نظر ویل دورانت درباره خلأهای آرمانی
امروز همه دریافته اند که عصر علم محض به پایان رسیده است و یک خلأ آرمانی جامعه ها را تهدید می کند. برخی می خواهند این خلأ را با فلسفه محض پر کنند، بعضی دست به دامن ادبیات و هنر و علوم انسانی شده اند. در کشور ما نیز کم و بیش پیشنهاد فرهنگ انسان گرا و مخصوصا ادبیات عرفانی از قبیل ادبیات مولوی، سعدی و حافظ برای پر کردن این خلأ معنوی و آرمانی مطرح است، غافل از اینکه این ادبیات، روح و جاذبه خود را از مذهب گرفته است. روح انسان گرایی این ادبیات همان روح مذهبی اسلامی است وگرنه چرا برخی ادبیات نوین امروزی با همه تظاهر به انسان گرایی این همه سرد و بی روح و بی جاذبه است؟!
محتوای انسانی ادبیات عرفانی ما ناشی از نوعی تفکر درباره جهان و انسان است که همان تفکر اسلامی است اگر روح اسلامی را از این شاهکارهای ادبی بگیریم تفاله ای و اندام مرده ای بیش باقی نمی ماند.
ویل دورانت از کسانی است که این خلأ را حس می کند و ادبیات و فلسفه و هنر را برای پر کردن آن پیشنهاد می کند و می گوید: ضرر و خسرانی که متوجه مدارس و دانشگاه های ماست، بیشتر از نظریه تربیتی اسپنسر (فیلسوف معروف انگلیسی قرن نوزدهم) است که تربیت را سازگار کردن انسان با محیط خود تعریف کرده است. این تعریف مرده و مکانیکی است و از فلسفه برتری مکانیک برخاسته است و هر ذهن و روح خلاق از آن متنفر است. نتیجه این شده که مدارس ما از علوم نظری و مکانیکی پر شده است، و از موضوعات ادبیات و تاریخ و فلسفه و هنر که به قول خودشان بی فائده است خالی مانده است. تربیتی که فقط علمی باشد محصولش جز ابزار چیزی نیست، شخص را از زیبایی بیگانه می سازد و او را از حکمت جدا می کند برای دنیا بهتر آن بود که اسپنسر کتابی نمی نوشت.
با اینکه ویل دورانت اعتراف می کند که خلأ موجود در درجه اول یک خلأ آرمانی است، خلأ است در ناحیه مقاصد و غایات و آرمان ها، خلأ است که به پوچ گرایی منتهی شده است، با اینکه تصدیق می کند که این خلأ، خلأ نوعی تفکر و نوعی ایمان به مقصد و اهداف انسانی است، با همه اینها می پندارد که با هر نوع معنویتی هر چند از حدود قوه تخیل تجاوز نکند چاره پذیر است، می پندارد سرگرمی به تاریخ و هنر و زیبایی و شعر و موسیقی قادر است چنین خلأ را که از عمق فطرت آرمان خواه و کمال مطلوب جوی انسان ناشی می شود پر کند.
منبع: مرتضی مطهری- انسان و ایمان- صفحه ۳۲-۳۴