پرومته در زنجیر

پرومته
پرومته

آخیلوس ( حدود ۵۲۵ – ۴۵۶ ق.م ) یکی از بزرگترین سوگ نامه نویسان در میان هم نسلان خویش به شمار می رود. از او بعنوان پدر سوگ نامه نویسی یونان یاد می شود. او که از سوفوکل و اوریپید بزرگتر بود ، محبوب ترین و تاثیرگذارترین سوگ نامه نویس زمانه خویش به شمار می رفت. آخیلوس بالغ بر ۹ نمایش نامه نوشت ، هم در زمینه تراژدی و هم در زمینه هجو. شوربختانه ، به غیر از معدود قطعاتی مجزا ، تنها شش نمایش نامه به طور کامل از وی باقی مانده است. درباره آثار مشهور بجا مانده از او می توان به نمایش نامه های ایرانیان ، هفت تن علیه تبس ، و آگاممنون اشاره کرد که این آخری بخشی از سه گانه اورستیا به شمار می آید. هفتمین نمایش نامه بجا مانده یعنی پرومته در زنجیر محل بحث و تبادل نظر بوده است. این اثر که به همراه پرومته رهایی یافته و پرومته آورنده آتش سه گانه ای را تشکیل می دهند ، کمی پیش از مرگ آخیلوس نوشته شده است ؛ بهر روی ، برخی محققان مدعی اند که این اثر به دست کسی دیگر نگاشته شده است ، محتملا به دست پسر وی موسوم به اوفوریون.

آخیلوس ، پدر سوگ نامه نویسی یونان

آخیلوس به سال ۵۲۰ ق.م. نزدیک آتن در شهر کوچک الوسیس در یک خانواده اشرافی زاده شد. گرچه او برخی آثارش را در سیسیل اجرا کرد و به رشته تحریر در آورد ، او کل عمر خود را در آتن گذراند. از زندگانی و خانواده وی اطلاعی چندانی در دست نیست ؛ بهر روی ، هر دو پسر او ، اوفوریون و ائایون نمایش نامه نویس بودند. بر طبق گفته های E.Hamilton محقق آثار کلاسیک ، او آدمی بود عمیقا مذهبی و تا حدی افراطی ، ولی حواشی و زوائد مذهب کهن یونان را به کنار گذارده بود. در آثار او خدایان تاثیری سایه وار دارند و به حاشیه رانده شده اند ، ” او این پرسش را مطرح می کند که چگونه یک خدا می تواند دادگر باشد زمانی که به رنج مردمان اعتنایی ندارد” (۱۹۳). به عنوان مثال ، در پرومته در زنجیر زئوس به شکل یک جبار و خودکامه به تصویر کشیده می شود . این امر در تضاد آشکار با زئوس در اثر هزیود است جایی که از او به عنوان خدایی دادگر یاد می شود. از منظر سیاسی ، آخیلوس حامی پرشور دموکراسی آتن ، و دوستدار آزادی و عدالت بود. او در نبرد ماراتون به سال ۴۹۰ ق.م. و در نبرد سالامیس به سال ۴۸۰ ق.م. علیه ایرانیان مبارزه کرده بود. در اوایل دهه ۴۹۰ ق.م. بود که او شروع به نگارش آثار خود کرد ، در سال ۴۹۹ ق.م. در نخستین مسابقه نمایش نامه نویسی شرکت کرد ، و نهایتا نخستین بار در سال ۴۸۴ ق.م. در این رقابتها پیروز شد. نهایتا ، او ۱۳ بار در جایگاه نخست رقابتها قرار گرفت ، در حالیکه تنها سوفوکل عملکرد بهتری از وی داشت . او تا زمان مرگ خویش به نگارش آثارش ادامه داد.

آخیلوس
آخیلوس

همچون معاصران خویش ، نمایش نامه های وی در چندین مراسم و جشنواره نوشته شد و در تماشاخانه های روباز اجرا گردید. هدف از نوشتن این سوگ نامه ها صرفا سرگرم ساختن مردم نبود بلکه جنبه آموزشی نیز برای شهروندان یونان داشت ، این آثار به دنبال واکاوی مسائل سیاسی ، اجتماعی و اخلاقی بودند. در کنار گروه همسرایان برای تشریح اثر ، بازیگرانی نیز ملبس به نقاب و جامه مخصوص نمایش بودند. در هر دو اثر پرومته در زنجیر نوشته آخیلوس و اودیپ شهریار نوشته سوفوکل ، تماشاگران از پیش از داستان حاکم بر نمایش به خوبی آگاه بودند.

