زوال پادشاهی میتانی
محدوده جغرافیایی میتانی ها
در سرزمین میتانی به علت بروز جنگ میان مدعیان تاج و تخت پس از مرگ شوتارنای دوم ، ویرانی هایی رخ داد. و در این گیر و دار، تاج و تخت پادشاهی به دست «آرتاشوما» (۱۳۸۵ – ۱۳۸۰ ق.م) افتاد و پس از او سرانجام، پادشاهی به فرزند شوتارنا-ی دوّم، به نام «توشراتا» رسید (۱۳۸۰ – ۱۳۵۰ ق.م).
با وقوع چنین حوادثی حکومت میتانی ضعیف شده بود و چون هیتی ها از این موضوع آگاهی داشتند، به مرزهای میتانی نزدیک شدند. همزمان، روابط دیپلماتیک با مصر رو به سردی گام نهاد و آشوریان نیز یوغ میتانی را برانداخته استقلال خود را بازپس گرفتند. «سوپیلولیوما-ی یکم» (۱۳۵۸ – ۱۳۲۳ ق.م) به ایالت های خراجگذار میتانی در شمال سوریه تاخت و کسانی را که به هیتی وفادار بودند بر آنها نشاند.
توشراتا برای این که روابط خود را با مصر گسترش دهد، از ازدواج سیاسی استفاده کرد و دختر خود را که تادوخیپا نام داشت به مصر فرستاد. زمانی که «آمِنهوتِپ سوّم» پادشاه مصر بیمار گشت، توشراتا پیکره ای از خدابانو «شا-اوشکا» (ایشتار آشوری) را که در درمان بیماری ها پرآوازه بود، به مصر فرستاد. به نظر می رسد آنچه که موجب می شد تا میتانی در جستجوی صلح با مصر باشد، مزاحمتی بود که هیتی ها برای او بوجود آورده بودند.
از طرفی مصری ها فکر میکردند که روزگار نیرومندی میانی در حال به سر آمدن است. اخناتون پادشاه تازخ مصر (۱۳۵۲ – ۱۳۳۴ ق.م) بمنظور تعیین مرزهایش در سوریه، نمایندگانی را از هیتی و آشور، خراجگذار پیشین میتانی پذیرفت.
وجود اغتشاش و آشوب در ایالت های خراج گذار میتانی سبب شد تا دولت میتانی ناتوان شود. آزیرو پادشاه آمورو، فرصت را دریافت و با سوپیلولیوما شاه هیتی، معامله محرمانه ای انجام داد. کیزو-واتنا که از هیتی جدا شده بود، بار دیگر توسط سوپیلولیوما تسخیر شد و شاه هیتی این اقدام را نخستین عملیات جنگی خود در سوریه خواند. سپس به دره باختری فرات تاخت و اَمورو و نوهَشّه در میتانی را تسخیر کرد. او همچنین با شخصی به نام «آرتاتاما-ی دوّم»، یکی از رقیبان توشراتا، معاهده ای به امضا رساند. چیزی از آرتاتاما-ی دوّم دانسته نشده مگر آنکه او عنوان «پادشاه هوری» را داشت، در حالیکه توشراتا، «پادشاه میتانی» خوانده می شد.
در همین زمان بود که سوپیلولیوما فرصت را غنیمت شمرد و غارت سرزمین های کرانه باختری رود فرات را آغاز کرد. توشراتا تهدید کرد چنانچه تنها یک گوسپند یا بزغاله ربوده شود، دست به تاخت و تاز خواهد زد. آنگاه سوپیلولیوما بازگو می کند که چگونه سرزمین ایشووا در فرات بالا در زمان پدربزرگش از هیتی جدا گشت و تلاش ها برای بازپس گیری آن به شکست انجامید. همچنین در زمان پدرش، دیگر شهرها شورش کردند. سوپیلولیوما ادعا می کند که همه آنها را شکست داده است، اما نجات یافتگان به سرزمین ایشووا که بخشی از میتانی بود گریختند. یکی از مفاد بسیاری از معاهدات میان دولت های پادشاهی و میان پادشاهان و ایالت های خراجگذار، بازگرداندن فراریان بوده است، بنابراین احتمال می رود که موضوع پناهندگی فراریان به ناحیه ایشووا، بهانه تاخت و تاز هیتی به آن سرزمین گشته است.ارتش هیتی از مرزهای آن سرزمین گذر کرد و وارد ایشووا شده، فراریان را به هیتی بازگرداند. شاه هیتی در این باره می گوید:
«سرزمین هایی را که تصرف کردم آزاد نمودم؛ آنان در محل های خود زندگی می کنند. همه مردمانی را که رها ساختم به مردمان خود پیوستند، و هاتی سرزمین های آنان را یکی کرد».
سپس ارتش هیتی، به طرف وَشوکانّی از چندین سو پیشروی کرده و به جلو رفتند. شوپیلولیوما ادعا می کند که آن ناحیه را غارت کرده و از آنجا، غنیمت، برده، گاو، گوسفند و اسب به هیتی آورد. او همچنین ادعا می کند که توشراتا پادشاه میتانی گریخت، با این وجود نتوانست پایتخت میتانی را تسخیر کند. با این که این لشکرکشی میتانی را ضعیف کرد، اا موجودیتش به خطر نیفتاد.در دوّمین لشکرکشی، هیتی ها باز از رود فرات گذشته، شهرهای حلب، موکیش، نیا، آراهاتی، آپینا، و قاتنا را مطیع خویش ساختند. غنیمت بدست آمده از آراهاتی، دربردارنده ارابه رانانی بود که با همه دارایی شان، به هیتی برده شدند. درحالیکه این اقدام، یک کار معمولی برای داخل کردن سربازان دشمن به درون ارتش بود، ممکن است بازگو کننده آن باشد، که هیتی تلاش می کرد تا با بالابردن توان نیروهای ارابه ای خود، با نیرومندترین جنگ افزار میتانی، یعنی ارابه های جنگی، به رویارویی بپردازد.
