شغل های ‌فراموش شده

شغل آدم‌های هر روزگار، اثر مستقیم روی رفتار و فرهنگشان دارد

راهی که هر آدمی برای گذران زندگی‌اش برمی‌گزیند، نگاه او را به زندگی از دیگران متمایز می‌کند و به او زبان و نگاه ویژه‌ای می‌بخشد. سهم زیادی از عمر هر آدمی در کار می‌گذرد و از وقتی شهرها به وجود آمدند، کاسبی مهم‌ترین شکل کسب درآمد مردم شهر بوده است. مردم خیلی زود یاد گرفتند که غیر دامداری و کشاورزی، با ارائه خدمات و فروش کالا هم می‌توان درآمد داشت و از همان روزگار، مردمان تلاشگری بودند که در کارگاه‌های ابتدایی و ساده و پشت دخل مغازه‌هایشان، بخشی از نیاز همنوعانشان را تأمین می‌کردند و شغلشان گاهی به چند هنر نیز آراسته بود.

حالا خیلی از آن شغل‌ها فراموش شده‌اند. گذر روزگار و پیشرفت زندگی بشر، دیگر جایی برای بسیاری از آنها نگذاشته است. بخشی از آنها به خاطر توسعه صنعت و علم از بین رفته‌اند، برای بخشی دیگر هم فرصت و حالی نمانده است. با این حال هنوز در گوشه و کنار محله‌های قدیمی‌تر، کسانی هستند که به همان شیوه‌های قدیمی کار می‌کنند و خدماتی به مردم می‌دهند که دیگر کمتر می‌توان نشانه‌ای از آن در شهرها پیدا کرد.

در همین محله ما هم که روزگاری جایگاه درودگران و آهنگران و زورخانه و قهوه‌خانه بود، حالا دیگر نشانه‌های قدیمی کمرنگ شده‌اند. با دکتر سید مهدی میرصادقی که در رشته مردم‌شناسی تحصیل کرده است، درباره این تغییرات فرهنگی و گذشته شغلی محله‌مان گفت‌وگو کرده‌ایم.

چرا شغل‌های قدیمی از رواج می‌افتند؟
در دنیایی که دائماً در تحول است، تغییر می‌کند و تصحیح می‌شود، ذهنیت‌ها و طرز فکرها بار دگرگونی‌ها را اعم از سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی به دوش می‌کشند. تحول فکری در کشورهای صنعتی به صورت میلی جمعی به آتیه‌نگری و شناخت و پیشرفت در همِ زمینه‌ها جلوه می‌کند و زمینِ ترک تدریجی بعضی آداب و رسوم و سنت‌ها و همراه با آن نوعی بازسازی و برنامه‌ریزی برای کل جامعِ مدرن را به همراه می‌آورند و شغل هم بخشی از این تغییرات است.
در کشورهای در حال توسعه افکار آن چنان به حفظ و باز تولید سنت و عرف مشغولند که کمتر میل و فرصتی برای شناخت‌های تازه دست می‌دهد و این در خود غرق شدن، که نه در سمت و سوی تغییرات دنیای مدرن است و نه با شتاب این تغییرات سازگاری دارد، حتی اثر دگرگونی‌های ناگزیر را نیز به نوعی خنثی می‌کند.
بازتاب این طرز فکرها در زندگی روزمره، میراث فرهنگی هر کشور را تشکیل می‌دهد و هویتی را به وجود می‌آورد که مردم آن کشور تصویر خود را در آن پیدا می‌کنند و این هویت به نوبه خود ضامن حفظ این میراث می‌شود. ما این هویت را در کشورهای در حال توسعه سنت می‌نامیم که در محدوده آن ساختار و کارکرد جامعه باز تولید می‌شود و تداوم می‌یابد.
سنتی که از طریق انتقال دانسته‌ها، عقاید مذهبی و اسطوره‌ها، از قرنی به قرن بعد منتقل می‌شود، از نسلی به نسل دیگر از طریق نوشته‌ها یا گفته‌ها و امثال و حکم و نیز از طریق آنچه عرف می‌نامیم. شغل‌ها هم بخشی از این سنت‌ها هستند.