بر طبق گفته های D.Grene مترجم و ویراستار ، آخیلوس نقش عمده ای در به اوج رساندن تراژدی در زمینه پیچیدگی و ظرافت داستانی و نیروی اخلاقی آن داشت . (۲) پیش از آخیلوس دیالوگ یک نمایش صرفا با وجود یک بازیگر دچار نقص بود. با معرفی دومین بازیگر ، آزادی عمل بیشتری به ساخت پیرنگ داستان داده شد. بدین ترتیب ، پیچیدگی و ظرافت داستان افزایش یافت. بر خلاف سوفوکل و دیگران ، آخیلوس خود طراحی لباس بازیگران را بر عهده داشت ، همسرایان را آموزش می داد و محتملا خود نیز در برخی آثارش ایفای نقش نموده است.

شخصیت های نمایش و افسانه

معدود شخصیت های نمایش نامه پرومته در زنجیر عبارتند از :

  • پرومته تایتان
  • هفاییستوس
  • اوکئانوس
  • آیو
  • هرمس
  • قدرت
  • خشونت ( صامت )
  • و ، البته ، گروه همسرایان

موضوع اصلی نمایش نبرد بین قدرت برتر زئوس و تصمیم لجوجانه پرومته می باشد.

در این اثر رنج پرومته رب النوع یونانی ، پسر تمیس تشریح می شود. موضوع اصلی نمایش نبرد میان قدرت بی چون زئوس و تصمیم خیره سرانه پرومته است. پرومته به یک عیب مهلک مبتلاست ، بهمین خاطر ، عذاب می کشد : او شیفته انسانها است ، و برای نجات آنها از خشم و غضب زئوس ، آتش را دزدید ، و آتش کینه و انتقام آن خدای المپ نشین را شعله ور ساخت . پس ، در حالت خشم و جنون ، زئوس فرمان داد تا پرومته در صخره ای پرت و دور افتاده به زنجیر کشیده شود جایی که هر شب عقابی به سر وقت او می آمد و با خوردن جگر او برای خود سوری مهیا می ساخت. در خلال نمایش ، او به همسرایان از رنج خود می گوید ، از عمل خود یعنی اعطای آتش به بشر دفاع می کند. او اظهار می کند که با قدرت پیشگویی خود آینده ای را می بیند که در آن زئوس افول خواهد کرد. در پایان نمایش ، هرمس پیک خدایان با پرومته دیدار می کند ، از او درباره آینده ای که با قدرت پیش اندیشی خود دیده است و همین طور درباره سرنوشت زئوس پرسش می کند. تا حدی با نخوت و خودبینی ، پرومته از پاسخ به این پرسش سر باز می زند ، و در پایان نمایش ، با خشم زئوس از پا در می آید.

پیرنگ

نمایش با نشان دادن صخره ای پرت و متروک در کوههای قفقاز آغاز می گردد. قدرت ، یکی از زیردستان زئوس ، با هفاییستوس ، خدای آتش سخن میگوید :” اینک ، ای هفاییستوس ، این وظیفه تو است ، تا اوامری را که پدر بر عهده تو گذاشته به اجرا در آوری ، و این تبهکار را بر این خرسنگ های بلند نا هموار با کند و زنجیری سخت و محکم به میخ بکشی “(Grene 173) ، ولی هفاییستوس از انجام این عمل اکراه دارد و می گوید دل این کار را ندارد ، از پرومته پوزش می خواهد ، و به وی هشدار می دهد که او دیگر نه آوایی خواهد شنید نه کسی را خواهد دید و در زیر پرتو سوزان خورشید گداخته خواهد شد. او می افزاید که هیچ سخنی چیزی را تغییر نخواهد داد ، چرا که … ” دل زئوس با زاری و نیایش نرم نخواهد گشت و همه نوقدرتان همین گونه خواهند بود.”

پرومته و اطلس
پرومته و اطلس

قدرت به سرزنش پرومته می پردازد ، و می گوید خدایان زمانی که وی را پیش اندیشی لقب دادند خبط کردند . او از پرومته می پرسد آدمیان فناپذیر چه می توانند بکنند تا او را از این وضع نجات دهند. باری ، پرومته قویا از آنچه برای انسانها انجام داده دفاع می کند ، و می گوید : او بار سرنوشت خویش را به دوش خواهد کشید. یکه و تنها ، او با بانگ بلند از دادن هدیه آتش به بشر سخن می گوید :

من به سر جرقه آتش که ساقه رازیانه ای را پر کرده بود پی بردم ، وقتی که این راز مکشوف گشت بعنوان یک منبع عظیم ، برای تعلیم همه پیشه ها به کار رفت. (۱۷۸)

این جرمی بود که به خاطر آن پرومته مجازات شد. در حالیکه روی سخنش با همسرایان است ، پرومته مویه می کند ، و در شگفت است که چرا به دنیای مردگان سقوط نمی کند. او در حالیکه به صخره به میخ کشیده شده است ، اکنون بازیچه دست بادهاست ، دشمنانش به رنج او خواهند خندید. بهرحال ، او با خروش می گوید که زئوس درنده خو است و مطابق با معیارهای خود به عدالت عمل میکند. باری ، با اعتقاد راسخ ، پرومته می داند که روزی زئوس افول خواهد کرد و به او خواهد پیوست.