یکی از فرزندان توشراتا که در تلاش رسیدن به تاج و تخت بود، در طی یک توطئه توشراتا را کشت. «شاتی-وازا» دیگر پسر توشراتا مجبور به فرار شد. در پی این ناآرامی، آشوریان، تحت پادشاهی «آشوروبالیت» (۱۳۶۵ – ۱۳۳۰ ق.م)، استقلال خود را از میتانی به دست آوردند، و فرزند «آرتاتاما-ی دوّم» – که مدعی تاج و تخت میتانی بود – با عنوان «شوتارنا-ی سوّم» بر تخت پادشاهی میتانی نشست. او غاصب تاج و تخت پادشاهی میتانی بود و برای تحکیم وضعیت خود به دنبال حمایت آشور می گشت.
پس از آنکه شاتی-وازای به بابل فرار کرد، به سرزمین هیتی پناه آورد و در انجا با یکی از دختران سوپیلولیوما ازدواج کرد. سپس معاهده ای بین او و شاه هیتی به امضا رسید. آن گاه، «پیاش-شیلی» یکی از پسران سوپیلولیوما، ارتش هیتی را به سوی میتانی رهبری کرد. بپایه منابع هیتی، پیاش-شیلی و شاتی-وازا، از رود فرات گذشتند و به «ایریدو» که در قلمرو هیتی بود رسیدند. ان گاه از کرانه باختری رود فرات، پیک هایی فرستاندند و به نظر می رسد که از اهالی آن شهر انتظار خوش آمد گویی دوستانه داشتند. اما مردم شهر نیز که به پادشاه تازه میتانی وفادار بودند برای نیروهای هیتی پیغام فرستادند که «چرا به اینجا می آیید؟ اگر برای نبرد می آیید، بیایید، اما دیگر به سرزمین شاه بزرگ بازنخواهید گشت». نیروهای هیتی در نبرد پیروز گشتند و مردم ایریدو درخواست صلح کردند.
در همین حین ، یک ارتش آشوری، که توسط یک ارابه ران رهبری می شد، به سوی وَشّوکانی پیشروی می کرد. به نظر می رسد که شاتوآرا-ی سوّم در برابر تعدید هیتی، به دنبال کمک آشور بود. اما نیروهای فرستاده شده از آشور، انتظارات او را برآورده نساختند، یا شاید او تغییر عقیده داده باشد. به هر حال، ارتش آشور از ورد به شهر سرباز زد، و در عوض، به محاصره آن پرداخت.
از سویی دیگر نیروهای هیتی هم به پایتخت یورش بردند آن شهر تسخیر، و شوتارنا-ی سوّم پادشاهی خود را از دست داد. سپس، «شاتی-وازا» بر تخت شاهی میتانی نشست (۱۳۵۰ – ۱۳۲۰ ق.م).
شاه میتانی یعنی «شاتوآر-ی یکم» (۱۳۲۰ – ۱۳۰۰ ق.م) مجبور شد تا خراجگذار آشور شود اما پس از مدتی ضد آشور شورش کرد. آشوریان نیز پایتخت میتانی را تسخیر کردند و پیمان وفاداری میتانی با آشور تجدید گشت. با وجدود توانمندی آشور، واساشاتا شاه بعدی میتانی (۱۳۰۰ – ۱۲۸۰ ق.م) نیز علیه آشور شورش کرد (۱۲۸۰ ق.م) و در برابر آشور از هیتی کمک خواست. اما آن پادشاهی از چندی پیش در کشمکش های داخلی فرو رفته بود. «اَدَد نیراری» شاه آشور با خوشحالی یادآور می شود که هیتی ها از واساشاتا پول دریافت کردند، اما هیچ کمکی به وی ننمودند. آشوریان شورش میتانی را درهم شکستند. آنها شهر سلطنتی تایدو را تسخیر کردند و شهرهای واشَوکانو، اماساکو، کاهات، شورو، نبلو، هورا، و شوهودو را نیز گرفتند. و «هَنیگالبات» پایتخت میتانی را ویران ساخته، خانواده سلطنتی میتانی (همسر، پسران و دختران واساشاتا) و غنیمت ها و اسیران بسیاری را به آشور بردند. از آنجا که در سنگ نبشته اَدَد-نیراری، یادی از واساشاتا نرفته است، پنداشته می شود که وی از چنگ آشوریان گریخته باشد. اسنادی از واساشاتا در بایگانی های هیتی به چشم می خورد. شاید به آنجا گریخته باشد.با این پیروزی بر میتانی، «اَدَد-نیراری» شاه آشور (۱.۳۰۷ – ۱.۲۷۵ ق.م)، از آن پس، در نامه هایش به پادشاهان هیتی، خود را شاه بزرگ (شَرو رَبو) خواند.