شغل مردم از چه زمانی تخصصی شده؟
تخصصی شدن کسب از خرده‌فروش‌ها شروع می‌شود. این گروه مالک کسب خود هستند و کالایی را از کلی فروش می‌خرند و با درصدی سود می‌فروشند. اکثراً از طبقه متوسط اجتماع، کاملاً منطبق و هماهنگ با فرهنگ و سنت بازار هستند و در حد امکانات خود در زندگی اجتماعی‌ـ سیاسی بازار شرکت می‌کنند و کاملاً از خط مشی تعیین شده از طرف «گروه» پیروی می‌کنند حتی اگر با آن مخالف باشند.
اکثراً کم سوادند و بعضی از آنها اصولاً سواد خواندن و نوشتن ندارند و بعضی حتی قادر به امضای اسم خود نیستند ولی شم کاسبی دارند و در کار خود موفق هستند. به قول خودشان، «کسی که کف بازار بزرگ شده شم تجارت و خرید و فروش را بیش از کسی که چند دکترا در اقتصاد گرفته دارد» و عقیده دارند که بازار بهترین دانشگاه علم تجارت است.
گویا در گذشته همه در مغازه‌ها کار نمی‌کرده‌اند و دستفروشی بیشتر رواج داشته. همین طور است. در گذشته انواع کسبِ دستفروش کالایشان را بر سر دست عرضه می‌کردند. از جمله قبا، گلیم و لباده‌ای‌ها که متاع خود را یک‌کتی روی شانه می‌انداختند. کفاش‌های نو و نیمدار فروش، طواف، میوه‌فروش، سیب زمینی، کبابی، لبویی، شلغمی، دل و جگری، ‌دوغی، تخم‌مرغی، پنیری، باقلایی، چای دارچینی، پاتیلی‌های آشی و پلویی که در تهران قدیم بیشتر در سبزه میدان کار می‌کردند.
یکی دیگر از این نوع شغل‌ها آب زرشکی بود که غرابه‌‌ای پیزُر کشیده از دوش آویزان می‌کرد و کاسه‌آبی همدانی‌ای یخ می‌انداخت و صدا می‌زد: آب زرشک جگرو جلا می‌ده تشنه، دوغی هم قدحی بزرگ مرغی را با لیوانی چند بر روی چهار پایه‌ای کوتاه می‌گذاشت و داد می‌کشید، یا اگر زمستان بود، شیری و شلغمی و لبویی که پاتیل و لاوک‌ خود را می‌گذاشتند و داد می‌زدند و در برابر یک شاهی صد دینار آن را در اختیار مردم می‌گذاشتند. این شکل کسب و کار در گذشته رواج زیادی داشت که حالا کمتر اثری از آن مانده و محدود شده است.

ویژگی شغل‌های قدیم چه بود که حالا دیگر از رواج افتاده‌اند؟
مهم‌ترین نکته در مورد این شغل‌ها این است که آنها بر اساس نیاز مردم همان زمان به وجود آمده‌اند و حالا چون دیگر شکل زندگی عوض شده کارکردی ندارند. من یک مثال می‌زنم. مثلاً در گذشته دکان‌های آهنگری وجود داشت که در آن به وسیله دست و ابزار اسباب اولیه اشیای آهنی می‌ساختند.
اشیای محصول این دکان‌ها عبارت بود از بیل و کلنگ بنایی، بیل باغبانی و شن‌کش، دیلم و قلم و چکش سنگتراشی، سیخ و کفگیرک نانوایی، انواع زنجیر کلفت و نازک برای مصارف مختلف مثل آویختن چلچراغ و چراغ و گوی و قندیل و افسار، دهانه‌های شتر و قاطر و گردن سگ و زنجیرهای چارواداری، منقل‌های بزرگ و کوچک اسفند و کرسی و انبر و سه‌پایه، تغارتراش و کج‌بیل، ساج نان‌پزی، شاهین ترازو، کفه‌های بزرگ و کوچک و سرطاس، قپان‌های اهرمی سنگ قپان و ترازو، پایه‌های نیمکت‌های قهوه‌خانه، دریچه در راه آب و پنجره و طارمی، نعل اسب و الاغ، قطعات آهنی گاری و درشکه و کالسکه و دلیجان، مانند توپ و تسمه‌ دور چرخ و فنر و اهرم‌های کروک و مال بند، انواع حلقه و بست و قلاب که البته دیگر هیچ کدام این چیزها کارکردی ندارند و طبیعی است که دیگر آهنگری به این معنی وجود نداشته باشد.