همسرایان به او تذکر می دهند ، که او بسیاد گستاخانه سخن می گوید . آنها ، از پرومته در مورد داستان مکافات زئوس پرس و جو می کنند – چرا او با این بی رحمی و مذلت کیفر دیده است.” پرومته تایتان می گوید که چگونه او از اندرز مادرش پیروی کرد و زئوس را در سرنگون ساختن غولان یاری داد ؛ بهر حال ، پس از جلوس بر اریکه قدرت ، زئوس به هر یک از خدایان بهره ویژه ای بخشید ولی به آدمیان هیچ چیزی نداد ، با این قصد که نژاد بشر را محو کند.

من بشر را از نابودی خرد کننده ای که آنان را به دنیای مردگان می برد نجات دادم ، و بدین گونه بر این خرسنگ شکنجه می شوم. (۱۸۳)

او بر آدمیان میرا رقت آورد ولی هیچ چیز برای خود به دست نیاورد. سرآهنگ در پاسخ می گوید که اکنون قلب او به درد آمده است. سوار بر یک غول دریایی ، اوکئانوس به رنج پرومته می نگرد ، و می گوید او در رنج پرومته سهیم است و به دنبال آن است که در حد توان خود به او یاری دهد. تا حدی عاجزانه ، پرومته از وی می پرسد که او بدینجا آمده تا به فلاکت او بنگرد یا بر او دل بسوزاند. اوکئانوس از وی میخواهد سکوت اختیار کند ، چرا که اگر او به صراحت لهجه خود ادامه دهد ، زئوس سخنان او را خواهد شنید و رنج بیشتری نصیب او خواهد کرد. او از پرومته می خواهد تا ” از این خشم و طغیان دست بردارد و به دنبال راهی برای رهایی خود از این مصائب باشد.”(۱۸۷) اوکئانوس می گوید که او از زئوس تقاضا خواهد کرد تا پرومته را از این رنج رها سازد ، ولی پرومته در پاسخ می گوید ، رنج این کار را بر خود هموار نسازد. پرومته میگوید او چون خود بداقبال است نمی خواهد کس دیگری نیز چون او از بخت بی نصیب بماند. او میگوید اکنون قلبش جریحه دار شده است. پرومته از رنج برادر خود اطلس سخن به میان می آورد که زمین را بر روی شانه های خود گرفته بود. او به اوکئانوس میگوید که او بار رنجی را که زئوس به او داده است به دوش خواهد کشید تا زمانی که دل زئوس از خشم و غضب عاری شود.” او به اوکئانوس هشدار می دهد که مراقب باشد و میگوید که سخن گفتن با زئوس بی حاصل است. با این جمله ، اوکئانوس از صحنه خارج می شود.

پرومته به همسرایان رو می کند و از عطوفت خود نسبت به آدمیان فانی سخن میگوید. او آنان را موجوداتی خرفت یافته بود و به آنها هوش و ذکاوت عطا کرد ، ” تا بر ذهن خود مسلط باشند. ” آنان چشم داشتند ولی قادر به دیدن نبودند ؛ گوش داشتند ولی از شنیدن عاجز بودند. در حالیکه همسرایان مخاطب وی هستند او مباهات می کند که سرمنشا تمام هنرهای بشر او است.

پرومته در حال آفرینش انسان
پرومته در حال آفرینش انسان

با شاخهایی بر سر خود همچون ورزا ، آیو وارد صحنه می شود. او از پرومته می پرسد که آیا او ندای این دخترک تک شاخ را می شنود ، پرومته از او استقبال می کند و میگوید که چگونه میل زئوس نسبت به آیو او را به گاوی بدل ساخت تا از خشم همسر زئوس ، هرا در امان بماند. اکنون به عنوان کیفر هرا پیوسته خرمگس هایی را به سوی او می فرستد تا او را آماج نیش و گزند خود سازند. آیو از پرومته علت کیفر او را جویا می شود. پرومته در پاسخ می گوید که او پیشتر دلیل این ماجرا را گفته است. مخلص کلام ، او آتش را به بشر عطا کرده است. به جای سخن گفتن از وضع بغرنج خود ، پرومته از آیو درباره رنج او می پرسد. آیو پاسخ می دهد ،

چرا من نباید خود را از این صخره سنگلاخی به زیر بیندازم و از همه این مصائب آسوده شوم.

