، حکومت مسکو به دنبال جلوس پطر کبیر بر اریکۀ قدرت، تزاری پرشور و فعال و هوشیار داشت.
پطر با مشاهدۀ اغتشاش و هرج و مرجی که بر ایران مستولی بود لحظه را برای پیشروی بیشتر به سوی دریای آزاد جنوب و وصول بدان مساعد یافت و مغتنم شمرد.
وصیتنامهای سیاسی بدو منسوب است که اصالت ندارد، ولی بهخوبی معرّف و مشخِّص سیاست امپریالیستی و توسعهطلبانهای است که به دست او در آسیای میانه آغاز گشته بود. در این وصیتنامه موضوع تصرف هندوستان که «انبار جهان» خوانده میشد در بین بود. برای نیل بدین مقصود لازم بود جمیع موانع را از سر راه برداشت. مانع عمده کشور ایران بود که قفقاز، داغستان، گرجستان، ارمنستان و سایر نواحی ماوراء قفقاز را در تملک خود داشت و در سمت شرق در مجاورت مرزهای هند، افغانستان و بلوچستان را مالک بود.
اینک فقرۀ نهم از این وصیتنامۀ ادعایی که در بیش از دو قرن کتاب آسمانی و شریعت سیاست خاوری روسیه به شمار میرفت:
«هرچه ممکن باشد باید بیشتر به قسطنطنیه و هندوستان نزدیک شد. کسی که بر آنجا حکمروا گردد سلطان راستین عالم است. در نتیجه باید گاه در ترکیه و زمانی در ایران جنگهای مداوم برانگیخت و در بحر اسود کشتیهای جنگی روان کرد. اندکاندک این دریا را به تصرف درآورد و نیز بحر بالتیک را گرفت. همین امر دو نکتۀ لازم برای حصول توفیق در اجراء برنامه است. باید انحطاط و انقراض ایران را تسریع کرد. بهسوی خلیج فارس به پیش راند و در صورت وجود امکان، از طریق سوریه تجارت قدیم با شرق را احیاء کرد و تا به هندوستان پیش رفت که انبار جهان است. چون بدانجا رسیدید میتوانید از طلای انگلستان چشم بپوشید.»
عموم جانشینان و وارثان پطر کبیر و شاگردان مکتب امپریالیسم روسی بیش و کم در سیاست خود نسبت به ایران از روح این وصیتنامۀ مجعول و مزور الهام یافتهاند.
این سیاست «پیش راندن به سوی هند» علاوه بر این به فراخور اینکه سپاهیان و سیاست روسیه در اروپا، در بالکان، در خاور دور، گرفتار بوده یا گرفتار نبوده شدت و ضعف داشته است. چیزی که بهخوبی مشخص و ممتاز است اینکه دیپلماسی روسیه جمیع مجاهدات و مساعی خود را وقتی به سوی خاورمیانه معطوف میکرده که در جاهای دیگر ناکام میشده است.