چه شغل‌هایی در منطقه ما از گذشته رواج داشته‌اند؟
شغل مردم هر ناحیه با جغرافیا و ویژگی‌های فیزیکی آن ارتباط زیادی دارد. بافت فیزیکی این منطقه ما از دو بخش مجزا و متفاوت تشکیل شده که این دو بخش با خیابان دهم فروردین یا سلیمانیه از هم جدا شده‌اند و عبارتند از اراضی بخش غربی و شرقی.
بخش غربی منطقه، همان روستاهای قدیمی اطراف تهران در دوران قاجار را تشکیل می‌دهد که در اثر توسعه و گسترش شهر تهران عمدتاً نوسازی شده و دارای بافت ریزدانه و قطعات کوچک و متراکم با عملکرد غالب مسکونی است.
اراضی بخش شرقی بافت منظمی دارد و سیستم شهرسازی نوین و نسبتاً همگانی در این بخش به اجرا درآمده است. عمدِ این بخش را محلات صددستگاه و پرستار تشکیل می‌دهد. در متون تاریخی، آبادی‌های دولاب و سلیمانیه را به عنوان نواحی مسکونی حاشیه شرقی تهران، در محدوده منطقه ۱۴معرفی می‌کنند.
دولاب یکی از دروازه‌های دوازده‌گانه شهر تهران بوده که متأسفانه به دستور کریم بوذرجمهری، شهردار وقت تهران در عصر پهلوی تخریب شده و امروزه تنها نامی از این بنای باارزش باقیمانده. سلیمانیه، جزیی از آبادی دولاب بوده و نام قدیمی آن اصفهانک بوده است.

خود دولاب دهی بسیار قدیمی بود که در جنوب شرق تهران و خارج از برج و باروی دوره صفوی قرار داشت و زمین‌های آن بیشتر برای صیفی‌کاری و تره‌بار مصرفی تهران کشت می‌شد. با این حساب می‌بینید که این منطقه از شهر تهران بیشتر حالت کشاورزی و گلکاری داشته و به معنای امروزی تجاری نبوده.
اصولاً در گذشته بیشتر کسبه در بازار مستقر بودند. به این ترتیب بیشتر مشاغل این منطقه مشاغلی بوده‌اند که به نوعی با کشاورزی و پرورش گل ارتباط داشته‌اند و حتی اولین گلفروشی‌ها هم در همین منطقه بوده است.

بهترین از سراسر وب

[toppbn]
1 نظر
  1. داود آقاجری می گوید

    با سلام
    عالی بود
    راستش پدرم در محله سرآسیاب دولاب خ شیوا در کوچه خودمان آهنساز بود و سرآبپاش درست میکرد که ساختن آن بسیار مشکل و نیازمند مهارت بالایی بود.هنوز هم در باغهای محله بگردید آثار هنر دست او را میتوان دید.وی در ۱۳۹۰ به رحمت ایزدی شتافت، روحش شاد…
    مرسی یادی کردم از کودکیم و محله قدیم

ارسال یک پاسخ