پرومته به آیو میگوید زمانی که زئوس از قدرت خلع شود رنج او نیز پایان خواهد یافت. آیو از وی درباره این داستان می پرسد که چگونه واقع خواهد گشت. پرومته پاسخ می دهد که در آینده زئوس ازدواجی خواهد داشت که پشیمانی برای او به بار خواهد آورد. همسرش ( که هرا نخواهد بود ) برای او پسری به دنیا خواهد آورد که از پدرش قدرتمند تر خواهد بود . و ، این شخص از نوادگان آیو خواهد بود. پرومته این گونه به آیو اندرز می دهد : او باید به مصر برود جایی که زئوس عقل او را به وی بر می گرداند و با دستی او را لمس خواهد کرد که ترسی برای آیو به همراه نخواهد داشت. در نسلهای پسین ، کسی از تبار آن کودک پدرش ، زئوس را سرنگون خواهد ساخت. پرومته به همسرایان این گونه می گوید :

زئوس با همه لجاج و کینه ای که در اوست ، روزی خاکسار خواهد گشت ، این زناشویی که در کار آن است ، او را از قدرت و تخت سلطنت فرو می افکند…

پس از آنکه آیو از صحنه خارج می شود ، پرومته اعلام می کند که تنها او می تواند بگوید زئوس چگونه توان گریز از سرنوشت خود را دارد. پرومته تا مدت مدیدی تنها نخواهد ماند. هرمس، پیک خدایان به وی می پیوندد. زئوس از پیشگویی پرومته مطلع گشته است ، ولی زمانی هرمس در اینباره سوال می کند ، پرومته از سخن گفتن امتناع می کند. هرمس به پرومته میگوید نگرش او باعث شده که وی به وضع فعلی دچار گردد. پرومته میگوید که زئوس هیچ کاری برای تغییر نظر او نمی تواند انجام دهد ” مگر زمانی که این غل و زنجیرهای گران باز شده باشند. هرمس به پرومته از نفرینی که زئوس نصیب وی ساخته است سخن به میان می آورد- هر شب عقابی برای خوردن جگر او به سراغش می آید. هرمس می افزاید که پرومته پر نخوت باید این هشدار را جدی بگیرد و نه زئوس بلکه خود را بخاطر آنچه در آتیه محتملا بر سرش خواهد آمد مقصر بداند. پس از اینکه هرمس از صحنه خارج می شود ، آذرخشی در پس زمینه واقع می شود. پرومته با گفتن این عبارات به نمایش پایان می دهد :

این چنین است طوفانی که به سادگی از سوی زئوس بر سر من نازل می گردد تا غم و اندوه خود را نشان دهد. ای مادر مقدس ، ای آسمان که پرتو روشنت ارزانی همگان است ، مرا و این بیداد را بنگرید.

میراث

تنها تعداد کمی از افراد هستند که شک دارند آخیلوس اثر عمیقی بر تراژدی یونان به عنوان یک شکل هنری به جا نگذاشته باشد. او تاثیرگذار ترین و مبتکر ترین سوگ نامه نویس در میان هم نسلان خویش به شمار می آمد. پیش از وی ، نمایش ها محدود بود ؛ تنها با حضور یک بازیگر و گروه همسرایان ، تعامل بین شخصیت های نمایش نا ممکن بود. این امر گفتگو را که تنها بین یک بازیگر و گروه همسرایان واقع میشد محدود میکرد. با افزدون بازیگر دوم به وسیله آخیلوس ، گفتگو بین بازیگران اکنون امکان پذیر شده بود. این تغییر شگرف به تنش و پیچیدگی درام و رشد پیرنگ اثر کمک می کرد. پس از مرگ وی پسرش ، اوفوریون نمایش نامه نویس ، تعداد زیادی از آثار او را دوباره به صحنه برد. مردم آتن چنان احترامی برای اثر او قائل بودند که به موجب آن قانونی را تصویب کردند تا آثار او سالیانه در مراسم و جشنواره ها اجرا گردد. بر طبق گفته های Grene ، در قرون ۱۸ و ۱۹ میلادی روشنفکران به کشف مجدد آثار آخیلوس نائل شدند. به چالش کشیدن مسائل مذهبی و ارائه موضوعات سیاسی و اخلاقی توجه همگان را به آثار او جلب کرد ، و از نمایش نامه های وی غالبا به عنوان شالوده نمایش نامه نویسی مغرب زمین یاد می شود.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
ارسال یک پاسخ